پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
چرا به میرحسین رای نمی دهم؟
الف.احمدپور (قم)
پیش از آنکه به این پرسش پاسخ دهم نیاز است پیشاپیش به این نکته به پردازم که: وقتی پیش از 12 سال گذشته، بخاطر برخی بی توجهی های دولت های وقت، حال و هوای عمومی کشور از جهات مختلف می رفت تا به یک انفجار اجتماعی و سیاسی تبدیل شود، سیدی بزرگوار پا به عرصه انتخابات سال 1376 شمسی نهاد که موجب شد تا احتمال انفجاری ناهنجار به فرصتی برای تامین مطالبات و خواسته های مردمی تبدیل شود.
با ایجاد حماسه دوم خرداد 76 به جهت حضور چند ده میلیونی مردم در پای صندوق های رای و انتخاب آن سید همه حیرت زده شدند. تا اینکه بعد از 8 سال تلاش و کوشش، هم از سوی دولت اصلاح طلب و هم از سوی نشریات و احزاب و شخصیت های اصلاح طلب، تحولی ماندگار در نحوهء گفتمان سیاسی و اجتماعی پدیدار گشت و هنوز هم این پدیده در بین مردمان و نشریات و احزاب هواخواهان بسیار دارد.
و البته آن سال های اصلاح طلبی، که بعدها به سال های امید و یأس شهرت یافت، دورانی بس پر فراز و نشیب و پر هنجار و ناهنجار بود، هزینه ها بسیار پرداخت شد، خردها بسیار به اسارت و قلم ها بسیار شکسته شد، و کتاب و نشریه ها بسیار به محاق توقیف و تعطیلی رفت، مانع ها و بحران های بسیار پدید گشت تا شاید، بار دیگر، چنین مطالباتی به شعار و شعور تبدیل نشود! زمین و زمان، دین و دنیا و امر حکومتی به هم دوخته شد تا «معین» آدمی در رقابت بماند و «کروبی» نامی رئیس جمهور نشود!؟
و ترکیب جهل و ثروت و خشونت موجب شد تا چهار سال حاکمیت دروغ و دغل چنان عده ای را از عمل خویش پشیمان کند که حاضر شدند هرکس بیاید تا اینکه دروغگو و بلوف زن بار دیگر حاکم نشود.
و این چهار سال چنان بر مردم تنگ آمد که به هرکس و هر چیز متوسل می شوند تا دیگربار و با دست خود نا اهل و نادان را بر سرنوشت خویش مسلط نسازند. و اما همین ناچاری و به تنگ آمدن چنان بر عده ای تنگ شده است که شاید پرنده ای ناقابل و رنگ شده را جای قناری بخرند و کلاغ را جای کبوتر در آسمان بینند! و مهی غلیظ چنان جلوی دید را بگیرد که بیننده را دچار خطای در دید کند. هر چند بدانند باید «نه» گفت....
اما رسیدن به این «نه گفتن ها» چنان جامعه را سر در گم کرده که شاید براحتی احمدی نژاد دیگری را جای قهرمان و نجات دهنده بیابد و بار دیگر مدافع خویش و اصلاح طلبی حتمی را نبینند!؟
البته، هر چند در مثال مناقشه نیست! و نویسنده نیز قصد توهین به کسی را ندارد، اما وقتی در جامعه اش میبند آنکس که جز دروغ و نکبت و گرانی و قحطی چیزی برای مردمش به ارمغان نیاورد و میلیاردها دلار از پول نفت مردم در میان جیب عزیز دردانه ها مفقود گشته است!.. و وقتی می بيند که در کشورش آدمی خوب و اما بی تفاوت نسبت به زندانی شدن آزادی و اندیشه ها و تخریب ها و ناحقی ها سال ها سکوت می کند و جز نقاشی بر بوم کاری مهمتر نمی یابد! به یکباره می آید و می شود قهرمان عده ای اصلاح طلب!؟... چاره ندارد جز استفاده از چنین مثال ها و ضرب المثلهایی...و...
و اما براستی چرا به میر حسین رای نمی دهم؟
به او رای نمیدهم چون 20 سال سکوت کرد و این سکوت نه از سر اعتراض به عملکردها و ستمها و کجرویها بود، که در زمان ریاست خویش اعدامها فراوان شد و لب نازنین را از هم نگشود!؟
در 20 سال سکوتش، نو اندیشان و روزنامه نگاران و نخبگان پشت میله های زندان میرفتند و نشریات فله ای تعطیل میشد و او هیچ دم بر نیاورد!؟
به او رای نمیدهم چون زمانی که نونهال اصلاحات نیاز به یاری داشت او سکوت کرد و هیچ نگفت!؟
به او رای نمیدهم چون او هم، مانند آن یکی عوام فریبی میکند و با شال سبز و نگین عقیق از اندیشه و حق آزادی بیان و قلم و حق حیات ملت عبور میکند!؟
به او رای نمیدهم چون او خویش را اصلاح طلب نمیداند اما اصولگرایی اصلاح طلب میداند که میخواهد اصلاحات را به ناکجا آباد باز گرداند!؟
به او رای نمیدهم چون میرحسین خود را اصولگرای اصلاح طلب میداند، و نه اصلاح طلبی که اصولی دارد!؟
رای به او نمیدهم چون او هم مانند آن اصولگرای دیگر، از احساسات دینی مردم (رنگ سبز و شال و نگین)برای جذب رای دریغ نمیکند!؟ و با اینکار حتی خود را روشنفکری دینی نمیداند!؟
به میرحسین رای نمیدهم چون او کرامت و هویت ایرانی را فراموش کرده و هر ایرانی را یک ستاد می بیند!؟
به او رای نمیدهم چون او وقتی رسانه ملّی ندارد هر انسان ایرانی را یک رسانه میداند!؟
به او رای نمیدهم چون به بازگشت می اندیشد و به دوران خویش! آنزمان که گزینشها آمدند و سانسورها گسترده شدند. آنزمان که صفهای طولانی کوپنی سیگار و تنباکو و نفت و صابون و پودر رختشویی کرامت انسانی را لگدمال میکرد!؟...
آن دورانی که نه مثل امروز دانشجویان را ستاره دار میکردند که پیش از کنکور دانشجویان ممنوع به حضور در جلسه امتحان و ثبت نام میشدند!؟ دورانی که در خیابانهای تهران بر دختران به اصطلاح بد حجاب اسید میپاشیدند و موهای بیرون آمده از زیر روسری قیچی میشد و بعد یک توسری...!؟
به او رای نمی دهم چون پیش از آنکه خود را به مردم و نسل جوان بشناسد و پیش از آنکه برنامه ای داشته باشد به نقد و ایراد از دولتی ضعیف می پردازد که بخاطر ناپختگی و کم تجربگی و البته وجود تحجر فکری در پشت آن حتی توان دفاع منطقی از خویش را زدوده است.
به او رای نمی دهم چون موسوی نگفته است که پایبند به جامعه مدنی است و در مورد حقوق زنان به چه می اندیشد و حقوق بشر در کجای برنامه نانوشته اش قرار دارد!؟
به میر حسین رای نمیدهم چون عمل او را قبلا دیده ام و در آینده اش ابهام بسیار می بینم...
و به او رای نمی دهم چون او از جنس ما نیست و از جنس اصلاحات نیست...
به او رای نمی دهم چون او اهل تحزب نیست و حاضر نیست نام حزبی بر بالای ستاد انتخاباتی اش زینت بخش ستادش شود!؟
به او رای نمی دهم چون او ثابت کرده است اهل مقاوت و ایستادگی نیست حتی اگر مرد بزرگی چون خمینی پشتیبانش باشد!؟
به او رای نمی دهم چون او هم پاکت های 10 هزارتومانی به روحانیونی می دهد که به دیدارش آمدند!؟
به او رای نمی دهم چون به عهد و قولش پایبند نیست...
به او رای نمی دهم چون نوشته بود و رسماً گفته بود که برایش عکس چاپ نکنند و به نوشته ای پشت شیشه مغازه ها کفایت کنند اما چنین نکرد و از هر نامزدی بیشتر و از هر دوره ای بیشتر عکس و تصویر و بنر و تراکت چاپ کرد و منتشر کرد!؟
رای به او نمیدهم چون او بیش از بیست میلیون پوستر و عکس چاپ کرده و ...
به او رای نمیدهم چون او مستقل نیست و دیگری در پشت او به کمین من و ما نشسته است...
و اما کروبی... بزودی در پست بعدی وبلاگ خواهم نوشت....
وبلاگ نويسنده: پژواک خاموش
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |