بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

خرداد   1388 ـ جون  2009 

فعالیت اجتماعی زنان سکولار در مصر معاصر [1]

نادیه (نادیا) العلی

ترجمه هما مداح

نادیه (نادیا) العلی استاد مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقایی (سواس) در لندن و رییس دپارتمان مطالعات جنسیت این مرکز است. نادیا العلی پدری عراقی و مادری آلمانی دارد و سالهایی را در مصر گذرانده و در جنبش زنان زنان این کشور به فعالیت پرداخته است.

آنچه نادیه العلی را از بسیاری از همکاران دانشگاهی خود متمایز می کند، حضور دائم او به عنوان یک فعال اجتماعی(اکتیویست) در نقاط مختلف خاورمیانه است. او پس از مصر، به فعالیت و تحقیق در مورد وضعیت زنان در عراق پرداخت و سازمان عراقی-بریتانیایی "عمل همراه با هم: اقدام زنان برای عراق" را بنیان گذاشت و در سال 2007 کتاب زنان عراقی: داستانهای ناگفته از 1948 تا حال را منتشر ساخت که با استقبال بسیار زیادی مواجه شد. او همچنین عضو سازمان زنان سیاهپوش (Women in Black) است که بنیان گزاران آن زنان اسرائیلی فعال در زمینۀ صلح هستند و اکنون در سر تاسر دنیا به دفاع از زنان فلسطینی و انتقاد نسبت به سیاستهای اسرائیل می پردازد.

مقالۀ زیر بر اساس یکی از مهم ترین کتابهای دکتر العلی، سکولاریسم، جنسیت و دولت در خاورمیانه: جنبش زنان مصری، توسط خود او نگاشته شده است. این مقاله با اجازه و همراهی دکتر العلی به فارسی برگردانده و در این وب سایت انتشار می یابد. از او سپاسگزارم.

 

مقدمه

مشخصۀ تاریخ جنبش زنان در مصر، تنوع گفتمانهای رقیب و گاهی همپوشان است، از جمله صداهای سکولار* و مذهبی. اما در طول چند دهۀ گذشته هم دولت و هم فعالین زنان وادار به توجه به فعالیت اجتماعی، گفتمانها و خواسته های بنیادگرایان شده‌اند. این روزها فضای استدلالی و سیاسی فعالیتهای اجتماعی سکولار کوچک و کوچکتر می شوند. اما زنان سکولار مدافع حقوق زنان و حقوق بشر و تغییر روابط جنسیتی، چگونه با حامیان اسلام‌گرایی و تمایلات بنیادگرایانه مقابله کرده‌اند؟

باید از ابتدا تاکید کنم که من در اینجا واژۀ "بنیادگرا" را مترادف با "اسلام‌گرا" نمی دانم. به عقیدۀ من، جنبشها و فعالین سیاسی اسلام‌گرا طیف وسیعی از مواضع سیاسی، از شورشی رادیکال تا میانه‌رو، را اتخاذ می نمایند. بعضی از گروههای اسلام‌گرا، مانند همۀ جنبشهای بنیادگرا در سرتاسر دنیا، طرفدار حذف و انحصار (exclusionary) و فاشیست هستند. اما افراد و گروههای اسلام‌گرایی نیز وجود دارند که هدف سیاسی استقرار یک حکومت اسلامی و اجرای شریعت (قانون اسلام) را پیگیری می نمایند و در عین حال به حقوق اقلیتهای مذهبی و نژادی نیز احترام می گذارند. بعضی از زنان اسلام‌گرا مروج حقوق زنان در خانواده و همچنین در فضاهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند. هر چند من نسبت به ترکیب "فمینیسم اسلام‌گرا" به دیدۀ تردید می‌نگرم، اما باور دارم که حداقل در مصر، زنان اسلام‌گرایی وجود دارند که نمی توان اهداف و فرهنگ سیاسی آنان را صرفاً زیر مجموعۀ "بنیادگرایی" در نظر گرفت.

با توجه به اینکه امروزه فعالیت اجتماعی زنان در مصر دربرگیرندۀ طیف وسیعی از چارچوبهای سیاسی و ایدئولوژیک است، من در تحقیق خود به طور خاص بر فعالان سکولار تمرکز کرده‌ام. منظور من از "سکولار" افرادی هستند که مروج جدایی بین دین و سیاست هستند اما الزاماً دارای موضع گیریهای ضد دین یا ضداسلام نیستند. مهم تر از آن، من معتقدم که فعالان زن سکولار اعتقاد ندارند شریعت باید منبع اصلی یا منحصر بفرد قانون‌گزاری باشد، بلکه قانون مدنی و معاهدات حقوق بشری را چارچوب مرجع مبارزۀ خود می دانند. هرچند این تعریفی بسیار کلی از کار آنان است.

در طول دورۀ مشارکت سیاسی من در جنبش زنان در مصر و همچنین در زمان انجام تحقیق‌ام، متوجه شدم که زنان مصری، درست مانند زنان غربی؛ در مشخص کردن چارچوبهای مرجع خود، التقاطی و گزینشگر هستند. ارزشها و سیاستها را عوامل متنوعی از جمله خانواده، تحصیلات، چارچوبهای مذهبی، ایدئولوژیهای سیاسی، تجارب شخصی، ادبیات و غیره، شکل می دهند. آنچه مهم است و باید بر آن تاکید شود این است که طیف وسیعی از رویکردهای سکولار و شیوه های مذهبی وجود دارد که ثنویت ساده‌انگارانۀ سکولار/مذهبی موجود در ذهن من را به چالش می کشد. نکتۀ مهم دیگر این است که حدود ده درصد از مصری‌های مسیحی، مشخصا قبطی، هستند. چندین نفر از زنانی که با آنها مصاحبه کرده ام اصلیتی قبطی داشته‌اند. برای زنان قبطی، در مقام زن و عضو یک اقلیت مذهبی، سکولاریسم اغلب تنها چارچوبی است که در آن شهروندی برابر امکان‌پذیر است.

 

استراتژی های زنان فعال سکولار

فعالان زن سکولار با طیف وسیعی از محدودیتهای قانونی، فرهنگی و سیاسی مواجه بوده اند که که بر سیاست های آنان تاثیری عمیق داشته است. سوال این است که در محیطی که هم دولت و هم جنبشهای رایج اجتماعی و سیاسی با تفکر سکولار مخالف هستند، این زنان برای مشروعیت بخشیدن به عقاید و فعالیت اجتماعی خود، از چه استراتژی هایی استفاده می کنند؟ رابطۀ آنان با فمینیستهای غربی که می توانند متحدان بالقوۀ آنان در مبارزه علیه طرفداران بینادگرایی باشند، چگونه است؟ جواب مختصر این است که متاسفانه بسیاری از فمینیستها همان گفتمانهای بنیادگرایانه و ملی‌گرایانه-محافظه‌کارانۀ موجود در مصر را بازتولید می کنند. اما تعداد کمی از فعالان توانسته اند ارجاعات و ویژگی‌های گفتمان سیاسی موجود در استخوانبندی ملی مصر را به چالش بکشند. من در اینجا عمدتاً به فرهنگی کردن مسائل سیاسی اشاره دارم.

نیروهای بنیادگرا به جای بحث در مورد مواضع سیاسی مشخص یا سیاستهای عینی، تمایل به تقسیم دنیا به "ما" در مقابل " آنها" دارند. این ثنویت در بسیاری از بخشهای دنیا به قدری بدیهی شده است که زیرسوال بردن اساس و پایۀ آن بسیار دشوار است. مصر یک مثال مناسب است. بسیاری از بحثهای سیاسی حول محور "فرهنگ اصیل ما" در مقابل " فرهنگ غربی"، شکل می گیرد. زنان فعال باید دائماً در برابر طیف وسیعی از اتهامات، از " زن هرزه" بودن تا " تقلید میمون‌وار از غرب"، از خود دفاع کنند. موضوع محوری بسیاری از بحثهای آنان، تلاش برای مشروعیت بخشیدن و توجیه نظریات و فعالیت اجتماعی خود است و می توان آن را در گرایشات متنوع جنبش معاصر زنان یافت.

بنابراین جای تعجب نیست که زنان فعال مصری به همان اندازه ای که وقت صرف تلاش برای دستیابی به حقوق زنان می کنند، وقت صرف دفاع از اصالت، مصری بودن و گاهی عرب بودن خود می کنند.دلیل استفادۀ من از عبارت " فعالیت اجتماعی زنان" به جای "فمینیسم" با این واقعیت در ارتباط است که بسیاری از زنانی که با آنها مصاحبه کردم، به دلائل پراگماتیک و ایدئولوژیک، برچسب "فمینیست" را نمی پذیرند. واژۀ انگلیسی "فمینیسم" برانگیزندۀ خصومت و عداوت و گاهی از اوقات، اضطراب، است. به نظر می آمد که در وجود بسیاری از زنان تصویر کلیشه‌ای فمینیستها، برای مثال نفرت از مردها، پرخاشگری، احتمالا داشتن عقدۀ روحی در زمینۀ رابطۀ جنسی و مطمئناً غرب‌زدگی، در گفتمان مصری- همچنین گفتمانهای اروپایی و آمریکای شمالی- درونی شده است. مقاومت بسیاری از زنان در مقابل تعلق به نحلۀ فمینیسم، با این واقعیت در ارتباط است که فمینیسم اغلب مفهومی غربی در نظر گرفته می شود که از موضوعاتی عمومی تر همچون امپریالیسم و صهیونیسم مشتق شده است.

اما شاید مهم تر از نپذیرفتن واژۀ "فمینیسم"، تلاش فعالان زن برای مشروعیت بخشیدن به سیاستهای خود و فرار از اتهام خیانت از طریق سخنان و بیانات ضدغربی باشد. چندین نفر از زنان فعالی که با من صحبت کردند "فرهنگ غربی" و تلاش آن برای تخریب فرهنگهای بومی را تهدیدی جدی برای مصر می دانستند.مصرف انبوه، بی احترامی به خانواده، بی‌بند و باری جنسی، ایدز و اعتیاد به مواد مخدر به عنوان ویژگی‌های "تمدن غربی" معرفی می شوند. [2] جهانی شدن- که به معنای گسترش کالاهای مصرفی و ارزشهای غربی ( یعنی آمریکایی) در نظر گرفته می شود- و امپریالیسم غربی مفاهیم اصلی گفتنمان زنان فعال در مصر هستند. در چنین زمینه‌ای به فرهنگ جسمیت بخشیده(reinfied) و آن را ضروری جلوه می دهند.

جالب اینکه، طبقۀ اجتماعی که عموماً در فرهنگ سیاسی مصر از اهمیت ویژه ای برخوردار است، به کلی محو می شود. همین طور تفاوتهای سیاسی وفرهنگی موجود در جایی که غرب نامیده می شود نیز به کلی فراموش می‌شود. به عبارتی دیگر، بسیاری از فعالان زن سکولار از مکانیزمی مشابه بنیادگرایان استفاده می کنند و شکافی غیرقابل جبران میان "شرق و غرب" ایجاد می کنند. تشخیص اینکه ساختن " فرهنگ ما" در برابر "فرهنگ آنها" یک استراتژی است یا یک اعتقاد عمیق قلبی، دشوار است. آنچه می توان با قطعیت بیان داشت این است که به نظر می اید این گفتمانها در تفکر مردم و دیدگاههای جهانی تثبیت شده اند. اما شکافی آشکار میان بیانات ضدغربی افراد و زندگی روزمرۀ آنان در مقام مصرف‌کننده وجود دارد.

بارها و بارها برخورد با فمینیسهای غربی، فعالان زن مصری را در وضعیتی دشوار قرار داده است. برای مثال در حالی که آنان در داخل کشور به شدت با ختنۀ زنان به عنوان شکلی از خشونت علیه زنان اعتراض می کنند، زمانی که در خارج از کشور و در فروم‌های بین‌المللی، فمینیستهای غربی از "بربریت" موجود در مصر با عصبانیت یاد می کنند، زنان مصری از لحن آنان و نژادپرستی ضمنی موجود در آن، بسیار ناراحت می شوند [3]. بنابراین احتمال دارد زنی که در مصر شدیدا به ختنۀ زنان معترض است، در مواجه با بعضی از فمینیستهای غربی، ناخودآگاه مدافع آن شود.اغلب اوقات، این تجربه بسیار ناراحت کننده و آزاردهنده است. برای ریم ام. [4] این موقعیت به معنای بیان نظرات خود از یک سو و تایید کلیشه‌های منفی از سوی دیگر است:

زمانی که یک فمینیست غربی حرف بدی در مورد فرهنگ من می زند، احساس می کنم که باید برای مخالفت با گفتۀ او، چیزی مثبت در مورد فرهنگم بگویم. زندگی در دو فرهنگ بسیار دشوار است. همیشه این خطر وجود دارد که بر طبق انتظارات غربی، رفتار کنی. اما گاهی اگر حتی آنچه را احساس می کنی و به آن باور داری هم بگویی، اینطور به نظر می رسد که با غربیان موافقی. واقعاً موقعیت دشواری است. باید دو تا زبان مختلف داشته باشی [5]

به نظر می رسد که فشار اتهام "خیانت" بر زنانی که استعمار را تجربه کرده‌اند و در عین حال بر علیه اشکال معاصر پدرسالاری مبارزه می کنند، بسیار زیاد است.

با این وجود بعضی از فعالان زن مصری آشکارا بیان می دارند که مفهوم خصوصیات فرهنگی(نسبیت فرهنگی) به عنوان ابزاری برای تشدید قدرت مردان علیه زنان مورد استفاده قرار می گیرد. نادیا اف. ، محقق و فعالی که پنجمین دهۀ زندگی اش را می گذراند، از این رویکرد شدیداً بیزار است:

جالب است که در مورد نظریات غربی در مورد زنان جیغ و داد راه می اندازند، اما از بقیۀ نظریات غربی، مثل مارکسیسم، استفاده می کنند. یا نظریات مربوط به ساختارهای سیاسی. مشکل دنیای عرب این است که ما همیشه التقاطی بوده‌ایم. ما عناصری از نظریات غربی را که با فرهنگمان در تضاد نیستند، می پذیریم اما اعتنایی به عناصری که با عقاید و ارزشهای سنتی ما در تضاد هستند، نداریم که البته این موضوع با منافع سیاسی و اقتصادی خاصی نیز در ارتباط است. زمانی که موقعیت مان در خطر باشد، داد و قال به راه می اندازیم که "ارزشهای ما!" اما زمانی که پذیرش آن برای همان گروه منفعتی داشته باشد، با وجود غربی بودن، آنها را می پذیریم." [6]

انتقاد پرشور نادیا اف. موید این واقعیت است که از سنتها به شیوه‌ای انتخابی استفاده می شود: سنتها بیش از آنکه معرف تداوم ارتباط با گذشته باشند، به شکلی فعالانه بوسیلۀ فعالان سیاسی ساخته می شوند. عقاید و ارزشهای تفکر غربی هر زمان که مناسب باشد به عاریت گرفته می‌شود و هر زمان که بحث مبارزه برای حقوق زنان در میان باشد، با آنها به شدت مقابله شده و به عنوان ارزشهایی غربی در نظر گرفته می‌شوند.

 

عقاید مذهبی با دیدگاه سیاسی سکولار در تضاد نیست

زنان فعال خود را در موقعیتی دشوار باز میابند: نیروهای بنیادگرا و محافظه کار در مصر آنان را متهم به پیروی از غرب می کنند و در عین حال سازمان ها و دولت های غربی نیز در حال تلاش برای دستیابی به اقتداری مطلق در زمینۀ مسائل زنان و حقوق بشر هستند. بسیاری از فعالان که در این میانه گرفتار شده اند، هشیار و تدافعی هستند و به همین خاطر تمایلی به چالش با پارامترهای استدلالی نیروهای بنیادگرا ندارند. با این وجود تعداد اندک، اما در حال رشدی، از زنان این شیوه از بحث را به کلی رد کرده و از بازتولید ثنویت "ما" در برابر "آنها" خودداری می کنند. آنان نه تنها به تفاوت های موجود در فضای فرهنگی و ملی خود اشاره می کنند، بلکه در مورد آنچه "غرب" نامیده می شود نیز شیوه‌ای مشابه در پیش می‌گیرند. آنان به تاریخچۀ طولانی برخورد سازندۀ متفکران و فعالان غربی و مسلمان با یکدیگر نیز اشاره می کنند.

همین زنان عقیدۀ رایج در مورد ترادف سکولار بودن با ضد دین بودن، را نیز به چالش کشیده‌اند. اما باید بر این نکته تاکید کنم که حتی بسیاری از زنانی که دست به بازتولید ثنویت های فرهنگی زده‌اند نیز گفته‌های بنیادگرایان در مورد طرفداران سکولاریته را به چالش کشیده‌اند. آنان به این واقعیت اشاره کرده‌اند که اعتقاد و مراعات مذهبی با دیدگاه ها و فعالیت سیاسی سکولار در تضاد نیست. محتوای فعالیت های سیاسی سکولار، همین طور استراتژی‌های ترویج حقوق زنان، به نحو چشم‌گیری متنوع هستند. احتمالاً یکی از دلائل تنوع رویکردها و روش های زنانی که با آنها مصاحبه کرده‌ام، تفاوت سن و وابستگی نسلی است. زمان ورود به جنبش زنان، بر عقاید سیاسی و نوع دلخواه فعالیت اجتماعی آنان تاثیر می‌گذارد. به همین ترتیب تفاوتهای نسلی موجب تفاوت دیدگاههای آنان در مورد سکولاریسم شده است.

این موضوع در سراسر تحقیق من آشکار بود، اما در مورد مرکز دراسه المرا الجدیده (مرکز تحقیقات زن جدید)، شکلی بسیار قابل توجه به خود گرفت چون دو نسل از فعالان اجتماعی عضو این مرکز بودند: کسانی که در دهۀ 1970 عضو جنبش دانشجویی بودند و در حال حاضر دهۀ پنجم زندگی‌شان را می گذرانند و فعالان جوانی که در سالهای اخیر به گروه پیوسته‌اند و سالهای آخر دهۀ سوم و سالهای اول دهۀ چهارم از زندگی شان را پشت سر می گذارند. در مورد بعضی از فعالان جوان، کاملاً آشکار بود که مراعات مذهبی به هیچ وجه تعیین‌کنندۀ جهت‌گیری سیاسی نیست. حتی در میان اعضای مسن نیز توانستم تفاوتهایی در مورد رویکرد نسبت به مذهب بیابم: در واقع نظرات آنان در این مورد بسیار از همدیگر متفاوت است. بعضی از اعضای مسن موافق ارائۀ تفسیری جدید از مذهب در مقابل تفاسیر محافظه‌کارانه و مردانه نیستند؛ اما دیگران چنین رویکردی را ترویج می کنند [7]

فعالان زن قبطی سهم عمده‌ای در بحثهای مربوط به سکولاریسم دارند. نادیا ام. که یکی از قدیمی ترین فعالانی بود که با آنها مصاحبه کردم و خودش ادعا می کرد مومن است، سکولاریسم خود را در قالب واگرایی از عقاید تعصب‌آمیز کلیسا تعریف می کرد. او ایمان خود را بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی‌اش می‌دانست، اما اعتقاد نداشت که ایمان معادل دکترینهای رسمی یا حکمرانی مقامات مذهبی است:" مذاهب نهادهایی هستند که همیشه تلاش دارند در را به روی دیگران ببندند. دید من ورای محدودیتهای کوته‌بینانۀ دینی است، من به انسان‌گرایی و پلورالیسم باور دارم و بر اساس اصولی تصمیم می گیرم که برای همه خوب باشد." نادیا. ام در روایت خود از سکولاریسم به موضوع تبعیض علیه قبطی‌ها نمی‌پردازد و تنها در قالب بیان ارزشی که برای پلورالیسم قائل است، اشاره‌ای جزئی به موضوع اتحاد ملی می کند. بالعکس، گفته‌های راجا. ان. در مورد رابطۀ میان سکولاریسم و مذهب قبطی خود، بسیار تند و تیز است:

شخصیتهای اجتماعی جماعت قبطی بحث های خود را در زمینه‌ای سیاسی و مذهبی طرح می کنند. این طور نیست که من بخواهم بر قبطی بودن خودم تاکید کنم، بلکه همۀ اعضای جامعه ما را در این چارچوب می‌بینند، بنابراین دو گزینه پیش روی شماست: یا آن را تقبیح کنید یا بگویید "بله، که چی؟" اما من هیچ وقت نمی گویم "من قبطی هستم"، می گویم "من مصری هستم." زمانی که در دهۀ 70 ناگهان هویت مذهبی جایگزین هویت ملی شد هم من انتخاب کردم که در وحلۀ اول مصری و بعد از آن قبطی هستم. اما این برخلاف رویکرد عموم است. هنوز هم احساس می کنم که تنها راه رهایی این کشور بازگشت به شعار انقلاب 1919 است: "مذهب برای خداست و کشور برای شهروندانش". من به دولتی سکولار اعتقاد دارم که در آن مصری بودن به معنای شهروندی باشد. در یک حکومت اسلامی، شهروندی مبتنی بر یک عنوان مذهبی خاص است. این موضوع به خودی خود نوعی تبعیض علیه غیرمسلمانان است. [8]

راجا ان. خود را عضو دو گروه اقلیتی می داند: زنان و قبطی‌ها و احساس می کند که اعضای هر دوی این گروهها شهروندان درجه دو به حساب می آیند. او از ماهیت انحصارطلبانی و ادعای حقانیت مذاهب مختلف بیزار است و آن را با فاشیسم مقایسه می کند:" من حتی واژۀ ‘مدارا’ را هم دوست ندارم، چون معنایش این است که شما صرفاً چیزی را تحمل می کنید. در چارچوب مذهبی، این به معنای تحمل عقاید دیگران است. به این معناست که این افراد اشتباه می کنند، اما شما با آنها مدارا می کنید. این رویکرد متکبرانه است. من مدارا نمی خواهم، احترام می خواهم!."

او علاوه بر این عقیده که تنها یک حکومت سکولار می تواند برابری، عدالت و احترام او را تضمین نماید،بر این نکته تاکید می‌نماید که جهت‌گیری سکولار او نتیجۀ درهم‌آمیختگی سیستمهای ارزشی مختلف است. تربیت مذهبی او با آشنایی با ارزشهای انسانی، از طریق مطالعه و مکالماتش با پدرش، همراه بوده است. بعدتر او به سمت سوسیالیسم گرایش پیدا می‌کند که خودش منبع آن را مطالعاتی خاص و منشا آن را علاقۀ عمیقش نسبت به عدالت می داند.راجا مانند نادیا بر نیاز به به رسمیت شناختن ماهیت اختلاطی زمینه‌ای تاکید می کند که ارزشها در آن شکل می گیرند و تصمیمات در آن اتخاذ می شوند. به عقیدۀ او ممکن است مذهب در زندگی دیگران نقش بسیار مهمی ایفا کند اما در زندگی او چارچوبهای مهم دیگری، جز مذهب، وجود داشته‌اند.

همانطور که پیش‌فرض تحقیق خود من پیش از آغاز کار میدانی نیز همین بوده، اغلب فرض بر این است که این چارچوبها از دیدگاهها و دکترینهای جامع جهانی همچون سوسیالیسم یا اسنادی خاص، مانند تعهدات بین المللی یا حقوق‌بشر، منتج شده‌اند. بسیاری از فعالان چپ‌گرا-ناسیونالیست برای من توضیح دادند که هنوز در تحلیلهای خود از رویکردی مارکسیستی استفاده می‌کنند. اما اغلب تاکید کردند که از یقین اولیۀ خود در مورد ارتباط مستقیم میان استثمار اقتصادی و رهایی زنان، دور شده‌اند. تجربۀ آنان در احزاب سیاسی و با شوهران "مترقی" شان در خانه، عقیدۀ آنان را به اندازه‌ای تغییر داده است که امروزه در مورد لزوم وجود یک نبرد زنان مستقل بحث می‌کنند.

اما زنان دیگر که به تعهدات بین المللی در مورد حقوق بشر و زنان رجوع می کنند، بر این نکته تاکید دارند که در مورد حقوق اولیۀ بشر به طور عام و حقوق زنان به طور خاص، به نسبیت فرهنگی اعتقاد ندارند. اما تعدادی از زنانی که با آنها مصاحبه کردم نیز تاکید داشتند که ارزشها و مفاهیم آنان مبتنی بر یک دکترین خاص یا بیانیۀ جهانی حقوق بشر نیست، بلکه زادۀ تجربیات متنوع مبارزاتی فردی و جمعی آنان است. همانطور که هانیا. کی به من گفت:

اسلام‌گرایان تنها از متن دینی استفاده می کنند و این چارچوب کار آنان است. قضاوت آنان در مورد هر سیستم ارزشی‌ای مستقیماٌ از متن سرچشمه می‌گیرد. چارچوب مرجع من مبتنی بر مفاهیمی مجرد است مانند برابری‌خواهی، انسان‌گرایی، حقوق بشر، پلورالیسم، مدارا و غیره، که تجارب زندگی روزمره نشات گرفته‌اند. البته این مفاهیم خلق الساعه به وجود نیامده‌اند اما از مکاتب مختلف فکری سرچشمه گرفته‌اند. اما من یک ایدئولوژی خاص را انتخاب نمی‌کنم، چون به این ترتیب اشکال سرکوب و پیچیدگی واقعیت تقلیل داده می‌شود. ارزشها و مفاهیم من همانقدر که قسمتی از رشد فردی من هستند از نبرد جامعه ما نیز الهام گرفته‌اند. [9]

تمایل به قرار دادن عاملیت انسان در چارچوبهای ایدئولوژیک- اعم از سکولار یا مذهبی- به این دلیل مشکل‌ساز است که فضایی برای بدیهه سرایی و مقاومت فردی در آنها وجود ندارد. سطح فردی در ارتباط با چارچوبهای مرجع خود زنان حائز اهمیت است: ارتباط آنها با مذهب، و البته مفاهیم و ارزشهای آنان. هانیا کی. معتقد است که فرد باید بر اساس واقعیتهایی مشخص، دست به ساختن چارچوب فردی خود بزند:" مشخصۀ واقعی که امروز می‌بینم وجود گروههای فرودست متفاوت است: زنان، مسیحیان، طبقات کم‌درآمد. واقعیت من مملو از انواع نابرابری است. راه‌حلها باید با توجه به این نابرابری‌ها یافته شوند."

 

نتیجه‌گیری

واضح است که سکولاریسم نمی تواند به خودی خود درمانی برای این نابرابری‌ها باشد. برای مثال، هانیا کی. تجربۀ تعلق خاطر خود به سوسیالیسم را به خاطر می آورد و فکر می کند که در آن زمان این سوسیالیسم از بسیاری از جنبه ها، مانعی بر سر راه توانایی او در جهت دیدن دیدگاههای دیگر بوده و باعث اجتناب او از مفاهیم جدید می‌شده است. سکولاریسم چتری بزرگ است که می توان در زیر آن گفتمان ها، روش ها و مفاهیم متنوعی را گنجاند، بعضی از آنها حقایقی تکراری و کهنه هستند و بعضی دیگر بر‌هم زنندۀ پارادایم های سفت و سخت. در مصر، فعالان زن سکولار درگیر کار دشوار واژگونی گفتمان های هژمونیک ساختۀ دولت و همچنین بنیادگرایان و روشنفکران محافظه‌کار ناسیونالیست هستند. بسیاری از زنان در تلاش برای به چالش کشیدن عاملان سیاسی و افراد بنیادگرا از گفتمانی مشابه استفاده می کنند و در نتیجه سهواً دست به بازتولید طبقه بندی‌های استعمارگران و مروجان نئولیبرال "تضاد/برخورد تمدن ها" در زمان حال، می زنند. زنانی که بنیادگرایان را نه تنها با مفهوم‌سازی از سکولاریسم ، بلکه با جسمیت بخشیدن به " فرهنگ اصیل" در مقابل " فرهنگ غربی"، به چالش می کشند، همزمان در حاشیۀ فرهنگ سیاسی رایج و در مرکز فعالیتهای آوانگاردی قرار دارند که تلاش می کند ساختارها و گفتمانهای سیاسی موجود را به چالش بکشد.

 

يادداشت  ها

* العلی در این مقاله به جای واژۀ سکولار(secular) از واژۀ دارای گرایش سکولار(secular-oriented) استفاده کرده است که در واقع اشاره به طیف وسیع نیروهای سکولار دارد.

- این مقاله ترجمه است از:

http://www.wluml.org/english/pubs/pdf/wsf/18.pdf

 [1] این مقاله مبتنی بر تحقیق وسیعتری است که در قالب یک کتاب منتشر شده است: نادیه العلی (2000) سکولاریسم، جنسیت و دولت در خاورمیانه: جنبش زنان مصری، کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج

[2] العلی، همان، ص 48

[3] العلی، همان، ص 210

[4] هیچ کدام از نامهای استفاده شده در این مقاله واقعی نیستند

[5] العلی، همان، ص 210

[6] العلی، همان، ص 213

[7] العلی، همان، ص 147

[8] العلی، همان، ص 145

[9] العلی، همان، ص 146

 

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630