بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت   1388 ـ مه  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

جمهوریخواهان شاه پسند و موضع جبهه ملی ایران!

دکتر محمد علی مهرآسا

من این اصطلاح جمع اضداد «جمهوری خواهان شاهپسند» را چند سال پیش در مقاله ای در مورد برخی از مدعیان جمهوریخواهی که نعل وارونه میزنند و مصراً خواستارند با گروه پهلوی خواهان که تازه مشروطه را کشف کرده اند، ائتلاف کنند به کاربردم. امروز نیز همین نگرش و طرز تلقی وجود دارد و دارندگان این دیدگاه برآنند در روز رستاخیز مردم که سقوط حکومت آخوندی اتفاق می افتد؛ با رفراندم، نوع رژیم را بین دو نظام پادشاهی و جمهوری تعیین کنند و سرانجام سلطنت را برپهنه ی ایران مسلط سازند. این عصارۀ اندیشه و خواست هواداران پادشاهی است که عده ای به ظاهر جمهوری خواه نیز آن را پی میگیرند و به همان تیزی و شدت سلطنت طلبان، بر اجرایش اصرار دارند.

روز 18 اردیبهشت ماه به ناگاه و با شتاب پیامی فوری و فوتی بر روی هزاران آدرس اینترنتی قرار گرفت زیر عنوان «تهدید مهندس کوروش زعیم توسط نیروهای امنیّتی رژیم» که هم بودار بود و هم تولید جنجالی عفونتبار کرده است. متن پیام به شرح زیر:

«تهدید مهندس کورش زعیم توسط نیروهای امنیتی: در جلسه ای که هم اکنون در منزل مهندس کورش زعیم عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران در رابطه با تشکیل یک همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر تشکیل شده است، نیروهای امنیتی طی تماسی در دقایق پیش ایشان را تهدید نموده و اعلام داشتند خدمت شما خواهیم رسید. در این جلسه که دکتر هرمیداس باوند، دکتر محمد ملکی, عیسی خان حاتمی مهندس حشمت الله تبرزدی، مهندس اشکان رضوی، مهندس کیوان صمیمی، اسماعیل مفتی زاده، علیرضا جباری حضور داشتند اینگونه استنباط می شود که شخص مهندس زعیم هدف تهاجم و یا سوء قصد قرار دارد در ضمن احتمال می رود که کل جمع حاضر دستگیر شوند. با این شرایط پیش آمده حاضران تا کنون در منزل مهندس زعیم حضور دارند و در صورت هر گونه پیش آمدی ملت ایران آگاه باشند».

~~~~~~~

«در جلسهء فوق الذکر که مورد تهدید نیروهای امنیتی حکومت اسلامی قرار گرفت اشخاصی که به دنبال ایجاد همبستگی برای برقراری دموکراسی و حقوق بشر هستند محورهایی را که برای تدوین بیانیه احتمالی پیشنهاد دادند به شرح زیر اعلام نمودند:

یک: حفظ یکپارچگی سرزمین و استقلال ایران

دو: پذیرش منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های آن.

سه: حاکمیت قانون برخاسته از اراده و رای آزاد مردم.

چهار: بازنگری قانون اساسی و حذف یا تغییر اصل های مغایر با حاکمیت ملت و حقوق بشر.

پنج: جدایی دین از حکومت

شش: تاکید بر جمهوری، دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای بنیادین.

هفت: تاکید بر حقوق برابر همه اقوام و تیره های ایرانی.

هشت: تاکید بر برابری حقوق زن و مرد.

نه: رفع هرگونه تبعیض مذهبی، عقیدتی، جنسیتی نژادی و قومی.

ده: پاسداری از زبان پارسی که بن مایه فرهنگ، یکپارچگی و هویت ملی است، همراه با گرامیداشت و پذیرش دیگر زبانهای رایج در سرزمین ایران.

یازده: لغو مجازات اعدام و نفی هرگونه خشونت و شکنجه اعم اینکه از مجاری قانونی یا خودسرانه اعمال شود.

دوازده: توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی همراه با گسترش عدالت اجتماعی و نفی هرگونه بهره کشی فردی، گروهی یا دولتی.

پس از انتشار این خبر که به زعم ناشرانش بسیار مهم بوده است که شتابان آن را به سراسر دنیا فرستاده اند، جبهه ملی ایران در دو اطلاعیه، چنین نشستی را یک کار انفرادی و اقدامی شخصی و خارج از نظم و رویّه ی تشکیلاتی دانست و چنین ائتلافی را از سوی جبهه ملی ایران تکذیب کرد. اما مسئله خاتمه نیافت و هواداران آقای زعیم و شاید خودشان بالشخصه به تکاپو افتادند تا ضمن اینکه اقدامشان را در دعوت هشت نفر به منزل خود ضرورتی برای آینده ایران، و الزامی برای دموکراسی و حقوق بشر جلوه دهند و توجیه فرمایند، مخالفان این کار مخالف تحزب و ضد آئین نامه را نیز مشت و مال دهند».

****

نگاهی با تأمل و دقت بر نوشتار فوق، چندین نکته ی مهم را برای خواننده روشن می کند.

1- این متن دقیقاً از سوی ترتیب دهنده - یا ترتیب دهندگان - جلسه و در همان نشست با عجله تهیه و ارسال شده به طوری که فرصت برای تصحیح جملات را نیافته اند؛ اما 12 ماده ی مورد بحث کلاً در متن گنجانده شده است.

2- در این جلسه علاوه بر آقای زعیم، کسانی دیگر به شرحی که در این هراسنامه آمده است بوده و اغلب آنان بسیار بیشتر از آقای زعیم در میدان مبارزه علیه رژیم آخوندی کوشا و مطرح بوده اند. مانند آقای دکتر ملکی که حدود 28 سال است با قلم و زبان به ستیز زور و استبداد حاکم رفته و می رود. اما چرا موضوع تنها روی آقای زعیم متمرکز شده است؟... ممکن است پاسخ دهند که جلسه در منزل آقای زعیم تشکیل شده و صاحب خانه مورد خطاب بوده است؛ که سخنی درست است. اما پرسش بعدی این است که اگر به آن خانه حمله میشد، آیا تنها آقای کوروش زعیم در معرض خطر بود که باید سایتها پر شود از شاهکار ایشان؟ پرسش دوم، آیا کل ماجرای تهدید نمایشی دروغین و ساختگی نبوده و بازی ئی تدوین شده برای برملا کردن و به گوش رساندن اصل ماجرا نبوده است؟

3- آقای زعیم و آن دو نفر دیگر عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران باید اصول و قواعد و مقررات جبهه را رعایت کنند و می کردند. بی شک آقای زعیم این کار خلاف تشکیلاتی را با تصویب و اجازه ی شورای مرکزی جبهه انجام نداده بلکه مانند دفعات پیش برای مطرح شدن که سخت به آن دلبسته است، بازهم تکروی فرموده و کاری خلاف اصول و عرف تحزب انجام داده است؟ دراین میان واکنش جبهه و پخش آگاهی نامه ی شورای مرکزی جبهه ملی ایران نیز نشان داد که آقایان اقدامی خلاف نظامات تشکیلاتی انجام داده اند و ائتلاف فردی و تک نفری را که چیزی شبیه دوستیهای خصوصی است، عمومیّت بخشیده و به تشکیلات ربط داده اند.                

ممکن است براین نکته هم ایراد گیرند که جبهه ملی ایران حزب نیست و جبهه است که بازهم سخنی است روا. اما این جبهه و تشکیلات نیز، محتوائی و مقرراتی دارد؛ یعنی هم منشورش به تصویب رسیده و هم اساسنامه و آئین نامه ی تشکیلاتی دارد که تعیین تکلیف برای اعضا میکند و نوع وظیفه ها را می نمایاند؛ و هم هدف و خواسته اش را از حکومت و دولتهای آینده به روشنی بیان کرده است.

4- این نیم جمله ی«همبستگی برای برقراری دموکراسی و حقوق بشر...» چنان میان دست و پای گروه های سیاسی - اجتماعی می گردد وغلت می خورد که از فرط تکرار از ملاحت افتاده و دارد قبیح و بی مزه و حتا تهوع آور می شود. با اشراف و آگاهی براینکه غیر از مستبدین و فاشیستها تمام سازمانها و دسته های سیاسی که خود را سکولار معرفی می کنند، به دموکراسی و حقوق بشر دستکم در اظهار و ظاهر  معتقدند و برای این خواسته تلاش دارند؛ و تمام این گروه ها – و یا نفرات- مصراً خود را مقید به اندیشه ی استقرار دموکراسی و حقوق بشر نشان داده اند، هدف از این جلسه چیست و ائتلاف برای چه بوده است؟ امروز گروه ها و افراد فعال سیاسی تقریباً همه همدیگر را شناخته و آمال یکدیگر را دریافته اند؛ و در بین اپوزیسیون حکومت فقیهان تمام جمهوریخواهان سکولار برروی دموکراسی و حقوق بشر همعقیده و همنوا بوده و نیازی به ائتلاف ندارند. ائتلاف باید میان گروه هائی به وجود آید که باهم عقاید و ایدالهای متفاوت و متغایر دارند.

آیا تصور این است که عدم پیروزی اپوزیسیون بر رژیم حاکم ایران به این علت است که اندیشه های پراکنده و یکسان به تجمع نرسیده؛ و میان هشت نفر جلیس در خانه ی آقای زعیم همبستگی و پیوستگی ایجاد نشده است؛ و یا تاکنون، هشت نفر در خانه ای جمع نشده اند که هدفی مشخص و عمومی را بیان کنند؟

اگر چنین است باید گفت: زعما و مردان سیاسی ما نیز به همان درد عوام مبتلا شده اند که تصور می کنند علت عدم موفقیّت در مبارزه با رژیم در عدم همبستگی هماندیشان است. امروز 80% مردم ایران مخالف حاکمیّت اند و همه تقریباً خواهان استقرار رژیمی برمبنای دموکراسی هستند؛ و در چنان رژیمی قطعاً حقوق بشر نیز تأمین است و نیاز به درخواست ندارد.

این را اضافه کنم که هیچ گاه و در هیچ زمان و مکانی مردان سیاسی و روشنفکران تئوری پرداز خود فی نفسه و به تنهائی قادر به سقوط دیکتاتوری نیستند. انقلاب را توده مردم بدن سازی میکند؛ و حکومت را نیروی توده به زیر میکشد؛ و این نیرو مخصوصاً در کشور ما که حزب ریشه دار و پر دامنه وجود ندارد، هرلحظه در اختیار و متابعت روشنفکر و سران گروه های کم مایه نیست که بتوان ازآن سود برد. بلکه در اختیار فرصت و تابع شرایط زمان و مکان است... آیا برای براندازی ی حکومت پادشاهی، در آن زمان بین گروه های مخالف که تعدادشان کمتر از اکنون نبود، نخست همبستگی و همرائی ایجاد شد و سپس به همراهی و راهپیمائی انجامید؟ شما کدام ائتلاف و همبستگی را در زمان پیش از آغاز و فروغ انقلاب  به یاد دارید؟ برعکس، آن زمان هر گروهی برای خود و به تنهائی مبارزه می کرد و منتظر بود تا در نهایت امر ارباب قدرت و سهامدار اصلی باشد. ما اغلب در راهپیمائیها می دیدیم که همین گروه های با تعداد چند سد نفر اعضا – در برابر سیل صف راهپیمائی -  شعارگویان و مشت درهوا به صورت عمودی بر صف راهپیمایان می زدند و آن را می شکافتند و به راهی دیگر می رفتند! همچنین در راهپیمائی روز تاسوعا که مصادف با سالروز واقعه سیاهکل بود، تمام گروه های کمونیستی در زمین ورزش دانشگاه تهران جمع شده بودند و در راهپیمائی شرکت و حضور نداشتند. اما باوجود این عدم شناخت ازهمدیگر و عدم همگرائی، و باوجود تفرق ایده و مقصود، رژیم سرنگون شد. چرا؟ چون هم زمینه فراهم بود و هم خواستۀ عمومی روشن... و نیازی به اجلاس و ائتلاف نبود.

5- این دوازده ماده ای که هشت نفر مؤتلفین نوشته اند و نشسته اند تا بر سرش توافق و ائتلاف کنند، همه در منشور جبهه ملی ایران وجود دارد. اینها همه خواسته های جبهه ملی ایران است و چند سال پیش آن را به مردم عرضه کرده است.

آقایانی که عضو ارشد جبهه بوده اند، چرا به جای دعوت دیگران نه به ائتلاف با جبهه ملی بلکه همراهی و همگامی با تشکلی که منشورش همان خواسته ی آنهاست؛ و به جای تلاش در راه پیوستن هماندیشان به بدنه جبهه، خودسرانه خواستار ائتلاف با چند منفرد بی قشون و قورخانه شده اند؟ و شگفتا که دعوت هم از این سو بوده و نشست در خانه ی آقای زعیم صورت گرفته است.

6- از هشت نفر کسانی که در آن جلسه حضور داشته اند، چهار نفر وابسته به جبهه ملی ایرانند که تشکلی شناخته شده است و سابقه ای 60 ساله دارد؛ با اعضائی معین و هوادارنی پر شمار. پرسش این است که آقایان دکتر ملکی، اسماعیل مفتی زاده، کیوان صمیمی و حتا تبرزدی، هریک کدام حزب و تشکل با اعضا و پیروانی چشمگیر را رهبری و هدایت می کنند که جبهه ملی ایران با آنها ائتلاف کند؛ تا دستکم این تخلف تشکیلاتی ی آقای مهندس زعیم توجیه شود و این نشست را در منزل خویش برای این منظور ترتیب داده باشد؟ هر چهار نفر بزرگان نامبرده منفرداً اپوزیسیون تک نفره هستند؛ و به جا بود که به عوض ائتلاف در فکر تأسیس حزب و تشکلی نو در آن جلسه می بودند.

اما خنده دارترین بخش این سریال، واکنشهای پس از تکذیب شورای مرکزی جبهه ملی ایران است که منجر به پخش چند آگاهینامۀ با امضا و بدون امضا از سوی کسانی شده است که ادعای پیوستگی به جبهه ملی ایران در برون مرز را دارند. و یا مانند آن «هشدار» که به نام «جمعی از هواداران جبهه ملی ایران در خارج» آراسته است، با بیشرمانه ترین طریق، سه شخصیّت شورای جبهه ملی را مورد کین و تهمت قرارداده اند.

اگر در این اعلامیه با ذکر نام به سه نفر از بزرگان شورای مرکزی جبهه ملی ایران اهانت نمیشد، صاحب این قلم نه خود را ملزم به پاسخ گوئی می دانست و نه از آقای زعیم که هوادارانش چنین بی پروا تهمت زده اند، اسمی به میان می آورد. اما وقتی بازار اتهام و اهانت چنین پررونق است، خاموشی نه گناه، که جرم است.

این اعلامیه زیر نام «هشدار» عجیب مرا به یاد نوشته های حسین شریعتمداری مدیر و سردبیر کیهان در تهران انداخت که درست با همان انشاء و ادبیات هتاکانه و پر از زشت گوئی و تهمت زنی منتشر شده است. نویسندگان هشدار در حالی که خود در تاریکی پنهان شده و از ذکر نام خود پرهیز دارند، با بردن نام و نشان، سه نفر از اعضای قدیمی و خوشنام جبهه ملی ایران را به همان روش حسین شریعتمداری به لجن قلمشان آلوده اند. همچنین انتشار این افترانامه به اسم هشدار، برنامه ی «هویّت» تلویزیون آخوندی را تداعی میکرد.

پخش این تهمت نامه ی بی امضا و بی مشخصات زیر عنوان «هشدار» و نام بردن از آن سه نکو مرد شورای مرکزی جبهه ملی؛ و دروغ بافی در موردشان، نه تنها خدشه ای به تَنزّه و تقوای سیاسی و اجتماعی ی آنان نزده است، بل به همان ترتیب که لجن پراکنیهای حسین شریعتمداری را نه کسی جدی میگیرد و نه به کسی زیان می رساند، هشدار بی جای این هواداران نیز عِرض خود بردن بود.

حضرات نویسنده ی «هشدار» نوشته اند:

«وضعیّت فعلی جبهه ملی ایران باعث نگرانی بیش از اندازه ما دوستداران و هواداران این سازمان قدیمی و مردمی می باشد. مدتهاست شاهد کشمکش ها و اختلافات درونی این سازمان می باشیم»

عجبا این هواداران دلسوز و نگران سرنوشت جبهه ملی، حاضرنشده اند هیچ نام و نشانی از خود در پای این انشای ابتدائی بگذارند تا دلسوختگی و ارادتشان روشنتر و گویاتر باشد. آنگاه می نویسند:

«متاسفانه با فزونی تعداد نفوذیها درشورا و پیرامون آقای برومند...»  که اشاره دارند به نفوذی های ساختهء ذهن خویش و با بهتان آنان را عوامل حکومت آخوندی معرفی کردن؛ و گویا فراموش کرده اند که یکی از همان شخصیّت های مورد اتهام آنان، یعنی آقای موسویان، نزدیک به یک سال پیش از این، در مصاحبه ای رادیوئی، بدون ذکر نام، از نفوذی هائی به مانند«اسب ترویا» سخن گفت و منظورش نفوذ سلطنت طلبان و پهلوی خواهان در جبهه ملی ایران بود که مرتب بیشتر از پیش نمایان می شود.

اغلب اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران بویژه آن کسانی که شما مدعیان هواداری به آنان افترا زده اید، ده ها سال پیش از زعمای مورد اقبال شما عضو جبهه ملی ایران بوده اند. آنها هر سه از زندانیان رژیم شاه هستند و در آن زمان ممنوع الخروج هم بودند. آنان نفوذی نیستند و اصولاً حکومت آخوندی نیازی به نفوذ در سازمانها ندارد. نفوذی اصلی هواداران خاندان پهلوی و کسانی هستند که مانند آقای خمینی فریاد همه با هم را سرمیدهند؛ و چه کسی است نداند که هدفشان چیست.

برخلاف ادعای مطرح در اعلامیه هشدار، نفوذیها کسانی هستند که گرایششان به سوی بساط سلطنت از پرده برون است و مدتهاست با نمود کنشها و واکنشهایشان خود را شناسانده اند. به سخنی دیگر، این به ظاهر جمهوری خواهان کجرو و تکرو که سبب دودستگی و نفاق شده اند و من نامشان را«جمهوری خواهان شاه پسند»نهاده ام، دانسته اینگونه اقدامات و تلاشها را در راه کمک به برگشت سلطنت انجام میدهند.

سالهاست که نومشروطه خواهان به این نتیجه رسیده اند که اگر به تنهائی قادر به انجام کاری بودند در سال 1357 کشور و نظام را به آخوند نمی سپردند؛ و تا با دیگران ائتلاف نکنند، ره به جائی نخواهند برد. از سوی دیگر اغلب مخالفان حکومت فقیهان در طیف جمهوریخواه نیز براین باورند که کنار نهادن سلطنت طلبان ایجاد ضعف و کمبود نیرو می کند و معتقدند بدون دخالت هواداران خاندان پهلوی در بازی مبارزه، پیروزی میسر نیست. البته هردو برخطا و در اشتباهند زیرا اصولاً چنین ائتلافهائی بی حاصل است.

ترتیب چنین جلسات و انتشار اعلامیه های مشترک نیز به این نیّت است که در سرانجام کار هواداران پادشاهی و پیروان مشروطه ی جدید الولاده را وارد زمین کنند و بازی را با مشارکت آنها ادامه دهند. این اندیشه البته تازگی ندارد و از همان هنگام که اعلامیه ی رفراندم 60 میلیونی صادرشد و مردم را به شرکت و امضا فراخواندند، برملا شد که در تصمیم گیری برای این کار جانب سلطنت را نیز نگه داشته اند. به این ترتیب از این تاریخ عطف توجه به سلطنت طلبان نضج گرفت و ادامه یافت. ولی هربار که پرده برمی افتاد و دستها رو می شد، به گونه گون ترفندها خواستند که موضوع را انکار کنند. در حالیکه شواهد چنان روشن و طرز کار چنان ناشیانه بود که هیچ تکذیبی تأثیر نداشت و هیچ انکاری مورد باور و وثوق نبود. 

بی تردید نویسندگان و پخش کنندگان اعلامیه ی«هشدار» گروهی به ظاهر جمهوریخواه هوادار سلطنت پهلوی هستند که زیر نام هواداران جبهه ملی آدرس غلط داده و ایز گم کرده اند. دلیلش «ای – میل»هائی است که از سوی طیف هواداران پهلوی در ابراز شادی و مسرت از انتشار این اعلامیه به اکناف فرستاده میشود. از آنجمله ابراز مسرتی از سوی آقائی به نام«جعفر زاده» ضمن انتشار متن هشدار، با این شرح:

«خوب است خود هواداران جبهه ملی اعتراف می کنند که سرانشان همدست آخوندها هستند. از ابتدای انقلاب انگلیسی 57 چنین بوده و هست. با سپاس جعفرزاده»

آیا مطرح شدن به هر بها و علتی که نفس سرکش را ارضا کند کاری است درست!؟

باور کنید طیف سلطنت طلبان جدا از ثروتشان، عددی نیستند که ما در طلبشان به هر کار ولو انجام خلاف مقررات تشکیلاتی تن دردهیم و زیر لوای رعایت حق دگراندیش، استبداد کهن را وارد معامله کنیم و به خانه برگردانیم و آزموده را از نو بیازمائیم!  

کالیفرنیا   12/5/2009

 پيوند به مطالب ديگر در همين زمينه در سکولاريسم نو

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630