=======================================================
سال دوم ـ
شماره 525 ـ
جمعه 25 ارديبهشت
1388 ـ
15 ماه مه
2009
=======================================================
|
من، بعنوان رئيس جمهور
شما... |
مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها
از آنجا که رژيم آگاهانه، و به استناد بنيان های عقيدتی اش، خود
را از کل مردم جدا می داند و لزوماً منافع اش همواره با منافع
مردم يکی نيست، کوشيده است تا در قانون اساسی خود بين مردم و
خودش يک «لايهء ضربه گير» بوجود آورد که از دو نهاد رياست جمهوری
و مجلس شورای اسلامی شکل می گيرد. به لحاظ وجود اين «لايه»، مردم
«حق دارند» نمايندگان خود را انتخاب کرده و به اين دو نهاد
بفرستند و از آنها بخواهند که بعنوان وکلای آنها جامعه را اداره
کنند. اما، در عين حال، حاکميت هم «حق دارد» مواظب باشد که عمل
مردم مصلحت رژيم را دچار تزلزل و خطر نکند. |
=====================================================
اصلاحات
زامبی شد، زنده
باد دوم خرداد!
مازیار سمیعی
پس از سیاستزدایی از تمام عرصههای ممکن، نوبت به غیرسیاسی کردن
خود دولت رسیده است. دولت باید خادم بیطرف شهروندان باشد، غافل از
اینکه بیرون از دولت (با تمام بار سیاسی این پدیده) چیزی برای
شهروندان در کار نیست. در نهایت، آنچه دوم خرداد را از اصلاحات
مجزا میکرد تقریبا رنگ باخته است: مردم؛ آنها دیگر فکر نمیکنند.
در برابر وضعیت حاضر، اینجا و اکنون، اگر حقیقتی در کار باشد، یک
و فقط یکی است: سرکوب اقلیتهای نجس، اقتصاد موحش راستگرایانه،
پوپولیسم، سیاست خارجی تهاجمی، تقویت نهادهای نظامی و شبه نظامی،
سرکوب فزاینده آزادیهای سیاسی و حقوق مدنی و [...] که تقریبا نام
روشنی دارد: فاشیسم. |
====================
کوتاه و گويا
=====================
اصلاح نظام جمهوری اسلامی بدون تغییر قانون
اساسی؟
بهزاد مهرانی
دکتر
سروش در مصاحبه ای با خانم نوشابه امیری که در سایت روز انتشار
یافت و بخشی از آن در روزنامه ی اعتماد ملی 21 اردیبهشت منتشر شد،
می فرمایند که «با دلایل مدافعان تحریم انتخابات قانع نشده» است.
پرسش من این است که اهالی تحریم از کدام تریبون و فضای داخلی برای
بیان عقایدشان برخوردارند؟ آیا رسانه ای پرمخاطب چون صداوسیما و یا
روزنامه ای در اختیار دارند که بدون هراس از عسس و مفتش و بند و
درفش نظرات و ادله ی خود را در راستای تحریم انتخابات بیان کنند؟
آیا روشنفکرانی که در این روزهای نزدیک به انتخابات در روزنامه های
اصلاح طلب مردم را تشویق و ترغیب به انتخابات می کنند همه ی
روشنفکران جامعه ی ایران هستند؟ آیا روشنفکرانی که خواهان عدم
مشارکت در انتخابات هستند می توانند چون دکتر سروش تیتر روزنامه
های اصلاح طلب قرار گیرند و سخن خود را بر زبان آورند؟ حاشا و کلا.
دکتر سروش می گویند: «آیا باید انقلاب کرد، یا کارهای براندازی
کرد؟» استاد محترم! آیا همه ی آنانی که حاضر به شرکت در انتخابات
استصوابی نیستند خواهان انقلاب یا براندازی اند؟ کار به جایی رسیده
است که آقای مهدی خزعلی فرزند آیت الله خزعلی در مصاحبه با صدای
آمریکا می گوید: که ابتدا آقای جنتی انتخاب می کند و بعد مردم باید
از میان کسانی که آقای جنتی انتخاب کرده است دست به انتخاب بزنند.
[نقل به مضمون] وقتی آقای خزعلی برای بیان عقایدش دست به دامان
صدای آمریکا می شود "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل". اصلاح
طلبان با حرکت های انقلابی مخالفند. مهندس بازرگان می گفت ملت
ایران ملت "زود" و "زور" است. آری اغلب کسانی که دل در گرو آبادانی
کشور دارند با هرگونه حرکت های انقلابی و خشونت آمیز مخالفند اما
آیا این اصلاح طلبان امروز و انقلابیون دیروز از عمل انقلابی خود
در سال 1357 نادم هستند؟ اگر چنین است چرا اعلام نمی کنند؟ دکتر
سروش عزیز! آیا نسل شما که با انقلاب 57 خاک را از درون چاه جامعه
بیرون آورد مرتکب خطا شد؟ آیا اگر آن نسل تن به اصلاحات مرحوم
شاپور بختیار می داد و انقلاب رخ نمی داد کاری مقرون به صلاح انجام
پذیرفته بود؟ اگر چنین است چرا به این خطا معترف نمی شوید؟ آن چه
موسوم به اصلاح طلبان بر زبان می آورند این است که نظام شاه اصلاح
ناپذیر و لاجرم انقلاب نیاز جامعه بود. با کدام دلیل خردپسند می
توان اثبات کرد که نظام جمهوری اسلامی بدون تغییر قانون اساسی و
اصول مربوط به ولایت فقیه و نهادهای انتصابی اصلاح پذیر است؟ اگر
می توان با همین قانون اساسی که عملا ولایت فقیه بر قانون اساسی
است و نه در آن، می توان به اصلاحات امید داشت؟ اگر می توان امید
بست آیا 16 سال ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی زمان کافی برای این
حرکت های اصلاح طلبی نبود؟
(آرشيو)
|
=====================================================
شورای
ملی آمریکائیان ایراتی تبار
و روابط آشکار و نهان اش با رژیم ملایان
سياوش عبقری
شما خود را نهادی بزرگ با صدایی رسا و نماینده ی ایرانی تباران در
آمریکا قلمداد می کنید. در این جامعه ی ایرانی هستند افراد و
خانواده های تبعیدی که مادر، پدر، فرزند، برادر، خواهر و بستگانشان
را این رژیم اهریمنی ترور کرده، آیا شما از این «صدای رسا»ی خود،
در حمایت از این طیف گسترده هیچ استفاده کرده اید؟ شما از "بهاره"
و "بیژن"، فرزندان "بانو"، از همسایگان من در آتلانتا، [بهاره چند
ماه با مادرش بانو، در زندان بوده] و بسیارانی دیگر در شرایط آنان،
که مرده هاشان هم در گورستان امنیت ندارند، چه دفاعی کرده ايد؟ چرا
اقدامی نکردید که حداقل مرده های این خانواده ها را رها کنند؟
|
=====================================================
آقای
کيارستمی،
در مورد کافکا لطفأ آدرس اشتباه ندهيد
عزيز معتضدی
آنچه مرا به نوشتن اين مختصر مجاب کرده نقلی از آقای کيارستمی ست
که، آزرده خاطر از دردسر اخير، ديوانسالاری صدور مجوز ورود به خاک
انگلستان را به نوشتهء گاردين "کافکايی" خوانده و از اين رو با طيب
خاطر از سفر فرهنگی خود صرفنظر کرده است. آقای کيارستمی البته
احتمالأ می داند که برخورد متقابل کشور خودش برای صدور ويزا به
هنرمندان خارجی به مراتب "کافکايی" تر از کشورهای اروپايی ست که
مقدم ايشان را هميشه با نمايش فيلم، عکس، چيدمان، و حتی کارگردانی
اپرا گرامی داشته اند، اما يا اين حقيقت را - در صورت دانستن - به
روی خود نمی آورد، يا هنرمندان مهمان ايشان از دالانهای ديگری وارد
کشور می شوند و ايشان از دردسرهای ديگران بی خبر می مانند که به
نظرم بعيد است.
|
===================
عکس و مکث
===================
(آرشيو) |