پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
دو کانديدا و کشتار شصت و هفت
ايرج مصداقی
به عنوان یک جان به در برده از «کشتار شصت و هفت»، و کسی که از نزدیک یک دهه جنایات سازمان یافتهء رژیم را به چشم دیده؛ و به عنوان کسی که شاهد خاموش شدن صدای دوستان و رفقایش در راهروهای مرگ بوده؛ بر خود لازم میدانم اجازه ندهم که قاتلان و پشتیبانان قتل عام عزیزانم لباس اصلاح طلبی به تن کنند و از «حقوق بشر» دم بزنند. وظیفهء من است که با «فراموشی» مبارزه کنم و به سهم خودم اجازه ندهم خون عزیزانم پایمال شود.
تکلیف ما و جامعه با امثال احمدینژاد از پیش مشخص است. برای همین لازم میدانم توضیح کوتاهی در ارتباط با موسوی و کروبی و نقششان در «کشتار شصت و هفت» بدهم. قصد من در اینجا تعیین تکلیف کردن برای مردم نیست. من نه در ایران به سر میبرم و نه بطور مستقیم دستی بر آتش دارم. اما تلاش میکنم به کسانی که میخواهند تصمیم بگیرند کمک کنم. تلاش میکنم نقش کسانی را که در کشتار و شکنجهء بهترین فرزندان این میهن سهیم بودند رو کنم.
بخش اول: شيخ مهدی کروبی
اینروزها تلاش میشود تا کروبی را به عنوان نمادی برای دفاع از حقوق بشر در جامعه جا بیاندازند. وای بر جامعهای که پرچمدار دفاع از حقوق بشرش کروبی باشد. کسانی که این سیاست را دنبال میکنند به عمد خود را به فراموشی زده و حقایق را کتمان میکنند.
عمادالدین باقی، به عنوان یکی از حامیان کروبی، میگوید: «کروبی به معیارهای حقوق بشری نزدیکتر است و، در مقایسه با گزینههای دیگر مطرح در جبههء اصلاحات، وی گزینهء مناسبتری است... انتخاب من به عنوان یک فعال حقوق بشری فردی است که که به معیارهای حقوق بشری نزدیکتر باشد. وقتی که من مقایسه میکنم میان آنها، با تجربیاتی که دارم، اگر بخواهم در این انتخابات شرکت کنم کروبی را مناسبتر میدانم، چون در دوره ای که وی رییس مجلس بود، اتفاقاتی در مجلس افتاد که بیسابقه بود، شعار دفاع از مخالف را خیلیها دادهاند، اما کروبی بود که این توجه را در مجلس داشت»(1)
قصد من در اینجا پرداختن به عملکرد کروبی در مجلس شورای اسلامی و یا در بنیاد شهید و بعثهء خمینی در حج و کشته شدن زائران ایرانی در مکه نیست. من تنها به کشتار 67، به عنوان سیاهترین برگ از تاریخ جمهوری اسلامی، و رویکرد کروبی به آن میپردازم. کروبی نه تنها به کشتار 67 نقدی ندارد، نه تنها قتلعام زندانیان سیاسی را اشتباه نمیداند، نه تنها در مقابل این جنایت بزرگ سکوت نمیکند که برعکس به منتقدان آن میتازد و زمینهء برکناری آیتالله منتظری را فراهم میکند.
در جلد چهارم کتاب خاطرات زندانم به نقش کروبی و مجمع روحانیون مبارز در برکناری آیتالله منتظری اشاره کردهام، اما در اینجا، نه از موضع خودم بلکه این واقعیت را از زبان محمدعلی ابطحی که امروز مشاور کروبی در انتخابات است بیان میکنم تا مبادا تصور شود ضدیتم با رژیم باعث طرح چنین مسائلی میشود. ابطحی در «وب نوشت» خود مینویسد:
«کروبی همیشه از پرچمداران و پیش تازان مخالفان سیاسی و جناحی خود بود و آنان را به دلیل اعتقاد این که با امام خمینی یا مخالف بودند و یا کم اطاعت، طرد و عرصه را بر آن ها تنگ می کرد. حتی وقتی در درون جبههء چپ و همراهان و یاران امام نیز قرار بود حذف و طردی صورت گیرد، باز هم کروبی جلوتر از دیگران قرار داشت. اوج این پیشتازی را در نگارش نامه تاریخی کروبی، امام جمارانی و سید حمید روحانی به آیت الله منتظری که آن روزها نفر دوم نظام بود می توان رد یابی کرد. آن نامه اولین اعتراض علنی به آقای منتظری بود که سلسله رفتارهای بعدی تا عزل آیت الله منتظری از قائم مقام رهبری ادامه داشت. ... وی (کروبی) در آن دوران از نظر حقوقی و رسمی تنها نمایندهء مجلس بود و رئیس بنیاد شهید؛ اما به دلیل ارتباط شخصی او با امام، و به خصوص ارتباط صمیمی وی با حاج احمد آقا، فرزند قدرتمند امام، جایگاه واقعی و تأثیرگذار او در گردونهء قدرت آن روزها به مراتب بیش از جایگاه حقوقی او شده بود».(2)
در کتاب خاطراتم به این نکته اشاره کرده بودم که کروبی و بنیانگذاران مجمع روحانیون، مبارز به خاطر نزدیکیای که با احمد خمینی داشتند بیشترین نقش را در برکناری آیتالله منتظری داشتند و اتفاقاً بعد از برکناری ایشان هم ول کن ماجرا نبودند و به مصاحبههای مطبوعاتی دست زده و در دانشگاهها میزگرد میگذاشتند. آنها در صدد این بودند که احمد خمینی را جانشین خمینی کنند، اما به علت مرگ خمینی این پروژه وسط زمین و هوا ماند و احمد خمینی جانش را روی آن گذاشت. مجمع روحانیون مبارز هم، که بسیاری از تشکیلدهندگان آن اعضای دفتر خمینی بودند، پس از مرگ خمینی به محاق رفت و فعالیتی نداشت. بعد از انتخاب خاتمی بود که دوباره این عده از محاق در آمدند و به فعالیت سیاسی روی آوردند. وگرنه خود کروبی هم مدتها بود که فعالیتی نداشت و به حاشیه رانده شده بود.
موضع گیری شش ماه پیش محمد علی ابطحی بر علیه کروبی (بعد از اعلام آمادگی او برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری) و تأیید آنچه که در کتاب خاطراتم روی آن دست گذاشته بودم باعث شد که حزب اعتماد ملی کروبی علیه ابطحی اطلاعیه داده و وی را به مصاف بطلبد. این که امروز چگونه کروبی و ابطحی به هم رسیدهاند، و ابطحی شده است مشاور کروبی، الله و اعلم. از این یارگیریها در رژیم کم نیست.
گناه اصلی آیتالله منتظری در آن دوره اعتراض نسبت به وضعیت زندانها و عدم رعایت حقوق بشر و مخالفت با کشتار 67 بود. کافیست به نامهء کروبی و اطرافیانش علیه آیتالله منتظری رجوع کنید تا مشخص شود ادعای عمادالدین باقی در ارتباط با کروبی تا کجا گزافه گویی است:
«...از طرفي اگر افرادي مجهول الهويه يا حتي ضد انقلاب، مطالب واهي و بي اساس را عليه نظام و ارگانها و مسئولين دلسوز مطرح ميكردند، از سوي ايشان پذيرفته شده و حتي ايشان به عنوان بلندگوي آنها، مطالب غير صحيح و خلاف واقع را در سخنرانيها بيان كرده و يا در پيام هايشان منتشر ميكردند».(3)
گناه آیتالله منتظری از نظر کروبی و اطرافیانش این بود که «مطالب واهی و بیاساس» در مورد قتل و کشتار و شکنجه را پذیرفته بود و نسبت به آن واکنش نشان داده بود. گناه او این بود که گفته بود «اطلاعات خمینی روی ساواک شاه را سفید کرده است» و این چیزی بود که کروبی و اطرافیانش که نقش مستقیم در این جنایات داشتتند بر نمیتافتند. آیتالله منتظری در نامهاش به خمینی به صراحت از تجاوز به زنان، شکنجههای وحشیانه و اعدامهای لجام گسیخته که تنها بخش کوچکی از واقعیت دههء 60 بود سخن گفته بود.
یکی از گناهان آیتالله منتظری که کروبی و امام جمارانی و روحانی روی آن دست گذاشته و با انتشار نامه سرگشادهشان در 29 بهمن 67 زمینهء برکناری او را فراهم کردند، به شرح زیر است:
«شما همیشه در برخود با مسئولان و مقامات قضایی از عفو زندانیان گروهکی سخن میگویید و آزادی آنان را میخواهید. با وجود آن که بارها برای شما ثابت شده است که بسیاری از آنان به سبب اصرار و پافشاری شما مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند و با شناسایی بیشتر از پاسداران و بسیجیان دست به آدمکشی و ترور زده و خون عزیزان ما را ریختند. لیکن هرگز این گونه رویدادها در موضع شما در پشتییبانی از زندانیان گروهکی تغییری پدید نیاورده است».(4)
دشمنی کروبی با آیتالله منتظری به خاطر تلاش او جهت آزادی زندانیان سیاسی بود که به خاطر خواندن نشریه و یا پخش اطلاعیه گروههای سیاسی سالها بود که در زندان به سر میبردند و شدیدترین شکنجهها را متحمل شده بودند. تردیدی در این که کروبی و همراهانش در همین نامه دروغ میگویند نیست.
مضمون نامهء کروبی و اطرافیانش همان مطالبی است که سی و پنج روز بعد در حکم خمینی برای برکناری آیتالله منتظری روی آنها تأکید شد.
کروبی و همراهانش با نوشتن این نامهء سرگشاده و متهم کردن آیتالله منتظری کلید پروژهء حذف او را زده بودند. آنها با ساختن این دروغها ذهن جامعه و نیروهای رژیم را برای این جراحی بزرگ آماده میکردند. مسئلهء اصلی هم دفاع آیتالله منتظری از حقوق زندانیان سیاسی و قتلعام شدگان 67 بود. این چیزی بود که خمینی و کروبی و همراهانش نمیپذیرفتند. آنها با برنامهای که از جماران دیکته میشد در پی زمینه سازی و توجیه برکناری آیتالله منتظری بودند.
هیئتهای عفوی که از آن دم زده میشود در سالهای 63 ـ 64 شروع به کار کردند. نمایندگان زندان، دادستانی و وزارت اطلاعات در این هیأتها حرف اول را میزدند. وظیفهء این هیأتها رسیدگی به احکام کسانی بود که به قول خودشان در سالهای 60 ـ 61 «کیلویی» حکم گرفته بودند. در آن سالها هیچ لیست عفوی توسط آیتالله منتظری تهیه نمیشد. این واقعیتی است که در نامه آیتالله منتظری به خمینی هم آمده است.
این همهء ماجرا نیست. در جریان کشتار 67، حسینعلی نیری به عنوان رئیس هیأت کشتار، نقش ویژهای در قتلعام زندانیان سیاسی داشت و به همین دلیل مورد اعتماد ویژه خمینی قرار گرفت. پس از اتمام کشتار 67، در پاییز آن سال، خمینی با دادن احکام ویژه به نیری دست او را در بسط سرکوب و خشونت و عدم رعایت قوانین دست و پا گیر خود رژیم باز گذاشت. در مطلبی که قبلاً نوشتم به این موارد و احکام صادره شده از سوی خمینی اشاره کردم. (5)
کروبی که از حسن نظر خمینی به نیری اطلاع داشت، پس از برکناری آیتالله منتظری و درست پس از انتشار رنجنامهء احمد خمینی علیه آیتالله منتظری، با نوشتن نامهای به خمینی خواستار آن شد که به حسینعلی نیری رئیس هیأت کشتار 67 که مورد مخالفت آیتالله منتظری قرار گرفته بود اختیار بیشتری داده شود. کروبی و حسن صانعی گردانندگان وقت مجمع روحانیون مبارز که از نقش بدون گفتگوی حسینعلی نیری در کشتار زندانیان سیاسی آگاه بودند ضمن تأکید بر «وارستگی» و «قاطعیت» نیری از خمینی میخواهند که وی را این بار مأمور صدور احکام غلاظ و شداد بر علیه «غارتگران بیتالمال» کند:
«... با سلام و تحیات خالصانه و اظهار تشكر از اعتمادی كه نسبت به اینجانبان ابراز فرموده اید معروض میدارد، در اجرای فرمان مبارك مورخ 6/2/68 آن حضرت نسبت به اموالی كه در اختیار ولی فقیه است حسب اظهار نظر مطلعین، پرونده های زیادی در رابطه با موضوع حكم حضرتعالی مربوط به غارتگران بیت المال و وابستگان به رژیم طاغوت در محاكم وجود دارد كه صرف نظر از مشكلات دست و پاگیر رسیدگی عادی به آنها چندین سال به طول می انجامد و این امر موجب اضرار بیت المال وحقوق محرومین و مستضعفین جامعه می شود. علیهذا از محضرتان استدعا میشود در صورت صوابدید جهت پیشرفت امور و ضایع نشدن حق فقرا و مستمندان به مسئولین قضایی مربوطه دستور فرمایید تا بدین پرونده ها خارج از ضوابط دست و پاگیر حاكم بر دادگاهها طبق موازین شرع انور رسیدگی شود و فردی را برای این كار انتخاب نمایند. و از آنجا كه جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای نیری فردی وارسته، قاطع و مورد توجه حضرتعالی است و نیز مورد توجه قضای كشور است برای مسئولیت این امر پیشنهاد میشود. والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته . مهدی كروبی - حسن صانعی».(6)
خمینی در 19 اردیبهشت 68، ضمن تأیید پیشنهاد کروبی و حسن صانعی، با انتخاب حسینعلی نیری به این سمت موافقت میکند و از موسوی اردبیلی میخواهد که اختیارات لازم برای تصمیمگیری در امور محوله را به نیری بدهد:
«بسمه تعالی؛ جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی - دامت افاضاته؛ با سلام و دعا. این كار مربوط به جنابعالی است. ان شاءالله اقدام مینمایید. من با پیشنهاد آقایان: كروبی و صانعی و انتخاب آقای نیری برای این كار موافقم . البته با اختیاراتی كه خود بتواند تصمیم لازم را بگیرد. ان شاءالله موفق و موید باشید. والسلام علیكم. 19/2/68 روح الله الموسوی الخمینی»
و سپس در 28 اردیبهشت 68، هفده روز قبل از مرگش، خمینی اختیارات وسیعتری را به نیری تفویض میکند:
«بسم الله الرحمن الرحیم، جناب مستطاب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی - دامت افاضاته؛
جنابعالی آقای نیری را برای رسیدگی به پرونده های موضوع حكم آقای صانعی و آقای كروبی انتخاب نمایید تا هر پرونده ای در كشور مربوط به آن حكم می گردد را رسیدگی نماید. و همان طور كه نوشته اید برای اینكه حقوق مردم از بین نرود، دادگاه عالی انقلاب اسلامی را موظف كنید این پرونده ها را رسیدگی مجدد نمایند. آقایان حجتی الاسلام معرفت و نیری موظفند این پرونده را خارج از قوانین دست و پا گیر رسیدگی نمایند و تنها انطباق با موازین شرعی را مد نظر قرار دهند، تا خدای ناكرده حق كسی ضایع نگردد. بدیهی است كلیه احكام صادره كه به تایید دادگاه عالی انقلاب اسلامی رسیده باشد قطعی و لازم الاجراست . توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم . توضیح این مطلب لازم است كه پرونده های شهرستانها از طریق آقای نیری به دادگاه عالی فرستاده خواهد شد. 28/2/68، روحالله الموسوی الخمینی »
این همهء ماجرا نیست. کروبی ده سال پس از قتلعام زندانیان سیاسی، در جدال با احمد منتظری، فرزند آیتالله منتظری، که به مخالفت پدرش با کشتار 67 و «خونهای به ناحق ریخته شده» اشاره کرده بود، میگوید:
«احمد عزیز! شما در مصاحبهء خود در مورد منافقان زندانی که بر سر موضع خود ماندند و به سزای اعمالشان رسیدند جملهای به کار بردید که شگفت انگیز است. منافقان محاربی که در آن دوران هر روز در کوی و برزن، نماز جمعهها و یا اماکن مهم دولتی آن ترورها، بمب گذاریها و جنایتها را انجام دادند و بسیاری از مردم انقلابی و در صحنه و یا مسئولان مملکتی را به شهادت رساندند تا آنجا که هنوز داغ ایشان و فقدان وجودشان کاملاً محسوس است و با این که به ایشان این امکان داده شد که توبه کنند و به آغوش ملت و نظام اسلامی بازگردند تا در جرائم آنها تخفیف نیز داده شود، میبینیم که عدهای از ایشان بر مواضع باطل خود پافشاری میکنند و قبل از پیروزی سپاهیان اسلام در عملیات مرصاد در درون زندان آشوب به راه میاندازند و آن دسته از زندانیان که به نظام اسلامی اظهار وفاداری کردهاند را کتک میزنند. وقتی با این افراد برخورد میشود شما از آن به عنوان "خون به ناحق ریخته شده" یاد میکنید! »
موضع تمام جنایتکاران رژیم، از سران مؤتلفه تا سران جبههء مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی که اهرمهای اطلاعاتی و امنیتی را در دههء 60 در دست داشتند، در ارتباط با کشتار 67 یکسان است. فرقشان در این است که بخشی از آنها سعی میکنند تا آنجایی که ممکن است از موضعگیری علنی در مورد آن خودداری کرده و همه چیز را به سکوت برگزار کنند. اما وقاحت کروبی آنجایی است که وقتی نیازی هم در به صحنه آمدن نیست خود را جلو انداخته و در حمایت از این کشتار داد سخن میدهد و دروغ سر هم میکند.
برفرض محال گیرم آن چه کروبی میگوید حقیقت داشته باشد، آیا کسی که حکم اعدام چند هزار نفر را به «جرم کتک زدن توابین» صادر میکند در زمرهء بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت نیست؟ در کجای دنیا چنین احکامی با چنین توجیهاتی صادر و اجرا شده است؟
آیا پیرمردهای فرتوت تودهای که گاه به سختی راه میرفتند، محاربهای کرده بودند؟ آیا قدرتی داشتند که کسی را بزنند؟ آیا زندانیان سیاسی در سراسر ایران، اعم از زن و مرد، با همدیگر تصمیم گرفتند که توابین را کتک بزنند و یا در زندان شورش به پا کنند؟
حتا از موضع شرعی هم آیتالله منتظری به صراحت اعلام میکند:
«مجرد این که اگر آنان را آزاد کنیم به منافقین محلق میشوند موجب صدق عنوان محارب و باغی بر آنان نمیشود؛ مجرد اعتقاد، فرد را داخل عنوان محارب و باقی نمیکند؛ و ارتداد سران فرضاً موجب حکم به ارتداد سمپاتها نمیشود».(7)
کروبی و امثال او حتا شرع مورد قبول خودشان را نیز رعایت نمیکنند. آنها حرمتی برای خون مردم قائل نیستند. کسی که کشتار هزاران زندانی سیاسی را، که تعدادیشان سالها از پایان محکومیتشان گذشته بود و در سال 59 به خاطر فروش نشریه و پخش اطلاعیه دستگیر شده بودند، «برخورد» می نامد، آیا بویی از حقوق بشر برده است؟ آیا حمایت از چنین فردی بی حرمتی به «خون به ناحق ریخته شده» هزاران زندانی سیاسی که هنوز محل دفنشان نا مشخص است، نیست؟
بخش دوم: ميرحسين موسوی
در این جا قصد ندارم در مورد نقش دولت موسوی در بسط و توسعهء اختناق در دانشگاهها، راهاندازی ارگانهای سرکوب در ادارات و کارخانجات، اعمال سانسور و ایجاد جو فشار و سرکوب در عرصهء اجتماع توضیح دهم. همچنین به نقش وزارت امورخارجه و سفارتخانههای رژیم در صدور تروریسم دولتی نمیپردازم. کاری هم به صدها جنایت و فاجعهای که میرحسین موسوی مستقیم و غیر مستقیم در آنها دست داشته ندارم. در این یادداشت تنها به موضوع کشتار 67 و مسئولیت او در آن میپردازم.
میرحسین موسوی در سفرهای انتخاباتی اولین بار هنگام سئوال نمایندهء انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی نوشیروانی بابل با موضوع کشتار 67 و موضع او در قبال آن روبرو شد. در این مواجهه، بنا به گزارش خبرنامه امیرکبیر، «مجری برنامه و ستاد میرحسین موسوی سعی می کردند تا میکروفون را از دست نمایندهء مزبور بگیرند که موفق نشدند ولی در عوض وقتی سوال نمایندهء انجمن دربارهء کشتار 67 بیان می شد، صدای بلندگوها را به شدت کم کردند. نمایندهء انجمن اسلامی سه بار رو به میرحسین کرد و از او پرسید اجازه می دهید تا سوالاتم را ادامه دهم؟ که هر سه بار میرحسین سرش را به پایین انداخت و حرفی نزد».
سؤال مطرح شده از سوی نمایندهء انجمن اسلامی دانشجویان صنعتی نوشیروانی، به گزارش خبرنامه امیرکبیر، چنین بود:
«شما و ما می دانیم که، به گفتهء آیت الله منتظری قائم مقام وقت رهبری، بیش از 4800 زندانی سیاسی در سال 67 در دادگاه های چند دقیقه ای محکوم به اعدام شدند. شما در آن زمان نخست وزیر ایران بودید. شخص سوم مملکت. مسئول دفاع از حقوق ملت. چه توضیحی دربارهء سکوتتان دارید؟ آیا این سکوت به معنای رضایت شما بود؟ باز هم تاکید می کنیم با صراحت پاسخ دهید».
دانشجویان به هنگام ترک سالن شعار میدادند: «میرحسین، 67، جواب بده».
میرحسین موسوی که در اولین مواجهه با دانشجویان قافیه را باخته بود، پس از رایزنی با مشاوران «هفت خط» خود، هنگام حضور در دانشگاه کرمان به اصطلاح رویکرد جدیدی را در پیش گرفت که هم پاسخ ندهد و هم زیرکانه از خود سلب مسئولیت کند. سایت آفتاب، ضمن آن که از حضور میرحسین موسوی در جمع دانشجویان دانشگاه «شهید باهنر» کرمان خبر داد، پاسخ موسوی به پرسشی دربارهء اعدامهای صورت گرفته در اوایل انقلاب را به شرح زیر گزارش داد:
«گفته میشود در زمانی که آن اعدامها صورت گرفت من نخستوزیر کشور بودم و کاری نکردم! باید توجه کنیم که مسئله تفکیک قوا در کشور از ابتدای انقلاب وجود دارد. میتوانید از من راجع به عملکرد قوهء مجریه در دوران جنگ سوال کنید و من با شفافیت، صراحت و صداقت پاسخ خواهم داد. نمیشود بدون نگاه به موقعیتها، ظرفیت زمانی و وقایع مختلف این سوال از من پرسیده شود. سوال مربوط به من را بپرسید، حتما پاسخ خواهم داد».(8)
موسوی، با مطرح کردن «تفکیک قوا»، تلاش میکند مسئولیت یک دهه جنایت را به دوش نگرفته و از خود سلب مسئولیت کند. در حالی که او نخست وزیر یک نظام ایدئولوژیک است؛ نظامی که او دستگاه قضاییاش را نشانهای از «عدل علی» و بنا شده بر اصول «شرع» و زیر نظر «ولی فقیه» عادل و مدیر و مدبر میداند و لاجرم احکام صادره از سوی دستگاه قضایی را «شرعی» و «اسلامی» و «الهی» میشناسد. میرحسین موسوی خود را مطیع رهبر معرفی میکند. رهبر جمهوری اسلامی در پاییز 67 به صراحت از کشتار 67 دفاع کرد. این کشتار با فرمان مستقیم خمینی، امام و مقتدای میرحسین موسوی، صورت گرفت.
میرحسین موسوی که دم از تفکیک قوا میزند و تلاش میکند مسئولیت خود در کشتار 67 را انکار کند فراموش میکند که یکی از اعضای هیئت سه نفرهای که فرمان این کشتارها را صادر میکرد، نه به ادعای من که خود یکی از قربانیان نظام و یکی از جان به دربردگان کشتار 67 هستم، بلکه به اعتبار فرمان و دستنویس خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی و نامههای آیتالله منتظری، پورمحمدی نمایندهء وزارت اطلاعات تحت فرمان میرحسین موسوی بود.
برنامه ریزی و سازماندهی این کشتار توسط وزارت اطلاعات دولت میرحسین موسوی صورت گرفته بود. بر پایهء افشاگریهای صورت گرفته از سوی آیتالله منتظری و نامهء حجتالاسلام احمدی حاکم شرع «دادگاههای انقلاب اسلامی خوزستان»، وزارت اطلاعات و نمایندهء آن نقش اصلی را در این کشتار به عهده داشت. (9)
بنا به تعبیر آیتالله منتظری، وزارت اطلاعات دولت موسوی روی ساواک شاه را سفید کرده بود. موسوی چگونه میخواهد از خود در ارتباط با یک دهه جنایت سازماندهی شده سلب مسئولیت کند؟
آیا مسئولیت جنایات انجام گرفته از سوی وزارت اطلاعات دولت میرحسین موسوی به عهدهء او نیست؟ آیا تفکیک قوا در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت ورارت اطلاعات را بر عهدهء شخص نخست وزیر و کابینهء او قرار نداده است؟
چنانچه موسوی به عنوان نخست وزیر و یکی از ارکان نظام مخالفتی با کشتار 67 که یکی از بزرگترین جنایات صورت گرفته علیه بشریت است داشت، نمیتوانست استعفا دهد؟
توجه خوانندگان این یادداشت را به این نکته جلب میکنم که در 15 شهریور 67 و درست در بحبوحهء کشتار زندانیان سیاسی، میرحسین موسوی از پست نخست وزیری استعفا داد. موسوی با اهرم استعفا آشنا بود و به موقع از آن استفاده کرد. اما او نه در مخالفت با کشتار 67 یا جنایات صورت گرفته از سوی رژیم، بلکه به خاطر این که مسئولیت «تعزیرات حکومتی» را از وی گرفته بودند و به مجمع تشخیص مصلحت داده بودند استعفا داد که به دستور خمینی استعفایش را پس گرفت.
آیا آیتالله منتظری که مخالفت خود را با کشتار ۶۷ اعلام داشت و عطای رسیدن به ولایت فقیهی را به لقایش بخشید بر اساس اصل تفکیک قوا و نظارت عالیه ولی فقیه و شخص خمینی نمیتوانست از خود سلب مسئولیت کند؟
وزیر امور خارجه و وزیر کشور دولت میرحسین موسوی در خارج از کشور در مصاحبههای گوناگون به دفاع از کشتار 67 برخاستند. مصاحبههای ولایتی و محتشمیپور همان موقع در نشریات فرانسه و لبنان انتشار یافت. محتشمی پور امروز رئیس کمیته صیانت از آرای ستاد میرحسین موسوی است.
****
میرحسین موسوی و مهدی کروبی نمیتوانند از مسئولیت خود در کشتار 67 شانه خالی کنند و یا این جنایت بزرگ را وارونه جلوه دهند. این خون به ناحق ریخته شده بالاخره دامان و گریبان آنها را خواهد گرفت. امروز از پاسخ به تعدادی دانشجو فرار میکنند اما همیشه دنیا اینگونه نخواهد ماند.
19 اردیبهشت 1388
1. http://www.mardomak.org/news/s/7866
2. http://www.webneveshteha.com/media.asp?id=2146309744
3. http://www.amontazeri.com/Farsi/khaterat/html/1199.htm
4. پیوست شماره 167 کتاب خاطرات آ
5. http://www.bidaran.net/spip.php?article136
6. صحیفه نور مجموعه پیامها و اطلاعیههای خمینی
7. پيوست شماره 155 کتاب خاطران
8. http://kalemeh.ir/vdce.v8fbjh8v79bij.html
9. رجوع کنید به خاطرات آیتالله منتظری
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |