پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
نظام بی آینده
رضا عزیزی نژاد
بسیاری از انگلیسی ها بر این باورند که سرنوشت جنگ واترلو در زمین های ورزشی شهر اتو تعیین شد. این داستان یک زمینه سازی موفق و هوشیارانه برای بدست آوردن پیروزی های آینده است. در جمهوری اسلامی اما تصمیم گیری ها و سیاست گذاری ها سال های گذشته جایی برای باور به ژاژخایی های تکیه بر تخت زدگان باقی نمی گذارد.
با واگذاری 4200 دبستان به حوزه، آیا موقعیت علمی و فرهنگی ایران برای رو در رویی با همان دشمنانی که شب و روز ما را از آنان می ترسانند بهتر خواهد شد؟ آیا جمهوری اسلامی تعریف و ترسیم منسجم و آشکاری از واژهء «دشمن» دارد؟ آیا برای این رو در رویی که تازه هم نیست و سده هاست نفس ایران را گرفته، سلاح ایمان و دعا و استخاره کارگشا بوده است؟ اگر بوده چگونه است که هنوز دنبال فن آوری های غربی له له زنان از این کشور به آن کشور میروند و گاهی دست به دامن بد نام ترین قاچاق چیان می شوند؟ آیا از ایدئولوژی ای که تسلیم را به جای اندیشه و شک برای نوزایی سرلوحهء کار خود قرار داده انتظار پرورش انسان های مستقل، قوی، اندیشمند و قاطع داشتن کار بیهوده ای نیست؟
حتا برای آنان که جمهوریت این نظام، که از آن دیگر نامی باقی نمانده است، را با تقدس می نگرند و ماندنش را با تمام نحسی که، با کشتار و تبعید میلیون ها و به زندان و ویرانی کشاندن ایرانیان، وجودش را فرا گرفته ترجیح می دهند، باید این پرسش پیش آمده باشد که آیا کشتی جمهوری اسلامی قادر است در دریای متلاطم سیاست جهانی مردم را به ساحل امنی برساند؟ آیا دریافت مردم از ساحل امن با دریافت آقایانی که پروانه ی گزینش برای ملت را در کیف خود حمل میکنند یکی است؟
جمهوری اسلامی سی سال وقت داشت تا ثابت کند آیا توانایی مدیریت و راهبرد جامعه ی پویا و جوان ایران را دارد یا خیر!
در رویارویی با آینده، کاربدستان نظام ولایت مطلقه فقیه بدون کمترین برنامه ، ایرانیان را بر قطاری نشانده اند که ترمزش بریده و مقصدش ناپیدا است.
آیا صرف داشتن گذشته ی درخشان که آگاهی از آن و بالیدن به آن حق هر ایرانی میهن دوستی است، ایرانیان رادر وانفسای کشمکش قدرت های جهانی و منطقه ای از گزند آسیب ها در امان خواهد داشت؟
فروید، چند ماهی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، هنوز بر این باور بود که ملتی که کسانی مانند گوته را به جهان عرضه کرده نمی تواند آغازگر چنان جنگ خانمانسوزی باشد. پس از پایان جنگ و روشنگری در بارهء جنایت های سهمگین حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان، فروید نظریهء خود را تعدیل کرد و بر این باور شد که حتا فرهنگ نیز، هر چه هم پرقدرت و ریشه دار، نمی تواند انسان را تماماً از درغلتیدن به فرود های کنج های تاریک روحش در امان بدارد.
فروید این مهم را وظیفهء دولت می داند تا ـ با هنجارها و قواعد پیش گیرانه ـ راه را بر لبریز شدن نیمهء حیوانی انسان ببندد.
حال، باید دید در نظام هایی که سردمداران خود پرچم دار هر آنچه بی فرهنگی و بی اخلاقی ست هستند، و تبر به دست گرفته تا تیشه به ریشهء همه بنیاد های اخلاقی، فرهنگی واجتماعی بزنند، چه جایی برای شکوفایی و رستن می ماند؟
اگر قرار بود در رقابت میان ملت ها، پیشینهء تاریخی تعیین کننده باشد، باید ایران و مصر و یونان و چین گوی سبقت را در پهنهء سیاست و اقتصاد و فرهنگ از همه ربوده باشند! اما واقعیت ها نشان میدهند که گذشتهء درخشان برای ماندن در میدان رقابت میان ملت ها کافی نیست. برای ماندن باید از تمام ذخیره ها و گنجایش ها بهره برد و پیوسته نو شد، نو دید، نو اندیشید.
توانایی هر ملتی از درون خود آن می جوشد و می روید. این را به آشکاری هر چه تمامتر در میان مردم ژاپن و آلمان می توان دید. اما آیا جمهوری اسلامی در مقامی هست تا این ظرفیت ها را از قوه به فعل در بیاورد؟
تجربهء سال های گذشته نشان داده که جمهوری اسلامی برزخی را پدید آورده که در آن نه در باغچهء سیاست گلی می روید، نه در باغچهء اقتصاد، نه در باغچهء دانش و نه در باغچهء فرهنگ. این بوستان را به باغی تبدیل کرده اند که در آن علف های هرز، پیرامون چناری خشکیده و پر از غده های سرطانی گرد آمده اند.
آیندهء ایران تنها زمانی آینده ای درخشان خواهد بود که به دست مردم رقم زده شود و ارادهء مردم تعیین کننده باشد.
تا زمانی که مردم تصمیم به تغییر سرنوشت خود نگرفته باشند، تعیین آینده و تعیین مقصد این سفر، موکول به فرداهای نا معلوم خواهد شد، آن هم در زمانه ای که موج تغییر و دگرگونی آنچنان شتابی به خود گرفته که تحلیل گران نیز از واکاوی به موقع آن وامانده اند.
ایرانیان می بایست این مسئله را برای خود حل کنند که آیا رفتن آن سر سپرده و آمدن سر سپرده ای دیگر گره سختی ها و تنگنا های زندگی آنان را خواهد گشود یا نه؟ تا زمانی که که هر تپش قلب کاربدستان به جای ایران، نظام را صدا میزند دمیدن سپیده ی بهبودی در افق زندگی مردم بعید به نظر میرسد. تا آن هنگام که خواسته ها و آرزوهای مردم با خواسته ها ی کاربدستان نظام ولایت مطلقه فقیه هم پوشانی ندارد، ایران نیروی خود را در سایش درونی و پیوستهء خواسته های متضاد فرسوده خواهد کرد؛ چرا که نه دولت می تواند وظیفهء خود را که پاسداری از منافع و مصالح ملی هست انجام دهد، و نه مردم می توانند ببالند و شکوفا شوند.
http://irannational.blogspot.com/2009/05/blog-post.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |