گزارش راديو زمانه از کنفرانس بینالمللی دانشگاه یورک، دربارهء
«عقبنشینی سکولار؟ چالشهای بنیادگرایی مذهبی»
گزارش و عکس ها از: محمد تاجدولتی
پيشگفتار
کنفرانس بینالمللی «عقبنشینی سکولار؟ چالشهای بنیادگرایی مذهبی» که به کوشش دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی و دکتر هایده مغیثی، استاد جامعهشناسی دانشگاه یورک در تورنتو شکل گرفت از روز جمعه اول ماه می به مدت سه روز با شرکت حدود چهل تن از استادان، پژوهشگران و متخصصان ایرانی و غیرایرانی از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی ایران، اروپا و آمریکا و حضور گروهی از دانشجویان و علاقهمندان آغاز شد. در پایان سخنرانیها که هر کدام به مدت بيست دقیقه به زبانهای انگلیسی و فارسی ارائه شد، زمانی هم برای بحث و پرسش و پاسخ در نظر گرفته شده بود.
با اینکه قرار بود اکبر گنجی، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی ساکن آمریکا، شادی صدر، فعال امور زنان و رضا علیجانی، نویسنده و روزنامهنگار ساکن ایران نیز در این کنفرانس شرکت داشته باشند به دلیل عدم ارائه ویزای ورود به کانادا به آنان، نتوانستند به تورنتو بیایند.
با اینکه سوژهء اصلی کنفرانس، مسألهء «سکولاریسم و بنیادگرایی مذهبی» بود اما برخی از پژوهشگران حتا از نقطه نظر اقتصادی به این موضوع پرداختند. دکتر سهراب بهداد و دکتر فرهاد نعمانی که در دانشگاههای دنیسون آمریکا و دانشگاه آمریکایی پاریس تدریس میکنند مشترکاً فشردهای از کتاب تحقیقاتی خود در زمینهی سابقهی سی سالهی طبقات اجتماعی در ایران ارایه کردند. دکتر پیمان وهابزاده از دانشگاه ویکتوریا در کانادا سکولاریسم و فعالان چپ ایران را مورد بررسی قرار داد و دکتر فریبرز رییسدانا، استاد سابق دانشگاه ملی ایران و عضو کانون نویسندگان که تنها شرکتکنندهای بود که از ایران برای شرکت در کنفرانس به تورنتو آمده بود، بیلان اقتصادی سی سالهء جامعهء ایران پس از انقلاب را همراه با آمارهای رسمی و منتشر شده در ایران مورد بررسی قرار داد. شيدان واثق دربارهء مفاهیم سکولاریزاسیون و معضلاتی که تعبیرهای متفاوت از سکولاریزاسیون ایجاد میکند سخنرانی کرد. به عقیدهی شیدان وثیق دستکم سه برداشت متفاوت از مفهوم سکولاریزاسیون میتواند از سوی گروههای مختلف با هدفهای گاه متضاد مورد استفاده قرار گیرد و نتایج ضد و نقیضی را هم زیر عنوان سکولاریزاسیون به وجود آورد. میثاق پارسا استاد جامعهشناسی کالج «دارتموند» در آمریکا بحث تئوریکی را دربارهی روند دموکراتیزه شدن کشورهایی نظیر ایران مطرح و نتیجهگیری کرد بر اساس سابقه و شواهد گذشته جامعهای مانند ایران فقط از طریق یک انقلاب میتواند دموکراتیزه شود. دکتر شهرزاد مجاب، استاد مطالعات زنان و آموزش و پرورش در دانشگاه تورنتو زیر عنوان «آزادی مذهب و آزادی از مذهب» در مورد تلاش گروههای مذهبی مسلمان در کانادا برای مذهبی کردن و دخالت شریعت اسلامی در سیستم آموزش و پرورش مدارس استان انتاریو سخنرانی کرد. الهه امانی، فعال مسایل زنان افغانی و ایرانی که در کالیفرنیا در شبکهی بینالمللی مسایل زنان کار و تحقیق میکند در یکی از این جلسات نتیجهی مطالعات و شمهای از خواستهای برابری طلبانهی زنان ایرانی را بیان کرد و توضيح داد که در کشورهایی که رشد بنیادگرایی و افراط گرایی مذهبی به طور وضوح دیده میشود مثل ایران و افغانستان، زنان در صف مقدم مبارزه با افراط گرایی و بنیادگرایی مذهبی هستند. چون این نیروهای اجتماعی یعنی بنیادگرایی مذهبی نقش و مقام زن را در خانه و در جامعه تعریف و بازتعریف میکنند و زنان آمال حملات آنها برای حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی هستند. در آخرین جلسهء کنفرانس، داریوش آشوری، زبانشناس، نویسنده و مترجم سرشناس به بررسی مسألهء سکولاریسم در برخی از گفتمانها پرداخت و به نوشتههای آیتالله خمینی در دوران پیش و پس از انقلاب اشاره کرد.
در اينجا گفتگوهائی که آقای محمد تاج دولتی از جانب راديو زمانه با برخی از شرکت کنندگان کنفرانس انجام داده آورده شده است.
دلايل برگزاری کنفرانس
دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی
توضيح: دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی دانشگاه يورک، که همراه با دکتر هایده مغیثی، بانی و برگزار کنندهء کنفرانس بودند، آخرین سخنران کنفرانس محسوب می شد و موضوع سخنرانیاش را «سکولاریسم و بنیادگرایی در ایران» انتخاب کرده بود. او دربارهء هدف از برگزاری این کنفرانس به رادیو زمانه گفت:
دکتر سعید رهنما: مهمترین مسألهای که ما با آن مواجهه هستیم مسألهء سکولاریسم و یا مسألهء لائیسیته، جدایی سیاست از دولت، و رشد بنیادگرایی نه تنها در منطقه بلکه در جهان است. بنیادگرایی و دموکراسی با هم همخوانی ندارند.
هدف کنفرانس این بود که با توجه به تحولاتی که در مورد نظریههای سکولاریسم اتفاق افتاده ببینیم چه برخورد و چه تغییراتی میتواند مطرح باشد که بتوانیم با مسألهی دولت مذهبی مطرح بکنیم. هدف البته آکادمیک و تحقیقاتی و آموزشی است که امیدواریم نتیجه این کنفرانس به صورت کتاب یا سلسله مقالههایی منتشر شود یا از طریق سایت در اختیار عموم قرارگیرد.
پرسش: شما استادان و پژوهشگرانی را از طیفهای مختلف فکری دعوت کرده بودید، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، که نظراتشان را در این سه روز بیان کردند. هدف خاصی از دعوت افراد با این همه اختلاف نظر داشتید؟
پاسخ: واقعیت این است که در جامعه ما و هر جامعه دیگری طیف وسیعی از نظرها وجود دارد و اگر قرار بود که فقط دیدگاه خاصی به کنفرانس دعوت شوند تبدیل به یک جریان و حزب و سازمان سیاسی میشد که اصلاً هدف ما چنین چیزی نبود.
مجموعهء آدمهایی که به دموکراسی و به جدایی دین از سیاست معتقدند در این طیف هستند. به همین دلیل افرادی از طیف لیبرال، چپ، مذهبی سکولار، مذهبی که دولت اسلامی را نخواهد و خیلی از نظریهپردازهای مهم دنیا در اینجا حضور داشتند مثل عبدالله النعیم، نظریهپرداز مسلمانی که معتقد است دولت اسلامی هیچوقت وجود نداشته و چیزی است که خلق شده است.
هدف کنار هم گذاشتن این طیف وسیع بود. نظریههای جدید سکولاریسم هم بر این پایه مبتنی است. پیش از این سکولاریسم یک نظریه بسیار تند و حاد وجود داشت که برای برخی معنی آن نفی مذهب بود.
اما امروز مسأله اینجاست که مذهب واقعیتی است که در جامعه و در جوامع ما وجود دارد و باید این را تشخیص بدهیم که یک عده مذهبی و عدهای غیر مذهبی هستند. اما اگر فردی مذهبی میخواهد بیاید نظر خودش را در دولت به کار بگیرد، این دیگر مغایر دموکراسی است.
اما اگر کسی در جامعهی مدنی یا آن حوزهی عمومی که مطرح است و میخواهد نظرش را مطرح کند باید کاملاً آزاد باشد و معیار تمام اینها حقوق بشر است.
سکولاریسم نوع هندی، مناسب ایران است
دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تورنتو
پرسش: دو مفهوم سکولاریسم که در سخنرانی تان مطرح کرديد کدام هستند؟
پاسخ: در 100 ـ 150سال گذشته دو مفهوم از سکولاریسم داشتهایم که در خاورمیانه فقط یکی از این مفاهیم نقش خیلی موثر بازی میکرد. یکی مفهوم لائیسیته یا مفهوم «ژاکوبین» و فرانسوی سکولاریسم است که بیشتر به دولتسازی و دولت آمرانهسازی در ترکیه در زمان مصطفی کمال آتاتورک و رضاشاه در ایران منتهی شد و به نوعی همیشه بحث آن این بوده است که اگر قرار باشد سکولار باشیم بنابراین دینداران و هر کسی را که به دین اعتقاد دارد، باید از جامعه راند و در حیطهء عمومی دخالت نداد.
بحث دوم، بحث هند است و بحثی است که آدمها و افرادی مثل گاندی، نهرو، حتی مولانا آزاد و گروهی از مسلمانان هند میکردند. یعنی در دورهء استقلال هند و جنبش استقلال طلبی هند و آن بحث بیشتر این بوده که به جای اینکه یک دین، دین دیگری را از حیطهء عمومی و گسترهء همگانی بیرون کند، شاید بتوانیم به یک تحمل و تعامل بین ادیان برسیم.
در حقیقت به یک فضایی برسیم که گفت و گوی میان ادیان بتواند شکل داشته باشد و حتی دولت بتواند این گفت و گو را در ساختار خودش دخالت دهد و در حقیقت نقش دولت نه این باشد که معرف یک دین باشد و نه این که بخواهد دین را از حیطه عمومی بیرون کند.
فکر میکنم در ایران به این مثال دوم و مفهوم دومی که مفهوم هندی است، توجه نشده است و شاید در ایران آینده و شاید در ایران کنونی بتوانیم بگوییم که این بحثی که افرادی مثل گاندی، نهرو و مولانا آزاد میکردند به مراتب مهمتر از بحث لائیسیته است که بحثی است که میخواهد دو مرتبه آن منطق الهی ـ سیاسی را به نوعی وارونه کند و مطرح کند.
پرسش: یکی از مشغلههای ذهنی ایرانیها در 100 سال گذشته، گذر از سنت و وارد شدن به مدرنیته بوده است. انتخاب مدل سکولاریسم نوع هندی، با توجه به اینکه عمدتاً هند در نظر افکار عمومی گروهی از ایرانیان یک جامعه سنتی محسوب میشود، تضادی ایجاد نمیکند؟
پاسخ: به نظر من وقت آن رسیده که برای روشنفکران ایرانی روشن شده باشد که از شانتاژی که ما را در یک وضعیت دوگانه قرار میدهد، دربیائیم؛ شانتاژی که باید حتماً یک انتخاب بکنیم و بین مدل مثلاً فرانسوی و غربی که ملی است و میگوید دولت فقط باید آمرانه و سکولار باشد، و مدلی که، در مخالفت با آن، به طرف ایدئولوژیزه کردن سنت و دین میرود و اینکه اصلاً نباید هیچگونه بحث سکولاریسم در هیچ جای جامعه مطرح شود، در بیائیم.
فکر میکنم راه حل سومی داریم که اگر مسأله اصلی ما مسأله کم کردن خشونت در جامعه ایران باشد، طبیعتاً این مدل هندی میتواند نقش مهمی را برای تمام افراد جامعه بازی کند. برای اینکه مدلی بالا به پایین نیست، از پایین به بالا است و در تجربههای پلورالیستی و دموکراتیک افراد جامعه شکل پیدا میکند.
آنجاست که من فکر میکنم دینداری و سکولار بودن همراه با هم در یک تعامل و گفت و گوی مشترک در بحثی که برای هم میکنند بیان میکنند که ما هر دو شهروند یک جامعه هستیم و این جامعه را چگونه با هم بسازیم نه اینکه یکی علیه دیگری باشد.
پرسش: این روش سکولاریسم هندی که مورد نظر شما است و فکر میکنید که با ویژگیهای جامعه ایران منطبق است، از چه راهی و از کجا باید شروع شود؟
پاسخ: یکی از سوالهایی که حتماً در ذهن شنوندگان پیش میآید این است که اصلاً برای چه این مدل به ما میخورد؟ ببینید، جامعهء هند اولاً به جامعهء ایران خیلی نزدیک است یا جامعهء ایران به جامعهء هند خیلی نزدیک است. جامعه هایی چند ملیتی، چند دینی، چند زبانی هستند چون در آن تعدد فرهنگها وجود دارد.
بنابراین، باید به این فکر برسند که در دولتشان هم باید تعدد وجود داشته باشد و دولت شان پلورالیستی باشد نه دولتی که فقط میخواهد از بالا به بقیه تحکیم کند. بنابراین، راه حلی که هندیها به ما نشان دادند، با تمام گرفتاریهایی که خودشان دارند، این بوده که ما در این تعامل 60 ساله توانستهایم به این نتایج برسیم.
این تعامل 60 ساله این بوده که دولتمان با تمام برخوردهایی که بین مسلمانان و هندوها داریم، یک طرف را نمیگیرد. ما میتوانیم هم رییس جمهور مسلمان داشته باشیم، هم نخستوزیر مثلاً سیک یا هندو. ضمناً دولت موظف نیست که فقط از یک دین دفاع کند و دولت موظف نیست که خشونت را اعمال کند. حالا بهصورت دینداری و یا علیه دین.
مسألهء اصلی که امروزه در ایران داریم این است که چگونه بتوانیم از این خشونت و از این دور باطل خشونت درآییم. و اگر سکولاریسم نوع هندی راه حلی را بتواند به ما نشان دهد این است که چگونه از دور خشونت درآییم.
سکولاریسم پسا اسلامی
دکتر مجتبا مهدوی، استاد علوم سیاسی در دانشگاه آلبرتا
پرسش: اگر ممکن است دربارهء موضوع سخنرانی خود توضیح بیشتری بدهيد.
پاسخ: میتوانیم دیدگاه های متفاوتی در رابطه با پسااسلامیسم در جامعهء ایران مطرح کنیم ـ از تفکرات دکتر سروش و آقای مجتهد شبستری که دیدگاههای لیبرال پسااسلامیست را نمایندگی میکنند تا دیدگاهها و نظریات جدیدی که میتوانیم به «نئو شریعتیها» تعبیر کنیم؛ یعنی کسانی که دیدگاه و تفسیرهای جدیدی از دیدگاههای علی شریعتی دارند.
به این مفهوم که اینها، بهطور مشخص، جدایی نهاد دین از دولت را میپذیرند و به این مفهوم مدافع دولت سکولار هستند. علیرغم آن که با مفهوم سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی دچار مشکل هستند و به دیدگاههای لیبرال دموکراسی انتقاد دارند، ولی در عین حال حقوق اولیه در رابطه با اقلیتها، حقوق پایهای را که در رابطه با حقوق لیبرال میشود، به رسمیت میشناسند و در یک کلام دیدگاهی را معرفی میکنند که دید مترقی نسبت به مذهب دارد و ترکیبی از عرفان، برابری و آزادی را به عنوان مجموعهای که میتواند بیانگر مذهب باشد طرح کند.
پرسش: گفتمان این گروه چقدر با واقعیتهای ذهنی جامعه امروز ایران مطابقت دارد؟
پاسخ: به یک مفهوم میتواند مطابقت داشته باشد. به لحاظ اینکه انعکاسی است از آنچه در جامعهء ایران پس از سی سال انقلاب میگذرد. یعنی به هر حال میدانیم که دیدگاههای متفاوتی در رابطه با سکولاریسم وجود دارد. جدایی نهاد دین از نهاد دولت از یک طرف و سکولاریسم رادیکالی که اصولاً حضور مذهب را در عرصهء اجتماعی نفی میکند.
این گروه از پسااسلامیستها مفهوم اولیهای از سکولاریسم را که جدایی نهاد دین از دولت است، میپذیرند و به اعتقاد من در سی سال اخیر این مفهوم اقبال بیشتری در جامعهء ایران پیدا کرده و میتواند دیدگاههای این افراد نمایانگر این باشد که آنچه در جامعه ایران میگذرد چیست. یعنی به گونهای آن را معرفی و منعکس میکند.
پرسش: چهرههای شاخص این طرز تفکر در ایران امروز چه کسانی هستند؟
پاسخ: میشود از کسانی که دفتر هماهنگی دکتر شریعتی را در ایران دارند، کسانی مثل آقای علیجانی یا فرزندان خود شریعتی و کسانی که به تفکری که به گونهای نادرست از دکتر شریعتی ارائه شده، دیدگاه انتقادی دارند و همینطور کسانی که در جامعهء ایران زندگی میکنند و با واقعیتهای جامعه ایران زندگی میکنند و واقعیتها برایشان ملموس است.
پرسش: فکر میکنید چقدر گفتمان این گروه از روشنفکران میتواند نقاط مشترکی با روشنفکران کلاسیک و سکولار به معنی غربی آن داشته باشد؟
پاسخ: به یک مفهوم جاهایی اتفاق نظر دارند. در آنجایی که دولت سکولار را میپذیرند. ولی در جایی میتوانند اختلاف دیدگاه داشته باشند. وقتی صحبت از نوعی معنویتگرایی و عرفان به مفهوم کلی و به اصطلاح عمومی از مذهب دارند، میتوانند با دیدگاه سکولاریسم اختلاف داشته باشند.
پرسش: سیسال از انقلاب ایران میگذرد، آیا بهنظر شما اندیشه سکولاریسم در جامعه ایران بهطرف جلو رفته یا پس رفته است؟
پاسخ: به یک تعبیر میتوانیم بگوییم که این اندیشه الان قابل قبولتر شده است. به این مفهوم که الان بسیاری از گروههای سیاسی، جدایی نهاد دین از نهاد دولت را میپذیرند. ولی در عین حال باید هشیار باشیم که تعابیر متفاوتی از سکولاریسم وجود دارد.
سکولاریسم مدل فرانسوی که در خاورمیانه ترکیه آن را نمایندگی میکند و سکولاریسم توتالیتر و رادیکالی که از بالا تحمیل میشود که این نوع سکولاریم برای جامعه ایران مناسب نخواهد بود.
تجدد بهداشتی، سرآغاز تجدد ایرانی
دکتر محمد توکلی طرقی، استاد تاریخ و رییس دپارتمان مطالعات خاورمیانه دانشگاه تورنتو
توضيح: دکتر محمد توکلی طرقی سخنرانی خود را با عنوان «چرخش سکولار از انقلاب دینی تا سکولاریسم پسا اسلامی» ایراد کرد. سخنرانی دکتر محمد توکلی فشردهای از مقاله تحقیقی است که با عنوان «تجدد بهداشتی و آمپول تدین» در دست تألیف دارد. در مقدمهء مقالهء دکتر توکلی آمده: «تجدد روزمره در ایران با کوشش برای پیشگیری از عفونت هوا آغاز شد. در طب پیشپاستوری عفونت هوا علت اصلی پیدایش بیماریهای مسری چون حصبه و وبا دانسته میشد که از سال 1817 میلادی بهطور متناوب هزاران تن را با مرگ روبهرو ساخته بود. این بیماریها که در اردوگاههای نظامی و اماکن پرجمعیت اشاعه مییافت، حکومت قاجار را مجبور کرد که از حریم خواسته و خواص فراتر رفته و به گسترش و بهسازی عرصه عمومی و پیشبرد منافع عامه و حفظ الصحه عمومی بپردازد. با هدف رفع عفونت هوا، شالودههای نخستین تجدد ایرانی با گردآوری خاکروبه و سنگفرش کردن و جاروی معابر، ساختن مستراحها و رختشورخانههای عمومی، درختکاری در معابر شهری، نظارت بر دباغخانهها و سلاخخانهها و مردهشوی خانهها و قبرستانها پیریزی شد». دکتر توکلی طرقی در توضیح بیشتر این موضوع تحقیق و سخنرانیاش به رادیو زمانه گفت:ه
دکتر توکلی: موضوع من در رابطه با تجدد ایرانی و به شکلی تجدد ایرانی و تجدد بهداشتی است و این که چطور تجدد بهداشتی، زمینهی نوسازی جامعه را به وجود میآورد و همچنین یک بازاندیشی در فکر دینی را خواه ناخواه عرضه میکند.
بحث اساسی که میکنم این است که با معرفی طب پاستور، فقه از آن شیوهء علم یونانی یا طب یونانیاش وارد یک نگرش پاستوری میشود که میکروب اهمیت پیدا میکند. و بعداً در سالهای 1320 به بعد وقتی فکر دین اجتماعی میشود، توجه را روی بیماریهای اجتماعی میگذارند و از این نگرش پاستوری، به شکلی گناه به بیماری اجتماعی تبدیل میشود و این نقدی که از بیماریهای اجتماعی بهعنوان بیماریهای اخلاقی میشود، زمینهساز انقلاب میشود. این بحث اصلی است.
پرسش: مثالهای این نگرش در زندگی روزمره به چه شکل است؟
پاسخ: نمونههای متفاوت آن این است که طب پاستوری در رابطه با آب حوض و خزانه و بیماریهای واگیر معرفی میشود یعنی بیماریهایی که جداً آدمها را میکشت مثل حصبه و وبا از سالهای 1320 این بیماری ها بعداً به بیماریهای اجتماعی تبدیل میشود. مثل اینکه سینما، رادیو و تلویزیون و کافه و کاباره و رقص که زمانی معصیت و گناه بودند به بیماریهای اجتماعی تبدیل میشوند. مثلاً، هر بیماری یک پزشک را لازم داشت که بتواند تن را قوی کند و با بیماری مقابله کند. در سالهای 1320 به علت شناسایی این بیماریهای به اصطلاح «اخلاقی و روانی» بخشی از جامعه خواهان پزشکان اخلاقی میشوند که به شکلی روحانیت آن نقش را به عهده میگیرد.ه
اپوزیسیون کیست؟
دکتر مهرداد وهابی، استاد دانشگاه پاریس
توضيح: دکتر مهرداد وهابی، استاد دانشگاه پاریس با عنوان «جمهوری اسلامی ایران، مذهبیها و غیرمذهبیها؛ اپوزیسیون کیست؟» سخنرانی کرد و در توضیح سوژهی بحث خود به رادیو زمانه گفت:
دکتر مهرداد وهابی: یک مشاهده به ظاهر متناقض در مورد واقعیت 30 سالهی اخیر ایران این است که ما شاهد این بودیم که مرز بین موافق و مخالف یا لااقل بخشی از مخالفین جمهوری اسلامی بیاندازه مخدوش و در هم آمیخته است.
چیزی که بسیار تعجببرانگیز است این است که نیروهای غیر مذهبی از رسیدن نیروهای مذهبی و روحانیت به قدرت، اگر نگوییم حمایت فعال کردند و جاده صاف آنها بودند، لااقل در مشارکت با آنها عمل کردند.
پرسش: منظور شما به طور کلی در مقطع انقلاب است؟
پاسخ: نه تنها در مقطع انقلاب بلکه میتوانم بگویم از سالهای 40 به بعد ما شاهد عدم حساسیت نیروهای مذهبی به هویت سکولارشان هستیم.
من فکر میکنم که در مقطع انقلاب نیز همین وضعیت صورت گرفت. به این شکل که روحانیت مبارز، مترقی، ضد امپریالیسم و ضد استبدادی تلقی شد و تحت این عنوان بخش مهمی از اپوزیسیون راست، چپ، میانه و بخش عمده و اکثریت روشنفکران از روحانیت حمایت کردند. بر عکس آن امروزه ما شاهد این هستیم که مخالفتهای متعددی در درون خود روحانیت صورت میگیرد.
به یک اعتبار میشود گفت هیچ رژیمی نبوده که اینقدر مخالفانش از آن حمایت کنند و سپس اینقدر در درون خودش مخالف زا باشد.
پرسش: تحولی که در 30 سال گذشته در مورد اینکه اپوزیسیون کیست صورت گرفته در حال حاضر به چه شکلی درآمده است؟
پاسخ: من به یاد میآورم در خارج از کشور وقتی که خاتمی داشت رییس جمهور میشد و یا بعد انتخابات مجلس ششم، حتا بخشی از کسانی که پناهندهء سیاسی بودند تبلیغ میکردند که رای بدهید. در حالی که نمایندگانی که خودشان را در ایران نماینده میکردند یا کاندیدای ریاست جمهوری میشدند حذف ميشدند.
من در داخل ایران هم این آشفتگی را عیناً مشاهده میکنم. به همین دلیل میگویم که این آشفتگی فقط در مقطع سال 79 نبود. من معتقدم که ما از خودمان، یعنی آنهایی که سکولار هستیم بپرسیم که چقدر هویت سکولار خودمان را جدی گرفتیم.
به نظر من این هنوز مسالهء حل نشدهای است. من فکر میکنم چیزی که آقای سروش آن را «جامعهء مدنی اسلامی» نامیده و آن اهرمهایی که روحانیت و یا نیروهایی که تبلیغ سکولاریست فوری را برای ایران خطرناک میدانند و با این توهمات همراه و هم داستان هستند، این است که در میان دانشجویان، در میان جنبش زنان، کارگران و کشاورزان در همه جا این ایده را یک جوری تبلیغ میکنیم که ما فعلاً با یکسری از مسایلی که مربوط ميشود به اسلام و قدرت اسلامی کار چندانی نداشته باشیم.
تحقق یک شعار آینده ایران را دموکراتیک می کند
دکتر بهروز معظمی، استاد دانشگاه «لویولا»
توضيح: دکتر بهروز معظمی، استاد دانشگاه «لویولا» در ایالت نیوارلئان دربارهی بازاندیشی نقش مذهب در سیاست و تاریخ و سیاست ایران در دو قرن گذشته سخنرانی کرد. او در پاسخ به اين پرسش که تحت این عنوان میخواستيد چه مطلبی را ارایه کنيد گفت:
بهروز معظمی: دو نکته به نظر من راجع به مطالعات ایران خیلی مهم است و به عنوان حقیقت مطلق پذیرفته شده است؛ یکی این که مذهب در ایران یک نهاد بسیار مهم است. دوم این که روحانیت در تاریخ ایران نقش مهمی را داشته است و ایجاد این جریان به دنبال انقلاب ایران آمده است.
می خواهم بگویم این گونه نبوده و شکلگیری مذهب در ایران تدریجی بوده و قوام یافتن مذهب با قوام یافتن دولت ارتباط داشته است.
حتا میخواهم از این راه توضیح بدهم که چرا انقلاب ایران اسلامی شد. یکی از راه های آن نزدیکی مذهب و دولت است که آغاز آن از دورهی قاجار بود و در درورهی مشروطیت ادامه پیدا کرد و بعد در دورهی پهلوی شکل داد در شکل گرفتن فرد اسلامی و معنویت اسلامی که آنرا به این شکل قبلاً نداشتیم.
من میخواستم در سخنرانی ام بگویم که چرا انقلابی که از بهمن 1997 شروع شد انقلاب ناتمامی است. و چرا این انقلاب هنوز به نتیجهای نرسیده است. و یکی از معانی این نتیجه نرسیدن این است که آنچه که ما امروز با آن مواجه هستیم به عنوان بحران دایم سیاسی ایران و شکلگیری جریانات گوناگون مذهبی، به دلی تلفیق دولت و مذهب در انقلاب 79 بوده که امروز به صورت جدا شدن این تفکیک دارد پیش میرود.
پرسش: به تعبیر شما برای نسلی که در زمان انقلاب حضور داشت و فعال بود شاید این انقلاب تمام نشده باشد. اما ما شاهد هستیم در 30 سال گذشته جمعیت ایران دو برابر شده و حالا نسلی وجود دارد که هیچ ارتباط و سابقهی تاریخی از آن انقلاب ندارد و با دلایل شکلگیری آن آشنا نیست. آیا برای این نسل که به هر حال تعیین کنندهی سرنوشت آینده ایران خواهد بود این «انقلاب ناتمام» میتواند معنی داشته باشد؟
پاسخ: برداشت من از آغاز انقلاب و به نتیجه رسیدن یک انقلاب برداشتی است که معمولا یک دورهی تاریخی را در بر میگیرد. انقلاب فرانسه 1789 شروع شد. ولی به گمان من در سال 1815 با ناپلئون تمام شد، که یک دورهی طولانی بود که انجام شد. انقلاب مشروطیت از 1905 تا 1911 آغاز شد ولی خاتمهی آن به روایتی با سلطنت پهلوی انجام میشود. یعنی من به یک انقلاب به عنوان مرحلهای از گذار بزرگتر تاریخی نگاه میکنم. و به این مفهوم میگویم که تمام نشده است. نه به عنوان این که مدام ما در حال انقلاب دایم هستیم. به معنای این که تعریف ما برای این داستان این است که یک انقلاب هنگامی تمام میشود که ما با رژیم معمول سیاسی مواجه باشیم. با رژیمی که یک کارکرد و رویهی قابل قبول چه برای مردم و چه برای خودش در صحنهی منطقهای و بینالمللی داشته باشد. من این خصوصیت را در رژیم ایران نمیبینم. به همین صورت مهم نیست که ما امروز آگاه باشیم که این خاتمه یافته است یا نه. به نظر من از نقطهنظر تاریخی خاتمه نیافته است.
پرسش: آیا به نظر شما آیندهی دموکراتیک ایران از طریق یک انقلاب اتفاق خواهد افتاد؟
پاسخ: به نظر من از طریق تحقق یک شعار اتفاق خواهد افتاد. به نظر من آن شعار ایجاد مجلس موسسان است. حالا این که به شکل جنبش عمومی و اعتراضی بیاید، برای من قابل تعیین نیست و نمیتوانم معلوم بکنم. ولی در حقیقت انقلاب ایران با شعار ایجاد تشکیل مجلس موسسان شکل گرفت.
آقای خمینی هم این را قبول داشت. دو ماه بعد از انقلاب بود که مجلس موسسان تبدیل به مجلس خبرگان میشود. اگر مجلس موسسان تشکیل میشد ما احتمالا به این نتیجه نمیرسیدیم.
آمریکا نمیخواهد دولت سکولار در ایران روی کار بیاید
دکتر امیر حسنپور، استاد علوم سیاسی و ارتباطات دانشگاه تورنتو
توضيح: دکتر امیر حسنپور، استاد علوم سیاسی و ارتباطات دانشگاه تورنتو در مورد سیاست خارجی آمریکا و استفاده از مذهب اسلام برای پیشبرد سیاستهای امپریالیستی این کشور در ایران و کشورهای خاورمیانه سخنرانی کرد و در توضیح بیشتر موضوع سخنرانیاش به رادیو زمانه گفت:
پاسخ: موضوع سخنرانی من براساس تحقیقی بود که در دو سال اخیر در مورد سیاست خارجی آمریکا و استفاده آمریکا از اسلام علیه جنبشهای دموکراتیک و انقلابی در ایران، مخصوصاً در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا سالهای 1960 کردم. این هم بر اساس مکاتباتی است که سفارت آمریکا در تهران با وزارت امور خارجهی آمریکا و همچنین سفارتهای آمریکا در عراق و مصر داشته است. مجموعهء این اسناد در سایت دانشگاه جورج واشنگتن وجود دارد و هر فردی بخواهد میتواند به آنها دسترسی پیدا کند. بحث من بر اساس اینها بود.
ولی کلاً بحث من این بود که دولت آمریکا در مورد خاورمیانه و بویژه در مورد ایران سیاستش این نیست که یک دولت سکولار غیر دینی دموکراتیک در ایران روی کار بیاید و در حال حاضر به خاطر اختلافاتی که با متحدین سابقش، یعنی طالبان و بن لادن و غیره، دارد سیاستش عمدتاً تبلیغ اسلام معتدل است و کلاً بیشتر رهبران آمریکا معتقدند اینها ملتی مسلمان هستند اما باید دولت اسلامی وجود داشته باشد که با آمریکا مشکل نداشته باشد.
پرسش: این طرز تفکر که از طریق سیاستهای آمریکا نشان داده ميشود چقدر با واقعیت کشورهای خاورمیانه منطبق است؟
پاسخ: بستگی به این دارد که چگونه میبینیم. من اشاره کردم که ما الان در صدمین سالگرد انقلاب مشروطه هستیم که ۶ سال طول کشید. آن انقلاب دموکراتیک و استقلال طلبانه بود و بسیار مهم بود. آمریکا به خاطر نقش تاریخی که به خاطر منافعش دارد اجازه نمی دهد مبارزهای که مردم ایران از صد سال پیش برای جدایی دولت و مسجد و برابری ادیان و آزادی ادیان و سایر خواستههای دموکراتیک شروع کردند به نتیجه برسد؛ به همین جهت در سال 32 با دخالتی که در ایران و کل منطقه کرد، اجازه نداد مردم ایران در راه مبارزه برای دموکراسی، سوسیالیسم و رهایی زنان موفق شوند.
عقبنشینی دولتهای سکولار در برابر بنیادگرایی مذهبی
رضا علامهزاده، فیلمساز و نویسندهی ایرانی مقیم هلند
توضيح: رضا علامه زاده، با نمایش سه فیلم کوتاه از آثاری که ساخته، به مسألهی سانسور تحمیل شده از سوی جمهوری اسلامی به کشورهای سکولار اروپایی در مورد پخش نکردن فیلمها و گزارشهایی در انتقاد از جمهوری اسلامی پرداخت. او دربارهی نوع نگرش خود به مسألهی سکولاریسم در این کنفرانس به رادیو زمانه گفت:
رضا علامه زاده: این سه فیلم کوتاه در در واقع سه کلیپ از فیلمهایم بود. صحنههای این سه فیلم به موضوع این کنفرانس ربط داشت که از عقبنشینی سکولاریسم در مقابل پیشرفت اسلام بنیادگرا بود. این فیلمها درباره سانسوری بود که (آیتالله) خمینی به هلند تحمیل کرد. موقعی که یکی از مجریان معروف تلویزیونی در آلمان در یکی از قسمتهای فیلمی کوتاه با (آیتالله) خمینی شوخی کرده بود، هنگام پخش به آن اجازهی پخش ندادند و وزیر خارجه زنگ زد و گفت برنامهی زنده پخش نشود.
دومین فیلم به کشتارهایی برمیگردد که جمهوری اسلامی در خارج از کشور مرتکب شده و آن قسمتی که به این مسأله که فرانسه «انیس نقاش» (قاتل شاپور بختیار) را آزاد کرد، مربوط میشد. در این فیلم باز هم صحبت از این بود که چگونه یک دولت سکولار غیر مذهبی (فرانسه) در مقابل یک دولت مذهبی عقبنشینی کرد.
دردناکتر و شاید بشود گفت استفاده مضحکتر از مذهب توسط دو دولت غیر مذهبی مثل آمریکا و انگلستان است که متحد شدند و حکومت مصدق را سرنگون کردند و اسلام را وسیله قرار دادند و در دادگاه با این اتهام که مصدق مسلمان معتقدی نیست، به این شیوه او را محکوم کردند. قسمت دادگاه نمایشنامه من هم بر اساس اسناد منتشر شده بوده است.
در دوران انقلاب مهرههای ذهنی ما درست کار نکرد
دکتر هایده مغیثی
توضيح: در جلسهی بحث و گفت و گو دربارهی هدف برگزاری کنفرانس دکتر هایده مغیثی دربارهء دلیل خوشبینیاش نسبت به آینده جامعهی ایران چنین گفت:
دکتر هایده مغیثی: در تمام کنفرانسهای آکادمیک و تمام مراکز بحث و گفت و گو، مسألهی خطر بنیادگرایی به خاطر وجود سیاستهای آمریکا و غرب کم کم رنگ میبازد. به رسانهها توجه نکنید که به طور مداوم بر طبل جنگ میکوبند. کار به جایی رسیده که برخی از محققین و متأسفانه در میان آنها برخی از فمنیستها، که به هر دلیل ممکن باید مخالف بنیادگرایی باشند، کم کم دارند میگویند به خاطر اینکه آمریکا این سیاستها را دارد و در این کشورها این جنایات را کرده و ادامه میدهد، بنیادگرایان تنها نیروی مقاومت هستند.
اشتباهی که خود ما در دوران انقلاب کردیم و به همین جهت که ما سوختهی آن سیاستهای غلط مان هستیم، میدانیم که این برخورد غلط است. ما به عنوان انسان این توانایی را داریم که به مسایل متعدد در یک زمان توجه کنیم و ضرورتی نیست که مسایل و اشکالات اجتماعی را اولویت بندی کنیم.
حداقل من بیشتر به این نتیجه رسیدم که انسان میتواند اعتقاد مذهبی هم داشته باشد. اما لزوماً معتقد به حکومت دین بر زندگی اجتماعی و فردی افراد نباشد. میخواهم از گرامشی نقل قول کنم که میگوید «بدبینی قلب یا ذهن و خوشبینی اراده.» دقیقاً روی مسألهی خوشبینی اراده و امکان تحول است که من در مورد آیندهی ایران خوشبین هستم. چون به خصوص مبارزهی زنان را خیلی خیلی جدی میبینم بدون اینکه توهمی داشته باشم. اگر برخی از قوانین در ایران تغییر بکند مبارزه برای کنار گذاشتن مردمحوری در ذهن ایرانی هنوز خیلی خیلی مبارزهی طولانی است.
میبینیم که حتا امکان تفکر و پذیرش سهمی که زنان در توسعه دانش در ایران دارند در مجامع دانشگاهی به رسمیت شناخته نمیشود که واقعاً غمانگیز است. اما چرا به زنان ایران امیدوار هستم؟ به چند دلیل بسیار مشخص که ربطی هم به زن بودنشان ندارد.
به نظر من زنان ایران دارند معادلهی سیاسی و فرهنگ سیاسی را آن هم در چند عرصه در ایران تغییر میدهند. اولاً زنان ایران امر «مقدس» را زیر سوال بردهاند. این بسیار نکته مهمی است. ثانیاً مسألهی زیر سوال بردن هژمونی مردانه بر دانش و تفکر است.
اگر آدم چشمش را باز کند و عینک بدبینی را بردارد، میبیند که واقعاً مطالب بسیار مفیدی در ایران و خارج از کشور وجود دارد. و این دو روی هم تأثیر دارند. من به هیچ عنوان این تفکیک خارج از کشوریها و داخل کشوریها را انجام نمیدهم.
همهی ما بر هم تأثیر میگذاریم. مسألهی بعدی این است که باید امکان ائتلاف و کار سیاسی با همدیگر را بررسی کنیم. البته بدون اینکه لزوماً تفاوت گرایشها و تفاوت ایدئولوژیک به اختلافات شخصی و خصومت شخصی بیانجامد. باید ببینیم چرا در دوران انقلاب شکست خوردیم.
یکی از علتها این بود که مهرههای ذهنی ما درست کار نمیکرد. نتوانستیم بفهمیم که احتیاج نیست که همه عیناً مثل هم فکر کنند تا بتوانند راجع به بعضی مسایل مشخص با هم کار کنند. زنان دارند این را تغییر میدهند. ثانیاً ارزش گذاشتن به کار زنان و تولید فکری و غیر فکری آنها هم مد نظر است.
این هم یک مسأله بوده. زنان روشنفکر و زنان فعال سیاسی تحت تأثیر تفکر مردانه بوده و هنوز هم هستند. کم کم این هم در حال تغییر است و تحولات فرهنگی بسیار مهمی است. خلاصه اینکه زنان ایرانی دارند جامعهی ایران را از لحاظ فرهنگی تغییر میدهند و این قدم بسیار مهمی است و تحولی است که باید خیلی به آن امیدوار بود.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |