تحریم انتخابات، یک وظیفهء ملی ومبارزاتی است
آرش صبحی
آنچه مسلم بنظر می رسد این است که رژیم جمهوری اسلامی درشرایط کنونی که همه مشروعیت داخلی وخارجی خود را ازدست داده، قبل از اینکه به رای ونظر مردم نیازداشته باشد، به صف های طویل مردم در بازی انتخابات چشم دوخته تا از این رهگذر بتواند مشروعیت ازدست رفته خود را که بحق هم از دست داده را بهر طریق ممکن بدست بیاورد. تجربهء سه دهه گذشته مبین این حقیقت است که رژیم اسلامی هیچگاه نتوانسته و نخواسته است تا به آراء مردم ایران تمکین نماید و در هر نمایشی تحت عنوان انتخابات تلاش نموده تا از همان حضور حداقلی مردم که عمدتا در زمره حقوق بگیران و جیره خواران درون حاکمیتی و امت همیشه در صحنه هستند نیز استفاده نامشروع نماید و عناصر و مهره هائی را از صندوق انتخابات خارج نماید که در عمل تابع فرامین حاکمیت و نهایتا فرمانبر بی چون و چرای شخص ولایت مطلقه فقیه باشد.
آنچه که امروز رژیم اسلامی بدان چشم دوخته، چون گذشته های دور و نزدیک همانا حضور مردم در صحنهء انتخابات و تشکیل صف های نمایشی است تا از این طریق به جهانیان تفهیم و القا نماید که هنوز مشروعیت و مقبولیت حداکثری را در میان اقشار مختلف مردم داراست. در واقع رژیم اسلامی قبل از اینکه به رای و نظر مردم نیاز داشته باشد، که فرضی بکلی باطل است، به حضور مردم بمثابه ابزار مقبولیت و مشروعیت نیاز دارد. این است که همه دست اندرکاران رژیم و کلیهء وابستگان داخلی و خارجی آن، از باصطلاح روشنفکران آنچنانی گرفته، تا بعضی برنامه سازان و مدیران تلویزیون های لوس آنجلسی و لندنی، و مبلغین سیاسی و حقوق بگیران کراواتی و عمامه دار و بی عمامه و غیرو خواسته تا با تمام قدرت و صلابت تبلیغی وارد عرصه شده و با هر وسیله و طرفند ممکن زمینهء لازم برای فریب مردم را برای حضور در انتخابات خرداد 88 فراهم بیاورند. در چنین شرایطی است که مشاهده می شود، ابرو باد ومه و خورشید رژیم با هرامکان و وسیله ممکن وارد معرکه شده تا با نوعی سیاه باز سیاسی و مشاطه گری خاص خودشان زمینه فریب مردم و نهایتاً ادامهء حیات رژیم را تأمین نمایند.
در چنین شرایط خطیر وسرنوشت سازی، وظیفه ما ملت ایران است که با چشمی باز، وشعوری درخور ملتی با فرهنگ، مراقب بازیهای باشیم وبدانیم که یگانه راه مقابله با همه این بازیها ومشاطه گریها در مقابل رژیمی تا بن دندان ضد ایرانی ومخرب وچپاولگرنشستن درخانه را برهرحرکت دیگری ارجح بدانیم. راه همین است وبس. ما ملت خسته وهمه چیزازدست داده باید روز22 خرداد 88 را که میتواند نقطه عطف وتاثیر گذار در مبارزات مدنی و سراسری ملت تلقی شود، بدون هراس ازهرگونه تبلیغاتی، منجمله اینکه اگردرشناسنامه مان مهر انتخابات نخورد، چه خواهد شد وچه، واینکه اگردرانتخابات حضور نیابیم فرزندانمان فرصت دانشگاه رفتن وچه وچه راازدست خواهند داد، یا اگر درانتخابات شرکت نکنیم موجبات اخراج ومحرومیت اجتماعی مان را باعث خواهد شد، و ...! را نخوریم وروز 22 خرداد 88 را به فضائی قبرستانی برای رژیم بدل نمائیم.
ملت ایران باید با درک حقایق ملموس که امروز گریبان رژیم اسلامی را گرفته به وظیفه
ملی ومیهنی خود آگاه باشد وبراین مهم وقوف یابد که با تحریم جدی وگسترده انتخابات
امکان هرگونه مانور مشروعیت بخشیدن به نظام اسلامی راازاین رژیم وامانده - جابر
وخونخوار سلب نمایند. تردیدی نیست که جهانیان خصوصا آقای باراک حسین اوباما رئیس
جمهورآمریکا ودیگررهبران غرب درچنین فضائی چشم به فضای سیاسی مملکت ما خواهند داشت،
که عدم حضورگسترده ما ملت ایران در روز انتخابات میتواند جهانیان را متوجه عدم
مشروعیت و مقبولیت رژیم اسلامی از سوی ملت ایران نماید.
هموطن، ای ایرانی پاکنهاد، ای ایرانی خسته وبستوه آمده ودرمانده، بیائید
روز22خرداد88 رابه روزانزوا ومرگ محتوم رژیم غارتگر وخونخواراسلامی بدل نمائیم.
بیائید دریک اقدام یکپارچه وبدون هزینه، با خانه نشینی در روز انتخابات امکان
هرگونه مانورمشروعیت را از رژیم اسلامی سلب نمائیم، تا جهانیان دریابند این رژیم
تبلور رای ونظرملت ایران نبوده و نیست و نخواهد بود.
15 اردیبهشت 88
http://www.iranpressnews.com/source/058551.htm
پاسخی به آقای آرش صبحی
گزیدمان آینده و سرگشتگی نیروهای جایگزین
خشایار رُخسانی
جناب آقای آرش صبحی، برای ایرانیان که در برونمرز از یک زندگی آسوده ای برخوردارند و با دُشواریِ های مردم ایران آشنایی ندارند، بسیار آسان است که همچنان مانند سی سال پیش، در جهانِ هَستنما (مجازی) اینترنت و تارکده، دُنکیشوت وار به جنگِ آسیابِ بادی بروند، و با هزینه کردن جان و مال مردم، نسخه-ی پایداری و "قیام ملی" در برابر خودکامگی آخوندی به پیچند. آنهایی که بدون رویکرد به آزمون ِکابوس ِ تلخ ِفَرمانروایی احمدی نژاد، در چهار سال پیش همچنان مردم را در گُزیدمان (انتخابت) آینده به بی پروایی و خانه نشینی می ایزانند (تشویق میکنند)، یا در سه دهه-ی گذشته در کره مریخ زندگی میکرده اند، از اینرو ناآگاه از رویداده های ایران هستند، و یا هنوز ناتوان از پی بردن به سرشتِ آخوندها میباشند. هنگامیکه آخوندها هر روز با دمیدن در شیپورهایِ جَنگ و گُسترش کینه توزی با بلندگوهایِ سخنپراکنی شان در جهان، به حکومت های آزاده و دمکراتِ جهان دهن کجی میکنند و بانگ برمیآورند که آنها پشیزی ارزش برای دات های (قوانین) جهانی و هوده-ی آدمی (حقوق بشر) نمی شناسند و برای اُستوانید (ثابت کردن) گفته هایِ خود، قاضی القضات آنها هر روز در کشتن کودکان خردسال ایرانی با یکدیگر همتازی میکنند (مسابقه گذاشته اند)، و رئیس جمهور حکومت اسلامیش، احمدی نژاد، بلندگو و تریبون ِ یک همایش جهانی را که برایِ ایراختن (محکوم کردن) نژاد پرستی در جهان، برپا شده است، ابزاری برای دامن زدن و گُسترش نژادپَرستی، کینه توزی، دشمنی و جنگ افروزی در جهان میکُند، آیا این خنده آور نیست که هنوز شما باور داشته باشید که حکومت اسلامی در غم گردآوری رای مردم برای اعتبار بَخشیدن به حکومتش و پاسداشت از آبرویِ جهانی خودش باشد؟ با نَگر به نمونه هایِ بالا، پاسداشتِ آبرویی رژیم، بایستیکه واپَسین ترین نگرانی ای باشد که مُلاها به آن میاَندیشند. آنجا که خمینی میگوید که اگر همه بگویند آری من میگویم نه، آیا باور ندارید که خودکامگی آخوندها که زرسنج (معیار) کشورمداری شان، ارزش ها و دات های (قانون های) 1400 سال پیش دهات های مکه و مدینه در عربستان صعودی هستند، در سنجش با خودکامگی هایِ اَرتشی ِجهانگرا (سکولار) همانند بشار اسد در سوریه و قذافی در لیبی که به کمینه ای (حداقلی) از ارزش ها و دات های جهانی ارج میگُذارند، از دو جوهر گوناگونی باشند؟ و هماهنگ با آن باید که شیوه مبارزه-ی ما با آنها گوناگون باشد؟
دوست گرامی از دیدگاه من، بی پروایی اپوزیسیون در برابر گُزیدمان آینده میتواند به ادامه هَستی دولتِ احمدی نژاد کُمک کُند که پَژمَرگ (خطر) بُزُرگی برای یکپارچگی ایران و نابودی آینده و سرنوشت این کشور خواهد بود. به باورِ من هُماسیدن (شرکت کردن) در گزیدمان آینده نباید که هدف باشد، ونکه ابزاری برای نزدیک شدن به هدف که همانا نهادینه شدن دمکرسی در ایران است. اگر کشورمداری هُنر بکارگیری درستِ ژایش ها (فرصت ها) باشد، باید که از کوچکترین روزنه ها برای نزدیک شدن به هدف بهره بُرده شود. از اینرو از دیدگاه من باید تا آنجا که میتوانیم با تلاش های روشنگرانه-ی خود، مردم را از بی پروایی و بیتفاوتی بیرون آورده و سُهش (احساس) پذیرش خویشکاری (مسئولیت) را در آنها بیدار کنیم. برای خودداری از هُماسیدن (شرکت کردن) در گزیدمان آینده، هنوز 40 روز مانده است. که باید از زمان بجامانده به بهترین شیوه بهرهمند شویم.
چنانچه شورای نگهبان بخواهد، از پذیرش یک نامزَدِ دمکرات که بتواند آزادیخواهان را نمایندگی کند، سر باززند، و فرمانپادی آخوندی (حاکمیت آخوندی) از دیده بانی ( نظارت) و بازرسی بر رَوندِ درست و دادگرانۀِ گزیدمان ِآینده از سوی ِیک گروه بازرس جهانی پیشگیری کند، میتوان مردم را از هماسیدن (شرکت کردن) در گزیدمان دور نگهداشت. ولی تا آن زمان هنوز 40 روز ژایش (فرصت) هست. ولی از دیدگاه من این درست نیست که بدون فراخواندن مردم به مبارزه و هُماسیدن در کارزارهای گُزیدمانی (election campaign) برایِ بهره بردن از شایش های (امکان های) دَمِدست، آنها را به خانه هایشان بفرستیم، آنهم با نگر به اینکه هتا برای سازماندهی یک بایکوتِ (boycott) سراسری، باید که در پیوستگی با مردم بود. و برای برپایی این پیوستگی باید مردم را بدور چیزی گردآورد. آنچه که از مَهَندی (اهمیت) برخوردار است به پویش درآوردن مردم ایران است تا آنها از این خواب زمستانیِ بی پروا بودن بیرون بیایند، و این سُهِش (احساس) را بدست آورند که این کشور ازآن آنهاست و خُداوندگاران راستین ایرانزمین مردم ایران هستند. بکمک یک میلیون دانشجو که همه به اینترنت راه دارند و تلفن همراه، پیامک و دیگر رسانه های پیوستگی، میتوان با هم رای شدن ِاپوزیسیون بر سر یک نامزدِ گزیدمانی انباز (مشترک) در ایران، جنبشی را براه اندخت که همه-ی خواب های شیرین آخوندها را برای پیروزی در گزیدمان آینده به کابوس آنها دگرگون کند.
از دیدگاه من دلخوش کردن به کسی مانند آقای کروبی که آزمون ناکارآمد بودن خود را در گردن گذاردن به "حکم حکومتی" در سکالشگاه (مجلس) ششم داده است، یک رَمژک (خطای) نابخشودنی است، زیرا از سوراخ مار بیشتر از یکبار نیش خوردن، نشانی از بیخردی میباشد. اگر آقای کروبی براستی "شیخ اصلاحات" میبود، او در زمان فرنشینیش در سکالشگاه ششم به اندازه بَسنده، زمان برای با انجام رساندن ِ برنامه هایِ بهینشگرانه اش داشت و دیگر اینکه " آزموده را آزمایش کردن خطاست."
از دیدگاه من همکنون بهترین نامزد گزیدمانی آینده برای آزادیخواهان نمیتواند کسی بهتر از آقای دکتر قاسم شعله سعدی باشد [1] که به شوند اندیشه های آزادیخواهانه، جهانگرا (سکولار)، میهن پرستی، دلیری و مبازه او با آیت الله خامنه ای در به چالش گرفتن خاستگاه ولایت فقیه و اهرم مجد کشورمداریک (قدرت سیاسی) بیکران آیت الله خامنه ای، شایستگی و توانایی خودش را برای یک درگرگونی بُنیادین در ساختار حکومت اسلامی اُستونیده است (ثابت کرده است) و بهای ایستادگی خودش در برابر خودکامی آیت الله خامنه ای را نیز با زندانی کشیدن داده است.
اگر چه آقای شعله سعدی در استان پارس به شَوَند (علت) دو دورۀِ نمایندگیش در سکالشگاه اسلامی، آدم پرآوازه و خوشنامی هستند، ولی به شوندِ پایداریش در برابر خودکامگی آیت الله خامنه ای و نامه های سرگشادۀِ پَتکارشی (اعتراضی) که به او نوشته است، همکنون نمیتواند از سد شورای نگهبان بگذرد. برای درهم شکستن سد شورای نگهبان، این خویشکاری اپوزیسیون دمکرات، روشنبین ها و آزادیخواهان کشور است که یکپارچه و با همبستگی، آقای دکتر قاسم شعله سعدی را نامزدِ خود کُنند و با بها دادن به ژایش (فرصت) بجا مانده تا دوم خُرداد، در رنج ِ آشنا کردن مردم سراسر ایران با برنامه هایِ خَردمندانه و سکولار او و در راستای گردآوری هواداران چند میلیونی بدور او باشند.
2009/05/7
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |