بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت   1388 ـ مه  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

دلائل کاهش حضور زنان در سازمانهای سیاسی

گفتگو با مریم سطوت

                                    گفتگوگر: شیرین فامیلی 

 مریم سطوت از سال 1351 فعالیت سیاسی خود را آغاز کرده و در سال 1355 به سازمان چریک های فدایی خلق پیوسته است. بعد از انقلاب او عضو رهبری سازمان جوانان فدایی (یشگام ) بود و تا سال 1990 به همکاری خود با سازمان اکثریت ادامه داد. در سال 2003 از کسانی بود که در بنیان گذاری اتحاد جمهوری خواهان مشارکت داشت و هم اکنون عضو هیات سیاسی - اجرایی این تشکیلات است . او اکنون 2 فرزند دارد و در رشته انفرماتیک مشغول کار است.

*** 

پرسش: مريم جان من چند روز گذشته در کنگره فداييان خلق اکثريت شرکت داشتم، هر چند شما در آنجا حضور نداشتید ولی چيزی که آنجا توجه مرا جلب کرد، حضور بسيار کم رنگ و ضعيف زنان سياسی فعال فدايی بود. اين سوال برای من ايجاد شد که چه اتفاقی افتاده که تعداد زنان حداقل نسبت به شش سال پيش که من برای اولين بار در اين کنگره حضور داشتم، اينقدر کاهش يافته است؟

پاسخ: در واقع می خواهی ببينی در فاصله اين شش سال چه اتفاقی افتاده است؟

 

پرسش: نه، من فقط مثال زدم. منظورم اين است که تعداد زنان فعال در تشکل های سياسی از گذشته هم کمتر شده است؟

پاسخ: به نظر من هم ارزیابی شما درست است. البته فراموش نکنید که در صد فعالان زن در فعالیت های اجتماعی فرهنگی امروز هم در داخل و هم در خارج از کشور قابل توجه و بمراتب بیش از گذشته است ولی در رابطه با تشکل های سیاسی، بجز سازمان مجاهدین که من از چگونگی روابط درونی آنها اطلاع کمی دارم، در صد فعالان زن قابل قیاس با دوران انقلاب نیست. مثلاً، در مورد جریان هایی که سابقهء فعالیت آنها به جنبش فداییان برمی گردد، قبل از انقلاب تعداد زنان در سازمان چریک های فدایی خلق و در حلقه‏های وابسته به این سازمان قابل توجه بود. در زمان انقلاب بحش بزرگی از فعالان این سازمان را زنان تشکیل می‏دادند. در سازمان جوانان پیشگام نزدیک به 50 درصد فعالین را دختران تشکیل می دادند. امروز در صد فعالان زن در این تشکل ها قابل مقایسه با دوران انقلاب نیست

متأسفانه، من تا به حال یک ارزیابی جدی از سازمان‏های سیاسی در این رابطه مشاهده نکرده‏ام و حتی کمتر به نوشته هایی برخورد کرده‏ام که بطور جدی به بررسی این امر پرداخته باشند

در این رابطه، بعنوان مثال، با کسانی برخورد کرده‏ام که دلیل کاهش حضور زنان در این تشکل‏ها را به زنان برمی گردانند و، مثلاً، می‏گویند که زنان آمادگی مبارزهء طولانی مدت و دشوار را ندارند و به همین دلیل هم بسیاری از آنان ترجیح می‏دهند که از مبارزهء سیاسی و تشکیلاتی کنار کشیده و به حل مسائل عملی زندگی شخصی خویش بپردازند. چنین نظراتی را نمیتوان جدی تلقی کرد. مگر نه آنکه در دوران قبل از انقلاب که شرکت در مبارزهء سیاسی بمراتب دشوارتر از شرایط امروز بود و پیوستن به سازمان چریکی با پذیرش مرگ همراه بود‏، تعداد دخترانی که آماده آن بودند که سختی های این مبارزه را تحمل کنند‏ قابل توجه بود؟

بسیاری از فعالان زن، دلیل این امر را کم توجهی این تشکل‏ها به مشکلات زنان در برنامه و سیاست هایشان می دانند. این دلیل هم نمی تواند در این رابطه واقع بینانه باشد. سازمان های فدایی قبل و پس از انقلاب اساساً به این مسائل نمی‏ پرداختند و با وجود این با اقبال وسیع دختران و زنان مواجه بودند

 

پرسش: آيا در داخل کشور هم وضعيت به همين منوال است، يعنی در عرصه فعاليت سياسی (تا حدی که در شرايط جمهوری اسلامی ايران می توان فعاليت کرد) زنان فعاليت خود را محدود کرده اند؟ چون به نظر می رسد در ايران هم زنان بيشتر به جريانات جنبش اجتماعی پيوسته اند و فعاليت سياسی خود را ترک کرده اند.

پرسش: پاسخ: من در زمينه جريانات سياسی داخل کشور نمی توانم به طور مشخص اظهار نظر کنم و بيشتر بر اساس آن چه در روزنامه ها و سايت ها خوانده ام، می توانم نظر دهم.

به عنوان مثال، در گزارشی خواندم که در دانشگاه ها نشريات دانشجويی زيادی وجود دارد، ولی تعداد کمی از زنان با آنها همکاری می کنند. و يا اینکه  بیش از پنجاه درصد دانشجویان دخترند ولی تعداد فعالان زن در دفتر تحکيم وحدت و یا دیگر تشکل‏های دانشجویی محدود است .

ولی اگر مجموعهء فعالیت های اجتماعی را مورد توجه قرار دهیم، نقش فعال زنان را مشاهده می‏کنیم. ببينيد ما چقدر خبرنگار زن داريم. تعداد خبرنگاران زن به مراتب بيشتر از مردان است. خيلی از کسانی که در روزنامه ها قلم می زنند زن هستند و اين همه وبلاگ نويس فعال زن داريم، يعنی عرصه هايی وجود دارد که زنان در آن بسيار فعال هستند.

 

پرسش: مريم جان! مواردی را در مردود شمردن دلايل تقليل حضور زنان در سازمان های سیاسی مطرح کردی و گفتی که از انقلاب به این سو، حضور زنان در این تشکل ها کاهش یافته. این کاهش چه مسیری را طی کرده و به نظر تو علت کاهش حضور زنان در عرصه سياسی چه چيزهايی می تواند باشد؟

پاسخ: من می توانم راجع به آنچه در جریان هایی با سابقه جنبش فدایی گذشته اظهار نظر کنم و راجع به سایر نیروها، همهء روندها مشابه نبوده. مثلاً، زنان هیچ‏گاه در جریان های وابسته به جنبش ملی نقش فعال نداشته اند و من کمتر با این امر مواجه شده‏ام که آنها عدم حضور زنان در فعالیت های خود را بعنوان یک نقطه ضعف بپذیرند و به چاره جویی بپردازند.

فکر می کنم علت اصلی تقلیل حضور زنان در این تشکل‏ها نوع سازمان یابی و فعالیت سیاسی این تشکل ها و خصوصیات متفاوت زنان و مردان است که در نتیجه بخش بزرگتری از زنان نوع روابط درونی تشکل‏ها و چگونگی پیشبرد مبارزهء سیاسی آنان را با خود بیگانه احساس میکنند.

 

پرسش: قبل از آنکه به دلایل روگردانی بخش بزرگتری از زنان از این تشکل‏ها بپردازیم، شما مطرح کردید که در دوران مبارزهء چریکی، تعداد قابل توجهی از زنان به این مبارزه گرایش داشته و نقش مهمی در این سازمان‏ها ایفا می‏کردند. من شنیده‏ام که زنان چریک نقشی فرعی در این تشکل‏ها داشته و عمدتا به خاطر توجیه خانه‏های تیمی عضوگیری می‏شدند. کتابی که اخیرا در ایران چاپ شده است نیز نقش زنان را ناچیز منعکس می‏کند...

پاسخ: این برداشت واقعی نیست. نقش زنان در آن دوران چه در درون سازمان چریکی و چه در دانشگاه‏ها و گروههای مستقل قابل توجه است. این درست است که مسئولیت توجیه خانه‏های تیمی با زنان بود ولی کسانی که این نقش را نقشی فرعی می نامند از مکانیسم مبارزهء مخفی بی‏اطلاعند. توجیه خانهء مخفی و ارتباط با همسایگان نقشی تعیین کننده در بقای این تشکل ها داشت. این مسئولیت یکی از وظایف پراهمیت در آن دوران است. زنان در آن دوره نقشی بمراتب پراهمیت‏تر از دوره‏های بعد دارند. زنان در مبارزهء مخفی توانایی داشتند. زنان ریز بین‏تر بوده و موارد مشکوک را زودتر تشخیص می‏دادند. زنان در کارشان منظم‏تر و دقیق‏تر بودند و در آن‏ دوران بی‏نظمی و بی‏دقتی می‏توانست به قیمت جان فرد و دیگران منجر شود، و علاوه بر آن حرکت زیر چادر امکان استتار بهتری برای آنان بوجود می‏آورد. این توانایی‏ها در حفظ یک تیم در آن دوران تعیین کننده بود و در شرایطی که مسئول می‏توانست نقش مهمی در حفظ زندگی افراد تحت مسئولیت خود داشته باشد، به دلایل ذکر شده، تعداد زیادی از زنان مسئولیت‏های کلیدی را در این تشکل عهده‏دار شدند. کسانی مانند صبا بیژن زاده و نسترن ‏آل ‏آقا به عضویت رهبری برگزیده شدند و تعداد قابل توجهی از زنان مسئولیت‏های کلیدی مثل مسئولیت تیم را عهده دار بودند. اتفاقا برعکس نظر مطرح شده، حضور زنان در مسئولیت‏های کلیدی تشکیلاتی در دوره های بعد قابل قیاس با آن دوره نیست.

 

پرسش: پس از انقلاب چگونه بود؟

پاسخ: پس از انقلاب در صد زنان فعال سیاسی هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی گسترش بیشتری یافت و زنان در همهء تشکل‏ها و در همهء عرصه‏ها فعالند.

 

پرسش: نقش آنان در رده‏های مسئولیت سازمان فدایی چگونه بود؟

پاسخ: پس از انقلاب در شرایطی که بیش از سی درصد فعالین این سازمان و نزدیک به پنجاه درصد پیشگامی ها (جوانان فدایی) زنند، در رده‏های مسئولیت زنان کمی حضور دارند. در کمیتهء مرکزی اول این سازمان هیچ زنی حضور ندارد. در حالیکه زنانی که از نظر تجربه و توانایی هیچ چیزی کمتر از مردان انتخاب شده ندارند، مثلا زهره صدیق تنکابنی، رقیه دانشگری، مستوره  احمدزاده، ویدا حاجبی و... کم نیستند.

البته در همه جا این‏گونه نبود. من آن ‏زمان مسئولیت تشکیلاتی سازمان جوانان پیشگام را عهده‏دار بودم. در آن ‏زمان کمیته‏های سازمانی معمولا 5 تا 7 نفره بود. رهبری این سازمان تصمیم گرفت که در همهء کمیته ها حداقل 2 و یا 3 زن یعنی بیش از 40 درصد حضور داشته باشند. ما در اجرای این تصمیم و یافتن دخترانی که توانا بوده و بتوانند اعتماد دیگران را جلب کنند‏، علیرغم مقاومت‏هایی که وجود داشت با مشکل زیادی مواجه نشدیم. هر جا هم چنین کادری وجود نداشت با انتقال یکی از زنان توانا از تشکیلات مادر به سازمان جوانان مشکل را حل کردیم.

ولی، همانطور که گفتم، وقتی به ارگان های اصلی رهبری سازمان می ‏رسیدیم، قضیه فرق می‏کرد و این کمیته ها از مردان تشکیل می‏شد و اگر هم زنی بعضویت پذیرفته می‏شد، برای عهده دار شدن مسئولیت کمیسیون زنان و پیشبرد فعالیت سازمان در این عرصه بود. در این زمینه هیچ عمدی در کار نبود، مردانی که در رده‏های مسئول بودند قادر نبودند توانایی های زنان را ببینند و آنان را بعنوان کادرهایی هم سطح خود بپذیرند.

 

پرسش: به نظر شما در سازمان های سياسی، به چه دلیل حضور زنان در مسئولیت های سیاسی اهمیت دارد؟

پاسخ: شما نمی توانيد خانواده ای پيدا کنيد که مرد و زن در آن نباشند و آن خانواده رشد کند، يعنی يک خانوادهء طبيعی به يک مرد و يک زن نياز دارد؛ چون از نظر ساختمان اجتماعی هر کدام خصوصيات و ويژگی هايی دارند که يکديگر را تکميل می کنند و سپس اين مسئله جامعه را تکميل می کند.

به نظر من هر جامعهء توليدی، خواه يک حزب سياسی، خواه يک شرکت و يا وزاتخانه، بايد بتواند از مجموع خصوصيات زنان و مردان استفاده کند و اين خصوصيات را بشناسد تا موفق شود. احزاب سياسی که نتوانند از اين توان و ظرفيت استفاده کنند، دچار مشکلات خاص خود می شوند.

در سال های گذشته، تعیین سهمینه بندی برای زنان در سطح رهبری بعنوان راه حلی تجربه شده و مثبت برای غلبه بر این دشواری توصیه شد. این طرح در اکثر سازمان‏ها، منجمله در سازمان اکثریت، اتحاد جمهوری خواهان، و جمهوری خواهان لاییک دمکرات اجرا شد. من با این طرح، بدانگونه که مطرح شده بود، موافق نبودم و آنرا راه حل نمی‏دانستم. متاسفانه این طرح به نتایج مورد نظر نرسید و سازمان‏ها نیز بجز تصویب طرح سهمیه بندی تلاشی جدی برای بررسی این مشکل و راه یابی عمل ننموده‏اند .

در ضمن می‏خواستم باز هم بر این نکته تکیه کنم که من برای فعاليت سياسی جايگاهی بالاتر از فعاليت فرهنگی و اجتماعی قايل نيستم، حتی دوران بعد از انقلاب نشان داد که بسیاری از مشکلاتی که ما در سیاسیت ورزی با آن مواجهایم، ریشه‏های فرهنگی دارد.  

ما در سياست با ضعف های فرهنگی زيادی روبرو هستيم و شايد بخشی از تغييرات سياسی ما از عرصهء فرهنگ می گذرد. جامعه اين را خود به خود حس کرده و به همين دليل بسياری از فعالين سياسی، امروز در عرصه های فرهنگی و اجتماعی فعال هستند. البته يک دليل آن هم محدوديت های سياسی است، ولی از طرف ديگر جامعه احساس کرده که بايد زيربنا و پايه های فرهنگی خود را محکم کرده و با فرهنگ ديگری با سياست برخورد کند. ما در سياست دچار فرهنگ مريد و مرشد، فرهنگ پدر سالار که فرزند را قبول ندارد و به او اعتماد برای تصمیم گیری ندارد هستيم، دچار فرهنگ تک حزبی و تک رهبری، تک مسئولی هستيم، انتقاد پذيری را قبول نداريم، یا کسی را در بست قبول داریم یا در بست رد می کنيم، ما به کسانی که دوست داريم انتقاد نمی کنيم و تنها از کسانی که بدمان می آيد انتقاد می کنيم. این ضعف های فرهنگی تاثیرات خود را بر فرهنگ سیاسی ما هم گذاشته است. همان جا نگاه به زن هم بايد تغيير کند، تا زنان هم در عرصه های سياسی فعال شوند.

به نظر من فعالیت‏های فرهنگی و سیاسی هر یک ارزش و اهمیت خود را دارد و هیچیک بر دیگری برتری ندارد

پرسش: مريم جان!  تجربه من در جریان گفتگو هایی که با زنان داشتم، اين بوده که مردان در خانه هم تحمل زن قوی را ندارند و حتی مردان سياسی و روشنفکر ما بعد از مدتی به زنان قوی خود به ديده همکار و رفيقی که بايد با او رقابت کنند، نگاه می کنند نه يک همسر و يک عشق. اين بحث جالبی است که از خانواده آغاز می شود و به مسائل فرهنگی باز می گردد. به نظر می رسد زنان زودتر از مردان متوجه شده اند که برای پر و بال گرفتن يک مبارزه سياسی، بايد کار فرهنگی انجام داد. آيا واقعا فکر می کنی زنان زودتر به اين نتيجه رسيده اند؟

پرسش: پاسخ: من می توانم در این زمینه در سازمان‏های سیاسی که در آن عضو بوده‏ام اظهار نظر کنم و این ارزیابی را در رابطه با سازمان‏های سیاسی تایید میکنم . همان طور که گفتی، مردان همواره با زنان بعنوان مادر، همسر و خواهر خود برخورد داشته‏اند، اما پذیرش زن بعنوان همکار و مسئول مقوله دیگری است. در جامعهء ما چنین فرهنگی، چه در اداره ها و چه در احزاب، در سطح محدود شکل گرفته است.  

 

پرسش: آیا شما معتقدید این بی‏توجهی به توانایی های کادرهای زن عامل سرخوردگی و جدایی فعالین زن این تشکل ها بوده؟

پاسخ: طبیعتا این عامل موثر بوده. ولی من معتقدم این یکی از دلایل بوده و مشکلات عمیق‏تری وجود دارد. دو عامل به نظر من نقشی تعیین کننده ایفا کرده: 1) تضعیف شور و بکارگیری اهداف و اشکالی از مبارزه که احساسات و عواطف شرکت کنندگان را بر‏انگیزد، و 2) عدم وجود خواست های مشخص و ملموسی که نتایج آن مشخص و در زندگی روزمره تاثیر گذار باشد.

 

پرسش: می توانید در این رابطه کمی توضیح دهید؟

پاسخ: در سال های انقلاب مبارزه همراه با شور و احساس و عاطفه بود. همه به آنچه می‏گفتند اعتقاد داشتند و حاضر بودند برای دستیابی به اهدافی که تحقق آنها را ضرور می دیدند، مبارزه کنند و هزینه بپردازند. روانشناسی حاکم بر سازمان های چپ را با امروز مقایسه کنید. آن روز همه منتظر تشکیل حوزهء سازمانی بودند. امروز شرکت در جلسات سازمانی برای بسیاری یک انجام وظیفه و یا تکرار یک عادت است.

بسیاری از زنان در فعالیتی که انجام می‏دهند، تمام احساس خود را بکار می گیرند. برای آنان دشوار است که فعالیتی را انجام دهند که به آن احساس عاطفی نداشته باشند. زمانی که شور و احساس و عاطفه در یک سازمان سیاسی فروکش می کند و جنبه های اداری در روابط و فعالیت‏ها افزایش می‏یابد، زنان بیش از مردان از شرکت در چنین تشکل ‏هایی روگردان می شوند.

درگیری‏ها و جناح بندی‏های درون سازمانی که در بسیاری از موارد با برخوردهای تند با یک‏دیگر همراه شده و به تضعیف عواطف نیروهای یک تشکیلات در قبال یک‏دیگر انجامیده، عامل تشدید کنندهء دیگری است که احساس نسبت به فعالیت در یک سازمان را کاهش میدهد.

در مورد عامل دوم، من در تجربه دیده‏ام که بخش بزرگتری از زنان از فعالیت هایی که نتیجه کارشان روشن نیست، پرهیز می‏کنند. من در تجربهء خود ـ حداقل در رابطه با نیروهایی که با آنها تماس داشته‏ام ـ مشاهده کرده‏ام که در صد بیشتری از مردان حاضرند ساعت ها در جلساتی که نتایج آن مشخص نیست شرکت کنند، ولی در صد بیشتری از زنان از ادامهء فعالیت هایی که نتایج روشنی ندارد، احتراز می کنند و در شرایطی که سازمان ها نتوانند نتیجهء فعالیت‏های خود را در جامعهء ایران نشان دهند، تعداد بیشتری از زنان فعالیت در تشکیلات را ترک خواهند کرد.

 

پرسش: اتفاقا به نظر من هم اين پارامتر بسيار مهم است، يعنی تجربه نشان داده که زنان در فعاليت های خود، چه اجتماعی، چه سياسی، چه در جنبش های مدنی و چه در جنبش های سياسی به بازدهی در مقطع زمان نياز دارند و بايد ببينند کارشان در مدت زمان خاص نتيجه داده است. ولی به خصوص در خارج از کشور زنان می بينند فعاليت آنها نقش زيادی ندارد و از امروز تا فردا تغييری ايجاد نمی کند و اين همان شوری است که تو به آن اشاره کردی.

پاسخ: بله، مورد بسيار مهمی است. به عنوان مثال، وقتی فراخوانی داده می شود برای تشکيل يک اتحاديه، طرح يک ايده، يا راه اندازی يک راديو در شهر و غيره، ما می بينيم در اولين و دومين جلسه زنان زيادی شرکت می کنند و گوش می دهند. ولی اگر اين زنان برنامه ها و نتيجهء مشخصی نبييند و فقط طرح های رويايی و برنامه های گنگ را حس کنند، می گذارند میروند. اين مسئله را من بارها و بارها تجربه کرده ام.

به نظر من، اين مسئله يک سوپاپ اطمينان است برای جريانات سياسی، يعنی به محض اين که زنان يک جريان سياسی را ترک کنند به اين معنی است که جريان دارد در خود فرو می‏رود و رشد و تاثیر خود را از دست داده، هر چند ممکن است از بين نرود، ولی به مسائل درونی و حل و فصل اختلافات خود پرداخته و خلاصه پايش در زمين نيست. درصد بیشتری از زنان اين مسئله را سريعتر تشخيص می دهند و در ادامه همکاری با چنین تشکل‏هایی انگیزه‏های خود را از دست می‏دهند.

نتیجه آنکه تضعیف حضور زنان در سازمان های سیاسی نشانهء مشکلات عمیقی است که این سازمان ها با آن مواجه‏اند و بررسی دلایل این امر برای ادامه حیات و سلامت این تشکل‏ها تعیین کننده است.

http://www.tahieh.net/index.phtml?tsk=read&id=692

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630