پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
انقلاب ايران، انقلاب عليه وضعيت زنان بود
پروین اردلان
گفتگوگر: ویدا خسروی
اردیبهشت
امسال، بیست
و
نهمین سالگرد حوادث تلخی است که انقلاب فرهنگی نام گرفت و به مدت سه سال مهر
خاموشی بر نهاد آموزش عالی ایران زد. حوادثی که در آغاز با دید اسلامی کردن
دانشگاهها و دگرگونی فرهنگی در نظام آموزش عالی کشور شکل گرفت؛ در ادامه با اخراج
بسیاری از دانشجویان و اساتید دگراندیش و تغییر در کتب درسی، بحرانی عمیق در نظام
آموزش عالی بهوجود آورد.
در مورد انقلاب فرهنگی، بحثهای مختلفی در سطح رسانهای و در تریبونهای مختلف مطرح
شدهاست، اما آنچه همواره در این بحثها حول انقلاب فرهنگی مغفول ماندهاست، اثرات
فرهنگی و اجتماعی آن و به ویژه در حوزه زنان بودهاست. آنچه اهمیت این موضوع را
بیشتر میکند، رویکرد جدید دولت نسبت به حضور دختران در دانشگاه است که به عقیده
بسیاری ریشه سیاستها و نگرش خاصی دارد که برخی آن را انقلاب فرهنگی دوم مینامند.
با پروین اردلان از فعالان سرشناس جنبش زنان - برنده جایزه بنیاد اولاف پالمه و از
اعضای کمپین یک میلیون امضا - در مورد اثرات انقلاب فرهنگی در وضعیت زنان به
گفتوگو نشستهایم، که در زیر میخوانید:
پرسش:
زنان،
اگر نه
هماندازه مردان، ولی در کنار آنها در پیروزی انقلاب ایران نقش داشتند. خواست زنان
انقلابی، تا چه اندازه به مطالبات آنها به عنوان زن مربوط بود و با توجه به اینکه
بسیاری از زنان انقلابی از میان طبقات بالایی جامعه به حساب میآمدند، چه عاملی سبب
شد تا زنان ایران با وجود روند توسعهگرایانه حکومت پهلوی به انقلاب روی آورند؟
پاسخ:
زنان
هم چون مردان در انقلاب ایران نقش ایفا کردند البته به عنوان مشارکتکننده در
انقلاب، نه الزاماً تعیینکننده و جهتدهنده؛ هر چند پس از انقلاب، مورد هدف حاکمیت
قرار گرفتند. آن زنان و طبقهای که شما از آن به نام "طبقه بالا" نام میبرید به
نظر من زنان متعلق به "طبقه متوسط شهری" بودند که در روند توسعه حکومت پهلوی از
دستآوردهای حق رأی، قانون حمایت خانواده، آزادی حجاب، گسترش سوادآموزی و مشارکت
زنان در نیروی کار بهرهمند شدند. شعار اصلی انقلابیون در دوران انقلاب شعار سیاسی
"استقلال و آزادی" بود و مدافع آن نیز طبقه متوسط شهری. به نظر می آمد که این طبقه
به خاطر موقعیتهای خوبی که در دوران پهلوی کسب کرده بود مخالف شاه نباشد. در حالی
که فقدان مشارکت سیاسی معنادار، طبقه متوسط را در دهههای پایانی حاکمیت در صف
مخالفان حکومت قرار داد. زنان متعلق به طبقه متوسط نیز در گروههای اجتماعی زنان
فعالیت میکردند.
پرسش:
حال چه
شد که در انقلابی شرکت جستند که علیه خودشان به کار آمد؟
پاسخ:
در مورد زنان
موضوع متفاوت بود. به نظر من حقوق کسب شده زنان، از حق رأی گرفته تا قانون حمایت
خانواده، با آنکه به همت این طبقه متوسط و نخبه شهری طرح و مطالبه شده بود، اما
به واسطه حمایت شاه از آنها و همچنین ارتباط نابرابر و از بالا به پایین خود این
زنان با سایر طبقات اجتماعی زنان، رنگ غربی به خود گرفته و مورد مخالفت علمای دینی
و حتی انقلابیون غرب ستیز قرار گرفته بود. علاوه بر این، زنان به ویژه در گروهها
و سازمانهای چپ چریکی همچون سایر انقلابیون، اولویتشان "استقلال و آزادی" بود و
به همین دلیل هم عده زیادی از آنها از رهبری مذهبی آیتالله خمینی حمایت کردند تا
پس از انقلاب برای تحقق این خواستهها نقش ایفا کنند. اما به سرعت دریافتند که
رویکرد مردسالارانه و ایدئولوژیک حاکمیت نوپا نه تنها جایی برای آنان نمیگذارد که
بسیاری از دستآوردهای آنان را نیز بر باد میدهد. برای همین است که میببنیم
بلافاصله، یک ماه پس از انقلاب مقاومت زنان آغاز میشود. آن هم نه برای به دست
آوردن مطالبهای، بلکه برای از دست ندادن حق و حقوقی که می رفت که با انقلاب از
آنان باز پس گرفته شود.
پرسش:
پس از
پیروزی انقلاب ما شاهد دگرگونی در وضعیت زنان هستیم. به طوری که بسیاری از الگوهای
رفتاری سنتی که در دهههای گذشته کمرنگ شدهبودند، در اذهان جامعه به عنوان الگوی
زن نمونه مطرح شدند. این تغییر الگوهای رفتاری از دید شما بر پایه وجه غالب فرهنگ
سنتی بود یا خواست سیاسی و با فشار ایدئولوژیک بود که این وجه غالب مجال بروز پیدا
کرد؟
پاسخ:
من همواره گفتهام که انقلاب ایران بیش از آنکه
انقلاب علیه یک حاکمیت باشد، انقلاب علیه وضعیت زنان بود. شاید به تعبیری بتوان گفت
با پیروزی انقلاب ایران علیه مدرنیتهء مردسالار و سکولار پهلوی، جمهوری مردسالار -
سنتگرا و ایدوئولوژیک اسلامی سر برآورد تا تمام نشانهها و الگوهای نظام پیشین را
محو و نابود کند و در عین حال برای آن بدیلسازی کند. نشانه بارز این تغییر بیش از
هر چیز در وضعیت زنان تجلی مییافت. از این رو این تغییر، همهجانبه و سیستماتیک و
حاصل سیاستگذاریهای فرهنگی کلان بود. البته از نکات مثبت آن، حضور و ورود زنان از
خانوادههای سنتی به فضاهای دانشگاهی بود. اما به هر حال میبینیم که انقلاب فرهنگی
با هدف اسلامی کردن دانشگاه و محوریت غربستیزی آغار میشود تا تمامی مظاهر غرب را
به کلی از دانشگاهها پاک کند. تصفیههای سیاسی در هر دو مورد زن و مرد، اخراج و
تسویه و بازخرید زنان بیحجاب، جداسازیهای جنسی در دانشگاه، کلاسهای درس ، تفکیک
جنسیتی دروس دانشگاهی...، نخستین حرکتهایی بودند که تحت عنوان اسلامی کردن
دانشگاهها و انقلاب در فرهنگ صورت گرفت.
پرسش:
سیاستگذاریهای ناشی از انقلاب فرهنگی، چه اثراتی بر وضعیت زنان در عرصه آموزش
عالی و همچنین موقعیت فرهنگی- اجتماعی آنها داشت؟ این سیاستگذاریها بیشتر با
چه مکانیزمهایی اجرایی شد؟
پاسخ:
پس از انقلاب
فرهنگی، طی سالهای
1359
تا 1362
و در پی آن تأسیس شورای انقلاب فرهنگی و ایجاد متولی برای تصویب سیاستگذاریهای
فرهنگی، اسلامیسازی از دانشگاهها آغاز شد. سیاستگذاری در زمینه زنان هم در نگرش
و هم در روش مطرح و اجرا شد. بر این اساس، نابرابری زن با مرد طبیعی و مطابق تعالیم
اسلامی فرض و تبلیغ شد. بر نقشهای کلیشهای زن در موقعیت صرف زن/مادر و زن/همسر
بسیار تأکید شد. گسترش این نظریه که زن به حوزه خصوصی خانگی و مرد به حوزه عمومی
تعلق دارد و اساساً موقعیت زنان در سایه مردان است، در برنامهریزیهای جنسیتی شورا
لحاظ شد و در کتب درسی و آموزشی مورد توجه قرار گرفت و بدین ترتیب نگرش فیزیولوژیک
و جنسیتی و تبعیضنگر نسبت به زن و کاربست آن در برنامهریزیهای آموزشی به افزایش
نابرابری جنسیتی در دانشگاهها، مدارس و جامعه دامن زد.
در
انقلاب فرهنگی سالهای
1359
تا 1362
همه چیزی باید با بدیلسازی دگرگون میشد، فرهنگ اسلامی و اسلاممحوری به جای فرهنگ
غربی و غربمحوری، فرهنگ حوزوی به جای فرهنگ دانشگاهی، زن سنتی مسلمان به جای زن
تحصیلکرده غربی و بالأخره زن حقطلب و برابریخواه با زن تکلیفمدار جایگزین
میشد تا اقتدار مردسالارانه جامعه اسلامی به اوج خود برسد. در این روند حق رأی
زنان لازم بود، چون میتوانست در جامعه نوپا انقلابی به کار بیاید. اما سایر حقوق
اکتسابی که میتوانست شرایط برابر زنان با مردان را در جامعه رقم زند باید باز
ستانده میشد. اسلامی کردن دانشگاه گرچه خانوادههای مذهبی و سنتی را علاقهمند کرد
که دخترانشان را به مدارس و دانشگاه بفرستند اما به طور عام برای زنان همان قشر
نیز ایجاد محدودیت کرد. زنان از ادامه تحصیل در برخی رشتهها مانند رشتههای فنی و
مهندسی محروم شدند، سهیمهبندی جنسیتی در دانشگاه لحاظ شد- تا آنجا که به خاطر
دارم تا سال 1365، تنها 30 درصد دختران دانشجو میتوانستند در رشته پزشکی ثبت نام
کنند-، تفکیک جنسی در برخی کلاسهای درس، تأکید بر استفاده مدرس زن، آن هم زمانی که
هنوز تعداد مدرسان زن کافی نبود و عدهای از آنها هم به دلایل مذهبی و سیاسی اخراج
شدهبودند... همه اینها، حمله به کیفیت کار آموزشی و اعمال تبعیض جنسیتی بر زنان
دانشجو و استاد بود که خوشبختانه با اعتراضهای جمعی به ویژه در دوران سازندگی و
اصلاحات تا حدودی کاسته و تلاش شد که موقعیت فرودست زنان در آموزش و حقوق دانشگاهی
تا حدودی ارتقا بیاید.
پرسش:
با
وجود همه سختگیریها و محدودیتهایی که در آغاز انقلاب نسبت به تحصیل زنان وجود
داشت، ما شاهد حضور گستردهتر دختران در دانشگاه و تغییر نوع دیدگاهها نسبت به
حضور زنان در دانشگاه هستیم. حتی شاهد شکلگیری رشته مطالعات زنان در نظام آموزش
عالی هستیم، این تغییر دیدگاه نتیجه چه روندی در جامعه است؟
پاسخ:
من در
اینجا بر نقش مقاومت زنان بیش از هر چیز تأکید دارم. مقاومتی که سیاستگذاریهای
تبعیضآمیز آموزشی را به چالش کشید و حضور گسترده زنان در عرصه آموزش را رقم زد.
البته دلایلی چون جنگ ایران و عراق که پسران و مردان جوان را راهی جبههها کرد یا
موانع گوناگونی چون فضای پلیسی کمتحمل نسبت به آزادیهای اجتماعی و فقدان عرصه
عمومی برای حضور و ارتباط، بیشترین راه گریز را برای زنان در حوزه عمومی به
دانشگاهها ختم میکرد؛ از جمله موارد مهمی در این عرصه بود. اما به طور کل ارتقای
آگاهی جنسیتی تدریجی و آگاهی بر شرایط فرودست و نشر این آگاهی از طریق فعالیتهای
فردی و جمعی زنان و بروز و جوشش حنبش زنان به مثابه نقد موقعیت فرودست زنان در
فعالیتهای دانشجویی تأثیر بسیار نهاد. شاید یکی از دلایل اصلی شکلگیری رشته
مطالعات زنان در دانشگاه حضور و ورود فعالانه اعضای این جنبش و تحمیل خواستههای
جنبش بر دانشگاه و تأسیس چنین رشتهای برای به چالش کشیدن موقعیت زنان در علوم
اجتماعی، زیستی و پزشکی و خانواده و... بود. در واقع در فضای جنسیشده دانشگاهها
به ویژه سالهای سرکوب دهه 60 و سپس سالهای پس از جنگ، مطالبات جنبش زنان به تدریج
در جامعه ریشه دواند و علاقهمندان به مسائل زنان را گرد هم آورد. از جلسات
مطالعاتی گرفته تا محافل و فعالیتهای مطبوعاتی تا رشد و گسترش مباحث مربوط به
جامعه مدنی، خواستههای این جنبش به دانشگاهها نیز راه برد و دانشجویان دختر را در
کنار فعالیتهای دانشجویی درگیر فعالیت در جنبش زنان نیز کرد.
پرسش:
آیا با
توجه به این روند، میتوان گفت محدودیتهای جدیدی که از سوی دولت در سالهای اخیر
در مورد تحصیل دختران به وجود آمدهاست؛ ناپایدار است؟ چه راهکاری برای مقابله با
این محدودیتها ممکن است و تا چه اندازه این امر در اولویت جنبش زنان است؟
پاسخ:
به باور من موجی
که به تدریح برآمد و در جامعه ریشه گرفت، اکنون با طوفانهای موسمی و فلش زدنهای
مقطعی نمیتواند بر جای نشیند. اکنون حقطلبی دختران و پسران دانشجو برای حقوق
تحصیلی، سیاسی و مدنیشان به حدی است که اعتراض به تبعیضهای جنسیتی چون سهمیهبندی
و بومیسازی -هر چند هزینهبر- نمیتواند در دراز مدت نتیجهبخش باشد. به نظر من،
اگر در اوایل انقلاب فرهنگی شیوههایی چون اقناع و القا و اخراج برای تغییر فرهنگ
دانشگاه به کار آمد و تبعیض جنسیتی تنها به عنوان مسئله زنان شناخته شد، اکنون
نمیتوان با حذف و توبیخ و ستارهدار کردن و اخراج کردن دانشجویان چماق سرکوب فرود
آورد. زیرا این مسئله تنها مسئله دختران دانشجو و صرفاً دانشجویان نیست بلکه اعتراض
فراگیر و گستردهتری را میطلبد. همین همگرایی جنبشها در مواردی مشترک میتواند
بر قدرت مقاومت جنبش دانشجویی نیز بیافزاید. گسترش نگاه برابریخواهانه جنسیتی که
به ویژه در کمپین یک میلیون امضا با خواسته برابری حقوقی آغار شد، اکنون در سایر
حوزهها گسترش یافته است. اکنون نمیتوان مدافع حقوق برابر برای زنان بود، اما نسبت
به تبعیضهای جنسیتی در دانشگاهها سکوت اختیار کرد. آنچه مهم است توجه جنبش به
مباحث جنیستی در قشرها و لایهها و سایر جنبشهای اجتماعی است. نقد مداوم و مقاومت
مداوم و جلب حمایت جنبشهای اجتماعی نه به مثابه حمایت که وظیفه، نقش مهمی در این
باره دارد.
پرسش:
اکنون
پس از بیست و نه سال که از انقلاب فرهنگی میگذرد، وضعیت دختران دانشجو و همچنین
وضعیت فرهنگی زنان در جامعه و حوزه عمومی را چگونه میبینید؟ اگر فرض کنیم که
بیستونه سال پیش انقلاب فرهنگی صورت نمیگرفت، وضعیت زنان ایرانی و بالاخذ دختران
دانشجو چگونه بود؟
پاسخ:
برخی معتقدند که
سرکوب خلاقیت ایجاد میکند و رشد میدهد. من چنین فکر نمیکنم. سرکوب ممکن است ما
را به خلاقیت و چارهجویی وادارد تا همچون یک زندانی در بند از نخی ناچیز، قطعهای
زیبا بسازیم اما به همان میزان هم مانع از رشد اندیشه ما در حیطه محدود خود می شود.
در آزادی برآمده از انقلاب 1357 میتوانستیم که جوری دیگر بیاندیشیم، میتوانستیم
در سایه آزادی و نه بحران و جنگ زیست خلاقانه کنیم، میتوانستیم اکنون دانشگاهی
داشتهباشیم که بیشتر جاذب دانشجو باشد و نه انگیزه فرار او. میتوانستیم اندیشه
مردسالارانه را به چالش بکشیم و موقعیت بهتری برای زنان ایران و فرزندان انقلاب رقم
زنیم، میتوانستیم از زمان جلو زنیم و نه آنکه به عقب برگردیم. میتوانستیم به جای
آنکه اکنون درگیر بحثهای حقیر جنسیتی شویم و بر سر یک همسر و دو همسر و بر سر
اینکه چگونه مانع ورود دختران به دانشگاه شویم چانه بزنیم و سیاستگذاری کنیم، به
فکر چگونگی ارتقای کیفیت دانشگاههایمان باشیم، میتوانستیم دنیای بهتری
داشتهباشیم، اگر مسئولان سیاستگذار آن دوران و فعالان کنونی، "بیخجالت" بر خود
نیز نقد و "ستارهای "میزدند که چه کردند با نسلی که شور ساختن داشت. قطعاً رنگ
دیگری میداشتیم.
جمعه، 4 اردیبهشت 1388
http://advarnews.biz/women/print/8984.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |