پاسداران تراژدی
پیمان عارف
1. اسطوره زمانی که زاده می شود، حیات می یابد و می زید، فعلیت می یابد و خوانده می شود! آنگونه که هزیوت، در یونان باستان، اسطوره را می فهمید، اسطوره مجموعهء گزاره هایی را سامان می دهد که هرگز از چرایی آنها پرسیده نمی شود. اسطوره (Mythos) از جهانی نادیده سخن می گوید که چون نادیده است و راز آلود، هماره روایت می شود، هماره خوانده می شود و خوانش اش نیز پایانی ندارد، حیات اسطوره و جاودانگی اش نیز بدان واسطه است که چون به فراچنگ عقل در نمی آید و محصور آگاهی قرار نمی گردد، تا به فرا چنگ "عقلانیت مشترک" آدمیان در آمده باشد، هر سوژه ای به گونه سوزگی خویش می خواندش! اما اسطوره راویان اعظمی نیز دارد که همانا پاسداران حریم تقدس اش هستند؛ آنانی که تقدمی در خوانش اسطوره دارند و امر کلاسیک را به سان امری حیاتمند حافظند تا مبادا اساطیر به فراموش سپرده شوند.
2- مارکس در «هجدهم برومر» از «تکرار تاریخ» سخن می گوید، تکراری که دیگر امروز در جامعهء روشنفکری از فرط تکرار به استناد بدان، به گفتاری زوال یافته بدل شده که هر نو آموز "زیست روشنفکرانه" در هر چند جمله اش، نقبی هم به آن می زند، بی آنکه شاید حتی رساله ای هم از کارل مارکس خوانده باشد و یا فهمی از "فلسفهء تاریخ" و "تاریخی گری" داشته باشد. به هر روی، کارل مارکس می گوید واقعیت تاریخ، تراژدی است و تراژدی در تکرار تاریخی خویش به کمدی بدل می گردد. گر چه مارکس، به تأسی از رمانتیک های قرن 18 آلمان، تاریخ را تضاد محور و تراژیک می یابد، اما نباید از یاد برد که تراژدی، امری است اسطوره ای و از آنجایی می تواند صورت بندی کمیک به خود بگیرد که هماره بنا بر سرشت اسطوره ای خویش، امکان خوانده شدن دارد و در وضعیتی تاریخی می تواند توسط سوژه ای فروتاریخی خوانده شود و به کمدی بدل گردد. اما کارل مارکس شاید نمی داند یا نمی گوید که تراژدی ها پاسداران دارند و در برابر کمدی ها هماوردی می کنند. آری، تاریخ از اصالت تراژیک خویش در برابر کمدی ها دفاع می کند و می کوشد تا دامان تراژیک خویش را از دستان سوژگان فرو تاریخی برهاند.
3- تراژدی هر انقلابی در عصر ترور و وحشت آن است؛ آنجا که گیوتین اختراع می گردد و ارتودوکس ها، تجدید نظر طلبان و لیبرال ها را و آنگاه هر "دیگری" را به فلز سردسش می سپارند؛ آنجا که ارتودکس ترین روایت از گفتمان انقلابی و سخت کیش ترین راویان انقلاب، دولت را فرا چنگ می آورند و حتی در میان "انقلابیون حرفه ای" نیز پس از تسخیر دولت، پروسهء "دیگری سازی " (Alterization) آغاز می شود.
4- انقلاب ایران حاصل شکل گیری و اعتلاف "گفتار های چپ" در برابر گفتار "نو سازی محافظه کارانه" ی پهلوی به عنوان گفتار مسلط بود. دو کلان روایت (Meta narration) لنینیسم سکولار و سوسیالیسم شیعی دست به دست هم می دهند تا پاد گفتار " گفتار مسلط " را سامان دهند.
سوسیالیسم شیعی نیز به دو گونه خوانده و روایت می شود. یکی آن چیزی که شریعتی می خواند و در دلالت هایش را از «ابوذر» می جوید و دیگری آن چیزی که شاگردان امام خمینی از گفتار "مستضعفین جهان متحد شوید" تفسیر می کنند و تسخیر نهاد دولت را برای بسط عدالت در جهان ضروری می یابند.
چونان هر انقلاب دیگری، در سه سال نخست انقلاب ایران نیز لیبرال ها از گردونهء قدرت خارج می شوند تا عصر تراژدی آغاز شود. جنگ با عراق و انزوا گرایی در سیاست خارجی نیز به نحو روز افزونی عناصر ارزندهء عصر تراژدی را محیا می سازد. دههء 1360 خورشیدی با نخست وزیری میر حسین موسوی به مثابه نماد "عصر تراژدی" آغاز می شود. ائتلاف گفتمانی انقلابیون فرو پاشیده است تا نه تنها ملیون و لیبرال ها، بلکه چپ گرایان سکولار، به عنوان مهمترین مؤتلف پیش از پیروزی و بر جسته ترین "دیگری" ی پس از پیروزی سوسیالیست های شیعی نیز به مکانیزم طرد از انقلاب دچار آیند.
دههء 60 زمانهء تحقق و تسلط تراژیک راست کیشانه و تمام عیار گفتار انقلابی شیعی بر ایران است، گفتاری که از ترجمان و باز تولید واژگان سوسیالیسم متحقق آن روز جهان، در چهار چوب مفاهیم و واژگان مذهب تشیع - البته با سوگیری فقاهتی و با پذیرش روحانیت - سرچشمه می گیرد؛ گفتاری که دو عنصر "نقادی غرب" و "تقدم عدالت توزیعی بر هر امر دیگر" در سیاست خارجی و داخلی، سازندگان بنیادین و نهایی آن است و میر حسین موسوی نیز نما و بازیگر دومین آن - پس از رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی - محسوب می شود.
5- با در گذشت امام خمینی و حذف نهاد نخست وزیری از قانون اساسی جمهوری اسلامی و، در نتیجه، به انزوا رانده شدن میر حسین موسوی به سان کنشگر نظم "جنگ - عدالت اجتماعی" است که دههء سوگواری به اتمام می رسد و با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی گذار از سامان عدالت اجتماعی به سامان آزادی موضوعیت می یابد. گویی عصر «ترومیدور» انقلاب ایران فرا رسیده است. نقض فاحش و روز افزون حقوق بشر در کابینهء موسوی با روی کار آمدن هاشمی تعدیل می گردد و "گالین دو پل" اجازهء ورود به ایران و بازدید از بند های امنیتی و حتی دیدار با زندانیان سیاسی نام آشنا چون عباس امیر انتظام و محمد علی عمویی و... را می یابد، نخستین گام های دیپلماتیک به سوی جهان غرب برداشته می شود و برجسته تر از هر حوزهء دیگر، لیبرالیسم اقتصادی دولت هاشمی با محوریت آرای اقتصاد دانان لیبرالی چون محمد طبیبیان، مسعود روغنی زنجانی، مرحوم نور بخش، دکتر محمد نجفی و... آغاز می شود.
از پی عصر وحشت، زمانهء لیبرالیزاسیون ساخت قدرت در جمهوری اسلامی فرا رسیده است و در چنین فرایند گذار از از سوسیالیسم شیعی به لیبرالیسم ایرانی است که اصلاحات،که نه در خرداد 76 بلکه در خرداد 68 رخ می نماید؛ اصلاحاتی که با عدول از گفتمانی که میر حسین موسوی نمایندگی آن را بر عهده دارد، معنا می یابد.
در دولت هاشمی گرچه لیبرالیسم اقتصادی آموزهء توسعه و حتی اجرای برنامه های "اقتصاد آزاد" بانک جهانی، تا حدودی با کامیابی توأم می شود، لیکن بار دیگر لیبرالیزاسیون قدرت در جمهوری اسلامی، یعنی آزاد سازی سیاسی – اجتماعی در 8 سالهء دولت هاشمی، در عمل همواره با ناکامیابی مواجه می گردد.
اما آنچه در این دولت محل نظر و اهمیت می تواند باشد غلبهء گفتار لیبرال و جهت گیری کلی دولت به سوی " مباحث آزادی " است. در چنین فضا و بستری است که زمانهء دوم خرداد فرا می رسد و عنصر "توسعه سیاسی" و آزاد سازی های سیاسی – فرهنگی فرا رسیده، گفتار لیبرال در جمهوری اسلامی به صورت بندی تمام عیار تری نزدیک می شود.
6- آنگاه که گلاسنوست ایرانی با پروسترو ئیکا همراه می شود، پادگفتار گفتمان دههء 60 فراهم می آید و نخبگان شبه لیبرال حمایت چندین ملیونی ایرانیان را کسب می کنند. چپ گرایان دیروز، در پاسداشت گفتار و معانی مطلوبشان، به مقاومت در برابر جنبش سیاسی لیبرال دوم خرداد می پردازد تا "راست گرایان" امروز را رقم زنند و بویژه پدیده ای به نام "کیهان" پدید آید.
کیهان عصر اصلاحات فی الواقع چیزی نیست جز مقاومت چپگرایان لیبرال نشدهء دههء 60 ایران در برابر اصلاحات لیبرالیستی! و اینجاست که خوشمزگی تاریخ اصلاحات پدیدار می شود، آنجا که محافظه کاران در برابر جنبش دوم خرداد، با طرح پرسش "توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی؟"، نخست دست به دامان ایدوئولوژی "نو سازی غیر لیبرال" می شوند تا مقاومت شان را در برابر ساکنان جدید خیابان پاستور به لحاظ مفهومی موجه و معتبر سازند و آنگاه که در آستانهء دههء 80 ناکامی چنین مقاومت گفتمانی را در می یابند، به پناهگاه ایدوئولوژی چپ رمیده، گفتار عدالت را در برابر گفتار آزادی، با واژگانی چون فقرستیزی و فساد ستیزی و رفع تبعیض اقتصادی، به مثابه پادگفتار جنبش دوم خرداد به حضور اجتماعی می طلبند. پشتوانهء مفهومی تراژدی دههء 60 از تبعید باز می گردد تا جنبش های محافظه کارانهء دانشجویی در دههء 80، عنوان «عدالت خواهانه» بگیرند و تراژدی دگر باره آمادهء روایت شدن گردد.
7- سوم تیر 84، زمانی که سوژگان تاریخی در سردرگمی بين رأی اصلاح طلبانه یا تحریم مسالمت گرایانه فرو می رود، هنگامهء روایت کمیک سوسیالیسم شیعی توسط سوژگانی عمیقاً فرو تاریخی فرا می رسد؛ گفتاری که به سعایت و عنایت دست های پنهان دولت را در اختیار می گیرد تصویری مذهبی از "جمهوری سوسیالیستی خلق چین" را متحقق سازد. پروژهء سرکوب و لیبرال زدایی نه تنها در عرصهء سیاسی و فرهنگی کلید می خورد تا اعدام و افزایش روز افزون زندانی سیاسی و دانشجوی اخراجی و ضرب و شتم فعالین زنان به جرم طلب ارث برابر و حق طلاق و... رقم بخورد، بلکه اجرای مدل "سوسیالیسم چینی" حتی به سرکوب آزادی های اجتماعی نیز منتج گردیده، به سان افغانستان عصر طالبان، پلیس به سختگیرانه ترین صورتی مأمور "ارشاد" جامعه می گردد تا پای هزاران زن و دختر ایرانی به جرم چند تار مو و یک وجب مانتوی کوتاه به کلانتری – آنجا که محل برخورد با مجرمین و بزه کاران است – گشوده شود.
لیبرالیسم زدایی احمدی نژادی، البته پیش و بیش از هر عرصهء دیگری، در ساحت اقتصاد معنا می یابد و دولت با روایت کمیک و کژ تابیده از آنچه که موسوی در دههء 60 انجامانده بود، عدالت توزیعی را نه به کوپن ایسم، بلکه به "اقتصاد صدقه" و "عدالت دولت پدر سالار" منتهی می گرداند. کمدی رقم خورده است، سیاست به کوتاه قامتی گراییده، واقعیت به تسخیر کاریکاتور درآمده است؛ کاریکاتور دههء 80 از واقعیت غم انگیز دهه 60!
8- سال 88، شگفتی دیگر تاریخ اصلاحات دموکراتیک ایران، زمانی پدید می آید که منتهی الیه اصلاحات لیبرال ایران به حمایت یکسویه از کاندیدایی می انجامد که خود نماد آن وضعیتی است که اصلاحات ایرانی با هدف تغییر در آن شکل گرفت.
میر حسین موسوی در زمستان 87 وارد صحنهء انتخابت می شود تا محمدخاتمی از آن خارج گردد. بیانیهء انتخاباتی موسوی به عنوان مهمترین سند سیاسی دورهء انتخاباتی اش حامی تمامی مولفه های گفتاری است که پیشتر، در دههء 60، جامعهء ایرانی آن را به دردناک ترین صورتی تجربه کرده است!
واقعیتی تلخ رخ می نماید: موسوی حامل تراژدی دههء 60 است و در 20 سال انزوای سیاسی اش هیچ گام بنیادینی به سوی لیبرالیزه شدن نظری – سیاسی بر نداشته است. هنوز غرب برایش "دیگری" محسوب می شود و حامل گفتار "مستضعفین - مستکبرین" است، و مفهوم «آزادی» از چنان تأخر و عدم الویتی برایش برخوردار است که حتی یک پاراگراف کامل از بیانیهء انتخاباتی اش را به خود اختصاص نمی دهد، به انصاف خود را نه اصلاح طلب که اصول گرا معرفی می کند و "اصلاح طلبانی شرمسار" را بر گرد خویش، گرد می آورد.
تراژدی چپ اسلامی بازگشته است تا از مرز های خود در برابر همزاد کمیک اش صیانت کند. رقابت موسوی - احمدی نژاد، رقابت دو همزاد است، جنگ تراژدی با کمدی! تراژدی گفتمان عدالت باز گشته است تا اگر صورتبندی کمدی از عهدهء چینی سازی ایران بر نیایمد، دگر بار کارکردهای تاریخی اش را باز یابی کند. اسطوره باز روایت می شود: اسطورهء دههء 60!
سهشنبه، 1 اردیبهشت 1388
http://advarnews.biz/article/print/8972.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |