بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت   1388 ـ آوريل  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

نگاهی به نظریهء حجاب رهایی بخش!

مهرداد آبادیان

 

در سده های پیشین، مسلمانان و اندیشه وران مسلمان چندانی نیازی به دستیازی به دلیل های علمی و اجتماعی برای توجیه احکام دینی و فقهی نمی دیدند. این احکام الاهی و مقدس و رعایت شان وظیفه ی باورمندان شمرده می شد. رویارویی با جهان مدرن و نفوذ اندیشه های نوین علمی، فلسفی و اجتماعی چنین دستگاه اندیشگی را به چالش  کشاند. از این رو آن دسته از روشنفکران مسلمان که خطر سست شدگی باورهای مذهبی و  فرو ریزش جزمیات دینی  را احساس می کردند و شیوه های منطقی کهن را در این هماوردی بسنده نمی دیدند  - از موضع دفاعی –  تلاش ورزیدند برای احکام شرع و خرافات دینی و مذهبی دلیل های علمی و اجتماعی و عقلی زمانه پسند بتراشند. در این روند، برای روزه گیری دلیل اجتماعی و انساندوستانه «همدردی با گرسنگان» را  آوردند، برای وضو و ختنه ی پسران دلیل بهداشتی پیش نهادند، جن را همان میکرب شمردند، جنگ علی و معاویه یا حسین و یزید را پیکار طبقاتی خواندند و برای توجیه حق کتک زدن زن (در صورت عدم تمکین جنسی) به روانشناسی دست یازیدند.(1)

پس از انقلاب اسلامی نیز این روند ادامه یافت؛ از جمله در برابر ایدهء لیبرالی برابری انسان ها و حقوق بشر، در راستای توجیه نا برابری حقوقی زن و مرد در دین مبین اسلام، این سخنان سست پایه را پیش نهادند که «موجودات مشابه حقوق برابر دارند و چون زن و مرد از نظر جسمانی [اندام های  جنسی] مشابه نیستند پس حقوق برابر ندارند»!

با طرح مسئلهء حجاب اجباری نيز، نظریه پردازان اسلامی به هر دری زدند تا برای حجاب زنان توجیه ها و دلیل های زمانه پسند بیابند. حجاب بعنوان حافظ زنان، نشانهء پاکدامنی، تضمین گر شخصیت غیر جنسی زن!، جلو گیرنده از فساد اجتماعی و کجروی جوانان، اهمیت بخش به شخصیت زنان و ضامن خون شهیدان اسلام (!) و... دانسته شد. گویا یکی از آنان نیز در بارهء خاصیت فریبندگی و پرتو افکنی موی زنان داد سخن داده بود. برخی اسلام زدگان که همهء این ژاژخایی ها را بیهوده می دیدند چنین گفتند که اصلاً حجاب سنتی است پیش اسلامی و زنان ایرانی پیش از تازش تازیان مسلمان نیز گونه ای پوشش حجاب مانند می داشتند و از این رو، برای رعایت سنت هم شده، بهتر است زنان حجاب بگذارند (البته رعایت  سنت پوشش باستانی! برای مردانی که کت و شلوار فرنگی را پذیرفته اند واجب نیست!)

در همین راستا، برخی پژوهشگران به کشف مهمی رسیدند که، به سبب کم توجهی  پژوهشگران واقع بین و ژرف کاو  مسایل اجتماعی و آموزش  زنان در ایران، رفته رفته  هم چون حقیقتی نمایان رو به پذیرش همگانی نهاده است (2) و از روشنفکران هوادار جمهوری اسلامی و اسلام زدگان گرفته تا برخی فمینیست های اسلامی! (3) هر از چند گاهی این کشف را برجسته می کنند تا حجاب اسلامی را پسند روز گردانند و از بار منفی آن بکاهند. اکنون ببینیم سخن برسر کدام کشف است: اینان بر این باور اند که با پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی جمهوری اسلامی که، در راستای اسلامی گردانی جامعه، حجاب را نیز اجباری کرد خانواده های مذهبی متعصب که تا پیش از انقلاب جلوی تحصیل دختران خود را به این سبب می گرفتند که نظام آموزشی را غیر اسلامی و آلوده به بی حجابی! می دانستند بهانهء خود را از دست دادند و این دسته از دختران از آن پس توانستند وارد نظام آموزشی و اجتماع شوند. از این رو حجاب اجباری  و اسلامی سازی نظام آموزشی و فضای عمومی  برای این گروه از دختران نقش رهایی بخش داشته است! کسانی پا را از این هم فراتر گذاشته و افزایش چشمگیر شمار دختران و زنان در دانشگاه ها و مدرسه های عالی را با اسلامی سازی فضای عمومی و حجاب اجباری بی ربط نمی دانند.

در اینجا می کوشیم سست بنیادی و سطحی نگری این گونه برداشت ها و نیز ناسازگاری آنها  با واقعیت ها را نشان دهیم.

نخست باید به این نکته توجه داشت که دگرگونی های بنیادی دهه های چهل و پنجاه، روابط اقتصادی ـ اجتماعی را در ایران زیر و زبر گکرد و روابط مبتنی بر اقتدار سنتی را به لرزه در آورد. اصلاحات ارضی گسست از اقتصاد کشاورزی و نظام مبتنی بر روابط ارباب - رعیتی و ایلی - عشیره ای را در پی آورد، و گسترش اقتصاد کالایی هم ساختارهای جامعهء ایران را دگرگون ساخت. چنین تحولی از سویی سبب بهبود نسبی وضعیت اقتصادی لایه های گوناگون جامعه، شهر نشینی شتابان، گسترش طبقهء متوسط شهری و کارگران صنعتی شد و از سوی دیگر، روابط اجتماعی و خانوادگی را دگرگون کرد.

در این روند، دگرگشت وضعیت زنان بسیار مهم می نماید. در پی دگرگونی های نامبرده، امکان آموزش و کار (استقلال اقتصادی) زنان رو به افزایش نهاد و حضور و مشارکت زنان در پهنه های گوناگون اجتماعی دامن گسترد؛ به گونه ای که در سال 1357 زنان 13% جمعیت فعال کشور را تشکیل می دادند (4) افزون بر این،   دگرشد ـ هرچند کند ـ نگرش به نقش زن در جامعه در میان لایه های شهر نشین، بنیاد های خانوادهء سنتی و نگاه سنتی به جایگاه زنان را لرزاند و اقتدار سنتی در خانواده و مردسالاری و حاکمیت مردان را به زير پرسش برد.

مشارکت گستردهء زنان شهر نشین در راهپیمایی های سال 1357 و زنان شاغل در اعتصاب ها، نشانگر خواست آنان برای حضور بیشتر در پهنهء اجتماع بود. اینان نیز مانند مردان خواهان شرکت در امور سیاسی و ادارهء کشور بودند. هر چند که مشارکت بخشی از زنان در جنبش اعتراضی و انقلاب  را باید واکنشی نسبت به درهم ریختگی و سست شدگی روابط سنتی خانوادگی و اجتماعی شمرد اما همین شرکت گسترده، نشاندهندهء دگرگونی های ژرف اجتماعی بود که اعتماد به نفس  و پا فشاری بر تداوم حضور اجتماعی آنان را در پی آورد.

اگرچه جمهوری اسلامی، از همان آغاز برپایی خود، موفق شد برخی دستاوردهای دورهء پیشین زنان را - به ویژه در زمینهء حقوقی - بزداید (لغو قانون حمایت خانواده، لغو حق قضاوت زنان، حجاب اجباری و...) اما نتوانست حق رأی زنان را از آنان پس بگیرد. حال آنکه یکی از علت های اعتراض «علمای عظام» - از جمله آیت اله  خمینی -  به اصلاحات شاه، همین  دادن حق رأی به زنان بود. 

            پویش سواد آموزی همگانی نیز در  در  دهه های چهل وپنجاه در سراسر کشور شتاب گرفت: افزایش شمار دبستان ها و دبیرستان ها، گسترش دانشگاه ها، برپایی مدرسه های عالی در شهرها، و هم چنین گسترش آموزش روستایی و اعزام سپاهیان دانش به دهات نقش مهمی در رشد نرخ سواد آموزی، و به ویژه سواد آموزی زنان، داشت؛ به گونه ای که در سال 1357  سی در صد دانشجویان کشور دختر بودند.(5) این پویش سواد آموزی پس از انقلاب اسلامی نیز باز نایستاد ـ به گونه ای که در سال 1380 هشتاد و پنج در صد مردان و هفتاد و پنج در صد زنان ایرانی با سواد بودند.

نگاهی به نرخ رشد سواد آموزی زنان، آهنگ پیوسته ثابت آن را نشان می دهد:

 

نرخ رشد سواد آموزی زنان در ایران(6)

1345           1355            1365            1375

%20،4        % 36،7         % 52،8         % 74،4

 

این آمار بخوبی نشان می دهند که برپایی جمهوری اسلامی نقش شتاب دهنده یا کاهنده ای در این آهنگ رشد نداشته است.

در عين حال، نظر پردازان «حجاب رهایی بخش!» چنین جلوه می دهند که گویا در دورهء پادشاهی پهلوی دوم آموزشگاه ها کاملاً غیر مذهبی و باز بوده اند. یاد آوری این نکته بیهوده نمی نماید که در این دوره در همهء دبستان ها و دبیرستان های کشور فقه اسلامی و تعلیمات دینی و زبان عربی تدریس می شد، در همین دوره در دانشگاه تهران مسجد بزرگی ساختند، دبستان ها و دبیرستان ها دخترانه – پسرانه بودند (تنها در دبستان های روستا های کوچک و برخی دبستان ها و دبیرستان های چند شهر بزرگ کلاس های آمیخته یافت می شد) و در دبیرستان های دخترانه دربارهء آرایش و روپوش دختران سختگیری بسیار می کردند. هم چنین، بیشترین دبیران دبیرستان های دخترانه را از میان خانم ها برمی گزیدند. البته نظام آموزشی نیمه سکولار آن دوره را نمی توان همانند نظام آموزشی اسلام زدهء کنونی شمرد .

افزون بر این، در سال های چهل، همراه با افزایش شمار دبستان ها و دبیرستان های خصوصی، اسلامیان نیز به برپایی مدرسه های دخترانه وپسرانهء اسلامی و هم چنین مدرسه های خیریهء اسلامی دست یازیدند. در این مدرسه ها، افزون بر مواد برنامهء رسمی آموزشی، مواد درسی  مذهبی اضافی (آموزش قران، تاریخ اسلام، تعلیمات گستردهء مذهبی و...) تدریس می شد و نماز گزاری و روزه گیری و رعایت شئون اسلامی – به ویژه حجاب دختران – اجباری بود.

«مدرسهء علوی» شناخته ترین این گونه مدرسه شمرده می شد که بسیاری از کادرهای رژیم اسلامی در آنجا تربیت شدند. این مدرسه ها در واقع الگوی اسلامی گردانی نظام آموزشی پس از انقلاب بودند. هزینهء این مدرسه های خصوصی اسلامی از شهریهء دانش آموزان و داد و دهش مسلمانان توانگر، به ویژه بازاریان، تامین می شد و، از این رو، امکان پذیرش دانش آموزان تنگدست را نیز داشتند. بنابراین، خانواده های مذهبی متعصب این امکان را داشتند که دختران خود را به این مدرسه ها بفرستند. هم چنین یاد آوری کنیم که در دهه ی پنجاه سر و کلهء دختران محجبه (با روسری و مانتو ) در دانشگاه ها نیز پیدا شد.

سستی استدلال نظر پردازان «حجاب رهایی بخش!» را این واقعیت نیز آشکار می کند که نظام جمهوری اسلامی، با همهء فشار ها و تلاش ها، نتوانسته جدا سازی جنسیتی را در دانشگاه ها و مدرسه های عالی به کار بندد و استادان مرد نیز در کلاس های آمیخته درس می دهند. پس اگر فرضیهء این نظر پردازان درست باشد پس خانواده های مذهبی متعصب باید جلوی ادامهء تحصیل دختران خود را در این دانشگاه ها بگیرند.

باری، با توجه به این داده ها، واقعیت رشد و گسترش سواد آموزی و آموزش چشمگیر دختران و زنان ایرانی را نه باید به حساب حجاب اجباری گذاشت و نه به حساب اسلامی سازی جامعه. در واقع، علت چنین پدیده ای را باید در دگرگونی های ساختاری اقتصادی، اجتماعی و اندیشگی دو دههء پیش از انقلاب  اسلامی و تداوم آن ها در سه دههء گذشته جست. و در ين راستا، البته شاید بتوان یکی از دلیل های این شوق و شور زنان به سواد آموزی و تحصیلات عالی را واکنش به سیاست های تبعیض بنیاد رژیم نسبت به زنان دانست .  

تازه، اگر بپذیریم که حجاب اجباری و اسلامی سازی نظام آموزشی و فضای عمومی کشور راهی برای تحصیل دختران بخش کوچکی از خانواده های مذهبی متعصب گشوده باشد باید به این نکته توجه داشت که این کار به بهای بسیار سنگینی برای بخش مهمی از زنان مدرن جامعه تمام شده است. می دانیم که در سال های 1360 تا 1369، و به ویژه در سال های سیاه هراس افکنی (ترور) اسلامی 1360 تا 1365، رژیم در راستای اسلامی سازی و سرکوب مخالفان و دگراندیشان و طاغوتیان!، به پاکسازی! گسترده در اداره ها و دستگاه های دولتی و نیمه دولتی دست یازید. در این روند، ده ها هزار زن را از محیط کار و آموزش بیرون راندند و آنان که به حجاب اجباری تن ندادند و زورگویی ها، فشارها و تحمیل های عوامل رژیم را تاب نیاوردند یا خانه نشین شدند و یا ناچار راه مهاجرت پیش گرفتند.

***

در پایان یاد آوری این نکته بایسته می نماید که رژیم جمهوری اسلامی ایران رژیمی است دینی و  ایدئولوژیک. این ایدئولوژی دینی یا «اسلام ایدئولوژیک»، که آمیخته ای است از سنت ها و باورهای دینی و ایده های «مدرنیته ستیز» سنتی و غیر سنتی، وظیفهء اصلی زن را مادری، شوهر داری، فرزند آوری، فرزند پروری و خانه داری و «خدمات شرعی!» به مرد می داند. کار بیرون و فعالیت های اجتماعی زنان پس از اینها می آید. توجه به این نکته اهمیت دارد که  سی سال پس از برپایی جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام ایدئولوژیک، و با اینکه بیش از 75% زنان  کشور سواد آموخته اند و شمار دانش اموزان و دانشجویان زن و دختر وحضور اجتماعی زنان به گونه ای چشمگیر افزایش یافته است، زنان تنها 11 تا 12% جمعیت فعال کشور را تشکیل می دهند.(7)

البته واقعیت فوق جلوی این را نمی گیرد که رژیم، در صورت نیاز، از حضور و کار زنان در راستای هدف های خود بهره جوید. رژیم به راهپیمایان زن، رأی دهندگان زن، و همچنین به شکنجه گر زن و پلیس زن و، به تازگی، به رانندهء تاکسی های زنانه و نگهبانان پارک های زنانه  و...  نیاز دارد.

در عين حال، در ایدئولوژی این «رژیم تبعیض بنیاد دینی»(8)، زن به «بعد جنسی و سکس اش» فرو کاسته شده است. و از این رو ست که می کوشند او را بپوشانند تا از دسترس و دید نامحرمان و بیگانگان به دور ماند. افزون بر این، رژیم خود را گماردهء حفظ مرزبندی های جنسی و «نگهبان سکس زنان» می داند و بر این پایه، زنان بی حجاب، یا بدحجاب، را ـ که گوشه هایی و یا برجستگی هائی از تن خود و یا گیسوان خويش را نمایان می گردانند ـ از این رو «ارشاد» وسرکوب می کند که آنان را عاملان آشفتگی ذهن مردان (که «جانوران جنسی لگام گسلنده» شمرده می شوند) و تهدید کنندگان "امنیت اجتماع" و بنیاد خانواده ها می داند.

براستی اکنون به کسانی که برای تحمیل های باور کردنی جمهوری اسلامی به مردم  و تجاوز های آن به حریم خصوصی آدمیان و به ابتدایی ترین حقوق فردی (حق پوشش و آرایش و...) توجیه می تراشند و، بی توجه به ایدئولوژی رژیم و نگرش اش به زن و به مرد، در پی کشف جنبه های رهایی بخش! حجاب بر می آیند چه باید گفت؟ 

 

پی نوشت ها

 

1- برای نمونه نگاه کنید به توضیحات کتاب "ترجمه ی روان فارسی قرآن" (قدرت اله بختیاری نژاد، انشارات کانون توحید . کالیفرنیا 2002) که، برای توجیه آیهء سورهء "نساء"، که  به کتک زدن زنانی که به  شوهران خود تمکین جنسی نمی کنند مربوط است، به روانشناسی جنسی دست می یازد و زنان را مازوخیست (آزار طلب) می خواند! ص 610- 611. در همین کتاب شرح مفصلی نیز در باره معجزه ی ریاضی قران  آمده است. ص616

2- گویا خانم فریبا عادلخواه پژوهشگر ایرانی مقیم فرانسه برای نخستین بار این تز را پیش نهاده اند.

3- نگاه کنید به  گفتگوی خانم شهلا شرکت با روزنامه ی لوموند شماره ی 8 ـ مارس 2009

4 و 5- شهلا شفیق، در

L’évolution des femmes en Iran:  enjeux et perspective. Géostratégique.  N° 10 .Décembre 2005                                    

6 -نگاه  کنید به پژوهش  های جمعیت شناختی ماری فولادی در:

www.ceri.sciencepo.com

7- شهلا شفیق، نوشتهء پیش گفته.

8 - دربارهء «رژیم تبعیض بنیاد» نگاه کنید به نوشتهء محمد رضا نیکفر به نام "رژیم و ایدئولوژی تبعیض" در:

www.nilgoon.org

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630