پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
اصلاح طلبان و ظهور ميرحسين
الف. احمدپور
ایمیل:ahmadpour.as@gmail.com
ابوالفضل فاتح، مسئول کمیتهء اطلاع رسانی و تبلیغات ستاد انتخاباتی آقای موسوی، گفته است که به زودی "ائتلاف های قوی، ارزشمند و غیرمنتظرهء پنهان و آشکار میان هر دو جناح کشور" رخ خواهد داد که در فضای رسانه های کشور موج ایجاد می کند.
باید دید موجی که در راه است چه کسانی را سوار گردهء خود کرده و به ساحل می رساند و چه کسانی را در هم خواهد کوبید!؟
رسانه ها همچنین نوشته اند که میرحسین موسوی به اعضای ستاد انتخاباتی خود گفته است: "هر کس رئیس جمهور شود باید نگاه ملی داشته باشد. متأسفانه بوده اند کسانی که وقتی در مسند قدرت قرار می گیرند، بقیه را کنار می گذارند".
اما "نگاه ملی"، چیزی که موسوی بر آن تاکید کرده است، چه معنائی دارد؟ آيا اين عبارت نشانهء این نکته نيست که ایشان قصد دارد کشور را به پیش از ایجاد جریان اصلاح طلبی ببرد؟ یعنی دوران جنگ و نخست وزیری خودش که طی آن مطالبات و خواسته های مردمی هنوز شفاف و روشن نبوده و احزاب از اهمیت امروزی آن برخوردار نبودند؟
آن دوران مصادف بود با 8 سال جنگ و پس از آن هم 8 سال «دوران بازسازی ویرانی های جنگ» را داشتيم و در همهء آن سال ها، بخاطر شرایط زمان، مبحث «آزادی» کلاً به ورطهء فراموشی سپرده شده بود. در عين حال، هم بخشی از جناح راست و هم بخشی از جناح چپ در منصب های سیاسی و اجرایی حضور داشتند و در میان این دو مشترکاتی وجود داشت که سبب حضورشان در حاکمیت بود.
اما با ظهور جریان اصلاح طلبی، از يکسو بخش هایی از هر دو جناح، با شفافیت و تحولی که در افکار و رفتارشان مشهود شد، به جلگهء اين جريان پیوستند و، از سوی ديگر، بخش هایی از قرار گرفتگان در خارج از قدرت توانستند وارد ساختار قدرت شوند.
البته، این جریان در شرایطی رخ داد که افراد و تشکل هایی که اصولاً معتقد به جریان اصلاح طلبی، بمعنای واقعی آن، نبودند هم توانستند، با گرفتن ژست اصلاح طلبی، در بین اصلاح طلبان قدرت بدست بیاورند و تا حدود زیادی جریان نوپای اصلاح طلبی را به انحراف بکشانند.
به هرحال، روند جریان فکری جدید بسیاری از پرده ها را کنار زد و فضای نسبتا شفافی را بوجود آورد که زمینه ساز شکل گیری احزاب و تشکل ها و تنوع نشریات شد و سیستم بهتری از اطلاع رسانی و روزنامه نگاری حرفه ای را به ارمقان آورد که تا پیش از آن به استثنای یکی- دو سال اوایل انقلاب سابقهء قابل ملاحظه ای نداشت.
حال، با این نگاه موسوی، که وجود احزاب را تا حدودی موجب تفرقه می داند، و با تلنگری که او به واژهء «نگاه ملی» می زند بدون آنکه تعریف جدیدی از آن ارایه دهد، می توان ديد که او سعی دارد تعریف «نگاه ملی» را به پیش از پيدايش «جریان اصلاحات» برگرداند. (ایشان گفته است در دولت من 9 نفر مخالف من بودند اما دلیلی برای عدم همکاری با آنان نمی دیدم!)
در عين حال، معلوم است که تعبیر ایشان از «نگاه ملی» همان «ائتلاف ملی» است که تا پیش از ظهور ايشان از بلندگوهای اردوگاه اصولگریان بگوش می رسید و معنا و مفهومش هم، بالطبع، چیزی نمی تواند باشد جز بازگشت به قرائت جديدی از «خودی و ناخودی» در نگاه اصولگرایان ابه مفهوم «ائتلاف ملّی»!
با این وصف، روشن است که «موج موسویون» هم میانه روها و هم سنتی های به اصطلاح معقول هر دو جناح «اصولگرا» و «اصلاح طلب» را حذف کرده و درهم خواهد کوبید.
البته در این،«غریق نجات حکومت»، تندروهای اصولگرا را، به لحاظ وابستگی ذاتی شان به حاکمیت، کنار ساحل خواهد رساند و سر تندروهای اصلاح طلب را هم، به لحاظ وفاداریشان به ايدهء تغییر در رویه های غلط و اصلاح امور حکومت داری ناکارآمد، به زیر آب فرو خواهند برد.
در عين حال، موسوی، بعد از 20 سال دوری از متن سیاست و در عین حال اشتغال به امور هنری چون نقاشی بر بوم، در بیانیه ها و سخنرانی های اولیهء حضورش در عرصهء انتخابات، موضوعاتی را طرح کرد که چندی نگذشته خود متوجه شد که با استقبال عمومی برخوردار نیستند و حتی در اذهان عمومی تاثیر منفی می گذارند. از این رو او تلاش نموده است تا، با طرح سوالات مجازی همچون «درآمد 270 میلیارد دلاری چه شد و کجا رفت!؟» و طرح اصول فراموش شدهء «حمایت از ضعفا»، آن هم در عین دل جویی از بخش خصوصی، برای سوار شدن بر فضای انتخاباتی جهت ایجاد موج (!) و جلب رضایت طیف هایی از جریان های اصلاح طلب و اصولگرا کوشش نماید!
بنظر می رسد که موسوی متوجه نيست که مردم امروز ما آنقدر نادان نیستند که ندانند در آمد نجومی نفت برای چه مردمانی و در کجاها هزینه شده است؟ و نیک می دانند که میرحسین موسوی هم بعنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور عالی رهبر بخوبی می داند که بیت المال ایرانیان کجا رفته، اما در اين مورد هیچگاه دهان به اعتراض نگشوده! آری، مردم خوب می دانند که چرا موسوی چرا دیروز چنين نگفت و امروز می گوید!
و آيا نبايد نتيجه گرفت که تغییرات سریع در موضع گیری ها و واکنش های گاه گاهی ایشان خود گواه عدم درک مطالبات واقعی مردم از جانب ايشان است؟ در عين حال، میر حسین موسوی را نسل سوم نمی شناسند و او در سطح میانی کل جامعه و در سطوح پایینی و میانی اصلاح طلبان هم چندان مورد حمایت نیست.
و پرسش اصلی اينکه آیا موسوی، بدون داشتن تریبون تاثیر گذار و با توجه به سکوت 12 ساله اش در طی ظهور و افول جريان اصلاحات، و نيز بدون حمایت رهبری و نهادهای زیر مجموعهء وی، که کمال و تمام از احمدی نژاد حمایت کرده و می کنند، خواهد توانست بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند و از احمدی نژادی عبور نماید که در تمامی روستاهای کشور سیب زمینی رایگان توزیع می کند، تریبون های فراوان انتخاباتی و اطلاع رسانی دارد، و اکنون ـ به ضرب و زور تبليغات وسيع ـ برای بخشی از مردم به قهرمان ملی کردن انرژی هسته ای و سر دمدار رشد بنیهء علمی و نو آوری در رسانه های ملی مبدل شده است؟!
و اما سخنی با اصلاح طلبان
حال، اگر جریان اصلاح طلب، با سیاست ورزی صرف، از حمايت از «شيخ اصلاحات» سر باز زند و تماماً از میر حسین موسوی حمایت نماید و در جریان رقابت شکست بخورد (که امری محتمل است) بی شک به بی اخلاقی هم متهم خواهد شد و معلوم نيست که در فرصتی ديگر بتواند خود را بعنوان يک متاع قابل
گزينش سياسی به مردم عرضه کند. مگر اينکه بپذيريم مردم فراموشکارند و يک بار دیگر هم آنان را خواهند بخشید و خواهند پذیرفت.
براستی این سیاست ورزی، بدون خرد ورزی و بدون اخلاق، چه نتیجه ای دارد؟ آیا با عبدالله نوری رفتن و شکست خوردن اما با اخلاق ماندن و صادق بودن بهتر است يا شکست خوردن همرا با دريافت برچشب «بی اخلاقی؟»
بخصوص که اگر عبدالله نوری بتواند از فیلتر شورای نگهبان بگذرد، شخصیتی است که از يکسو شانس پیروزی اصلاح طلبان را دو چندان می کند و، از سوی ديگر، در صورت شکست هم، چیزی از ارزش اصلاح طلبان کاسته نخواهد شد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |