بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

فروردين   1388 ـ آوريل  2009 

پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

هادی خرسندی و کاوش چنتهء بی.بی.سی

مهدی استعدادی شاد

 

از دور و با فاصله هم می­شود فهمید که هادی خرسندی، خوش قریحه و بذله­گو است. با این که نام کوچکش هادی است اما دغدغه­ی هدایت ملت و رستگاری اُمت را ندارد.  سعی دارد و تلاش می­کند فرای جبهه­گیری چپ و راست سیاسی باشد تا شاید آن سوی خیر و شّر رسمی و عادتی در جامعه رود. گرچه، با دقتی دلسوزانه، مو را از ماست می­کشد تا دروغ  و راست با هم قاطی نشوند؛ تا نیکی و پلشتی مرزهای روشن و جدا از هم داشته باشند.

او اهل روزنامه، رفتن روی صحنه، اجرای نمایش و نشستن جلوی دوربین تلویزیون است. از سرگذشتش این نکته­ها در دفتر عموم یادداشت شده که کار مطبوعاتی را با چاپ سروده­ خود در روزنامه­های پیش از انقلاب اسلامی آغازید. سپس، در دوران تبعید و در چند دهه ، گاهنامه فکاهی "اصغر آقا " را سردبیری و منتشر کرده است.

وی، که بازیگر نمایشهای خنده­دار سرپایی stand up comedy در "ایران خارج کشوری" هم هست، در پی طنزپردازیهای پیشین (مثلا" کتاب "آیه­های ایرانی") بتازگی سروده­ای را با نام "آیت اللهِ انقلاب آمد" در اینترنت انتشار داده است.

 سروده با اینکه لقب آیت­الله (عنوان آخرین رتبه در سلسله مراتب دستاربندان) را تیتر زده است، اما، به مسئله­ی هستی روحانیت شیعه در ایران بطور مستقیم کاری ندارد. ربطش نامستقیم است و معنایش ضمنی. اما به رغم اینها در شمار گُفتمان و سخن هایی است که امتیاز ویژهء روحانیت را زیر سوال می­برند. روحانیتی که، با وجود توصیف هایی چون مُدرن، پُست مُدرن، پسا صنعتی و دیجیتالی برای دوران حاضر، برای درآمد خود نه تنها هیچ مالیاتی به دولت نمی­پردازد بلکه دولت در دولت خود را نیزبه جامعه حُقنه می­کند.

با اینحال اگر خواننده حیران عنوان سروده­ی خرسندی بماند از فهم باقی قضایا عقب می­افتد. چرا که پرداختن به الیگارشی دینی – مالی روحانیت شیعه در ایران، اگر در توان سرایش باشد، فوقش با قالب جا دار قصیده کلاسیک یا منظومه مُدرن ممکن می­شود؛ نه در چارچوب محدود قطعه ادبی یا غزل؛ که خرسندی برای سخن خود برگزیده است.

اما در واقع روحانیت و نظام خلیفگانی­، بطور مشخص، موضوع سروده­ی خرسندی نبوده­اند. چون که وی به ظهور رسانه­ی دیداری – شنیداری بی بی سی پرداخته است. آنهم بدین هدف که چنته­ی­ این تلویزیون ماهواره­ای جدید را باز شناسد و احیانا" مشت بسته­اش را باز کند.

البته این اقدامی است که می­تواند توافق بسیاری از ایرانیان بیدارشده از خواب غفلت را همراه داشته باشد. کسانی که خاطره خوشی از رفتار آن "بنگاه خبرپراکنی" ندارند. ایشان هنوز سی سال پیش را از یاد نبرده­اند. زمانی که معناهای ضمنی و کنایه­های هدفمند "مرکز آگاهی بخشی" در گزارشهای جانبدار از اوضاع ایران، مسیراعتراض مردمی را به زیر عبای آخوندیسم کشاند.

نوع کُنش­مندی بی بی سی، یعنی هدف و سودای شبکه جهانی بریتانیا در بازگویی خبرهای ایران، آن علتی است که بسیاری از تداوم پیوند روحانیت شیعه و عالیجنابان دولت فخیمه می­گویند. استدلالشان نیز مبتنی بر این رُخداد است که با همکاری آن رادیو، در یک پریشانحالی عمومی، برای مردم یک رهبر سیاسی تراشیده شد. آنهم از مرد روحانی غربت نشین، که در مجموع برای خیلیها ناشناس بود. چنان که مرد حوزوی یا، به شیوه نگارش خرسندی، امامخمینی بیکباره فرمانده سه قوای کشورشد. اوکه، با توجیه تراشی شریعت تشیع، رای­اش فرای رای کُل مردمی قرارمی­گرد که صغیرش محسوب می­شوند.

بهر حالت آن خبر سازی ها، سهمی در  ایجاد روحیه جدیدی داشتند. روحیه­ عمومی که در آن "رهبر" به روح و جان جامعه بدل می­شود. فارغ از این که جامعه مرکب از آدمهای بی نام و نشان یا، اگر به صراحت بگوئیم، یا متشکل از جماعت گیج و گُمراه بوده است. بر چنین بستری بود که امامخمینی با همدستی مریداننش رویای برپایی نظام خلیفگانی را تحقق بخشید و آخرین نظام خودکامه قرن بیستم را در دفتر تاریخ به ثبت رساند.

طبیعی است که پرونده بی بی سی و رهنمودهایش، با چنین پسزمینه تاریخی، توجه طنزپردازی پُرکار با حد و توان خرسندی را بخود جلب کند و وی را به کوک کردن مضمونی برای برپایی تله ویزیون جدید بکشاند. کسی که از اوضاع حاکم بر وطن خود خرسند نیست. مضمون کوک شده وی را نباید به دست بی اعتنایی سپرد. بویژه که تله – ویزیون(tele-vision) در ترجمه لغت به لغت و در درک و دریافت اولیه­اش، جیزی جز بینش و نگاه انداختن به دوردست نبوده است . و کیست که از امکان دور نگری و کیفیت بینشی نخواهد بهره برد؟

حالا اگراین پدیده، یا جعبه جادو با قدرت افسونگری فراوان، در کاربرد بیطرفش دریچه­ای به هوای تازه برای هموطنان ما باشد، ولی الزاما منطبق با هدف و منظوری نیست که دیگران در پی ایجاد آن بوده­اند.

چنان که اولیای امور،عالیجنابان امپراتوری بریتانیای سالخورده، از چندی پیش مُصمم شدند در رقابت رسانه­ای برای نفوذ در افکار عمومی ایرانیان از رقبا عقب نمانند. دستکم این نکته آشکار است که ایشان، به جز پچ - پچ و زمزمه­ی زیر گوشی روسها که رادیو مسکو را بی صدا و بی شنونده ساخته، با "صدای امریکا" احساس رقابت می­کنند و به هماورد برخاسته­اند. صدای امریکایی که زمینه برقراری رابطه­ی مجدد با ایران را می­جوید. چنان که گاهی منافع مردم در داشتن حق بیان را و گاهی مصالح حفظ وضع موجود و تداوم کارش را لحاظ می­کند.

با چنین چالشی در زمینه رسانه­ها، گردانندگان بی بی سی منظورخود را پی گرفتند. برای همین، بر خلاف رقبا که از بازار آزاد مطبوعات کادر استخدام کرده­اند، مدتی را به یارگیری و پرورش کادردست آموز پرداختند. سپس، درهمین ماههای پیش، جریان صدا و سیمای خود را روی ایرانیان و سایر فارسی­زبانان گشودند.

باری. به زمان قاجار رسم و عادت بر این بود که در دربار نه صدای رعیت "شاه­ بابا"، بل صدای روس و انگلیس به گوشها رسد. اما با گذشت ایام و تحول در ساختار مدیریت امپراتوریها، غنیمت گرفتن چشم و گوش مردم هم در دستور کار قرار گرفته است. دیگر زیاد با سپاه لشگرکشی نمی­کنند. رسانه­ها بازدهی بمراتب بالاتر در تسخیر روح و روان حکومت شوندگان دارند. با این توصیفها بدیهی بنظر می­رسد که پدیداری تلویزون ماهوارهای بریتانیا گشایش بسوی هوای تازه و بیداری نباشد و به مذاق هادی خرسندی خوش نیاید. سروده­اش در این رابطه دلیلهای خود را اعلام داشته و ما را به علت ناخشنودیهایش هدایت کرده است.

با اینحال ناگفته نگذاریم که آغاز اثر خرسندی، یعنی سروده­ی آیت اللهِ انقلاب آمد، آن روانی و شیرینی کارهای دیگرش را ندارد که مخاطب را بسرعت جذب می­کرد. چرا که چنین نقصانی را در جور کردن قافیه ابیات اولیه بهمراه دارد؛ صحبت از سکته­ی ملیح و قبیح را تخفیف داده­ایم:

 

بی. شد و بی. شد و سپس سی. شد

ماهواره هم انگلیسی شد

 

به صدایش اضافه شد سیما

طرح برنامه­ها حریصی شد

 

نقطه­های علامت مُخفف بی بی سی در خواندن راحت مصرع نخست و نیز آن جمله­ی نامانوس، و برای نگارنده نامفهوم، "طرح برنامه­ها حریصی شد"، مانع و دست­اندازهایی بودند بر سر راحت و روان رفتن موتورخوانش ما در آغاز سروده یادشده.

به واقع می­شد با همان درس آموزی از "آمدنِِِ آیت اللهِ انقلاب" به ظاهرحروف اکتفا نکرد. شاید می­شد پُشت سه حرف بی، بی و سی، و در صورت اجرای طرح گمراهی افکار عمومی، دیوهایی چون بی هودگی، بی خبری و سیاهکاری را دید. آنگاه مقداری از پرده­ فریفتاری­شان را کنار زد. اگر که در رسانه دوباره بر پاشنه قدیمی بگردد. چنان که به بهانه­ی نسبیت فرهنگی پُست مُدرنیستها یا با پندار قدیمی که لیاقت شرقیان همان حاکمانشان است، روشنی یابی را فرو گذاشتند و مبلغ گُم گشتگی و تبادل جهل گشتند. ادامه سروده، شک و تردیدهای مربوطه را تقویت می­کند. یا دستکم برداشت خرسندی چنین است که در همان در است و پاشنه همانی که بود.

آیت اللهِ انقلاب آمد

نرم، مشغول پنبه ریسی شد

 

در تمنای نفت، ام. آی. سیکس

کار و بارش دعانویسی شد

 

با همان مهره­های "ایرانی!"

باز مشغول کاسه لیسی شد

 

البته هنوز قافیه­ی "پنبه ریسی" چنان که باید با "انگلیسی" و "حریصی" بزبان امروزی «مچ» یا «ست» نمی­شوند زیرا به اندازه کافی هماهنگ نمی­نماید. شاید ایراد کار در استفاده از غلط مصطلح باشد که بی بی سی را انگلیسی می­خوانیم و نه بریتانیایی.

به طورمعمول استفاده از کلمات فرنگی در سروده فارسی آسان در ساختار کلامی جا نمی­افتد. در این رابطه می­شود به سنت نقد در ادبیات مُدرن فارسی اشاره داد. مثلا به افشای آن ایرادها درسروده­های ایرج میرزا. وقتی شاعر اشرافی و اخلاق­گرای دوران مشروطه، کلی واژه فرانسوی بار سرایش خود می­کرد.

اما  خوانش در مرحله­ی بعدی روانتر می­شود و تا پایان ادامه می­یابد. گرچه هنوز مطمئن نیستیم که تمام اشارات و ابهامات اثر را فهمیده باشیم. بنابراین در حاشیه خواندن سطرهای پائین، بلند فکرکردنهای خود را نیز یادداشت می­کنیم.

پاچه خورهای شاهِ دین، با هم

کارشان همچنان خبیثی شد

 

نومسلمانی از دو سو خوشرقص

با دو تا حکم در رئیسی شد

 

دور آفاق را صبا گردید

و ز چپ و راست غرق پیسی شد

 

اینجا نکته­ی جالب چنین است که محدودیت وزن و قافیه باعث شده که ما غرق پیسی شدن راست و چپ را در نامهای ب. آفاق و ص. صبا بشناسیم که از جمله برنامه­سازان یا دست اندرکاران کانال فارسی بی بی سی اند. اما از اسم و رسم آن "نومسلمان" بیخبر میمانیم که با دو تا حکم ناقابل منتصب شده و بر صندلی ریاست تکیه زده است.

آیا باید حدس زد که خرسندی نخواسته نام "میم. ب." را بمیان آورد یا که شخص شخیص دیگری را در نگر داشته است؟ آز آنجا که ما شعبده باز کم نداریم که در عروسی هر کس و ناکسی برقصند، مورد " پیدا کنید پرتقال فروش را"  سخت می­شود. مسائل ردپا و اثر انگشت بماند برای اهل فن و کارآگاههای جنایی. پس ادامه سروده را پی بگیریم. ادامه­ا­ی که خشم و انگیزه خرسندی در سرودن را آشکار می­کند.

 

حوزوی شد خبر، نعوذالله

همه تفسیرها حدیثی شد

 

در اکاذیب، دست و دلبازی

در حقایق، ولی خسیسی شد

 

فارسی گر سلیس نیست چه غم

که تملق به این سلیسی شد

 

خرسندی، مقیم تبعید و پناه برده به اروپا از دست "مهرورزیهای" ماموران امام زمان است. بنابراین نمی­تواند ناخشنود از گسترش بنیاد گرایی اسلامی نباشد. بنیادگرایی که نه تنها می­خواهد دانشگاههای کشور را به حوزه علمیه تبدیل کند، دانشگاههای بدلی در هر کوچه و پسکوچه­ای و فروش مدرکهای کیلویی و جعلی و زدن ریشه علم و دانش غیر وابسته، بلکه تا زیر دامن ملکه (نماد دولت فخیمه) هم نفوذ کرده و میخواهد پرچم اسلام خود را در سرزمین کفار بکوبد.

آن ستیزه­جویان تسلیم کردن دیگران، دستکم، رجزپرچم کوبی را مدام و هر روزه می­خوانند. البته برای رفع ناتوانی شبانه داروی محرک وجود دارد. آنقدر که از صدقه سر فروش نفت و حراج منابع ایران بتوان کلکسیون آنها را خرید و از ریختن آبرو برای مدتی جلوگیری کرد.

از آبرو ایشان گذشته، که به منطقه­ی زیر ناف خلاصه است، ناخرسندی خرسندی می­تواند از دست بالا یافتن تملق و دروغ باشد. دروغی که نوع شرعی­اش، یعنی دروغ مصلحتی، نسلها از ایرانیان را به فساد و تباهی کشاند. البته هنوزهم که هنوز هست، پایان خوش در اُفق ظاهر نیست. باری خرسندی سروده افشاگر و هشیار ساز خود را با سطرهای زیر به پایان برده است.

 

پاسداران مخفی آمده­اند

جوّ استودیو، پلیسی شد

 

بر فراز است آنتن ملکه

میدهد عمر و میکند تلکه.

 

می­بینیم که پایان خوش، آن فراورده دور ریختنی هالیوود، در سروده خرسندی نیست. انتظارش را هم، با آن تفاصیل بالا، نباید میداشتیم. با اینحال برای آنکه فقط همنوایی با خشم خرسندی نکرده باشیم که ممکن است بخاطر خشم بر حقش، پای واقعیت بینی کم گذاشته و جانب انصاف و دقت نظری را رها کرده باشد، یکی دو پرسش بکنیم. پاسخ را به دیگران می­سپاریم.

یکی از این پرسشها، همانا نامانوسی ملکه آنتن دار است و تلکه گرفتنش. زیرا ملکه با آنتن، مثل مربع دایره وار میماند که دفع خطای منطقی حریف است. از این گذشته اگر حریف خودش صاحب کازینوی جهان باشد، همانطور که سروده خبرش را داده، دیگر نیازی به گرفتن تلکه نخواهد داشت؟ این کسب و کار ریزه­خواران بساط قمار است.

دومین پرسش به" آمدن مخفیانه پاسداران" بر میگردد که جّو را طبیعتا" اطلاعاتی خواهند کرد و نه پلیسی. شاید اطلاعات جناب خرسندی دقیق تر باشد که حتما چنین است.

اما تماشاگری ما زیاد موافق ارزیابی آخر سروده از استودیو نیست. برخی از آن تعداد به اصطلاح کارشناس مسائل سیاسی، که بر سایر برنامه­های دیدنی بی بی سی فارسی مثل خبرهای موسیقی و هنری و فیلمهای مستند سایه­ی شومی انداخته­اند، یکسری دلال یا، به زبان امروزی، مدیرخرید اعتبار برای اهریمنند.

برای نمونه، بی آنکه نمونه نفیس و یگانه باشد، یکی از بازار گزفروشان اسپاهان می­آید. او که حاضربوده و هنوز حاضر به یراق است، مثل هر کالایی، کیان کشور را به هر فرقه، فرد خودشیفته و مسیو آخوند فُکلی بفروشد. تازه هنگام بازنشستگی و سر کشیدن رحیق رحمت، یاد دست و پا کردن خدابیامرزی بیفتد و از پاریس توی مسجد محله خود نزول اجلال کند.

از سیاسی­کاران بازاری- کنفدراسیونی گذشته، سیاسیون مخفی­کار و زندان دیده هم در استودیو داشته­ایم. ایشان سر خر خود را کج کرده و در خدمت تجزیه و تحلیلهای خبرهای بی بی سی به رُخنمایی تن داده­اند. به طرف گفتند، مرتضا توی جوانی گُه­ای نبوده­ای! حالا که شدی جرتضا!

بهر حال با داشتن سنت همنوایی همزمان با منافع روس و انگلیس، که نمونه اش را در دربارهای قاجاری یاد آورشدیم، اشخاص "خاص" دیگرنیازی به بدعت­گذاری و ابتکارجدید ندارند. عمری دلالی و کارپردازی برای جنسهای بُنجل روسی سوء سابقه­شان بوده است. کسب و کارشان هم چیزی نبوده جزبالیدن به آموزه­های استالینی یا اهدای نشانهای افتخاربه پرسنل سازمانی زیر دست. آنهم نشانهایی خریداری شده ازدست دوم فروشیهای تاشکند یا باکو. بنابراین از مقام دبیر اولی تا شاگردی مدیریت و دیپلماسی در کالجهای حومه لندن انگار راه درازی نبوده است. آن را با چند پشتک و وارو پیموده­اند و رسیده­اند به هیچ و پوچی که معمولا در هر فوتینایی هست.  باری بگذریم. نظر شما چیست؟

اکنون خلایقان هر چه لایقی هستیم که سالها و چه بسا دهه­ها بی بی سی را شنیده­ایم. البته نه با گوش جان که فوری کیفور شویم. بنابراین نمی­توانیم نسبت به سیمای جدیدش بی­اعتنا بمانیم. بی­اعتنا هم نمانده­ایم؛ که دستکم سروده خرسندی و یکی یا  دو نوشته در اینترنت حکایت از توجه مان دارند. مایی که می­خواهیم از طریق نقد و سنجشگری، و نه الزاما به روش آزمون و خطا که امکان دارد به خطا کاری معتادمان کند، چه بسا لیاقت خود را بالا ببریم  تا بی بی سی هم به تحول ناچار باشد و به رسم عادتی خود رفتار نکند. اینکه در تولد جدید  براحتی نتواند همان خوراک و علوفه قبل را جلوی درک و دریافت ما آدمیزادان بریزد و مشغولمان کند. بطوری که نفهمیم جیب و مال مان به تاراج می­رود. ندانیم که پس و پیش حرکت بشریت کدام است. 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630