پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
جبهۀِ مَردمسالاری و ائتلاف های تازه
در پاسُخ به آقایِ ف. تابان و مقاله اش: « جمهوری خواهی، همین امروز! »
خَشایار رُخسانی
مبارزهء سیاسی برای بسیاری از ایرانیان برونمرزی پیش از اینکه از سر نیاز باشد، یکی از ابزارهایِ سرگرمی و پیراستن خود با آن است، در حالی که مردمی که با گوشت و پوست خود دوزخ را در ایران می آزمایند، فرصتی برایِ پرداختن به سیاست ورزی ندارند، و اگر به آن در خاستگاهِ یگانه راه برایِ گشایش ِ گرفتاری هایشان رویکردی نشان بدهند، بیگمان از روی نیاز خواهد بود. از آنجاییکه برایِ بخشی از اپوزیسیون برونمرزی، دگرگونی هایِ سياسی در ایران، ابزاری برایِ سرگرمی است، رنج و آزار روزانۀِ مردم ایران، در آنجا که دختری از روی فشار زندگی خود را در تونل به زیر قطار شهری می اندازد و یا یک قهرمان جنگی از رویِ تنگدستی روبروی مجلس خود را به آتش میکشد، سُهش و همدَردی نمی شود.
و از آنجا که فعالیت های سیاسی ایرانیان ِ برونمرزی از رویِ شکم سیری است و نه گرسنگی، گرایش ِ درخوری نیز حتی برایِ گشایش ِ گرهگاه هایِ 30 سال ِپیش شان و یا گُذر از آنها ، دیده نمی شود. چونکه در اینجا کوتاهی، سُستی و یا لغزش در تصمیم گرفتن جان کسی را به خطر نمی اَندازد. چرا هرگز، باید گره ای گشوده گردد، و یا گرفتاری ای زدوده شود، تا زمانی که آن گره و آن گرفتاری تنها دَستاویزی برای سرگرمی می باشند؟ این است سرگُذشتِ اپوزیسیون ایرانی در 30 سال گُذشته که هنوز باور دارد که مردم برایِ گشایش ِ گرفتاری هایشان از "شکیبایی ایوب" و "عمر حضرت نوح" برخوردار هستند.
نوشتار تازه شما، تجلی درماندگی ِدیدگاهِ بَخشی از کسانی می باشد که در 30 سال گذشته، در زمینگیر کردن اپوزیسیون نقشی به سزا داشته اند و دیگر اینکه این نوشتار نشان میدهد که شما از سه دهه شکست هیچ درسی را نگرفته اید. اگر پس از سی سال شکست و دربدری هنوز دو دستی به آموزه هایِ راهبُردی و برنامه هایِ سَتَرون 30 سال پیش خود چسبیده اید که تنها شیوه اندیشیدن و دیدگاه سياسی خودتان و دوستانتان را درخور فرمانروایی در این کشور میداند، و هیچ نشانی از کوتاه آمدن، مُدارا کردن و یا دگرگونی در اندیشه هایِ شما برای نزدیک شُدن به دیدگاه هایِ سایر سازمان هایِ دمکراتیک، دیده نمی شود، پس بدانید که زمان برای گُذر از اندیشه هایِ سنگواره ای شما که راهبندِ جُنبش آزادیخواهی مردم ایران در 30 سال گُذشته بوده است فرارسیده است. و جَنبش ِآزادیخواهی مردمِ ایران در حال گُذر از آن بخش از اپُوزیسیون است که در 30 سال گذشته تنها هنرشان بکارگیری هزاران ترفند برایِ زمینگیر کردن آن و پیشگیری از گُسترش فرهنگِ آزادیخواهی و دمکراسی بوده است. زیرا باشندگی ِ اندیشه هایی که شما آن را نمایندگی می کنید در جُنبش، نه تنها سودی برای جُنبش ندارد، بلکه علت اصلی در راهبند شدن ِ آن در 30 سال گذشته بوده است.
و از آنجا که هیچگونه امیدی به این اپوزیسیون با این کارنامۀِ "درخشانی" که در 30 سال گَذشته از خود بجای گُذاشته است نمی رود (زیرا ناتوان از برپایی ائتلافی بر سر کمینه هایِ دمکراتیک و دادن ِ پیشنهادِ تازه و شایسته ای برای ادمه مبارزه است)، زمان برایِ در انداختن برنامه ای نو فرارسیده است. یکی از برنامه هایی که میتواند به امیدهایِ خُفته برایِ برپایی دمکراسی در ایران جانی دوباره بخشد، پُشتیبانی از جَنبش آزادیخواهی مردم ایران به رهبری آقای رضا پهلوی می باشد.
تا آنجاییکه من بیاد می آورم آقایِ رضا پهلوی از زمانی که پا به میدان مبارزه گُذاشته اند، همیشهِ هَمِۀِ سازمان هایِ سیاسی ایران به یگانگی و برپایی ائتلاف بر سَرکمینه ای از برنامه هایِ مَردمسالارنه فراخوانده اند. در جایی دیده نَشده است که ایشان از ساختار ِ پادشاهی در خاستگاهِ یگانه برنامه برایِ جانشینی ساختار کنونی ایران، گُفته ای به میان آورده باشند. ولی باژگونه، او همیشه هواداران خود و دیگر هموندان ِ سازمان هایِ سياسی ایران را به رواداریِ و برتابیدنِ دیدگاهایِ گوناگون ِ مردمسالارانه تشویق کرده اند. ولی شوربختانه همیشه با برخوردِ سَرد و سَختی از دیوارهای بدبینی و بدگمانی ِ سازمان ها روبرو شده اند؛ آنها نه از فراخوان آقای رضا پهلویِ پُشتیبانی کرده اند و نه خود در برپایی ائتلافی دمکراتیک کامکار بوده اند.
از آنجا که خیلی از اُردوگاه های سياسی، مبارزه برایِ آزادی و دمکراسی در ایران را در خاستگاهِ دارایی هایِ خود ویژهء خويش می انگارند، بیشتر ِ سازمان هایی که عنوان دمکرات را نیز یدک می کشند، همیشه بجایِ نگرورزی موشکافانه به درونمایۀِ پیام ِآقای رضا پهلوی در همکاری و همیاری سازمان های دمکراتیک با یکدیگر، همیشه او را آماج تازش و افترازدن هایِ پیشداورانه و بی پایه در "آهنگِ ایشان در برپایی ِدوبارۀِ ساختار پادشاهی" کرده اند، آنهم بدون ِ پیش کشیدن نشانی یا مدرکی که ادعاهای آنها را اثبات کُند، چیزی که تنها ریشه در تئوری توطئه می تواند داشته باشد.
بیرون دادن یک آگاهینامه مشترک به نمایندگی همۀِ سازمان هایِ دمکراتیک برایِ پافشاری بر اَرج آنها بر ارزش هایِ مردمسالارانه و همکاری آنها در ایران آینده و در چهارچوبِ بُنپایه هایِ دِمُکراتیک، کمترین خویشکاری ای است که می توان از آنها اُمید داشت. کوتاهی کردنِ این سازمان ها در انتشار اینچنین آگاهینامه ای، دلیل و نشانِ آشکاری از پایبَند نبودنِ آنها به ارزش هایِ مردمسالارانه است.
یکی از زمینه هایِ نهادینِ شدنِ دمکراسی در هر کشوری، پرورش یافتن فَرهنگِ دمکراسی است که در بستر اعتمادِ دو سویۀِ نیروهایی که خواهانِ برآورده کردن آن هستند، رشد می کُند و گوالیده میشود. اگر این پیش فرض را می پذیریم، پس باید که تا فرصت هست، همین امروز گام هایِ بایسته را برایِ نزدیک شدن به یک دیگر برداریم، زیرا در فردایِ فروپاشی ِ نابهنگام ِ سامان ِ خودکامگی ِ آخوندی در ایران، که بسان بادکُنکی در حال بادشدن است، و هر روز امکان پُکیدن آن میرود، زمان ِدرخور برایِ اینکار و در آن روز در دست نخواهد بود. در اینچنین وضعی، در آن روز آنچنان هرج و مرجی در این کشور سایه خواهد انداخت، که هر گروهی برایِ بدست گرفتن اهرم قدرت سیاسی نُخستین کاری که خواهد کرد بالارفتن از روی پیکر مردۀِ هماوردِ های خود خواهد بود.
آیا گوهر پیام آقایِ رضا پهلوی در پدافندی از حقوق بشر، سکولاریسم، آزادی و دمکراسی تا این اندازه ناگویا و ناروشن است که گرفتن پیامِ او برایِ بخشی از اپوزیسیون، نمی تواند امکان پذیر باشد؟ و یا چه واژگان ِ ناهنجاری را در رساندن ِ پیامشان بکار می گیرند که مفهوم آن را برایِ بخشی از اپوزیسیون ایران بسی دشوار کرده است؟ یا اینکه شاید برداشتِ دمکرات هایِ ایران از دمکراسی و آزادی تافته ای جُدابافته از برداشتی است که جهان آزاد به آن باور دارد و بر پایۀِ آن، سامان ِخود را میچرخاند؟
چگونه ما جُمهوریخواهان می توانیم نام ِخود را دمکرات نهیم، ولی پیشیزی ارزش برایِ رایِ آن بخش از مردم ِایران نشناسیم که خوشبختی خود را در ساختار ِ سياسی دیگری، سوایِ ساختار آرزومندِ ما، جُستجو می کُنند؟ آیا این دمکراسی " افسانه ای" که ما در خوابِ خود برایِ ایران می پنداریم، برآمده از رای ِیک همبودگاه تک صدا خواهد بود و یا بازدۀِ گوناگونی و بَرخوردِ اندیشه هاست؟ اگر به براستی ما به گوناگونی اندیشه ها در همبودگاهِ ایران باور داریم و آنرا گرامی میداریم، پس دُشمنی کور ما با آن بخش از مردم ِایران که ساختار ِ پادشاهی را یک نهادِ ضروری برایِ پاسداشتِ یکپارچگی کشور و برپایی دمکراسی پارلمانی در ایران می اِنگارند، از بهر چیست؟ آن هم در جایی که آقای رضا پهلوی سرنوشتِ تاج و تخت خود را به رای آزادِ مردم در یک همه پُرسی، واگُذار کرده اند. براستی آنها که می خواهند بدون ِ روی آوردن به رای مردم، ساختار سياسی آینده ایران را از پیش تعیین کُنند، و آن را به زور به مردم بپذیرانند، با کُدامین ویژگی خود را دمکرات مینامند؟ تفاوت این نمونه از "دمکرات ها" با هواداران ِ دیدگاه ولایت فقیه در چیست که مردم را بسان "گوسپندانی" می پندارند که توان شناختِ خوب از بدِ خود را ندارند و تصمیم گرفتن برای سرنوشتِ مردم و کشور را خویشکاریِ ولایت فقیه میدانند؟
پاسخ به این پرسش بسیار ساده است. بَخشی از دمکرات هایِ ایران از آنرو از روی آوردن به رایِ مردم برایِ تعیین ساختار آینده کشور درهراسند، زیرا که می توانند بازدۀِ رای مردم را آشکارا پیش بینی کُنند. آنها می دانند که بخش ِ بزرگی از مردم ایران هوادار ساختار پادشاهی هستند، و از اینرو این بخش از اپوزیسیون نمی خواهد که ریسک یک گزیدمان ِآزاد را بپذیرد، که بازدۀِ آن رَستاخیز ِ دوبارۀِ سامان ِ پادشاهی در این کشور باشد، و از آنجا نیز که نمی خواهد که چهرۀِ خود را در خاستگاهِ یک "دمکرات" از دست بدهد، آنجا که گُفته از همه پُرسی یا گُزینش آزاد و روی آوردن به رای مردم در میان است، بجایِ ایستادگی در برابر رای مردم، و بخطر انداختن چهرهء "دمکراتش"، خودِ موضوع را، که گُزیدمان آزاد و روی آوردن مستقیم به رای مردم باشد، به زیر پرسش می برد، آنهم با پیش کشیدن گُفتاوردهایِ شاخه ای در راستای به گُمراهی کشاندنِ راه های رسیدن به دمکراسی و پیش آوردن پرسش هایِ بی پایه ای همچون: "کدام گُزیدمانِ آزاد؟"، زیرا که در فرهنگ واژگانِ سفسطه بافی و آسمان ریسمان کردن این آقایان برایِ توضیح واژۀِ "گُزیدمان آزاد" بجای یک معنی ده ها معنی آن هم برایِ زمان ها و آماژهایِ گوناگون و ضروری بایگانی شده است.
بازدۀِ این شیوه از تنگ نگری بَخشی از اپوزیسیون از آماده نبودن برای پیشوازی از ائتلاف های تازه در میان نیروهایِ دمکرات، در برپایی جبهه دمکراسی خواهی، ادامهء وضع پیش ِرو و ادامِۀِ فرمانروایی خودکامگی آخوندی در ایران بوده است. به زبان دیگر، آن بَخش از اپوزیسیون که همیشه راهبندِ برپایی ائتلاف هایِ دمکراتیک بوده است، ادامۀِ فرمانروایی خودکامگی آخوندی در ایران را به ریسک ائتلاف کردن با دیگران و از دست دادن ِچیرگی و هِگِمونی (hegemony) خود، برتری داده است.
زمان برای گُذر از سازمان هایی که باشندگی آنها در اپوزیسیون تنها نغش پیشگیرانه از روند جَنبش داشته است، رسیده است. در اینجا، خویشکاریِ آدم هایِ دمکرات و آزادیخواه، برجسته می شود که بتوانند بدون گرفتار بودن در تعصب ها و وابستگی هایِ سازمانی به گردِ هم آیند و خود را در یک جبههء دمکراسی خواهی سازمان دهند. يکشنبه، 2009/03/29
اََستام (اعتمادِ)، ستواندن (اثبات کردن)، ایزانیدن (تشویق کردن)، بُنپایه هایِ (اصول)، پراکُنیدن (انتشار)، پرویزه (تجلی)، پَژمرگيدن (به خطر انداختن)، پیغان (فرض)، جهانگرایی (سکولاریسم)، چَکادِ (جبهۀِ)، چم (معنی)، داوش (ادعا)، دستکی (مدرکی)، دیدمان ِدسیسه (تئوری توطئه)، راسته (مستقیم)، رُستَيدن (رشد کردن)، زیوَش (عمر)، ژایشی (فرصتی)، سُهش (احساس)، ستِیهَندِگی (تعصب)، سیج (ریسک)، شایش (امکان)، شوند (علت)، فَرانمود (توضیح)، فَرنام (عنوان)، فَرنود (دلیل)، کارتاری ها (فعالیت)، کشورمداریک (سیاسی)، کَهرمان (قهرمان)، مَجد (قدرت سیاسی)، مینش (مفهوم)، نشاخت کُردن (تعیین کُردن)، نهاده (موضوع)، نهادین (اصلی)، نِهِش (وضع)، نیازین (ضروری)، وداییدن (تصمیم گرفتن)، هم انباز (مشترک)، همیستاری (تفاوت)، همایه هایِ (ائتلاف های)، هودۀِ آدمی (حقوق بشر)،
در ضمن ايشان بجای ح از هـ، بجای ق از غ، بجای ط از ت، و بجای ص از س استفاده می کنند.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |