پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
مجموعهء دروغگو ها*
شبه نمایشنامه در سه پرده
بصیر نصیبی
«هالیوود در کنار پنتاگون وسیلهء مسخ انسان هاست».
سید محمد خاتمی به هنگامی که وزیر سانسور رژیم بود
گفتم: «چی شده باز زنگ می زنی؟ نکنه این دفعه دیگه می خواهی از شهامت هیئت سینمایی هالیوود برام بگی!»
گفت: «نه بابا، دارم از حیرت شاخ در می یارم».
گفتم: «فکر می کنی هنوز شاخ در نیاوردی؟ آینه بدم خدمتتون؟»
گفت: «آخه، ببین، چند روز پیش بود که خبرگزاری های حکومتی "اندر مضار هالیوود فاسد" قلم فرسایی می کردند و ایرنا نوشته بود: "مراسم سالانهء اسکار، که ظاهراً براي تقدير از دست اندرکاران سينماي هاليوود و جهان برگزار مي شود به ميداني براي تبليغ انحرافات جنسي تبديل شده است. در مراسم امسال که بامداد دوشنبه به وقت تهران پايان يافت شون پن، بازيگر سينماي هاليوود به سبب بازي در فيلم "ميلک" اسکار بهترين بازيگر مرد را دريافت کرد. "ميلک" يک سياستمدار آمريکايي است که انحراف جنسي داشته و به قتل مي رسد. شون پن و "داستن لنس بلک" (نويسنده داستان زندگي اين سياستمدار آمريکايي که داستانش اسکار بهترين فيلمنامه را بدستآورد) در اظهارات خود در اين مراسم از مخالفان همجنس بازي و ازدواج همجنس بازان در آمريکا خواستند در نظرات خود تجديد نظر کنند"». و حالا خبر می شويم که يک هيئت عاليرتبه از هاليوود به تهران رفته است...»
گفتم: «البته بماند که همین آقای شون پن در دوران پر افتخار شبه اصلاحات به ج.اسلامی سفر کرد و در نماز جمعه حضور یافت و با دزد و قاتل سرگردنه، رفسنجانی، عکس یادگاری گرفت. اگر بخواهیم تاریخچهء حضور هنرمندان در دار الخلافه و به دعوت آخوندها را مرور کنیم سخن به دارازا می کشد، بهتر اینکه به نقل مسایل همین 3 یا 4 ماه پیش تا سفر سفیران بلند پایهء سینمایی هالیوود به ج. اسلامی بسنده کنیم».
گفت: «پس پردهء اول نمایش را آغاز کنیم با بازی گلشیفته فراهانی در فیلم "مجموعه دروغها"، ساخته ريدلي اسكات.
گفتم: «خب من اصل ماجرا را در همان وقت مطرح کردم و هر چند تکرار آن، هم برای خودم و هم خوانندهء آگاه ملال آور است اما، برای اطلاع کسانی که از همه این اتفاقات برداشت هایی داشته اند که از طریق سایت ها ورادیو تلویزیون ها دریافت کرده اند به ناچار و بطور خیلی خلاصه این اتفاقات را مرور می کنیم».
گفت: «تو ادعا داشتی که اصلاً این خانم با اجازهء مقامات در این مجموعه بازی کرد؛ پس اون همه سر و صدا، بگیر و ببند؛ و تهدید از چه بابت بود ـ تا اون جا که وزیر ارشاد فرمود زیر پا لهش می کنیم؟ (یعنی می کشیمش )».
گفتم: «من ازخودم ادعایی را مطرح نکردم بلکه گزارش ها و نوشتار های مطبوعات داخلی را به هم ربط دادم. در حاشیه اضافه کنم من روانشناس مسایل اجتماعی نیستم اما با تأملی که به خصوص در مورد جوانانی که در ج. اسلامی به دنیا آمده اند و یا در سنی بوده اند که رشد فکریشان در حکومت زیر سلطهء آخوند شکل گرفته، داشته ام به این نتیجه رسیده ام که خانواده در تعلیم و تربیت بچه ها خیلی بیشتر از جوامع باز تأثیر داشته است. چون محیط هم به شدت آلوده به فساد و دزدی و دروغ و حقه و کلک شده، خب، نسلی هم که در این محیط رشد می کند اگر سال های شکل گیری شخصیتش در خانواده ای باشد که خود در بافت حکومت بوده است و یا برای حفظ بقای خود دایم تظاهر به تقدس، خدا داری، روزه داری، نماز خوانی، حجاب داری می نماید، بچه ای دو شخصیتی بار می آید و بعد، دروغ و تظاهر و زندگی با ماسک هم بخشی از شخصیت او می شود. از استثناها که بگذریم، نمونه های بسیاری در اجتماع می توانیم سراغ کنیم که فرزندان همان راه والدین را رفته اند. دختر ها و پسر مخملباف همان محسن مخملباف هستند که فقط فاصله سنی با پدر دارند. در ماجرا های هنری ـ سیاسی این چند ماه هم همه حادثه سازان دایم دروغ گفته اند».
گفت: «خب، گلشیفته رفت و بدون اجازه در فیلم امریکائی بازی کرد».
گفتم : «من به دقت مسایل سینما را در جمهوری اسلامی تعقیب می کنم و از لابلای همان مطبوعات داخلی تحت کنترل هم می شود بسیاری از واقعیت هارا بیرون کشید. (با یکی ار دوستانم تلفنی صحبت می کردیم. گفت: "در جریان انتخابات هستی؟" گفتم: "بله، از طریق کیهان شریعتمداری". گفت: "چطور تحمل می کنی؟" گفتم: "چاره ای نیست. کیهان آئیهء رژیم ج. اسلامی است و روزی نامه های دوم خردادی هم آن روی سکه قلب ولایت فقیه اند، منتها ریاکارانه ماسک تحول خواهی به چهرهء کریه خود زده اند؛ آن گونه روزی نامه ها بیشتر ار روزی نامه شریعتمداری آزار می دهند"). بگذریم، همان موقع زمزمه هایی شنیده شد که قرار است خانم در مجموعهء "دروغ ها" ظاهر شود. این خبر را هم مطبوعات حکومتی منعکس کردند که خانم با اجازهء وزارت ارشاد در این مجموعه حضور پیدا می کند. سایت انتخاب هم نوشت: "پس از گزينش گلشيفته فراهاني براي بازي در فيلم، سازندگان، تغييراتي در فيلم نامهء اوليه دادهاند تا حضور فراهاني در فيلم با موازين ويژهي قانوني ايران در تضاد نباش". فیلم هم ساخته شد، خانم هم بعد از "بازی غیر شرعی" در فیلم خوشبختانه، به گفته خودش، بدون هیچ مزاحمتی در ج. اسلامی خوش می گذراند، منتها بعد از مدت کمی خبر اولیه از روی سایت ها غیب شد و شکل ماجرا تغیر کرد».
گفت: «اول گفتند خانم ممنوع الخروج است».
گفتم: «بعد معلوم شد این اظهار نظر هم دروغ بوده است، ممنوع الخروج بودن خانم هم از نوع ممنوع الخروجی های کسانی است که بدون هیچ مانعی خارج می شوند و اینحا هم به برکت و نعمت می رسند. این خانم برای شرکت در مراسم نمایش فیلم از مرز رسمی ج. اسلامی خارج می شود وخودش را به هاليوود می رساند و آنجا ادعا می کند که او هم مثل شیرین عبادی حجاب ندارد اما در ج. اسلامی که هست به فرامین آخوندها به ناچارگردن می نهد».
گفت: «بله، همین خانم در پاریس، و قبل از سفر به امریکا، با همسرش با سردلال سینمایی ج. اسلامی ملاقات می کنند و در پی آن خانم همهء حرف ها پیرامون ممنوع الخروج بودنش را تکذیب می کند. سر دلال هم جریان این ملاقات را به دارالخلافه گزارش می کند. اما چرا در عکسی که از این خانم و همسرش در کنار سر دلال مخابره شده خانم در پاریس هم با حجاب اسلامی رویت می شود؟»
گفتم: «لابد تشخیص داده است که تشعشع مویش برای سردلال منع شرعی دارد! و حالا این مورد را که ایشان دروغ گفته اند و یا تقیه کرده اند را بیاد داشته باشید تا موارد دیگر را خدمتان عرض کنم».
گفت: «بعد گفته می شود ایشان دیگر پناهنده شده اند؛ و این دوره ای ست که اپوزیسیون امکانی پیدا می کند تا با ستایش از شهامت گلشیفته خانم به وظابف ضد حکومتی خود به بهترین و کار ساز ترین شیوه عمل کند. البته هدایت جریان تشنهء اینگونه افتخارات هم مثل همیشه بعهدهء دکتر علیرضا نوری زاده است.اما این دوران هم چندان پایدار نیست چون گلشیفته خانم که در مصاحبه با نيويورك ديلي نيوز فرموده بود: "من به خاطر اين فيلم دردسرهاي زيادي كشيدهام. مقامات ايراني، گذرنامه مرا گرفتند و نيروهاي امنيتي بارها از من بازجويي كردند» ناگهانی ماسکش را تغیر می دهد و در جلسهء ویژهء نمایش فیلم مهرجویی آب پاکی روی دست مبارزین ضد رژیم می ریزد و میفرماید: "به هر حال من همیشه یکی از افتخاراتم این است که بتوانم یک سفیر خیلی خوبی برای ایران (ج.اسلامی) باشم برای اینکه به شدت عاشق ایران (نظام ج. اسلامی) هستم و مطمئنم هیچکس به اندازه من برای ایران (جمهوری اسلامی) تبلیغ نکرده و نخواهد کرد. من همیشه گفته ام که ایران (همان ايران تحت سلطه رژیم ولایت فقیه) بهترین جایی است که یک فرد می تواند در آن زندگی کند و جایی است که یک نفر می تواند خوش (!) بگذراند، در هر شرایطی؛ و فردا هم همه چیز را مشخص می کند که چه خواهد شد. به هر حال من با پاسپورتم از ایران (پاسپورت ح. اسلامی) آمده ام و انشاءالله با همین پاسپورت هم به ایران (دار الخلافه) بازخواهم گشت"».
گفت: «پس چرا همان وقت مشاور اندیشمند رئیس جمهور مردمی اعلام نکردند که ایشان مشکلی ندارند و می تواند به بهشت برینی که آخوند ها ساخته اند برگردند؟»
گفتم: «صبر کن این نمایشنامه 3 پرده دارد آنچه برایت تعریف کردم مربوط به پرده اول بود که داریم پشت سر می گذاریم تا برسیم به پردهء دوم... همين گلشیفته خانم که ایران اشغالی را جائی می داند که یک نفر واقعاً "میتونه خوش بگذرونه"، البته نمیگه پس چرا جوونا اینقدر خودشونو به این در واون در می زنند تا از این بهشت بگریزند؟ یعنی خوشی زیر دلشون زده؟ اما، با اين همه هنوز خانم مغضوب نمایانده می شود و قرار است ايشان را آقای وزیر محترم سانسور احمدی نژاد شخصاً زیر پای مقدسشان لهش کنند».
گفت: «بعد، روزهای جشنواره فجر فرا می رسد در حالی که خانم هم هنوز متمرد و از خوارج محسوب می شود. فیلم به "خاطر الی" هم ـ که خانم گلشیفته در آن بازی کرده ـ توقیف است. اما همان زمان که فیلم را به بهانه توقیف بودن از لیست فیلم های جشنوارهء فجر حذف کرده اند، خودشان فیلم را همراه با یک گروه مجهز خبرنگار و عکاس به برلین می فرستند».
گفتم: «بله، هیچ فیلمی بدون اجازه، صلاح دید و خواست ج. اسلامی نمی تواند در هیچ جشنواره و یا رویدادی در خارج از ایران شرکت کند. اگر کارگردان فیلم و یا هر کس دیگر چنین ادعایی کند حتم داشته باشید که دروغ می گوید (به عنوان این گفت و شنود توجه کنید). اینها که خودشان می داند صدای "فجر" شان را بقال سرکوچه هم نمی شنود، فیلم را می فرستند به برلین تا برای سینمای جمهوری اسلامی، به خصوص در دوران احمدی نژاد که خانم مرکل صدر اعظم او را هیتلر کوچک دانسته، موقعیت بسازند. می دانید فستیوال برلین امسال رودر بایستی را کنار گذاشت و رسماً پروپاکاندا ـ فیلم سفر های احمدی نژاد را هم نشان داد؟«
گفت: «به نظر تو فیلم "به خاطر الی" شایسته هیچ نوع تقدیری نبوده است؟
گفتم: اول اینکه من (که ده ها مقاله و چند پژوهش و چند کتاب در مورد بهرهء سیاسی رژیم های سرکوبگر از سینما نوشته ام و سخنرانی ها و مصاحبه های بسیاری داشته ام)، توجهم به بهره های سیاسی ای است که ج. اسلامی از سینما می برد نه ارزش های هنری فیلم های سینمای جمهوری اسلامی؛ و اگر این فیلم شاهکار سینما هم باشد ذره ای در قضاوت من تاثیر نخواهد گذاشت. خب، اگر کسی برای نمونهء به بهرهء سیاسی از ورزش استناد می کند که دیگر برایش مطرح نیست کدام فوتبالیست بهتر بازی می کند یا فلان گل خوب در زمین رقیب نشسته است و یا نه. علاوه بر من، رضا علامه زاده هم، قبل از اینکه تغیر موضع بدهد، در کتاب "سراب سینمای اسلامی" و پرویز صیاد در کتاب «سینمای در تبعید» و در سخنرانی هایش با همین دید به سینمای جمهوری اسلامی نگاه کرده اند. حتا صیاد پا را از این حد هم فراتر می گذارد و اعتقاد دارد هر چه فیلم های صادراتی و فستیوالی بهتر باشند آب بیشتری به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزند. مگر وقتی آقای "کسلیک" به جمهوری اسلامی سفر کرد اظهار تأسف نکرد که در ویترین موزهء جوایز رژیم یک خرس کم است، و از آن پس 3 خرس به موزه افزوده شد؟ دیگر از این واضح تر می شود همگامی رفتار کسلیک را با خواست سیاسی ج. اسلامی مشاهده کرد؟»
گفت: «پس همان شگرد همیشگی، یعنی صدور فیلم برای جشنواره ها و بزک چهره رژیم و..؟»
گفتم: «علاوه بر آن روال همیشگی رفتارشان، اینجا باید طوری سر و صدا راه بیندازند که انگار فیلم "به خاطر الی" مظلوم واقع شده. همین کار را هم می کنند و البته این شگرد را بارها برای تحت تاثیر قرار دادن داور ها در کن و برلین و جاهای دیگر بکار گرفته اند. پس ما کی میخواهیم نسبت به حقه ها و کلک های آخوندها هوشیار بشویم ،30 سال کافی نیست؟»
گفت: «اما در این قضیه سیر حوادث به گونهء متداول طی نمی شود و خود خانم گلشیفته بطور ناگهانی سر وکله اش در برلین پیدا می شود و اذعان می کند که میهمان کسلیک است. مگر این خانم ادعا نکرده بود که فقط در داخل محجبه می شود؟ اما می بینیم که در برلین هم با حجاب کامل اسلامی حضور پیدا می کند و همان حرف های جلسهء مهرجویی را تکرار می کند».
گفتم: «بله، دارد خودش را برای اجرای پردهء دوم آماده می کند».
گفت: «اما هنوز هیچ واکنش مثبتی از جانب عوامل رژیم مشاهده نمی شود».
گفتم: «هیچ واکنشی؛ نه مثبت ونه منفی. اما، همزمان با فستیوال برلین که خرس نقره ای را دستگیر و تحویل جمهوری اسلامی می کند، یکباره و در عرض 48 ساعت، باند حاکم، که می خواستند گلشیفته را اعدام کنند و حکم ارتدادش را هم صادر کرده بودند، شیفتهء او می شوند و او را به گلی تشبه می کنند که در گلستان ولایت فقیه (!) پرورش یافته است (به سخنان مشاور رئیس جمهور در وصف جمال و کمال خانم توجه کنید). رئیس جمهور محبوب و مردمی هم در همین روزها دستور می دهد که فیلم را در جشنوارهء فجر هم بپذيرند و چند تا جایزه هم نصیبش کنند. اصغر فرهادی هم از دو خدا ـ خدای سر زمین کفر و گناه (فستیوال برلین) و خدای پاک و مقدس ج. اسلامی (فستیوال فجر) سپاسگذاری می کند».
گفت: «و کسی هم سئوال نمی کند که چرا همان زمان که گلشیفته خانم در لس آنجلس بود و متن دیکته شده را هم قرائت کرده بود هیج نشانه ای از رأفت و شفقت در رفتار حکومتیان مشاهده نشد؟ بعد آخوندها انقدر بخشده می شوند که رفتار و اعمال کسی را که سند نجابتش را باطل کرده و ملحدش شناخته اند و قرار است "زیر پا له بشود" می بخشند اما 70 هزار زن را در طرحی فاشیستی با عنوان «امنیت اجتماعی» به بدست گزمه های حکومتی سپرده و التزام می گيرند، سر و صورت بدحجاب ها را خونین و مالین کرده و زهرا کاظمی را با آن شقاوت و بعد از تجاوز کشته و پزشک جوان، زهرا بنی یعقوب، را که حجاب را هم رعایت می کرده با شقاوت به قتل می رسانند. درگزارش روزی نامه های حکومتی از اوايل بهمن ماه امسال 35 نفر از پرستاران زن بيمارستان 1000 تختخوابي تهران را به هستهء گزينش دانشگاه تهران فرا خوانده اند و در آنجا حکم اخراج شان به آنها اعلام شده است. بر اساس گزارش مذکور، علت اخراج اين پرستاران "عدم رعايت حجاب" و "عدم اعتقاد به مباني جمهوري اسلامي" عنوان شده است. به این اعمال و جنایت ها می توان هزاران جنایت دیگری را که این آدمخواران مرتکب شده اند اضافه کرد که البته اینجا جای بحثش نیست. و در همین روزهاست که، باز هم بطور غیر منتطره، با درخواست شمقدری، مشاور هنری رئیس جمهور، مقام ریاست جمهور از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خواست تا موانع حضور اين فيلم در جشنواره بر طرف شود(چه رئیس جمهور حرف گوش کنی!). به موازات نامهء احمدي نژاد و دستور صفار هرندي مبني بر اجراي مفاد نامه، جعفري جلوه، معاونت سينمايي وزارت ارشاد، گفت: "با توجه به اين كه ما از حضور فيلم درباره الي در جشنواره استقبال كرده و مي كنيم، طبيعي است كه نظر صريح و صوابديد مقامات عالي كشور را با اشتياق اعمال خواهيم كرد كه اگر ملاحظه اي هم در مورد حضور اين فيلم در جشنوارههاي داخلي و خارجي (مگر برای شرکت در برلیناله مشکلی ایجاد شده بود؟) وجود داشته است، مربوط به سطوح تصميم گيري فراتر از مديران سينمايي كشور بوده است". و بعد هم سایت انتخاب، به نقل از جواد شمقدری، مشاور هنری محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران، می نويسد: «نظر آقای احمدی نژاد این است که خانم فراهانی همین امروز به تهران بازگردد». البته بعد از اینکه خر شان از پل گذشت و برای "به خاطر الی" موقعیت فستیوالی ساختند. آقای شمقدری در ادامه با اشاره به نقشهای قبلی گلشیفته فراهانی و هنرنمایی او در فیلم میم مثل مادر، ساخته رسول ملاقلیپور که به گفتهء او "دل میلیونها ایرانی را به درد آورد" افزود: "گلشیفته فراهانی خطایی کرده و بعد پشیمان شده است (کی خانم ابراز پشیمانی کرد؟) فکر میکنم مسئولان جامعه اسلامی باید با سعه صدر(!) با این موضوع برخورد کنند». به این ترتیب، با انتشار این اطلاعیه، پردهء دوم نمایشنامه هم با موفقیت اجرا می شود ( تماشاگران بر می خیزند وبه شدت ابراز احساسات می کنند. پرده بسته می شود)».
گفت : «بعد..؟»
گفتم: «مسایل مرتبط با تخریب گلزار خاوران پیش می آید و این رفتار رژیم، که نشانهء پستی و پلشتی ملاهاست انعکاس وسیع می یابد. همین طور رفتار با اقلیت های مذهبی شدت می گیرد. آزار بهائیان ابعداد جدیدی پیدا می کند. و صدای اعتراض دانشجویان، زنان، معلمان و کارگران رساتر می شود. در این شرایط، به روال همیشگی، باید اذهان را منحرف کنند. پس، ناگهان نشریات وسایت های اینترنی حکومتی پر می شود از خبر بهجت بخش "حضور برجستگان هالیوود" در درالخلافه و ذهن ها همه در اشغال پرده سوم این نمایش هیجان انگیز است و سایت سینمایی حکومتی سینمای ما می نویسد: "حضور هیئت عالیرتبه اسکار در ایران، از رئیس آکادمی گرفته تا ستارهای مثل آنت بنینگ و فیلمنامهنویس بزرگی همچون فرانک پیرسون و چند مقام سینمایی دیگر مهم هالیوود، آن هم به فاصله چند روز پس از اتمام مراسم اسکار، مهمترین خبر این روزهای سینمای ایران است. آن قدر که با این بسته خبری بسیار مفصل، "سینمای ما" بکوشد شما را در جریان این اخبار قرار دهد". بعد هم هنرپیشگان سینمای جمهوری اسلامی، فاطمه معتمد آریا و.. در کنار فرستادگان فاسد غرب عکس های جذاب می گیرند و خاطره خوش و بش با شان پن را زنده می کنند. به خصوص وقتی این بازیگران اسلامی در کنار آنت بنینگ هنرپیشهء معروف هالیوود و بازیگر نقش اول فیلم «زیبای آمریکایی» با آن سکانس های باز وبی پروا جلوی دوربین عکاسان ج. اسلامی لبخند می زنند در حقیقت به ریش مردم اسیر ایران می خندند و ماهیت یک سیستم ریاکار و چند چهره را به نمایش می گذارند».
گفت: «گفته شده که اینها برای ایجاد کارگاه های فیلم سازی و آموزش به جمهوری اسلامی سفر کرده اند!»
گفتم: «بله، همانقدر که سفر شرودر، صدر اعظم پیشین آلمان، غیر سیاسی و برای افتتاح یک مرکز پزشکی بود، سفر این هیئت هم برای آموزش سینماست! (باز هم توجهت را به عنوان این مطلب جلب می کنم)؛ منتها دروغ از آرایشگران حکومت اسلامی است که می شود تقیه و دروغ این هیئت البته سیاسی. در اين ميان، در دعوا های باند های حکومتی، بخشی از واقعیت حضور اینان نمایانده می شود. کیهان شریعتمداری می نویسد: "چند روزی است که یک هیئت سرشناس از سینماگران آمریکایی، از جمله تام پولاک، رئیس کمپانی یونیورسال، و سد جنیس (سد گانیس)، رئیس آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک آمریکا (اعطاکنندهء جایزهء اسکار)، و آنت بنینگ، هنرپیشه معروف هالیوود و بازیگر نقش اول در فیلم زیبای آمریکایی، و... به ایران آمده اند. برخی از اعضای این هیئت، از جمله جنیس، از سیاستگذاران اصلی هالیوود و در آمریکا دارای مقام رسمی در حد یک وزیر است. او بدون کمترین مانع و هر وقت بخواهد می تواند با عالی ترین مقامات آمریکایی دیدار کند. او طی چند سال اخیر با جرج بوش، سناتورهای آمریکایی - از هر دو جناح بازها و کبوترها - و اعضای دیوان عالی آمریکا ملاقات های پی در پی داشته است. وظیفهء جنیس و هیئت همراه او گسترش فرهنگ و سیطرهء سیاسی آمریکاست"».
گفت: «نخستین جلسهء معارفه را هم مجید مجیدی آغاز کرده که به گفتهء خودش ذوب در ولایت است و جلسات دیدار رهبر با هنرمندان را هم هدایت می کند. پس رهبر معظم هم چراغ سبز داده است. اما انگار اختلافی و یا شکافی در میان حامیان باند احمدی نژاد رخ داده باشد. خودشان هم از هم گلایه می کنند که چرا وزارت امور خارجه احمدی نژاد به همه بدون هیج مانعی ویزا داده است؟
گفتم: «نگران نباش؛ صلح وصفا برقرار است. اما اینها جمعی حزب الهی جان بر کف دارند که باید اینها را در توهم نگهدارند تا دلشان همچنان خوش باشد که رژیمشان با جهانخواران، و در رأسشان امریکا، در افتاده و پیروز و سر بلند شده است. پس باید گاه انتقاد هایی بکنند تا اعتماد این تهی مغزان را همچنان جلب کنند. مجلسی هم که ـ به ادعای دوم خردادی های ورشکسته و تو سری خور ـ دست نشاندهء احمدی نژاد است، گاه ژست مخالفت می گیرد و وزرای احمدی نژاد را استیضاح می کند. علاوه بر اینها، مشاور هنری و البته اندیشمند مقام ریاست جمهوری می فرمایند که تا هنرمندان امریکایی از کرده های خود و ساختن فیلم های ضد اسلامی پوزش نخواهند مفتخر به شرفیابی به حضور مقامات نخواهند شد. یعنی آنها را با هزینهء هنگفت می آوریم و میهمانی های مفصل به افتخارشان می دهیم اما از دیدار رسمی مقامات محرومشان می کنیم (چه تنبيه وحشتناکی!) اين شگرد آنقدر سطحی و پیش پا افتاده است که شاید همان امت همیشه در صحنه و چماقداران را هم به خنده وادارد».
گفت: «اما در سایت سینمای ما می نویسند: "هر چند ویترین جوایز بینالمللی سینمای ایران دیگر کامل شده و از هر جایزه معتبری میتوان نمونهای در موزه سینما پیدا کرد (1200 جایزه در 15 سال دوم عمر جکومت آخوندها) و همین جایزهء خرس نقرهای هم سال قبل توسط رضا ناجی برای بازیگری در آواز گنجشکها به دست آمد اما اگر کمی واقع بین باشیم باید جای ویژهای برای این خرس نقرهای جدید باز کنیم"».
گفتم: «مقامات بارها گفته اند که سینمای جمهوری اسلامی در دنیا حرف اول رامی زند. و بلا فاصله ملاحظهء اول آدم فضولی مثل من می تواند این باشد که اگر این جوایر واقعی است که این سینماگران جمهوری اسلامی هستند که باید به هولیودی ها آموزش بدهند نه برعکس، چون من تصور نمی کنم میزان جوایز سینمای امریکا در جشنواره های دیگر در این سال ها هرگز به این حد رسیده باشد و اگر نه باید شما با ما همصدا شوید که جوایز را نه فیلم ها بلکه به رژیم اهدا کرده اند».
گفت: «اتفاقاً کیهان شریعتمداری در همین خصوص اعترافی می کند که هرگز نمی توان آن را از زبان باند خاتمی شنید، کیهان می نویسد: "براستی سیستم فیلمسازی آمریکا با هزینه های میلیارد دلاری و آن استودیوهای پرزرق و برق و عریض و طویلش چه تناسبی با سینمای ایران و این دفاتر لاغر و ضعیف فیلمسازی دارد که بیشتر در آن دلالی فیلم اتفاق می افتد تا چیزی به نام تهیه کنندگی؟ چه تجاربی از آن سیستم ماوراء خصوصی و سوپراستودیویی عجیب و غریب قرار است به این سینمای نحیف نیمه دولتی- نیمه خصوصی برسد؟"... پس این سفر بايد با مقاصد سیاسی دولت احمدی نژاد و باند های دورن حکومت برای چهر ه ساری این باند مرتبط باشد».
گفتم: «خب، نمی تواند بی ارتباط باشد، چون در آغاز ریاست خاتمی یک گروه حسن نیت و سفیران آشتی از جمهوری اسلامی به امریکا صادر شدند (نیکی کریمی، ملک جهان خزایی، تهمیه میلانی، فرشته طائر پور...) اما این بار احمدی نژاد یک برگ بُرنده تر را رو می کند و بلند پایگان سینمای هالیوود را با تقبل هزینهء سنگین، و البته از کیسهء مردم وارد می کند، یک لچک اسلامی هم سر زنانشان می اندازد. در آن زمان بیل کلینتون رئیس جمهور بود و حالا خانم کلینتون وزیر امور خارجه است. در هیئت ارسالی هم، لابد برای جور کردن جنس، یک بازیگر سیاه پوست – آلفروودارد- را هم وارد کرده اند».
گفت: «اما حرف خیلی خوشمزه، که فقط خوراک همان چماقداران و لباس شخصی های جان برکف است، اینکه دولت احمدی نژاد می خواهد وانمود کند که سهمی در این دعوت ندارد و خانهء هنرمندان کاملاً مستقل و بدون هیچ مشورتی این برنامه را تنظیم کرده است. بله دیگه، وقتی کشوری به شیوهء دمکراتیک! اداره می شود خب کانون هنرمندانش هم مستقل! عمل می کند».
گفتم: «البته توجه داشته باش که این نمایشنامه جنایی/ کمدی، جنبه های کمدیش خیلی قوی است، علاوه بر جريان ادعای استقلال خانهء سینما، چند جای دیگر هم از این گونه دیالوگ های طنز گونه مدد گرفته شده است».
گفت: «اما اینها سالهاست که به قول خاتمی برای مسخ شدن و بدست آوردن یک اسکار تلاش می کنند. تا حالا که نا کام مانده اند. می شود حدس نزدیک به یقین زد که می خواهند در اسکار سال دیگر برای فیلم اصغر فرهادی راه بگشایند؛ چرا که دیگر کیارستمی مهر سوخته ای شده و فعلاً نقطهء امیدشان اصغر فرهادی است که دایم تأکید می کند که فیلمسازسیاسی نیست (یادتان هست آن سال ها کیارستمی هم دایم بر همین عبارت تاکید داشت؟) و خدا شناس هم هست. در ارتباط با جایگزینی فرهادی به جای کیارستمی، امیر قادری هم در سایت سینمای ما می نویسد: "این یکی جایزه فرق میکند. بعد از سالهای سال که جشنوارههای خارجی به کاردستی های ایرانی جایزه دادهاند (ملاحظه می کنید که آنهمه افتخار تبدیل شد به کاردستی) و سینمای ما را به دلایل فرامتنی!؟ تحویل گرفتهاند، جایزهء جشنوارهء برلین به اصغر فرهادی برای بهترین کارگردانی، آغاز یک فصل تازه است. همان طور که دیتر کاسلیک مدیر جشنواره برلین گفت، امیدواریم دربارهء الی هم طلیعهدار حضور نوع جدیدی از سینمای ایران در جهان باشد"».
گفتم : «بعد عباس کیارستمی را از اوج به زیر می کشند و می نویسند: "از فیلمهای کودکانه عباس کیارستمی (بهرهء دو پهلو از واژهء کودک) تا آثار حاد افشاگرانهء جعفر پناهی، و نمونه های سطحی خانوادهء مخملباف و شاعرانههای احساساتی مجید مجیدی، هیچکدام آثاری نبودند که بینندهء خارجی با دیدن آنها تصویری ملموس و جاری از واقعیت جامعه ایران دریافت کند"»..
گفت: «یعنی بعد از 30 سال و با 1300 جایزه هیچ فیلمی نتوانسته واقعیت ملموس جامعه ایران را تصویر کند؟ حالا و فقط با یک فیلم، با همدلی آقای کسلیک، مردم به آرزوی دیرینه می رسند. عجب نمایش جذابی بود. حیف که دارد به پایان می رسد».
گفتم: «کمی صبر داشته باش آخر اين نمایش یک کمدی ـ جنایی تمام عیار است. پرده کم کم بسته شود، نور عمومی خاموش می شود یک پروژکتور بر یک نقطه نور می اندازد و اطلاعیهء روزنامه رسالت قرائت می شود :
بسم الله الرحمن الرحیم* مقالهء ديروز "چرا سكوت" آقاي حسين شريعتمداري، مدير مسئول روزنامه كيهان، را خواندم و از ورود هيئت سينماگران آمريكايي به تهران متاثر و متاسف شدم. نميدانم نام اين اقدام را غفلت يا چيز ديگر بنامم. اما به هر حال يك اقدام غيرقابل دفاع است. اما فرصت را غنيمت ميدانم و در آستانهء اقدام بجا و شايسته دادستان كل كشور در پيگيري جرايم جنگي مقامات رژيم صهيونيستي و نيز اقدام دادستان تهران مبني بر جلب 15 نفر از جنايتكاران اسرائيلي توسط پليس بينالملل، طرح شكايتي را به شرح زير خطاب به آيتالله دري نجفآبادي مطرح مينمايم.
حضرت آيتالله دري نجفآبادي
سلام عليكم
احتراماً، در انجام وظايف ذاتي آن دادستاني در برخورد با متهمين به هتك حرمت اسلام و مسلمين و توهين كنندگان به باورهاي ديني مردم مسلمان جهان، و مدافعين صهيونيست هاي كودك كش، افراد مشروحه زير را كه با پاي خود به حوزهء استحفاظي آن دادستاني وارد شدهاند با قيد وثيقه فوري يك ميليارد دلاري بازداشت نماييد:
1. مستر تام پولاك
2. مستر سدگانيس
اين آقايان از سردمداران هاليوود هستند كه در ساخت فيلم هاي موهن ضداسلامي و ضد ايراني به شرح زير :
1. ماجراي اينديانا جونز جوان [تبليغ و ترويج اسطورههاي صهيونيسم]
2. قلمرو [فيلم سراسر توهين به اسلام و مسلمانان]
3. ايوان قدرتمند [فيلم اهانت آميز باور به خداوند سبحان]
4. يونايتد 93 [توهين به اسلام و تلاش براي تروريست معرفي كردن مسلمانان]
كه به عنوان مدرك جرم اشاره ميشود، مشاركت و مباشرت مستقيم و غيرمستقيم داشتهاند. نسخ فيلم هاي موهن و مستهجن مذكور به عنوان سند جرم از طريق معاونت امور سينمايي وزارت ارشاد اسلامي و آرشيو صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران قابل دسترسي است.
پرده بسته و بسته تر می شود .
افکت پرواز هواپیمای قاصد های هولیودی، صدای خنده و قهقهء سردمداران هولیود، با فریاد های ضد امریکایی رئیس جمهورمحبوب، و صدای مجری اسکار که فرهادی را به صحنه می خواند، و صوت ملکوتی مقام معظم رهبری که علیه استکبار جهانی حرف می زند، و سخنان خاتمی که می گويد "هلیوود در کنار پنتاگون وسیلهء مسخ انسان هاست" در هم میکس می شود
پرده کاملا بسته می شود.
کف زدن ممتد حضار: اسلام پیروز است ، استکبار نابود است....»
مارس 2009 زاربروکن/ آلمان
------------------------------------
(*) عنوان مطلب از «مجموعه دروغها»، ساخته ريدلي اسكات، وام گرفته شده.
توضيحات:
تمام افزوده های داخل پرانتز از نويسنده است. همین طور علائم !
تصویر مطلب، از راست به چپ: آنت بنینگ، بهاره رهنما، فاطمه معتمد آریا، آلفر وودارد
شکوائيهء «حضرت آيتالله دري نجفآبادي» واقعی است و عیناً در روزی نامهء رسالت چاپ شده است.
وبلوگ:
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |