پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
زن ستيزی، حذف گرائی، و وابستگی زنان
(به مناسبت ۸ مارس،روز جهانی زن)
حمید حمیدی
«ممنوعيت آدمی نسبت به خويشتن به مراتب از ممنوعيت او نسبت به مال زيانبارتر است،
چرا که مال رفتنی و زايل شدنی است ولی ممنوعيت نسبت به خويش، بزرگترين موهبت الهی،
يعنی انسانيت آدمی را به نيستی و نابودی می کشاند...»
(دکتر نوال السعداوی)
****
در جامعهء ما کليشه های سنتی با اشکال گوناگونِ نگرش ها و بر اساس نابرابری های جنسيتی همچنان جريان دارد. بينش های واپسگرايانه ای که در طول زمان سبب جامعه پذيری نادرست افراد گرديده، مشکلی است که وجود داشته، دارد و تا زمانی که بينش غالب باشد، وجود خواهد داشت. اين کليشه های جنسيتی، تصاوير ذهنی بدون تغيير و قالب بندی شده ای می باشند که رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را جهت می دهند؛ رفتارهايی که بدون هيچ گونه تغييری تکرار می شوند و حتی بر ويژگی های روانی افراد نيز تأثير گذار خواهند بود.
برای نمونه، در جوامعی مانند جامعه ما، زن را از نظر هوشی پايين تر از مردان می دانند و حتی زنان را ناقص العقل می پندارند که اين نوع ديدگاه منفی، موجب احساس خودبرتر بينی مردان نسبت به زنان و ايجاد احساس حقارت در زنان نسبت به مردان گرديده است. هنگامی که بعضی از پدران و مادران، دختران را از رفتن به مدرسه و سپس دانشگاه باز می دارند و به آن ها می قبولانند که رسيدن به مدارج علمی، اجتماعی و سياسی مختص به مردان بوده و دختر تنها بايد کار خانه را بياموزد و علم و تحصيل برای زن بيهوده است، ناخودآگاه شخصيت زنان جامعه ما، به سمت رفتارهای بيهوده چون مدپرستی و مصرف گرايی سوق می يابد، زيرا اين زن نيازمند ابراز وجود است، می خواهد بگويد وجود دارد و سهمی از زندگی از آن اوست؛ بنابراين به شيوه های منفی متوسل می گردد. او می خواهد با آويختن هر چه بيشتر طلا به وجود خود و خريد بی رويه لباس،کنش خود را به اين تحقير، با نوعی جلوه گری کاذب بروز دهد. اما نمی داند که احساس کاذبش را در چالشی مداوم با خود حقيقی اش قرار می دهد، اين نوع زنان که تعداد آن ها در جامعه ما نيز کم نيست، چرا که از کودکی نقش هايی به آن ها ديکته شده که روح انسانی و هوش مادرزادی آن ها را تحقير کرده است و آن ها را به اموری تکراری و خسته کننده و بی نياز به تفکر و خلاقيت واداشته است، در حاليکه زن نيز بشری است که می تواند خالق تفکر و ايده های نو باشد. می توان گفت که اين باورهای قالبی، ذهنيت های ايستا و ثابتی هستند که هيچ گونه پايه های علمی و عملی ندارند. به عنوان نمونه علی رغم اين که بسياری معتقدند مردان باهوش تر از زنان هستند، دانشمندان پس از مطالعات گسترده متوجه شدند در عملکرد کلی هوش، هيچ تفاوتی بين زنان و مردان وجود ندارد.
انسان با اميد زندگی می کند و برای ادامه بقا نياز به انگيزه دارد و به عبارتی اين احساس که فردايی بهتر از امروز در انتظار اوست،(البته نه تنها از جنبه اقتصادی که از نظر اجتماعی و... فردايی با تکيه به توانايی و تلاش های پی گير)، اما سرنوشت غالب زنان برای خودشان غير قابل پيش بينی است. چگونه زنی که تمام ذهنيات او را خرافات و باورهای سنتی فراگرفته و هيچ تماسی با علم روز و مباحث روانشناسی ندارد می تواند فرزند خود را برای آينده ای سرشار از نوآوری و تخصص تربيت کند. از آنجا که خانه و خانواده اولين محيط تربيتی انسان است، بنابراين نيازمند به وجود مربی مهربان و با صفايی است که با تدبير و احساس، کودک خويش را درک کند و در مسير رشد، قدم به قدم با او همگام شود و پايههای تربيتی وی را برای آينده بنا کند، به راستی که بخشی از وضعيت امروز جامعه ريشه در تربيت ديروز مادران جامعه ما دارد.
اگرچه اهميت زنان در عرصه اقتصاد جهانی، طی دهه های اخير به سرعت افزايش يافته است اما هنوز زنان جامعه ما نمی توانند در اين عرصه پيشرفت کنند. هنوزهم برای زنان جامعه ما امکان پيشرفت در سلسله مراتب سازمانی واداری که بتوانند بپيش روند و از نردبان ترقی صعود کنند و رشد بلندمدت و پايداری را برای جوامع به ارمغان آورند،فراهم نگرديده است.
زهرا شجاعی، رئيس اسبق مرکز امور مشارکت زنان که با روی کار آمدن دولت نهم به مرکز امور زنان و خانواده تغيير نام داد، معتقد است، نقش اجتماعی ومشارکت سياسی واقتصادی زنان، به هيچ عنوان مورد توجه دولت نيست وتنها نقش زن،دردرون خانواده تعريف می شود.
زهرا شجاعی در گفت و گو با خبرنگار „کلمه“ هشدار داد که در صورت ادامه اين روند، بحران ها و آسيب های اجتماعی جدی به عنوان تهديدی برای جامعه زنان اتفاق می افتد. وی گفت: „نيازهای زنان ودختران جوان با دهه گذشته وحتی نيم دهه گذشته خيلی متفاوت شده است. بی توجهی به اين امر ومحدود کردن زنان در فعاليتهای اجتماعی و پاسخ ندادن به خواسته ها ومطالبات آنها که شامل اشتغال، امنيت اجتماعی و... است سبب می شود يک انرژی فعال وآزاد شده آماده به خدمت را که می توان از آن استفاده کرد تبديل به تهديد کنيم. در نتيجه بحران اجتماعی به وجود می آيد و آسيبهای اجتماعی زياد می شود.“
وی به اقدامات دولت نهم در حوزه زنان اشاره می کند:“دولت در حوزه زنان پايبند برنامه نيست و نگاهی بسيارمنفی نسبت به برنامه دارد. يعنی معتقد است برنامه چهارم در حوزه زنان،يک برنامه فمنيستی است. آنها يک تعريف درست ازمفهوم عدالت جنسيتی ندارند به طوريکه در مجلس هفتم،با سر و صدای زياد وبا برداشت غلط از اين کلمه که آن را با عدالت جنسی اشتباه گرفتند، عدالت جنسيتی را از برنامه چهارم حذف کردند.“
وی می گويد: بودجه مرکز امور زنان در مدت سه سال به يک سوم کاهش پيدا کرد يعنی از ۲۲ميليارد تومان به هشت ميليارد تومان رسيد.
وی
اين پرسش را مطرح کرد که مرکز در مورد مطالبات زنان کدام جامعه ودر کدام عصر (آيا
عصر قاجار) فعاليت می کند؟ و می گويد: „در سه سال اخير،آمار نشان می دهد که
۳
درصد کارکنان زن دردستگاههای دولتی کاهش پيدا کرده يعنی سياست های به ظاهر حمايتی
دولت از اشتغال زنان، مثل افزايش مرخصی زايمان از چهار ماه به شش ماه يا اصلاح ساعت
کار زنان نتيجه عکس داشته است.
وی افزود:“اگر بخواهم در يک جمله عملکرد مرکز امور زنان در طی اين سه سال راتشريح
کنم بايد بگويم که اين مرکز مسئوليت کميته امداد را به علاوه مسئوليت امور تربيتی
مدارس را با هم جمع کرده ويکسری برنامه در اين زمينه ارائه داده يعنی اگر مجموعه
کارهای آنها را ببينيد به اين نتيجه می رسيد.“
اشتغال زنان، رهايی از فقر و گامی برای
"استقلال زنان"
در کشورهائی که زنان از امکانات برابربا نيازهای مختلف برخوردارند،اشتغال هرچه بيشتر زنان نه تنها باعث افزايش بيشتر و سريع تر توليد ناخالص داخلی در مقايسه با اشتغال مردان شده، بلکه افزايش بهره وری نيروی کار و سرمايه را نيز به دنبال داشته است.
در بسياری از کشورهای توسعه يافته نزديک به نيمی از فارغ التحصيلان دانشگاه ها و دانشجويان شاغل به تحصيل را دختران تشکيل می دهند و اکنون پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند که زنان هم سرمايه گذاران خوبی هستند و هم به خوبی از سرمايه خود استفاده می کنند.
طبق گزارش های منتشر شده، در سال ۱۹۵۰ميلادی تنها يک سوم زنان و دخترانی که در سن اشتغال قرار داشتند، به طور رسمی دارای شغلی خاص بودند و حقوق دريافت می کردند حال آنکه امروزه دوسوم زنان در چنين موقعيتی قرار دارند.
از سال ۱۹۵۰ به بعد، سهم مردان از اشتغال با ۱۲ درصد کاهش به ۷۷ درصد رسيد در نتيجه، فضا برای نقش آفرينی بيشتر و پررنگ تر زنان در عرصه کسب و کار و اقتصاد فراهم شد و پس از سال ۱۹۵۰ بود که ميزان اشتغال مردان در کشورهای توسعه يافته رو به کاهش نهاد هر چند در کشورهايی مانند ژاپن و ايتاليا، سهم زنان از مشاغل هنوز هم در سطح ۴۰ درصد يا کمتر باقی مانده است. در اين دوران افزايش اشتغال زنان در کشورهای توسعه يافته با تحولی عظيم در نوع مشاغلی که غالباً به زنان پيشنهاد می شود، همراه شد.
در
چند دهه اخير کارهای توليدی که به طور سنتی کارهای مردانه قلمداد می شود، کاهش يافت
و شرايط برابری برای کار زنان فراهم شد. امروزه در کشورهای توسعه نيافته نيز وضعيت
در حال دگرگونی است. در اين کشورها نيز زنان، حضور پررنگ تری در مجامع کاری و
خدماتی را تجربه می کنند.
هم اکنون در کشورهای پيشرفته جنوب شرقی آسيا، در ازای هر
۱۰۰
نفر نيروی کار مرد،
۸۳
زن شاغل وجود دارد که اين نرخ حتی از ميانگين اشتغال زنان در کشورهای عضو سازمان
توسعه همکاری های اقتصادی نيز بيشتر است.
در سال های اخير زنان کشورهای آسيايی سهم بسزايی در موفقيت صنايع صادراتی داشته اند به طوری که بين ۶۰ تا ۸۰ درصد مشاغل بخش های صادراتی اين کشورها به ويژه بخش نساجی و پوشاک با دستان زنان اداره می شود.البته بايد دانست که نقش آفرينی زنان در اقتصاد جهانی، صرفاً به حضور آنها در محيط کار و سهم آنها از کل نيروی کار کشورها محدود نمی شود.
زنان علاوه بر اشتغال رسمی، در خانه نيز مشغول به کار هستند و به اصطلاح „خانه داری“ می کنند، از کودکان خود نگهداری و مراقبت می کنند، خانه را تميز می کنند، آشپزی می کنند و هزاران کار ديگر انجام می دهند که در ازای آنها هيچ مزدی نمی گيرند؛ کارهايی که با وجود پيامدهای مثبت بسيار در آمار و ارقام رسمی وارد نمی شوند.
با اين وجود به همان اندازه که بر اشتغال رسمی زنان افزوده می شود، از ميزان ساعات کار غيررسمی و بدون مزد آنها در خانه کاسته می شود البته اين کاهش ساعات کار در خانه می تواند به افزايش بهره وری کليت اقتصاد جامعه کمک کند.
برای اثبات اين ادعا کافی است به نرخ عظيم توليد ماشين های ظرفشويی و ماشين لباسشويی يا تعداد قابل توجه پرستار بچه، مهد کودک و خدمتکاران پاره وقت در جوامع امروزی نگاهی کرد تا دريافت اشتغال زنان در بيرون از خانه، تا چه حد می تواند به اشتغال آفرينی و رونق اقتصادی کمک کند.
با اين همه درکشورهای توسعه يافته هنوز هم سهم زنان از توليد ناخالص داخلی در سطحی کمتر از ۴۰ درصد قرار دارد اما اگر ارزش واقعی کار زنان در خانه (به جای پرستار بچه يا خدمتکار) را محاسبه کنيم، درمی يابيم که زنان بيش از نيمی از توليد ناخالص داخلی کشورهای توسعه يافته را در دست دارند.
به گفته کارشناسان، افزايش اشتغال زنان يکی از عوامل اصلی رشد جهانی طی دهه های اخير بوده است. همچنين طی ۱۵ سال اخير، تاثير اشتغال روزافزون زنان در اقتصادهای توسعه يافته بر رشد اقتصاد جهانی بيش از تاثير رشد اقتصادی چين بر اقتصاد جهانی طی همين دوره بوده است.
با وجود همه اين پيشرفت ها، سهم زنان از کل نيروی کار دارای حد و مرزی است در نتيجه زنان در بسياری از کشورهای جهان ترجيح می دهند به جای کشمکش و رقابت با مردان بر سر تصاحب مناسب عالی بر کيفيت و بهره وری کار خود بيفزايند.
در سال های اخير، دختران نمره های بهتری در مقايسه با پسران همکلاسی خود در مدارس کسب می کنند و در بسياری از کشورهای توسعه يافته، نزديک به نيمی از فارغ التحصيلان دانشگاه ها و دانشجويان شاغل به تحصيل را دختران تشکيل می دهند.
در آمريکا دختران دانشجو بر پسران دانشجو پيشی گرفته اند به طوری که در ازای هر ۱۰۰ فارغ التحصيل پسر، ۱۴۰ دختر از دانشگاه های آمريکا فارغ التحصيل می شوند. اين در حالی است که دختران سوئدی،از آمريکايی ها در اين ارتباط پيشی گرفته اند، زيرا در ازای هر ۱۰۰ پسری که از دانشگاه های اين کشور فارغ التحصيل می شوند ۱۵۰ دختر فارغ التحصيل وجود دارد.
تحليلگران پيش بينی می کنند در سال های آينده بر تعداد زنان تحصيلکرده ای که به
مدارج عالی و مناسب با ارزشی چون وزارت، نمايندگی پارلمان و مديريت سازمان ها و
شرکت ها می رسند، افزوده می شود. هم اکنون نيز تعداد پزشکان و وکلای زن در انگليس
بر تعداد پزشکان و وکلای مرد برتری دارد هر چند پزشکان زن متخصص و جراح يا وکلای
درجه يک زن در اين کشور بسيار محدود و انگشت شمارند.
استفاده بهينه از مهارت ها و توانايی های زنان مساله ای صرفاً اقتصادی يا اجتماعی
نيست بلکه همان گونه که تحقيقات و بررسی های انجام شده نشان می دهد، اين امر برای
رونق کار و تجارت جهانی نيز مفيد خواهد بود.
هنوز هم سهم زنان از اعضای هيات مديره شرکت های بزرگ جهان به طور متوسط هفت درصد است. اين رقم در آمريکا ۱۵ درصد و در ژاپن فقط يک درصد است. ممکن است اين واقعيت برای مردان تلخ و ناگوار باشد اما پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند که زنان هم سرمايه گذاران خوبی هستند و هم استفاده کنندگان خوبی از سرمايه می باشند.
دليل اصلی اين موفقيت نيز در اين مساله نهفته است که زنان نسبت به „هدر رفتن“ سرمايه خود بسيار حساس و دقيق هستند و معمولاً پيش از تصميم گيری با افراد مختلفی مشورت می کنند. حال آنکه مردان به نخستين ايده ای که از آن خوش شان بيايد، اکتفا و براساس آن عمل می کنند.
به رغم همه اين دستاوردها و موفقيت های زنان در عرصه های بين المللی،متاسفانه زنان جامعه ما به دليل محدويت های اعمال شده که توسط حکومت،قوانين، و فرهنگ بر آنها تحميل می گردد، جزء آن دسته از زنانی هستند که به جايگاهی که در خور توانائيهای آنها می باشند،نائل نگرديده اند. هنوز هم جای زنان در بسياری از مشاغل و مناصب خالی است و بسياری از زنان شاغل نيز در جايی مشغول به کار هستند که از مهارت ها و توانايی های بالقوه آنها به درستی استفاده نمی شود.اين شيوه اعمال محدوديت، از کارکردهای نگاه "زن ستيز"و "حذف گرا" می باشد،که زنان جامعه ما را در قالب جنبش نوين زنان ايران به کنش در مقابل آن قرار داده است.جنبش نوين زنان ايران با دريافت جايزه "سيمون دوبوار"ثابت نمود که در راه کسب هويت مستقل خود هم چنان به پيش خواهد رفت.
كسب هويتی آزاد و مستقل برای زنان جزو دغدغه های هميشگی سيمون دوبوار محسوب می شد. "كار" برای زنان يكی از راههای رهايی بخشی است كه اين نويسنده بر آن تاكيد زيادی داشت و حتی يك بخش از كتاب جنس دومش را به "زن مستقل" اختصاص داده است: " فقط و فقط كار می تواند آزادی واقعی را برای زن تامين كند." دوبوار عقيده دارد امتيازی كه مرد دارد و از همان دوران كودكی احساس می شود اين است كه موضوع انسان بودن او با سرنوشت مردانه اش تباين ندارد و دچار تشتت نمی شود، اما از زن خواسته می شود برای كمال بخشيدن به زنانگی اش خود را شيئ و طعمه كند، يعنی از خواسته های خود چشم بپوشد. اين تضاد، وضع زن را به نحوی خاص مشخص می كند. زن از بند رسته از اينكه در وظيفه زنانگی خود استقرار پذيرد خودداری می كند، زيرا نمی خواهد خود را مثله كند. اما طرد جنسيت نيز نوعی مثله شدن است. انصراف او از زنانگی به مثابه انصراف از قسمتی از انسانيتش است. از نظر سيمون دوبوار مسأله زيردستی زن، چيزی است که بر حسب قراردادها و سنتها در ذهن مردم جای گرفته و کم و بيش از روی اراده بر آنان تحميل شده است.
دوبوار در مورد موقعيت زنانه می گويد: " اينكه زن نيز آزاد است و طرح می افكند، اما طرحی كه می افكند در جهانی است كه مرد بر آن سلطه دارد و به مثابه جنس اول زن را وامی دارد كه به خود بعنوان جنس دوم بنگرد، بعنوان موجودی كه از جنس ديگر است، يعنی در حاشيه است، فرعی است، اصليتی ندارد بايستی پيروی كند و بايستی فرمانبردار باشد. موقعيت زنانه محصول موقعيت مردانه است. موقعيت مردانه امكان فرارفتن را به مرد می دهد، اين امكان را اما از موقعيت زنانه سلب می كند. زن فرا نمی رود، فرو می نشيند، برای خود نيست، در خود است." حكم دوبوار اين است كه فراروی از وجود هم اكنونی، پرت كردن خود در آينده، ريختن طرحی كه درخود را برای خود كند. يعنی به قوه وجود فعليت بخشد، پيرو جنسيت است، آن هم نه بعنوان يك امر طبيعی و زيست شناختی، بلكه بعنوان موقعيت. و كار از نظر اين فيلسوف فمنيست، راهی به سوی رهايی زنان است هرچند در اين مسير هم مشكلات فراوان است. موقعيت زنان در کشورهای توسعه يافته ثابت نموده است که:
زنان کليد رشد و ترقی کشورها و تنها راه برون رفت از فقر و فساد را در دستان خود دارند.وتا زمانی که نيمی از جامعه به برابر حقوقی با نيم ديگر نائل نگردد،پيشرفت و توسعه در جامعه محقق نخواهد گرديد و فقر و فساد هر روز بيشتر می گردد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |