وضعيت اسفناك زنان در رسانه هاي چاپي امروز ايران
بازنمايي جنسيتي زنان در رسانه هاي مكتوب ايران هم اينك وضعيت بسيار اسفناكي را در حال گذران است. اين رسانه هاT در نبود نشريات آزاد و مستقل زنان، صفحاتي را با سركليشه «زنان» سياه مي كنند كه نه تنها مباحث مورد بحث در آن ها كوچكترين ارتباطي با دغدغه هاي تاريخي زنان ايران ندارد كه خواننده را نسبت به كاغذي كه با اين مهملات سياه شده اند با يك حالت دلسوزي مواجه مي كند.
نیروهای محرک نظریه فمینیستی معاصر، یک پرسش به ظاهر ساده است: "دربارهء زنان چه می دانیم؟" به عبارت دیگر، زنان در تحقیقات انجام گرفته کجا هستند و موقعیتشان را چگونه تجربه میکنند؟ و در صورت عدم حضور در این تحقیقات، دلیل عدم حضورشان چیست؟
اجتماع پژوهشی معاصر، به گونه نمایانی کشف کرده است که آنچه که به عنوان عالم تجربه پنداشته شده است، در واقع شرح جزء بینانهای از کنشگران مرد و تجربهشان بوده است. عدم حضور زنان به خاطر عدم توانایی یا علاقه آنها نیست، بلکه برای آن است که به عمد کوشش شده است تا آنان را از صحنه بیرون رانند.
همین چون و چراها ما را به دومین پرسش بنیادی فمینیستی سوق میدهد: "چرا وضع زنان به این صورت است؟ وضعيت زنان در ايران اين روزها بسيار پيچيده مي نمايد زيرا حداقل در يك زمينه حضور در رسانه هاي مكتوب،اين روزها ما با يك فضاي به شدت نابرابر روبرو هستيم كه كاملا مردانه و به نفع طبقه مسلط است. وجود مطالب و ستون هاي ثابت با موضوعاتي چون آشپزي، خياطي، روشهاي بهينه تربيت كودك، رابطه زن و مرد، فال و... كه اين روزها به وفور در صفحات به اصطلاح زنان مشاهده مي شود، تحليلگران مسائل زنان را به اين نتيجه مي رساند كه گويي اراده اي جدي و مسلط دست اندر كار است تا مسائل و دغدغه هاي واقعي زنان به هيچ روي عرصه اي را براي برقراري ارتباط با خوانندگانشان نيابند.
اگر بپذيريم كه امروز زنان ايراني، به سبب گسترش وسايل ارتباط جمعي، به مراتب وضعيت بهتري را نسبت به گذشته در حوزه كسب آگاهي هاي نوين تجربه مي كنند،اين نكته را نيز بايد بپذيريم كه همچنان، با تمامي تحولاتي كه در عرصه هاي نوين اطلاعاتي رخ داده است، تكيه بسياري از زنان جامعه ايراني به نشريات چاپي و مجلات سطح پاييني است كه متاسفانه در حال بسط آگاهي هاي كاذب در حوزه زنان هستند. اين نشريات، با چاپ يك چنين مطالبي، در تلاشند تا همچنان نقش سنتي زنان را به تمامي حفظ نمايند و با خوش آب و رنگ كردن نشريات زردشان، به نوعي بر اين نيت خود سرپوش گذارند.
متاسفانه، در اين سر گود هم خوانندگان اين نشريات به دليل نوع سبك زندگي خود و دروني شدن بسياري از ارزش هاي مردسالارانه در كنه وجودشان، از مطالب اين نشريات به گرمي استقبال مي كنند و چاپ شماره هاي حديد اين نشريات را به انتظار مي نشينند!
البته شايد نتوان در اين زمينه چندان اشكالي را به اين دسته از زنان وارد دانست زيرا، در نبود فرهگ سازي هاي كارساز و راه گشا، در واقع اينان راهي را به جز اين در اختيار ندارند. به نظر نگارنده، مشكل اصلي در گردانندگان يك چنين نشرياتي است كه به قول برشت «آن كس كه حقيقت را نمي داند ابله است ولي آنكس كه مي داند و آن را پنهان مي كند يك جنايتكار». اينها حقيقت را حداقل تا حدودي مي دانند و آن را پنهان مي كنند.
از طرف ديگر، شيوهء نگرش رسانهها به زنان رابطهء مستقيمي با کمبود نسبي حضور آنان در فعاليت هاي رسانهاي دارد. رسانهها هرگز قادر نيستند، در شرايطي که اکثر تصميم گيريها بر عهدهء مردان است، ديدگاه هاي زنان را منعکس کنند. جالب اينجاست كه مسئوليت اكثر اين صفحات و نشريات مربوط به زنان بر عهدهء مردان جامعهء ماست، آن هم نه مرداني از جنس نخبگان و منتقدان بلكه مرداني كه عقيده مشتركي را حداقل در حوزهء زنان با ديدگاه مسلط حاكميت دارند و از اين رو به بسط اين ديدگاه ها در فضاي رسانه اي كشور مي پردازند.
مبنای رابطهء زنان در خانواده بر تلقی مبتنی بر Famulusگذاشته شده است، نهادی که به درستی از نام لاتینی خدمتکار (فامولوس Famulus) برگرفته شده؛ زیرا خانواده به همان سان که در جوامع پیچیده وجود دارد، در واقع چیزی نیست جز نظامی از نقش های مسلط و تحت تسلط. ویژگیهای اساسی خانواده در جوامع غربی این است که بر محور یک زوج زن و شوهر و فرزندانشان در چهارچوب یک خانوار واحد ساخته شده که پدرتبارانه است، یعنی تبار و مالکیت از طریق خط نسبی مردانه انتقال مییابد؛ پدرسالارانه است، یعنی اقتدار در دست رئیس مرد خانوار است؛ تک همسری است، دست کم از جهت تحمیل این قاعده که همسر تنها باید با شوهرش روابط جنسی داشته باشد.
این معیار دوگانه، آزادی جنسی بسیار وسیعتری را به مردان میبخشد. در چهارچوب یک چنین نهادی، بویژه مانند خانوادهء طبقهء متوسط که زنان در بیرون از خانه شغلی ندارند و در نتیجه از استقلال اقتصادی محرومند، زنان جزو متعلقات یا داراییهای شخصی شوهرشان به شمار میآیند.
از همين رو به نظر مي رسد تا زماني كه مسئوليت صفحات اختصاصي زنان با گردانندگاني سطح پايين و وابسته به گفتمان مسلط حاكميت باشد، نمي توان اميد چنداني را نسبت به اصلاح اين رويه داشت و مي بايست تا زماني كه اين رسانه ها در اختيار فرزانگان اين مملكت قرار گيرد همچنان به بسط آگاهي هاي عمومي براي كاهش اقبال به سمت يك چنين نشرياتي همت گماشت و در عين حال به تلاش براي حضور در نشريات چاپي ادامه داد.
http://www.advarnews.us/article/8693.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |