پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
نگاهی به سانسور در ایران پس از انقلاب
اسد سیف
سانسور رفتاریست که بعضی از دولتها برای تسلط بر چشم و گوش و هوش مردم به کار میگیرند. دولت سانسورگر میکوشد تمامی رسانههای عمومی را، از روزنامه و تلویزیون و اینترنت گرفته تا کتاب و موسیقی و نقاشی و سینما، تحت کنترل خویش درآورد و در این راه حتی آزادی پوشش و آرایش را نیز از مردم سلب کند. این دولتها میخواهند از طریق کنترل مردم، آن اطلاعاتی را در اختیار آنان بگذارند که برای بقای نظام لازم است. سانسور در هر نظام ایدئولوژیکی چون جمهوری اسلامی کارکرد دارد. در این نظامها از باورهای مردم برای تلفیق آن با ایدئولوژی نظام، در جهت حفظ قدرت، استفاده میشود تا جباریتی نوین سازماندهی گردد.
***
هنوز چند ماه از پیروزی انقلاب سال ١٣٥٧نگذشته بود که با اشغال سفارت آمریکا، دولت بازرگان استعفا داد و شورای انقلاب مسئولیت ادارهی کشور را برعهده گرفت. در همین زمان بود که فرمان رعایت حجاب اجباری در اداره ها صادر شد. این دستور اگرچه با واکنش گسترده زنان کشور روبرو شد، اما در نهایت بر همه تحمیل شد.
پالایش انقلابی نظام آموزشی
تابستان ١٣٥۸ با استفاده از تعطیلی مدارس، پاکسازی در مدارس آغاز شد و به دنبال آن هزاران آموزگار از کار اخراج شدند. با بازگشایی مدارس در مهرماه سال ۱۳۵۸، آموزگاران پاکسازی نشده مجبور شدند با حجاب سر کار حاضر شوند. در خرداد سال ١٣٥۸، با هدف اصلاح نظام آموزشی منطبق بر آرمانهای انقلاب، انقلاب فرهنگی آغاز شد. ابتدا دانشگاهها را به مدت سیماه بستند و در این مدت بین ٦٠٠ تا ۷٠٠ استاد دانشگاه و هزاران دانشجو را پاکسازی کردند. «شورای انقلاب فرهنگی» برای ارتقای فرهنگ کشور، سازمانی نو ریخت تا با تحکیم و تعمیق فرهنگ دینی، تمدن نوین اسلامی را پایهریزی کند.
در ٢۹ مرداد سال ۱۳۵۸، همزمان ٤١ روزنامه و نشریه به فرمان آیتالله خمینی تعطیل شدند، کتاب خانههای عمومی نیز از همین تاریخ تصفیه و کتابهای خلاف ذوق رژیم از قفسهها برداشته شدند. پژوهش و تحقیق هم متوقف شد. بر چاپ و نشر سانسور حاکم شد. در نتیجه، تولید اندیشهی آزاد ممنوع شد و ترجمه با سانسوری وحشتناک، به جای تولید مستقیم نشست.
روشهای سانسور
شیوههای حاکم سانسور باعث رشد خودسانسوری شده است. همه جا عوامل و ابزار سانسور جمهوری اسلامی حضور فعال دارند؛ در خانه، اداره، در محیطهای عمومی، در مدارس و دانشگاهها، در خیابانها و روزنامهها و رسانهها دستگاههای عریض و طویل سانسور با نامهای «شوراهای نظارت» و یا «ستادهای امربهمعروف» همه جا فعال است. چند اداره و نهاد دولتی مؤظف هستند تا سانسور را مقرر دارند و سازماندهی کنند؛ وزارت اطلاعات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و فنآوری. نهادهایی هم کار اجرایی سانسور را برعهده دارند؛ دفترهای حراست، گزینش، نهادهای سیاسی-عقیدتی، سازمانهای نظارت، دفترهای بسیج و گروههای امر به معروف و نهی از منکر.
کنترل جریان اطلاعات، سانسور اسناد
در فضای روانی و ارعاب حاکم، تنها با سانسور و خودسانسوری میتوان به زندگی ادامه داد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی و نهاد آموزش و پرورش در رشد و تحکیم این فضا نقش اساسی دارند. حتی اطلاعات پایه و نهاد اطلاعرسانی سانسور میشود. آرشیو آمار و اطلاعات قابل اعتماد برای تحقیق وجود ندارد. همیشه اطلاعات دستکاری شده و ناقص در اختیار محقق قرار میگیرد. بسیاری از اسناد سانسور میشوند. برای مثال، محقق نمیتواند به آمار و اطلاعات دولتی استناد کند. برای نمونه، آمار در مورد موارد قتل، اعدام، زندانی، ایدز، انتخابات و نظایر آن، کلی و مبهم است.
دسترسی به اطلاعات از طریق نشریات و کتابها و اینترنت نیز محدود و کانالیزه است. نامههای پستی کنترل میشوند و امکان دسترسی به رسانههای خارجی محدود است. رسانههای دیداری و شنیداری خارج از کشور را نیز جمهوری اسلامی در حد توان کنترل میکند. در داخل کشور هم، سانسور به وظیفهی ناگزیر نظام بدل شده است. رادیو و تلویزیون در دست دولت است و انحصاری.
سانسور در پوشش و آرایش نیز رواج دارد و هیچ کس مجاز به خروج از هنجارهای دلخواه رژیم نیست. در غیر این صورت، به حد شرعی محکوم میشود. حتی جشنها و سرورها هم باید تحت نظارت دولت باشند.
در ایران کتابهای بسیاری است که اجازه انتشار دریافت نمیکنند، بیآنکه علت آن به طور رسمیً بیان شود. هیچ آماری نیز در این باره منتشر نمیشود. اطلاعات جسته گریخته به گوش میرسد. در عمر سیساله رژیم تنها یکبار کم و کیف سانسور در یک کتاب منتشر شد که آنهم انتشار عام نیافت و از کتابفروشیها جمعآوری شد. هم اکنون تنها منبع در این عرصه ناشران و نویسندگان هستند که هر از گاه در اعتراض به وضع موجود، سفره دل میگشایند. در همین رابطه است که در آبان ماه ١٣٨۷، «کانون نویسندگان ایران»، نهادی که حکومت ایران آن را هنوز به رسمیت نمیشناسد، در اطلاعیهای اعلام داشت که هزاران کتاب در اداره سانسور توقیف شدهاند.(١) در همین رابطه، «اتحادیه ناشران» و همچنین «انجمن صنفی روزنامهنگاران» نیز هر کدام به نوبه خویش به وضعیت حاکم بر چاپ و نشر اعتراض کردند.
معیارها و سازوکارهای سانسور کتاب
در ایران هر کتابی را پیش از چاپ باید در اختیار ادارهای به نام «ادارهی ممیزی کتاب وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی» گذاشت. هم اکنون در بهترین شرایط، بیش از بیست درصد از کتابهایی که برای اجازه نشر در اختیار وزارت ارشاد قرار میگیرند، اجازه چاپ دریافت نمیدارند. ١٥ درصد این آثار، کتابهای ادبی است. در میان ترجمهی آثار ادبی جهان، ادبیات آمریکا بیشترین درصد را دارد. ادبیات اروپا ٣٦ درصد این عرصه به خود اختصاص داده است. در مقابل، یکچهارم کتابهایی که اجازه انتشار دریافت میکنند، کتابهای دینیست که بیش از ۹۷ درصد آن به دین اسلام مربوط میشود.
در وزارت ارشاد، معیارهای ممیزی در حوزهی سیاسی که مانع نشر میشوند، به طور کلی عبارتاند از:
- انتقاد از جمهوری اسلامی، آیتالله خمینی، انقلاب اسلامی، روحانیان، توهین به نهضتهای اسلامی، ترویج اندیشههای غربی، ترویج جدایی دین از دولت، شک در مهدویت، شک در وجود روح، شک در ولایتفقیه، ترویج نظریهی داروین، شک در مذهب شیعه و اسلام
- کلمات و اصطلاحاتی چون می، مست، تلوتلوخوردن، مست کردن،
- نگهداری سگ، گربه و یا مصرف گوشت خوک
- توصیف موسیقی غربی
- روابط جنسی انحرافی (فحشا، لواط، تجاوز، زنا، همجنسبازی، اعمال جنسی منحرفانه، استمناء)
- بیان الفاظ و اصطلاحات جنسی (سکس، تور زدن، و...) بیان بیماریها و مشکلات جنسی مقاربتی، ترویج فرهنگ دوستیابی و روابط جنسی، روابط غیررسمی با زنان، شرح بیپردهی مناسبات جنسی و شیوههای ارضای جنسی، آمیختگی زنان و مردان به صور مختلف (در میهمانی، مراکزتفریحی، مراکز ورزشی، اماکن عمومی)، ترویج عدم ازدواج در بین جوانان.
- نظریهی جنسی فروید، آموزش مسائل جنسی، سادیسم، جنون جنسی، سقط جنین، ترویج زندگی به شیوهی غربی، دست دادن دختر و پسر باهم و یا زن و مرد نامحرم. دوست پسر و یا دختر، رابطهی زن مسلمان با مرد خارجی، شرح حال زنان فاسد، نام یا تصویر لباسهای زیر، لباسهای غربی (کراوات، پاپیون)، نام و تصویر رقصهای غربی (باله، تانگو، راک)، نام و تصویر انواع قمار و آلات آن، بیان جملات و عبارات عاشقانه (عشق و ترکیبات آن)، توصیف داستانهای صرفاً عشقی، معاشقه با معشوق و جنس مخالف (در آغوشکشیدن، نوازشکردن، بوسیدن، ناز و کرشمه) و مانند آن.
«بررس»، یعنی فردی که مامور بررسی کتاب است در برابر بسیاری از واژهها از نویسنده و یا مترجم میخواهد آن را تغییر دهند. مترادفنویسی امری معمول است. برای نمونه مترادفهای زیر از جمله پیشنهادات ممیزان است:
میخانه به کافه، عاشق به دوستدار، همرقصان به همصحبتها، گوشت خوک به گوشت گاو، شراب به نوشابه، بار به پیشخوان، عشقبازی به دوستی، مشروب به نوشیدنی، کامستاندن به عقد خویش درآوردن، سینهها به بالاتنه و مانند آن.
در کار بررسی، همه داستانها معیار سنجش واحدی دارند. «بررس» فردی مسلمان است که با بینش سنتی کتابها را بر میرسد، اجازهی نشر صادر میکند و یا مُهر غیرمجاز بر آن میزند. مثلاً چون خوردن گوشت خوک در اسلام حرام است، در هیچ رمان اروپایی نیز نباید از خوردن گوشت خوک حرفی به میان آید؛ زیرا تبلیغ محسوب میشود. چنین است خوردن شراب و یا نگهداری سگ.
سانسور آثار ترجمه
از ادبیات شروع میکنم. هرچند، باید این نکته را روشن سازم که آثار نامبرده شده در این مقاله، آنها که شامل موارد حذف شدهاند، چه بسا با پذیرش موارد حذف، منتشر شدهاند. تعدادی از آنها پیشتر نیز بارها و بارها منتشر شده بودند. اگر تعدادی از آنها در زمان حاضر برای چاپ مجدد اجازه نشر دریافت نمیدارند، شاید سال آینده در شرایطی دیگر و احتمالاً توسط بررسهایی دیگر، انتشار آنها بلامانع تشخیص داده شود. بررسهای جدید به حتم معیار و متر دیگری انتخاب میکنند و بر کتابهای دیگری مُهر "غیرقابل انتشار" میزنند. برای نمونه، بیش از نیمی از آثاری که در زمان حاکمیت آقای خاتمی منتشر شده بودند، در زمان حاکمیت آقای احمدینژاد مجوز تجدید نشر دریافت نکردهاند. در بسیاری از مواقع مشکل نه اثر بلکه نویسنده آن است. به این معنا که جلوی نشر آثار نویسندگانی خاص باید گرفته شود. من در این مقاله چهار سال را به عنوان معیار انتخاب کردهام. آنچه از گزارشهای بررسها آورده شده، به همین چند سال اختصاص دارد، ولی میتواند عمومیت یابد. زیرا در کلیت خویش کم و بیش معیاری عمومی بودهاند. با این توضیح لازم؛ آثار کافکا غیرمجازند. بررس دربارهی «مسخ» نوشته است: «با وجود مشروب، الکل، آبجو و آغوش و دوستداشتن و ارتباط دختر و پسر چاپ کتاب صلاح نیست.». در مورد «دیوار» نیز اظهار داشته: "مطالعهی کتاب جز انحراف برای جوانان دیگر چیزی نمیتواند باشد و شخصیتهای هدایت و کافکا بر همه معلوم است و در سراسر کتاب از شراب و بادهنوشی یاد شده است.»(٢)
«اپرای سه پولی» اثر برشت، «نارسیس و گلدموند» و «دمیان» هرمان هسه غیرمجاز هستند. بحث دربارهی رابطهی شیطان و خدا در «دمیان» با اندیشههای اسلام حاکم بر ایران، ناسازگار است. در «نارسیس و گلدموند» نیز شک نارسیس بر وجود خدا علت اصلی غیرمجاز بودن آن است. «سیدارتا» با هشت مورد اصلاح میتواند چاپ گردد. بررس در کتاب «سفر شرق» هسه خواسته است تا اسم فاطمه که معشوق شخصیت مرد داستان است، عوض شود. «بیلیارد در ساعت نه و نیم» اثر هانریش بُل اگر ۸٥ مورد آن اصلاح شود، میتواند منتشر گردد. «وجدان بیدار» اشتفان تسوایک غیرمجاز است. بررس از نویسنده که دیگر استخوانهایش هم خاک شده، خواسته که از تشبیه کالون به مارکس چشم بپوشد. چاپ کتاب «وداع با گذشته» او اگر ٥۷ مورد اصلاح شود، مجاز است.
چاپِ رمان «شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده» اثر لوئیجی پیراندلو غیرمجاز اعلام شده است. علت آن «لائیک بودن نویسنده، بیان امور نهیلیستی و نداشتن هیچ افق روشن برای انسان معاصر» و همچنین «نشان دادن مسایل جنسی» بیان شده است.
چاپ کتابِ «خاطرات من» اثر پاپلو نرودا نیز غیرمجاز تشخیص داده شده. علتِ آن، قبل از اثر، خود نویسنده است. بررس اعلام کرده که: «نویسنده یک شاعر کمونیست شیلیایی است که در این کتاب به توصیف رابطهی جنسی نامشروع و شرابخواری پرداخته و همچنین شوروی سابق را به عنوان یک بت معرفی کرده است».
بر رمان «گفتگو در کاتدرال» اثر بارگاس یوسا نیز مُهر غیرمجاز خورده است. بررس در علت آن نوشته: «کتاب انتقاد از دیکتاتوری در کشور پرو است. اما در بین این انتقاد با به تصویر کشیدن عیاشی، شرابخواری، رابطهی آزاد جنسی دختر و پسر، عیاشی و روسپیخانهها داستان را ادامه داده است».
در کتاب «سرگذشت من» اثر چارلی چاپلین، رابطهی او با تمام زنانی زندگیاش، حذف شده. در این کتاب از خاطرات عشقی چاپلین نیز خبری نیست. چارلی چاپلین آدمیست که نه عاشق میشود، نه مشروب میخورد و نه میرقصد. پس از حذفهای فراوان، در نهایت از چارلی چاپلین آدمی ساخته می شود، بابِ ذوق اخلاق جمهوری اسلامی.
از «رمئو و ژولیت» شکسپیر باید تمامی جملاتی که در آنها صحبت از لب و بوسه و آغوش است، حذف شوند. طبیعت نیز اجازه ندارد به زن شباهت پیدا کند. در رمان «کیمیاگر» اثر کوئیلو جملهی زیر به همین علت باید حذف شود: "بیابان بانوی بوالهوسیست که گاهی مردان را دیوانه می کند." اندام زن نیز اجازه نیست با "کلمات ممنوعه" تصویر شود. برای نمونه "چشمان شرابی رنگ" زن در رمان «سکوت برهها» به علت واژه شراب باید حذف شود. حذف در این عرصه حتی کتاب «انجیل» را نیز شامل میشود. جملهی زیر به نقل از انجیل متا در کتاب «وجدان بیدار» اشتفان تسوایک، به علت کاربرد کلمهی شراب اجازهی نشر ندارد: «هیچ شراب تازهای درون شراب کهنه گذاشته نمیشود. اگر چنین شود، پوست میترکد و شراب میریزد و پوست خراب میشود." در همین اثر جملات «او فرزند خداست» و «ای فرزند مقدس خدا» نیز باید حذف شوند چون به نظر بررس «خدا فرزندی ندارد».
از رقص نباید نوشت، حتی رقص لیوانها بر میز: «چنان با مشت بر میز زد که لیوانها به رقص درآمدند». (کتاب ماجراهای «دایی وانیا» اثر اودفرید پروسیلر) به علت واژهی رقص بررس جمله را حذف کرده است. و چنین است حذف جملات «کلمات میرقصیدند» (سرنوشت شوم یک امپراتور)، «شوهرم عاشق صدای پیانوست» (داستان نت زندگی اثر مریم اسدی)
سانسور آثار تاریخی
در عرصهی تاریخ، رژیم ایران به یهودیان حساسیت دارد. در میان کتابهایی که به تاریخ آلمان و هولوکاست پرداختهاند، میتوان این حساسیت را به خوبی دید. برای نمونه، بررس نوشته است کشته شدن شش میلیون یهودی به دستور هیتلر« دروغ» است و در «کورههای آدمسوزی و بازداشتگاههای رژیم هیتلر» چنین جنایتی اتفاق نیافتاده است؛ یا «اسناد موجود جعلی هستند و واقعیت ندارند». در این آثار همچنین همهجا در برابر دولت اسرائیل باید دولت فلسطین اشغالی، حکومت غاصب یا صهیونیستی اسرائیل نوشته شود و در برابر یهودیان، صهیونیستها. در کتاب «اطلاعات عمومی» از نویسنده خواسته شده پرچم اسرائیل را حذف و پرچم فلسطین را جایگزین کند، به جای اورشلیم، بیتالمقدس آورده شود به جای کشور اسرائیل، رژیم اشغالگر قدس گذاشته شود.
بررسها در آثار مربوط به تاریخ نازیسم به شکلی آن را نظیر جمهوری اسلامی مییابند و خوش ندارند اصطلاحات آن رژیم را مترادف واژههایی ببینند که خود به کار میبرند. برای نمونه در کتاب «شیوههای تبلیغ هیتلر» آمده است که گوبلز برای ایجاد هیجان و شور در مردم از کلمهی "شهید وطن" استفاده میکرده است. بررس نوشته است «اطلاق کلمه شهید به سرباز آلمانی» یا کلمه «پاسداران نازی» درست نیست. شهید و پاسدار هر دو اصطلاحی است که به وفور در جمهوریاسلامی به کار می رود. با این همه، کتاب «نبرد من» هیتلر بارها بدون هیچ مشکلی تجدید چاپ شده است.
فلسفه و هنر، آشفتگی سانسور
در عرصهی فلسفه وضع آشفتهتر از همه است. هگل در کتاب «استقرار شریعت در مذهب مسیح» به زعم بررس سعی میکند تا «تعارض دین و قدرت» را آشکار گرداند و «توصیه به تفکیک این دو دارد». بر این اساس چاپ آن غیرمجاز است. در کتاب «فلسفهی نیچه» بررس از ناشر خواسته است در مقدمهای بر کتاب، نیهلیسم و اگزیستانسیالیسم را نقد کند. به شرط انتشار این مقدمهی انتقادی، کتاب حق انتشار دارد. باید توجه داشت که نیچه تنها متفکر آلمانی است که نه تنها تمامی آثارش، بلکه بسیاری آثار دربارهی او در این چند دههی اخیر به فارسی ترجمه شده است. (۳)
زمینههای دیگر
در قلمرو روانشناسی، فروید مغضوب همیشگی است، شخصی بدنام و بیبند و بار که روابط زن و مرد برای او عمده است. نه تنها آثار فروید مدت زمانی دراز ممنوع شدند، بلکه بسیاری از کتابهای روانشناسی به علت «گرایشات فرویدی» اجازهی انتشار نمیگرفتند. که البته گرایشهای فرویدی چیزی نیست جز «مطالب مربوط به نزدیکی زن و مرد، خصوصیات جنسی زن و مرد، اطلاعات مربوط به امورجنسی».
در زمینهی سیاست، کتاب «دانشمند و سیاستمدار» اثر ماکس وبر نمونهی جالبیست از نگاه بررسها به علم سیاست. از آنجا که ممیز از نظریات «وبر» چیزی درک نکرده، «ملحد بودن وبر»، «نفی معنوی خدا و اخلاق از سوی وبر»، «عدم توضیح پیرامون تفاوت مسیحیت و اسلام»، «عدم افشاگری تمدن غرب و تبلیغات دروغین دمکراسی یا پیشرفت علمی» را دلایل منع چاپ نوشته و درنهایت اعلام کرده «بدون نقد اگر کتاب چاپ شود برای دانشجویان مسموم و مهلک است».
کتاب «پیکار با تبعیض جنسی» به این بهانه مردود اعلام شده که: «نشر این نوع آثار که در تقابل با تعلیم و تربیت اسلامی است دارای تبعات سوء و منفی زیاد است و خواندن آن برای جوانان و نوجوانان مضر است».
کتاب «مردمشناسی» نوشتهی علی اکبر ترابی که سالها در شمار کتابهای درسی دانشگاهی بود، ممنوع است زیرا «به تقدیس هومانیسم میانجامد و علم غربی را تنها مرجع و بنیاد کشف و درک عالم و تنها ابزار شناسایی میداند». بررس از نویسنده خواسته در کتاب خویش «مقدمهای در نقد و بررسی عمومی جامعهشناسی از دیدگاه دینی» بنویسد.
سانسور فرهنگهای لغت
کتابهای آموزش زبان و فرهنگهای لغت از دیگر مواردی هستند که سانسور میشوند. اگر نگاهی به کتابهای فرهنگ لغت دوزبانه در ایران بیندازید، واژههای زیر را در آنها نخواهید یافت: مشروبات الکلی، روابط جنسی (توصیف، اعضاء، شیوهها)، روابط غیرمتعارف در فرهنگ اسلام (دوست پسر، دوست دختر)، ابزار موسیقی، روابط عاشقانه و واژههای مربوط به فحشا(۴)
در کتاب «آموزش زبان» تصاویر زیر مجاز به چاپ نیستند: زن و مرد در حال شنا، پسربچه با شورت، تصویر زن اسبسوار، دوچرخهسواری زنان، مرد کراواتی، زن و مرد در حال رقص، زن نوازنده، پسر و دختر جوان با هم و زن و مرد در حال دست دادن.
در کتابهای آموزش زبان عموماً نباید به موارد زیر پرداخت: نوشیدن مشروب، قماربازی، رقص، پوشش غیراسلامی، روابط جنسی، بوسیدن، در آغوشکشیدن، روابط بین دختر و پسر، همجنسگرایی، نگهداری حیواناتی چون سگ و گربه در خانه و خوردن گوشت خوک.
نه تنها کتابهای ذکر شده، بلکه تمامی آثار ترجمه شده، از ادبیات کلاسیک گرفته تا ادبیات معاصر جهان، به همین بلا در انتشار دچارند. البته باید در نظر داشت که آنچه امروز در جمهوری اسلامی مجاز است، شاید فردا غیرمجاز گردد و آنچه دیروز مجاز بود، شاید امروز غیرمجاز گردد. سانسور را در ایران معیاری واحد و دایمی نیست.
پانویسها:
١) ا11. 1. اعلامیه کانون نوبسندگان ایران، ١٣ آذر، «روز مبارزه با سانسور گرامي باد»، آبان ماه ١٣٨۷.
۲) د 2. دکتر احمد رجبزاده، «ممیزی کتاب»، انتشارات کویر، تهران ١٣۸١، ص١٥۸. در ارایه موارد و نمونههای سانسور نیز از همین کتاب استفاده کردهام.ه
۳) ت 3. عداد این کتابها از نیچه (۳۲ عنوان) و یا دربارهی او (٥۹عنوان) به ۹١ عنوان میرسد که نخستین آن در سال ١٣٢٥ و آخرین آن چند ماه پیش منتشر شده است.ه
۴) . ب 4. رای نمونه، ۷٦ مورد به عنوان واژههای «غیراخلاقی» از کتاب «فرهنگ جامع آلمانی- فارسی» میبایست حذف شوند. حرامزاده، لخت کردن، سینه بزرگ، همخوابگی، شاشیدن، خوکنر، نوکپستان، بوسهی کوچک، پستانبند، پردهبکارت، سقط جنین، میزده، مست، تانگو، شهوتران و ودکا از این جملهاند. همچنین، در «فرهنگ اصطلاحات آلمانی- فارسی» نیز تعابیری چون سیاهمست بودن، معاملات نامشروع کردن، عاشقشدن، کسی را محکم در آغوشگرفتن و اظهار عشق به علت عدمعفت کلام حذف شدهاند.برای مثال در «فرهنگ مصور انگلیسی- فارسی آکسفورد» تصاویر زیادی، از جمله تصاویر زیر حذف شدهاند:ه
تصویر پری دریایی که بالاتنهی آن انسان و پایینتنه آن ماهیست.
تصویر زنی که بال دارد و شکل عقاب است.
تصویر پوشاک زنان و اسامی آنها.
لغات و تصاویر مربوط به شراب، ویسکی، آبجو، شامپانی و گیلاسهای هرکدام.
تصویر مربوط به لباسهای زیر زنانه.
تصاویر مربوط به گوشت خوک.
آناتومی بدن زن و مرد.
- تصاویر زن و مرد در حال رقص
http://www.gozaar.org/template1.php?id=1193&language=persian
نظر:
داريوش حسابی:
آیا سانسور الزاما بد است؟ یا اجازه بدهید اینطور بپرسیم، آیا ممکن است گاهی منطقی/پذیرفتنی/درست باشد که دسترسی به اطلاعات را در جامعه محدود کنیم؟ اسد سیف بنظر مخالف می رسد. او در گذار می نویسد،
سانسور رفتاریست که بعضی از دولتها برای تسلط بر چشم و گوش و هوش مردم به کار میگیرند. دولت سانسورگر میکوشد تمامی رسانههای عمومی را، از روزنامه و تلویزیون و اینترنت گرفته تا کتاب و موسیقی و نقاشی و سینما، تحت کنترل خویش درآورد و در این راه حتی آزادی پوشش و آرایش را نیز از مردم سلب کند.. این دولتها میخواهند از طریق کنترل مردم، آن اطلاعاتی را در اختیار آنان بگذارند که برای بقای نظام لازم است. … (تاکیدها از من)
با یک مثال شروع کنیم. “تشخیص دهنده ی رادار” Radar Detector وسیله ای است که در بسیاری از کشورهای جهان توسط رانندگان برای اطلاع از حضور رادارهای پلیس استفاده می شود. این دستگاه در صورتی که اتومبیل هدف ِ رادار ِ تشخیص ِ سرعت ِ پلیس قرار گیرد به راننده هشدار می دهد و به این ترتیب رانندگان امکان جلوگیری از جریمه های سنگین ِ سرعت ِ غیر مجاز را پیدا می کنند. استفاده از Radar Detector در برخی مناطق ممنوع است.
اگر به “پلیس در حال بررسی ماشین شماست” بعنوان اطلاع نگاه کنیم، در کشورهایی که استفاده از Radar Detector ممنوع است عملا دولت مشغول اعمال سانسور است. این مناطق البته شامل بیشتر ایالت های کانادا می شود. دوباره بپرسیم، آیا سانسور الزاما بد است؟ آیا حکومتی که سانسور را بر شهروندان اعمال می کند لزوما “شیطانی” است؟ دقت کنید که این جملات را در وبلاگی می خوانید که توسط نظام ِ حاکم بر ایران سانسور شده است.
بیایید سوالمان را تغییر بدهیم: آیا اساسا ممکن است آزادی مطلق برای گردش اطلاعات وجود داشته باشد؟ دقت کنید که “تصاویر ِ جنسی ِ کودکان” و “آموزش ِ ساخت سلاح شیمیایی در آشپزخانه” هم اطلاع محسوب می شوند.
در این چهارچوب، سانسور رفتاری نیست که فقط “بعضی از دولتها” و آنهم برای “بقای نظام” انجام بدهند (اگر نظام منظور نظام سیاسی باشد). سانسور، در یک دنیای ایده آل، حاصل تصمیم ِ یک جمع برای حفظ امنیت همان جمع است. از سوی دیگر، بررسی آنچه در یک جامعه سانسور می شود حاوی نکات جالبی است. به این بیان، جامعه ای که در آن “چگونه آدم بکشیم و قسر در برویم” سانسور می شود با جامعه ای که در آن “زمین گرد است” سانسور می شود تفاوت های اساسی دارد.
حالا با این دیدگاه به رفتاری مانند سانسور “هفتان” نگاه کنیم. سانسور کردن ِ یک وبسایت که “بد” ترین ِ محتوای ِ آن یک نقد فرهنگی یا یک داستان ِ “نامناسب” است، نشان دهنده ی نوع نگاه و حساسیت ِ سانسور کننده است. به این بیان، سانسورچیی که هفتان را زیر ِ آب می کند بی شباهت به قاضی ِ دادگاهی که گالیله را به چهارمیخ می کشد نیست.
سانسور نه تنها لزوما بد نیست، که حضور ِ آن در هر جامعه ای الزامی است. اینکه چه چیزی سانسور می شود و چه کسی تصمیم می گیرد که چه چیزی سانسور شود اما دماسنج ِ خوبی است برای سنجش ِ ساختار ِ قدرت در یک جامعه و حساسیت های آن.
گذشته از این بحث، مقاله ی گذار جزییات جالبی در مورد سانسور در جمهوری اسلامی ارایه می دهد. مثلاً: از رقص نباید نوشت، حتی رقص لیوانها بر میز “چنان با مشت بر میز زد که لیوانها به رقص درآمدند”. (کتاب ماجراهای “دایی وانیا” اثر اودفرید پروسیلر) به علت واژهی رقص بررس جمله را حذف کرده است. و چنین است حذف جملات “کلمات میرقصیدند” (سرنوشت شوم یک امپراتور)، “شوهرم عاشق صدای پیانوست” (داستان نت زندگی اثر مریم اسدی).
تصور کردن حکومتی که شيشه ی عمرش با "رقصيدن ليوان روی ميز» ترک بر می دارد هم خالی از تفريح نيست.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |