بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دی   1387 ـ ژانويه  2008 

 

جامعه، رهبر، رهبری

پژواک حرزت

انسان و جامعه :

جامعه مقوله‌ای است پویا از یک سیر تحولی با نقاط متفاوت و نگاه متفاوت که هستی و شکل پیدا میکند. مقوله ایست که از اومانیسم و رئالیس و راسیونالیزم و انقلاب روشنگری با تغییراتی ضمنی. تحول را پشت سر نهاده و مسلما" بر حسب رشد عقلی و نیاز محیطی به صور دیگر نیز خواهد رسید. با نگاه مدرن قرن گذشته را بپایان رسانید و با پست مدرن به پیش میرود. با این اندیشه که نه میتوان از سنت چشم پوشید و نه میتوان غرق در مدرنیست و تجدد گشت. به نتیجه میرسد که فرایندی است از مجموعه موقعییات و تجارب و نیازها. همانند انسان که متشکل از احساس و عواطف و عقل و منطق است. از اینرو هدف آن رسیدن به یک جامعه هدفمند و در برگیرنده آحاد اجتماعی و افراد متفاوت از جنس و آمال و شکل گرفتن بصورت مجموعه‌ائی سازمان یافته و همنوا و مشارکت پذیر و پویا...

جامعه مدنی جامعه ایست که حوزه دولت و حوزه روابط اجتماعی متعارف و مشخص باشد. جامعه‌ایست که ساخته شده است از : نهادها، موسسات، انجمنها، تشکیلات خصوصی و عمومی. مجموعه‌ای فارغ از آمریت و فشار. مجموعه‌ای مبتنی بر قوانین مدنی برای تعاملات بین فردی و بین گروهی. مجموعه‌ایی دربر‌گیرندهُ علایق طبقاتی، اقتصادی، فرهنگی، شهروندان. مجموعه‌ای در ابعاد :

1- همبستگی فرهنگی یا اشتراک در ارزشها

2 -همبستگی هنجارها یا هماهنگی بین ارزشها و رفتارها

3 -همبستگی کارکردی که عدم تعامل است و وابستگی متقابل اجزاُ متشکله اجتماع با هم

4 -همبستگی ارتباطات یا گسترش ارتباط در کل سیستم با یکدیگر.

که در نبود یا ضعف ارتباطی درون سیستمی جامعه آنومی و ناهنجاری اجتماعی را شاهد میشویم. « نکته قابل توجه :» حضور دولت در جامعه مدنی. نماد و ابزاریست جهت ایجاد همبستگی و یکنواختی و متعادل کردن جامعه. نه تجزیه کننده و نفاق انداز. دولت وسیله ایست جهت اجرای تمایلات و خواسته های اقشار جامعه. نه ابزاری جهت سرکوب بخشی از جامعه. یا بوجودآوردن سیطره بخشی از گروها یا طبقهُ خاص بر همه. همبستگی به معنی یکدست کردن جامعه نیست. آنگونه که جمهوری اسلامی میکند. بلکه ایجاد تجانس و هنجاریست در عین اینکه تنوعات و تفاوتها در بطن جامعه وجود دارند اما از همین تفاوتها جهت رشد دادن و ترفیع و رقابت سالم استفاده می گردد.

جامعه از نگاه علمی یا فلسفی: پوزیویتیسم

پیروان عقیده اثباتگرا در صدد برسی عینی حیات اجتماعی و انسان بر می آیند. معتقد هستند هر آنچکه ما می بینیم عینا" وقایعی هستند که در خارج از ما در جهان وجود دارند. خارج از حیطه بیان وملفوظات انسانی.

مارکسیسم: مارکس.- زیر بنای نظرات مارکس مبتنی بر تضاد طبقاتی است. و حاکمیت و سلطه گروهی بر دیگران میداند. وی مفهوم انسان و فردیت را در هویت طبقاتی جستجو میکند که کمال آنرا در خودآگاهی در روند تاریخ میبیند و بدینسان طبقه انعکاسی از زیربنای مادیست و بخش روبنایی آن دولت است.

بعقیده مارکس انسان موجودی جمعی است و از این رو فردیت در جمع یعنی طبقه تجلی پیدا میکند. و دولت را بعنوان بازتاب و معلول و مجری منافع و مبارزات طبقاتی تلقی میکند و دولت را ابزار سلطه طبقه حاکم میداند. او آگاهی انسان را محصول دیالکتیک ذهن و عینیت میداند. بنابر این اصالت واهمیت را برای جامعه و تاریخ در نظر دارد. چرا که جامعه واسطه انسان با جهان مادیست و مخالف جبریت از پیش تعیین شده است. جامعه در طول زمان خواسنگاهها و موقعیت فرد را رقم میزند. نهایت جوهر دولت را چیزی جز قدرت طبقاتی نمیداند.

کورپراتیسم: پیروان این عقیده جامعه را مقوله ای از همرنگی و هم سخن شدن طبقات اجتماعی قلمداد میکنند که وجود رابطه ای منطقی بین گروهی قوام دهندهُ جامعه است. عواملی چون اقتصادی، سیاسی، اخلاقی که منجر به برداشت بین گروهی می‌گردد. حس نیاز و تکمیل یکدیگر عامل پیوند میشود. اگرچه عقیدهُ اینها فردیت را محو یا له نمیکند. اما دریافته‌اند که بدون دیگران یا سایر عناصر موجود در ساختار جامعه افراد توان و پویایی لازم را نخواهند داشت از اینرو جوامع اگر چه از طبقات مختلف تشکیل شده‌اند اما یکدیگر را مکمل دانسته و بدینصورت بخود شکل یک سیستم را میدهند. کورپراتیستها بنوعی مغایر با پلورالیزم و تک حزبی و مارکسیست هستند. راحترین تعریف در مورد آنان: دولت رفاهی است که در واقع دولت در اختیار گروه یا طبقه خاصی نیست. بلکه بعنوان ساختاری سازمان دهنده و رابط بین گروهی و طبقاتی محسوب میشود. آنان نوعی جامعه آزاد و دمکرات مبتنی بر حدود و مرزبندیهای مشخص را تصور دارند که این مرز وثغور را دولت تعیین میکند.

فانکسیونالیسم : اگر مطابق اندیشهَ فانکشنالیستها به جامعه انسانی نگاه کنیم: جامعه دستاورد سیستمی است کلی که در بطن خود بخشها و تعلقات انسانی را طبقه بندی میکند. جامعه ایجاد هماهنگی بین بخشها و زیرمجموعه‌های خود میکند که منجر به ثبات اجتماعی معقول میگردد. جامعه بنوعی با قوانین و راهکار هارمونایز خواستهای طبقاتی و اجتماعی کنترل کنندهَ آنومیهایی که بر حسب خواستگاه افراد بروز میگند است. بنوعی کنترل بر منازعات اجتماعی. از اینرو معتقدند که عواملی چون: نهادها، ارزشها، هنجارها، سازمانها باعث ایجاد همبستگی و مستمر کنندهَ پویایی جامعه هستند. بعنوان مثال: نظام حقوقی موجود در یک جامعه نمایندهَ هنجارها و ارزشهای در بطن جامعه است. برای داشتن یک نظام متعادل سیاسی و اجتماعی مبتنی بر ارزشهای مورد توجه افراد آن جامعه. بایستی که بین ارکان وجودی آن تعادل و تبادل ارتباط و افکار، خواستها و ارزشها وجود داشته باشد.

پست مدرن : تفکر معاصر را امروز بنام پست مدرن میشناسیم. تفکری که مخالفت دارد با هرآنچکه بخواهد معنی و مفهوم قطعییت را به کرسی بنشاند. در واقع پست مدرنیسم ضد هرگونه بنیانگرایی یا ذات گرایی است. هرگونه معرفت عینی را درباره جهان نفی میکند. نفی هراندیشه کلان مثل: توسعه، ترقی یا نفی عقلگرایی مطلق دکارتی مبنی بر اوصاف ذاتی انسان. نفی قطعیت و وحدت"نفی توانانایی شناخت کامل" پست مدرنها معتقدند که ما توانایی نشان دادن و بازنمایی واقعیت را داریم و بازنمایی. حوزه نشانه‌ها است یعنی هیچ حقیقتی محرض و بلاواسطه در کار نیست و بوسیلهَ واسطه هایی چون کلام و زبان قابل فهم میباشند. از نگاه آنان هرچه که واجد وحدت است در واقع چندگانه است و هر پدیده ایی بافتی از روابط پیچیده است. بنابر این به صورتهای زیادی قابل تعبیر هستند و بر خلاف فلاسفهَ عقلی میگویند هیچ مبنایی غایی و اصلی در پس پرده پنهان نیست. از دیدگاه آنان مفاهیمی چون : حقیقت، عقلانیت، عدالت و هر فرایندی که توصیف کننده باشد نمی تواند استقلال داشته باشد و منبعث از ارزشها و هنجارها و تجربه و علایق اجتماعی است. در گفتمان سیاسی و اجتماعی : امروز از ظهور فردیت و فردگرایی جدیدی سخن بمیان است. در جامعهَ جدید مسولیت فردی افزایش پیدا میکند. اگرچه با این فرد انگاری. مورد نا امنی و مخاطرات اجتماعی گسترده میگردد. اما با ابراز فردیت گسترده شده و کاهش هزینه های عمومی که تا دیروز در جامعه تزریق میشد. افراد بخود متکی میشوند و همین باعث بالندگی بیشتر فردیت میگردد و در پی این بالندگی فردی تحولات اقتصادی پیرو خودمختاری بیشتری که افراد بدست آورده اند بوجود میاید. و بدینصورت شخص بسته به مقولات طبقاتی بخود نگاه نمیکند. شخص کلیشه ای فکر و نگاه نمیکند شخصیت سازی و شخصیت پروری مفهوم پیدا نمیکند. یعنی کپی کردن یا مقلدبودن تنها فرد را یا آینده را تعریف و مشخص نمی کند. تعدد افکار تعدد کاراکتر تعدد راه چرا که آینده ایی مشخص و محتوم وجود ندارد. آنچکه هست الآن و زمان حال است و ترفیع امروز و ترسیم امروز پایه گذار فردا است. همانطور که امروز پیوست دیروز است. اما در شرایطی جدید و موقعیتی جدید که متواند چون دیروز شکل گیرد یا با دیروز متفاوت شده و شکل و نتیجه ای دیگر از آن برآید. بعبارت ساده تر بایستی امروز را دریافت و برای امروز اندیشید و برای بدست آوردن حاصلی مناسب از امروز تلاش نمود. تبعا" با نتیجه گرفتن از امروز پایه های فردا نیز رقم میخورد. البته نه بعنوان صددرصد بلکه برحسب شرایطی که فردا بوجود می آید. می‌تواند چون امروز باشد. یا تغییر کند [ بسته به شرایط بیرونی و درونی ]. آنچکه مهم است اینست که پی ریزی و انجام امروز مثبت باشد. نه اینکه امروز را فدای نتیجه و حاصل فردا کرد. افراد را فدای فرد یا شخص خاصی و نظامی خاص یا جامعه کرد.

2- تعریف جامعهُ ایران:

در مبحث قبلی سعی کردیم که به جامعه از منظر متفاوتی نگاه کرده و بر حسب همان نگاه تعاریفی از جامعه ایده آل را ترسیم کنیم. حال با هم نگاهی به موقعیت و فضای جامعهُ ایران کرده و نقاط قوت و ضعف آنرا برشماریم:

اگرچه آمار منظم در مورد ان نداریم. بطور تقریب میتوان چنین ادعا کرد که ما شاهد 4 اهرم و نیرو و گرایش در جامعه کنونی ایرانیان میشویم.

1- فسیل شدگان یا پایبند به نگرشها و مکاتب چپ و راست

2- واقعگرایان

3- ناراضیان بدون داشتن هیچ دیدگاه و برنامه منظم

4- بیتفاوتان.

1- کلیه جناحها و فرق سیاسی موجود در بین اپوزیسیون داخل یا خارج از ایران که در زمان گذشته منجمد یا لایتغیر مانده اند.به دیدگاههایی که یا بر اثر تحولات زمان تغییر کرده اند و امروز برحسب زمان به روز شده یا دگرگون شده اند و یا محو شده اند. اما این معتقدین هنوز بر نظر قدیمی خود پابرجا هستند و مصرانه با عقاید ارتدکُسی خود مایل هستند که جامعهُ ایران را دستخوش تغییر سازند!!

2- گروه دیگر که واقعی تر نگاه میکنند و نسبتا" داخل ایران بیشتر هستند. بر محور آنچکه قابل رویت است استدلال میکنند. این گروه جوان و تحصیلکرده فرزندان نسل جدید ایران پس از انقلاب هستند.

3&4- اما متاسفانه اکثریت با بی تفاوتان و ناراضیان بدون برنامه وخواستگاه منظم است.

گفتمان سنتگرایی و ایدئولژیک موجب تضعیف همبستگی هنجاری و کارکردی و ارتباطی شده است. همبستگی هنجاری یعنی نهادینه شدن ارزش های مشترک جامعه که با بهره گیری دولت از فشار و تحمیل بخشی از ارزش ها بر سایر ارزش های موجود در دل جامعه ایران نتیجتاً ایجاد اختلال کرده است. حاصل مشخص این اجبار دولتی بر جامعه، دوگانه رفتار کردن، دوگانه ظاهر شدن و دوگانگی هویت در بین ایرانیان است. چرا که در جامعه تظاهر و عوامفریبی امروز بصورت هنجار درآمده است. افراد در جمع با افراد در زندگی خصوصی متفاوت عمل می کنند. اين یعنی جامعهُ دوساحتی، جامعهَ دو شخصیتی، و جامعهُ دو زیستی. نتیجه این فرایند دوگانگی در جامعه صوری شدن هنجارها روبنایی شدن فرهنگ متظاهر شدن افراد نیم بند شدن یا سست شدن اخلاقیات در عرصهُ عمومی و حقیقت آن در زندگی خصوصی است.
            بسط نامرئی ضد اخلاق در جامعه جامعهَ ما بزور سرنیزه اخلاقی است جامعه ما بزور سرنیزه انقلابی است و متحرک خطی نه بواسطه وجود هنجارها و سنتهای مشترک و مورد پذیرش افراد جامعه بلکه تحمیلی که باعث صوری و ظاهری شدن آنها در بطن جامعه گردیده است. جامعه دوچهره یا دوهویتی لاجرم داده های ارتباطی میان افراد نیز صوری و یا دروغین میشود و طبعا" اعتماد را از بین میبرد. با نبود اعتماد بین طرفین چگونه میتوان به یک اعتماد عمومی دست پیدا کرد؟ چطور میتوان شاهد یک همفکری و همسویی و همبستگی واقعی شد؟ بهمین دلیل نیز جامعه ما حامل افراد متحدالاراده، متحدالهدف و متحدالفکرنیست. جامعه کمیّ کثیرالافراد است اما از نظر کیفی مضمحل و ناپیوسته و منفرد با دیدگاهای متفاوت اعتقادات متفاوت و لاجرم ضربه پذیر و منفعل و بیهدف وبی روح و هرچه که پیش آید خوش آید تبدیل گشته اند. همانطور که میدانید جامعه فاکتوریست دو سویه یک سمت آن افراد هستند و سمت دیگر خود جامعه بصورت یک سیستم حیاتمند که از نظامها و ساختارها و برنامه های تنظیم شده و شکل دهندهُ کلیات و جزییات که شامل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. جامعه ما دچار آشفتگی در هردو سمت است. اگرچه مبنا بر این تصور میباشد که افراد در بعد شخصی هنگامی که رشد و ترقی پیدا میکنند. تبعا" این رشد و ارتقاع فردی در مجموع باعث تشکیل شدن جامعهَ مترقی و رو به رشد میگردد. اما وقتی که سمت دیگر آن یعنی کل نظام. برنامه ها ساختارهدایتی عمل و آموزش اجتماعی با ایجاد محدودیتها و نگرشهای ایستا و متوقف کننده فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یا بی ثبات و ضربه پذیر و بیمار و سطحی و کلیشه ای را مطرح و ترغیب میکند. مسلما" ایجاد اسطکاک بین فرد و جماعت مینماید و پویایی و تحرک فردی را خنثی یا سرکوب میکند. این اسطکاک در همه جنبه های فردی یا اجتماعی دیده میشود. قوانین و عملکرد کُند کننده یا سدکنندهَ بوروکراسی بازرگانی و تربیتی اقتصادی ایدئولوژیک سیاسی چنان گسترده است که همچون ریسمانی قوهَ تحرک افراد و بنگاههای خصوصی وعمومی را میبندد. که نهایتا" به تضاد و واخوردگی و انفعال از یکسو و یا فرار از آن شرایط به صورت گوشه گیری یا خروج از کشور منجر میگردد. بنابراین در پاسخ به این سوال که چرا تحول و رشد و دگرگونی اینچنین بعید و دور از انتظار در جامعه ما احساس میشود؟!! را میتوان از موارد فوق دریافت کرد.

             3- تعریف رهبر و چرا ایرانیان منتظر رهبر مانده اند: رفتار سیاسی و اجتماعی انسان صرفا" عقلی نیست. و عاطفه و احساس رل اساسی بازی میکند. سوای ایندو. سنت نیز پایه گذار و تعیین کننده در انتخاب و اتخاذ تصمیم و رای است. در ایران هم ازنظر سنت و هم ازنظر مذهب. رهبر و رهبری در نهاد و ضمیر باطن ایرانی جایی گسترده دارد. ازطرفی نیروی رهبری ابتدا زندگی روحی یا منبع عاطفی را تحریک کرده و اثر میگذارد و سپس در مرحلهَ دوم نهادینه شده و سنت آفرینی میکند. از این رو اتخاذ رهبری نیرویی است غیرعقلانی و سحرآمیز و چون غیر عقلانی است و بر احساسات موثر است. لذا انتخاب فرد در این هنگام نیز بیشتر از معیارهای عاطفی و روحی سرچشمه میگیرد. اگرچه نمی توان عوامل کلیدی پذیرش رهبر را ترسیم کرد اما شرایط محیطی حاکم مثل : دوره های فشار و اضطراب روانی، فیزیکی، اقتصادی، اخلاقی، مذهبی و سیاسی قابل لمس است. هویت بخشیدن بخود یا هویت سازی یکی از ویژگیهای اساسی ذهن و روان آدمی است.

از طرفی کنش و انتخاب نیز از ارضای حسی و عاطفی سرچشمه میگیرد. انتخاب رهبر یا نیاز به رهبری معمولا" در مواقع خاصی پدید می آید. مواقعی که خطر هیجان تحدیداتی که در شرایط تهی شدن زندگی سختی و نا رضایی پدید می آید. مواقعی که از توان یک نفر یا جماعت اندک برای رفع آن بدور است. در جنبه سیاسی وجود رهبر جهت تغییر وضع موجود است. بخصوص که این تغییر وضع. نماد و حضور ذهن در سنت و عرف افراد داشته باشد. یک پیشینه ذهنی یا تاریخی که مسلما" آن رهبر در راستا یا پیرامون و حول همان تفکرات و یا نیازها حرکت و سخن بگوید. یعنی رهبر. گفتار و آمالش همسو با علایق باطنی افراد آن جامعه باشد. بنوعی با گروه حامل در آن جامعه پیوند آرمانی داشته باشد. تجدید سنت و آنچکه هواداران را به آن برساند نیز در پذیرش و گرویدن افراد نقش مهمی دارد. رهبر و رهبری زخمهای روحی و عاطفی افراد را مرمت میکند. بازگشت به هویت و شخصیت آسیب دیده شده افراد را تحریک یا رجعت میدهد. خواهان برهم ردن وضع موجود باشد. وضعیتی که افراد یا دسته جات موفق به تغییرش نشده بودند. کمبود امنیت و خاطرهَ امنیت قبلی که نهادینه شده باشد. نوستالژی که در درون این افراد هست را تحریک کند. منهای این موقعیت عاطفی صفات زیر نیز لازمهَ رهبریست.
شخصیتی که بتواند شخص قدرت طلب را مجذوب کند چرا که او به این شخص مقتدر رهبری بدیدهَ احترام نگاه میکند. تجاوز ، اعتماد به نفس، هوش، خوداری ، تصمیم قطعی، نفوذ کلام و وسعت نظر و سرعت عمل برای افراد ارجح است. امکان دارد یک یا دو فاکتور نباشد اما بدون فاکتورهای فوق رهبری امکان پذیر نیست. چهار نوع رهبر وجود دارد:
1- رهبر تفریحی.
2- رهبر برجسته نظامی
3- رهبر دانشمند
4- رهبر با شخصیت قوی.
که این رهبران همچنین باید دارای این صفات نیز باشند:
هوش زیاد
شجاعت
گستاخی
صدای نافذ
عزت نفس
استقامت
که بتواند بوجود آورندهَ آرامش یا قوت قلب برای پیروان خود بعنوان سمبل ایجاد کند. اقتدار خواست هواداران رهبریست. که به او یعنی رهبر القا میکنند. در واقع یک رابطه دو سویه وجود دارد. از یکطرف رهبر و خصایل او ایجاد کشش در پیروان میکند و از طرفی نیات و آرزوهای پیروان از آنچکه میخواهند یا جستجو میکنند است که به رهبر انتقال داده میشود. در واقع وجود آمال و آرزوهای جمعی که در بطن جامعه وجود دارد.

شخص رهبر عاقل یا جسور. آنها را در خود پرورش میدهد و تمایل و ارادهَ او برای جامه عمل پوشانیدن به آن آرزوها که در خود او نیز بعنوان یکی از همان مردم وجود دارد. با این فرق که رهبر جراَت به انجام رساندن آن آرزوها را در خود میبیند. پیروان این رهبر از جنبه عاطفی بیشتر به رهبر گرایش دارند تا یک گرایش مبتنی بر عقل و منطق در واقع نداشتن جراَت و نو انگاری یکی از دلایل هواداران است. احساس واخوردگی از تجارب قبلی. نبود قواعد و قوانین حمایتی برای ناراضیان وضع موجود. در چنین جوامعی افراد بعلت نارضایتی از موقعیت کشور و از طرفی نبود ارگانهای تجمع ساز و تشکل آفرینی چون انجمن و اصناف و حزب و نبود قوانین حمایتی مدنی دربرابر سرکوب باعث میگردد که فرد بدنبال رهبر باشد.

وجود عوامل بحران ساز در یک یا چند محور اجتماعی [ اقتصادی - فرهنگی -سیاسی - سنتی..]. حس سرخوردگی یا فشار روحی گاهی اوقات جمع برای دلجویی از نظام یا حزب یا طایفه یا خانواده که در قبل نسبت به آنها بی عدالتی یا ظلم یا کم توجهی کرده بودند. با گرایش به سمت آنان بعنوان انتخاب جهت دلجویی عمل میکنند. معمولا" در این فاصله بی توجهی یا ظلم مسائلی بر این جوامع پدیدآمده که بنوعی آنرا بعنوان کیفر برای اعمال گذشتهَ خودشان میپندارند. خلاَ رفتار و پندار مبتنی بر عقل. چه فردی چه گروهی: بنوعی واخوردگی از کلیه مباحث موجود تا آنزمان [ ایدئولوژیک- سیاسی - اقتصادی ...] بخاطر نتیجه بخش نبودن

خلاَ و بی معنایی و واخوردگی از کلیه مسائل تئوریک یا عملی آنزمان دنبال روی و رهبر سازی معمولا" در فقدان تعقل است. احساسی و عاطفی برخوردکردن. نبود نیروی منسجم . یا برابری منفی نیروها با یکدیگر. یا نبود یک کارنامه مناسب و برنامهَ مدوّن از طرف سازمانهای موجود.

فقر مدنی یا خصلتهای مدنی: جوامعی که فاقد تعاریف و خصلتهای اجتماعی و مدنی هستند و بعلت نبود واسطه های اجتماعی چون: حزب، سازمان، انجمن، اصناف و...

زیرا تشکل آفرینی خودبخود از ناراضیان با مانع مواجه شده و باعث میگردد که دنبال رهبر بگردند. ناتوانی اجتماع برای تصمیم گیری. سردرگمی اجتماعی هنگام مواجه شدن با مشکلات و بی اطمینانی بخود یا احزاب موجود. همه اینها زمینهَ وجود و جستجوی رهبری را قوّت می بخشد. نهادمند شدن جامعه مدنی عین توسعهَ سیاسی ابزارها و هدفهای آن است. از اینرو جامعه مدنی مقوله‌ایی صرفا" اجتماعی نیست.

عوامل یا ساختارهای جامعه مدنی: نوسازی در حوزه اقتصادی و اجتماعی است که منجر به رسیدن به جامعه مدنی میشود منهای نهادهای قدرت و ایدئولوژی سیاسی یا حضور دولت مطلقه. با درنظر گرفتن فضای جهانی امروزین که مساعد و ترغیب کننده بوجود آمدن جامعه مدنی است. حضور برخی عوامل درونی ایران باعث مقاومت یا تاَخیر شکل پذیری جامعه مدنی است. مثل:
1- تمرکز منابع قدرت در دست دولت
2- نبود یا محدودیت گفتمان سیاسی
3- حضور و دخالت مذهب در دولت
4- سنت گرایی و تجدد ستیزی
که زمینه های اجتماعی و اقتصادی آن را بدین صورت میتوان تشریح کرد: از نظر اقتصادی قشر متوسط و خورده بورژوای آسیب خورده از روند تجدد و توسعه که در بین کسبه و دهقان و روحانیت و اشراف تقسیم میشوند. در تشریح اجتماعی بایستی به زمینهَ روانی نظر انداخت: در بین سنتگرایان تجدد ستیز که ناشی از احساس عدم امنیت و بی پناهی و فقدان حس همبستگی و پیوند اجتماعی است. از اینرو موضع مذهب به افراد آرامش و ایجاد تکیه گاه از منظر روانی می کند. عدم تعادل عدم اطمینان نیز برای تصمیم گیری در فرد واخورده دیده میشود در این هنگام بهترین یاری رسان سنت و عرف است که پیشاپیش انتخاب را در معرض دسترس قرار میدهد. در تجدد فرد بعلت احساس تنهایی ناتوانی ضعف دانش هنگام انتخاب آزاد دچار سردرگمی و وحشت میشود. فقدان اعتماد به نفس که از فقدان آگاهی یا تزلزل موقعیت اجتماعی و اقتصادی در جامعه ما وجود دارد. نیز این افراد را آمادهَ پذیرا شدن سنت میگرداند.اکر بخواهیم نظری کلی پیرامون مشکلات امروزین اجتماعی ایران مطرح کنیم:

1- شیوه استبدادی و پدرسالاری عامل موثری جهت تحلیل یا فقدان اعتماد بنفس
و احساس عدم قدرت منجر به ساخت شخصیت منفعل میشود
.

2- نوسازی سطحی سریع و رشد روبنایی کشور که باعث تضعیف همبستگی و مسبب شخصیت منفعل و آسیب پذیر در جامعهَ شهری که باعث ناهنجاری شخصیتی و بروز روحیه اجتماع گریز میشود.

مقولهَ گسیختگی از همسنخان و احساس غریبی بصورت شر حاصل از نوسازی. به منزلهَ دشمن تلقی میگردد. این تصور حضور دشمن در افراد بی هویت شده توسط جامعه خطی شده. کارامدتر و وحشت انگیزتر است.و ازینرو در حمایشات سنتگرایان همیشه وجود یک دشمن خارجی محسوس است و میبینیم که رژیم همیشه در همه زمینه ها بخوبی از آن بحره میگیرد.

بخش پایانی:

چرا ایرانیان منتظر رهبر مانده اند ؟!

بنابر این ضعف اصول اقتصادی نبود برنامه های صحیح جهت رشد و حمایت افراد در مسیر اقتصادی حضور قوانین دست و ا گیر و موانع بوروکراتیک حضور قوانین مذهبی حضور گردانندگان و مدیران کارامد و متمایل به همین قوانین و شرایط مذهبی سکون یا محدودیت در نحوهَ آموزش و پرورش مقید یه همین خطی نگری و قوانین یک سویه مذهبی نبود ارتباط مناسب و آزاد بین فردی و اجتماعی نبود وسایل و ابزار حمایتی و همبستگی ساز اجتماعی چون: حزب انجمن صنف و.... نیروهای سرکوب گر شخصی که مورد حمایت دولت هستند. دولت سرکوبگر نبود یا کاستی در قوانین مدنی. سردرگمی یا عدم تفاهم نیروهای مخالف وضع موجود. اختلالاتی که خود رژیم بین مخالفین تزریق و ایجاد میکند. جامعه پلیسی و تحکیم وحشت در درون افراد داخل جامعه. تبلیقات و شستشوی مغزی مکرر و یکنواخت در جهت و سوی مورد نظر رژیم .... امکان همصدایی و حتی شنیدن و یدن دیگری را سست و یا نابود میکند. بنابر این. تردید در نگاه ردید در شناخت ردید در اعتماد و تردید در انتخاب را بخوبی میشود در بین افراد و جامعه رویت نمود.
با این تفاصیل نداشتن آگاهی اجتماعی مناسب نداشتن فرهنگ اجتماعی مبتنی بر ساختار مدرن زمینه های روانی اجتماعی اختلاف نظرها و اختلاف سلیقه هنگام انتخاب راهکار اختلاف بین گروهی مخالفین عدم سازش تاکتیکی و مخالفت با تشکل های دیگر بی اعتمادی حاصل از اشتباهات قبل دامن زدن این بی اعتمادی توسط رژیم بحره برداری رژیم از اختلافات درون گروهی اپوزیسیون و دامن زدن به تناقضات ضعف برخی صفات ممیزه در میان مدعیان رهبری یا نبود این صفات در مدعیان که باعث بلاتکلیفی افراد جهت انتخاب گشته است.

نکتهَ قابل توجه و نگران کننده :

این نگرانی وجود دارد که با بودن مسائل ذیل جامعه بسمت یک حرکت دیگر فاشیستی کشیده گردد. مسائلی چون: فروپاشی همبستگی و ضدیت و مخالفت با وضع موجود وجود آنومی اجتماعی امروزین ضعف احساس امنیت فردی وجود فراوان تیپهای شخصیت اقتدار طلب از یک سو و نیاز مبرم آنان به سلطه و فرمان عدم تعادل روحی ناشی از گسیختگی اجتماعی و فشار حاصله از سوی رژیم زوال پذیری اجتماعی و اقتصادی موجود در شهروندان احساس بی هویتی یا هویت تحمیلی که بر افراد روا داشته میشود از دست رفتن عظمت ملی تاریخی یا ضعف ناسیونالیسم ناشی از تحمیل امت اسلامی احساس فقدان همبستگی سنتی احساس حقارت و سرگشتگی ناشی از نابودی یا ازدست رفتن حیثیت فرهنگی وجود جامعه دوگانه و هویت دوگانهَ مذهبی یا تاریخی بحران اقتصادی و اجتماعی بخصوص طبقه متوسط و بوروکرات و تنزل اجتماعی تضاد فرهنگی و اجتماعی بین طبقه متوسط شهری و اقشار پائین تر اجتماعی یا حاشیه نشین سرگشتگی بین سنت و تجدد عوامل تسریع کننده این سرگشتگی روزانه و فشارهای درون کشور و اختلاف سطح با کشورهای دیگر که در فیلم و اینترنت و ماهواره به آنها عرضه میشود با همهَ اینها آیا باید من و شمای مخالف ایرانی روشنفکر رانده شده بازهم تعلل کنیم! بازهم با یکدیگر بستیزیم! بازهم بخود بیاندیشیم! و از امکانات موجود بحره نگیریم! اینهمه ناراضی باشد و آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم...؟!

با امید به درک امروز و درک صحیح از خود و مشکلات خود اتحاد یا ائتلاف یا اتفاق نظر را درک
کرده و به حل معضلات امروز بپردازیم.
 

برگرفته از سايت «حزب مشروطۀ ايران»:
http://www.irancpi.net/digran/matn_2876_0.html

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630