بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

دی   1387 ـ ژانويه  2008 

 

در دموکراسي افراط کرده ايم!

گفت وگو با علي سعيدي، نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران

گفتگوگر: حسين سخنور

بررسي و بازخواني نهادهاي انقلابي در آستانه سي امين سالگرد انقلاب اسلامي، زمينه يي را مهيا مي کند تا بيش از پيش با فعاليت هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در اين مدت 30 سال آشنا شويم و براي اين هدف چه کسي بهتر از علي سعيدي نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که هم از فعالان و مبارزان انقلاب به حساب مي آيد و هم به واسطه سمتي که در سپاه دارد، از جزئيات اين نهاد کاملاً مطلع است. از اين رو ما نيز به سوالات و ابهاماتي پرداختيم که در اين خصوص مطرح بود و سعيدي هم همه را بي هيچ تکلفي، که در ابتدا تصورش مي رفت، پاسخ داد. (روزنامۀ اعتماد)

****

پرسش: سپاه و بسيج از مجموعه مراکز و نهادهاي انقلابي هستند که کارکردهاي آنان نيز با خود انقلاب پيوندي عميق دارد لذا مي توان سوال اول را چنين مطرح کرد، اگر سپاه و بسيج نبودند، انقلاب چه سرنوشتي پيدا مي کرد؟
پاسخ:
همان طور که شما اشاره داشتيد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نهادي است برخاسته از انقلاب و از درون مردم. سپاه از مهم ترين نهادهايي است که از بطن انقلاب براي پاسداري از خود انقلاب جوشيد. مهم ترين وجه تمايز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با ساير نيروهاي مسلح نيز از همين منظر قابل بررسي است. يعني معمولاً نيروهاي مسلح در هر کشوري وظيفه حفاظت از مرزها و تماميت ارضي را بر عهده دارد ولي سپاه علاوه بر اين وظايف معمول و تعريف شده به طور خاص نهادي است جهت حفظ دستاوردهاي انقلاب اسلامي؛ لذا شاخصه منحصر به فرد نظامي گري در مورد سپاه جواب نمي دهد و بايد ابعاد مختلف ديگر آن را نيز مطرح کرد. سپاه در حوزه هاي امنيتي، نظامي و فرهنگي فعاليت مي کند. از اين رو به طور مشخص بايد گفت سپاه علاوه بر فعاليت هاي امنيتي و نظامي، ماهيتي فرهنگي نيز دارد.

پرسش: با چه تعريفي از فرهنگ مي توان آن را در کنار فعاليت هاي فرهنگي و نظامي قرار داد؟ اساساً اين دو حوزه قابل جمع هستند؟
پاسخ:
بله، مروري بر تاريخ انقلاب هاي جهان در گذشته و امروز نشان مي دهد بسياري از تهديدهاي مورد توجه انقلاب ها ماهيتي فرهنگي و سياسي داشته است. گرچه تهديدات امنيتي و نظامي نيز همواره مطرح بوده اند ولي انقلاب ها از ناحيه تهاجمات فرهنگي و سياسي بيشتر ضربه خورده اند تا تهديدات نظامي و امنيتي. مثلاً در تاريخ گذشته همان طور که در قرآن نيز مي آيد انقلاب موسي بن عمران از بعد فرهنگي دچار آسيب هاي جدي مي شود؛ انقلابي که جزء پيچيده ترين تحولات زمان خود بوده است و قرآن هم نکات فراواني را در تحليل آن مي آورد. به طوري که در 35 سوره قرآن نزديک 136 بار از موسي و انقلاب وي ياد مي کند؛ انقلابي که در ابتدا توانسته بود فرعون با آن همه قدرت را از پا درآورد به جايي مي رسد که خود از درون از هم مي پاشد. مهم ترين عامل توقف و شکست انقلاب موسي، تهاجمات و تهديدهاي فرهنگي بود به طوري که تمام ايده ها و آرمان هاي انقلاب در جامعه بني اسرائيل را دچار تغيير کرد و جريان سامري را نيز کم و بيش همه مي دانند که چگونه او با ابزارهاي فرهنگي جامعه را به اغوا کشاند و يک جامعه توحيدي را به گوساله پرستي تبديل کرد.

در صدر اسلام نيز بيشتر از آنکه اسلام از تهديدهاي نظامي ساير اقوام و کشورها ضربه بخورد از تهديدات فرهنگي لطمه خورد زيرا مسلمانان در اکثر جنگ ها با صلابت در مقابل دشمنان ايستادگي مي کردند و با قدرت و اقتدار به پيروزي مي رسيدند اما آنچه مسير انقلاب پيامبر را منحرف ساخت استحاله فرهنگي جامعه آن وقت بود لذا تمام انقلاب هاي توحيدي در معرض خطرات فرهنگي قرار دارند و نهادها و دستگاه هايي بايد وجود داشته باشند تا در مقابل اين خطرات ايستادگي کنند و تلاش گسترده يي داشته باشند جهت تعميق باورها و فرهنگ انقلاب، که پديده رجعت و استحاله فرهنگي تکرار نشود. در سال هاي اخير نيز پديده انقلاب هاي رنگين زنگ خطري است براي انقلاب ها. خب انقلاب هاي مخملين نيز نه ماهيت نظامي دارد و نه ماهيت امنيتي بلکه ماهيت فرهنگي دارد. با توجه به اين نوع تهديدات فرهنگي لزوم يک نيروي انقلابي در جهت واکسينه کردن مردم براي مقابله با خطرات کاملاً محسوس است و از اين حيث سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز با حداکثر ظرفيت سعي در حفظ ارزش هاي انقلاب اسلامي و توحيدي دارد.

پرسش: نهادهاي فرهنگي متعددي همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان تبليغات يا حتي حوزه هنري در مجموعه نظام تعريف شده اند که آنها نيز مي توانند اين وظيفه را برعهده گيرند. آيا فعاليت هاي فرهنگي سپاه پاسداران کار موازي با اين نوع نهادها و مراکز محسوب نمي شود يا وظايف فرهنگي سپاه شامل حوزه هايي خاص مي شود؟
پاسخ:
سپاه نيروي کمکی بسياري از ديگر نهادها است. مثلاً نيروي معين ارتش در حفاظت از مرزها است. به عبارتي وقتي شرايط کشور بحراني باشد و ارتش به تنهايي نتواند از انجام اين وظيفه برآيد، سپاه به کمک ارتش مي آيد و وارد عرصه مي شود. يا در حوزه هاي امنيتي و اطلاعات نيروي معين وزارت اطلاعات است زيرا سپاه و بسيج با شبکه گسترده يي که در اکثر شهرها و نقاط کشور دارند مي توانند با دستيابي به منابع مختلف اطلاعاتي به وزارت اطلاعات کمک کنند. از سوي ديگر در بخش امنيتي شهرها سپاه نيروي معين نيروي انتظامي است و در شرايطي که نيروي انتظامي نياز به نيروهاي کمکي داشته باشد سپاه ياري رسان آنها خواهد بود. طبيعي است حضور بسيج و سپاه در جاي جاي کشور مي تواند بسترساز امنيت و نظم کشور باشد. يعني در عين آنکه سپاه و بسيج يکسري وظايف معمول و تعريف شده مستقل دارند در زمان هاي لازم به ساير بخش ها کمک مي کنند.

در بخش فرهنگي نيز سپاه مي تواند نيروي معين نهادهاي فرهنگي همچون صدا و سيما، سازمان تبليغات و ساير مراکز فرهنگي و هنري باشد زيرا تمام اين مراکز جمعاً نمي توانند پاسخگوي نيازهاي فرهنگي جامعه باشند. يکي از مهم ترين وظايف سپاه و بسيج در شرايط صلح، سازماندهي فرهنگي بسيج 20 ميليوني است تا با تعميق باورها در تک تک پاسداران و بسيجيان بتوانند حالت بازدارنده در برابر تهديدات دشمن به وجود آورند. با وجود تمام تلاش هايي که در اين حوزه صورت گرفته است ولي باز وضعيت بسيج 20 ميليوني رضايت بخش نيست و ما با آرمان امام در اين خصوص فاصله داريم.

پرسش: جنابعالي بر گسترش بسيج در دوران حاضر تاکيد داريد در حالي که برخي معتقدند گسترش نهادهايي مانند بسيج فضاي جامعه را امنيتي مي کند.
پاسخ:
آن عده توجه ندارند که نيروي مقاومت و بسيج دو نهاد مجزا از هم هستند ضمن آنکه گفته شد سپاه هم يک نهاد صرفاً نظامي محسوب نمي شود. با اين حال بسيج هم ماهيتي مستقل دارد. يعني ممکن است يک فردي عضو بسيج باشد اما اصلاً نه آموزش نظامي ديده باشد و نه يک بار سلاح به دست گرفته باشد. مثلاً يک عکاس، نويسنده، استاد دانشگاه و طلبه و دانشجو مي تواند بسيجي باشد بدون آنکه کوچک ترين سابقه نظامي داشته باشد. ولي نيروي مقاومت بسيج جزيي از سپاه پاسداران محسوب مي شود و طبعاً براي آنان وظيفه نظامي هم تعريف مي شود. اما بسيجيان با سه وضعيت متفاوت عادي، فعال و ويژه در خدمت فعاليت هاي علمي، فرهنگي و اقتصادي جامعه قرار دارند و مي توانند در صورت تمايل به سپاه و نيروي مقاومت نيز خدمت کنند. مثلاً ممکن است سپاه قصد داشته باشد براي انجام يک پروژه علمي و فرهنگي از تعدادي سناريونويس و عکاس يا دانشجو استفاده کند که در اين صورت بسيجيان هنرمند يا دانشجو مي توانند در انجام اين پروژه به سپاه کمک کنند لذا بايد هويت بسيج و نيروي مقاومت را کاملاً از هم جدا کرد و وظايف هر يک را به تفکيک مورد بررسي قرار دارد. در بسيج سليقه ها، روحيات و تخصص هاي متعدد و متفاوتي وجود دارد که نقطه مشترک آنها اعتقاد به حکومت يعني ولايت فقيه و قانون اساسي است فارغ از هر نوع زبان، نژاد و گويش. مثلاً بسيج دانشجويي را چگونه مي توان يک نهاد نظامي دانست همچنين بسيج اساتيد يا طلاب؟

پرسش: شما در بخش ديگري از پاسخ هاي پيشين اشاره داشتيد سپاه نيروي معين وزارت اطلاعات هم محسوب مي شود، اخيراً نيز برخي به تداخل کار وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه اشاره داشتند که واکنش وزير اطلاعات را هم به همراه داشت. شما نيز از اين سو پاسخي داريد؟
پاسخ:
وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات و بخش اطلاعات سپاه هر کدام وظايف تعريف شده يي دارند. وزارت اطلاعات وظيفه کلان اطلاعاتي و امنيت داخلي همچون مبارزه با اقدامات جاسوسي را بر عهده دارد اما سپاه و بسيج به لحاظ امکانات و گستره وسيعي که تحت کنترل دارند مي توانند هرگونه اخبار و اطلاعاتي که مورد نياز وزارت اطلاعات است را در اختيارشان قرار دهند ولي در هر حال نيروي اقدام کننده وزارت اطلاعات است و حفاظت اطلاعات سپاه نقش کمک و معين را ايفا مي کند.

پرسش: يعني اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه راساً و مستقلاً نمي تواند وارد عمل شود.
پاسخ:
اگر با تعامل و همکاري خود وزارت اطلاعات باشد، منعي ندارد. هرچند ممکن است در نقاطي وزارت اطلاعات با بخش اطلاعات يا حفاظت اطلاعات سپاه با اختلافاتي مواجه باشند. همان طور که در ساير مراکز و قوا ممکن است اين اختلافات بروز کند ولي در کل اين نوع مشکلات پايدار نيست هرچند در شرايط بحراني ممکن است اطلاعات سپاه مستقيماً وارد عمل شود. مثلاً در ماجراي قتل هاي زنجيره يي چون دستگاه اطلاعاتي از درون متلاشي شده بود لازم بود اطلاعات سپاه مستقيماً عمل کند تا شرايط عادي و معمولي برقرار شود.

پرسش: اگر موافق باشيد جلوتر بياييم و به نقش سپاه پاسداران و بسيج در دوران جنگ تحميلي بپردازيم.
پاسخ:
بله. نقش بسيج و سپاه در دوران هشت سال دفاع مقدس تا حدي است که پيروزي در جنگ بدون نقش آفريني پاسداران و بسيجيان غيرقابل تصور است. در زماني که نه امريکا و نه شوروي انقلاب ما را با هويت اسلامي و توحيدي اش برنمي تابيدند مصمم شدند آن را نابود کنند زيرا نه وابستگي به غرب براي ما قابل تحمل بود نه وابستگي به شرق. تنها تکيه گاه ما اسلام بود و ابرقدرت هاي آن زمان اين قدرت از اسلام را باور نمي کردند ضمن آنکه امتياز خاص خاورميانه از حيث ذخاير وسيع براي آنها هميشه مورد نظر بوده است. در آن زمان در خاورميانه 540 ميليارد ذخيره بشکه نفت وجود داشت در حالي که امريکا 30 ميليارد بشکه ذخيره داشت. فرهنگ غني جهان اسلام را هم به اينها اضافه کنيد که موجب نگراني آنها شده بود و منافع هر دو ابرقدرت را تحت الشعاع قرار داده بود. تحريک صدام و نيروي بعث که ماليخولياي قدرت و تجاوزطلبي داشتند بهترين ابزار بود تا آنان به همه نتايج مطلوب خود برسند. به عبارتي غول بي شاخ و دم صدام در خدمت قوه عاقله و سوءاستفاده گر ابرقدرت ها قرار گرفت. در داخل کشور نيز استان هاي غربي و جنوبي درگير آشوب ها و بلواها شده بودند که دولت مرکزي مسلط بر اوضاع نبود چرا که ارکان نظام هنوز به طور کامل شکل نگرفته بودند و ارتش نيز هويت خود را بازنيافته بود. فرماندهان و سران شان فرار کرده بودند و تقريباً آمادگي دفاعي کاملي نداشتند به طوري که دشمن در اولين حرکت خود توانست 12 هزار کيلومترمربع از خاک ايران را اشغال کند و تا نزديک اهواز پيش آيد و آبادان را تحت محاصره خود درآورد. اين اتفاق مهم ترين چالش بعد از انقلاب بود که مي توانست منجر به سقوط نظام شود اما در اين شرايط با تدبير امام خميني (ره) و شکل گيري نيروهاي مردمي و بسيج همه چيز تغيير کرد و زمينه دفاع از مرزها توسط خود مردم و سپاه فراهم شد و بسيج و سپاه بعد از عزل بني صدر به کمک ارتش آمدند. تهاجم نيروهاي دشمن نه تنها متوقف شد بلکه ما توانستيم به خاک عراق نيز وارد شويم. حاصل تجارب نيروهاي مردمي در آن مقطع امروز نيز مشهود است. متخصصان و هزاران نيروي ماهر و متعهدي که هم اکنون نيز در دولت و ساير بخش هاي نظام فعال هستند برآمده از تجارب دوران جنگ تحميلي هستند. سپاه در کنار ارتش توانست از آب و خاک ايران شرافتمندانه دفاع کند و از ارزش هاي انقلاب پاسداري کند.

بسيج نيز مولود اين شرايط بود که اتصالش به سپاه قدرت تهديدناپذيري را به وجود آورد که امروز هم مهم ترين ضامنان استقلال و امنيت کشور محسوب مي شوند. با تشکيل سپاه و بسيج نيروهاي مردمي وارد کارزار شده و به نوعي مهم ترين عامل بقاي نظام شدند. عشق بسيج و سپاه به نظام و انقلاب دستاوردهايي را براي ما به ارمغان آورده است که نمونه هايي از آن در تجهيزات و توليدات نظامي داخلي ديده مي شود.

پرسش: معمولاً وقتي به نقش سپاه و بسيج در جنگ اشاره مي شود نقش ارتش کمرنگ جلوه داده مي شود حتي در مستند دفاع مقدس که چندي پيش در تلويزيون پخش شد، چنين تخفيفي در نقش ارتش زمينه اعتراض سران و فرماندهان ارتش را به وجود آورد.
پاسخ:
ما به هيچ عنوان قصد تخفيف نقش ارتش در جنگ را نداشته و نداريم و اساساً اين رقابت را باطل مي دانيم چه رسد به آنکه بخواهيم به آن دامن بزنيم و تشديدش کنيم. بحث ما اين است که نقش سپاه و بسيج به طور روشن بيان نشده است و کساني که اين مستندات را تهيه کردند خود علاقه وافري داشتند تا نقش تمام نيروها اعم از ارتش، سپاه و بسيج را براي مخاطب جوان تبيين کنند و تا آنجا که من مي دانم اصلاً منظورشان تضعيف ارتش نبود. صرفاً مستنداتي که در آرشيوها باقي مانده بود را استخراج کرده و با هنر خود آنها را عرضه کرده بودند و آن هم متناسب با ايام هفته دفاع مقدس بود.

خب ارتش نيز ممکن است در مناسبتي ديگر مثلاً روز ارتش مستندي تهيه کند و در آن به تاريخ و افتخارات مسلم ارتش بپردازد. اين يک اتفاق طبيعي است که در آن مستند بيشتر از ارتش گفته شود زيرا مناسبت آن همين موضوع است. اساساً سپاه، بسيج و ارتش هر کاري کردند همواره در خدمت نظام و انقلاب بوده است و هيچ فرقي از اين حيث بين اين نهادها وجود ندارد. از اين رو تشديد رقابت هاي اينچنيني را صحيح نمي دانيم و معتقديم نبايد ذهنيت ها را به سمتي برد تا مردم گمان کنند تقابلي بين ارتش و سپاه وجود دارد.

پرسش: در صورت تمايل، وارد دوره بعد شويم و بازخواني کنيم کارنامه سپاه را در دوران سازندگي. در اين دوره سپاه چه نقشي در سازندگي به معناي لفظي و عرفي آن (دولت هاشمي رفسنجاني) دارد؟

پاسخ: سپاه براي حفظ انقلاب در هر دوره مسووليتي متفاوت دارد. در دوره جنگ وظيفه بازدارندگي دارد و در دوران بعد از جنگ نيز وظيفه سازندگي. در مجموع سپاه متناسب با نيازمندي هاي کشور و نظام عمل مي کند و در دوره سازندگي ماموريت سپاه علاوه بر دفاع از مرزها، کمک به دولت جهت تسريع امور بازسازي و سازندگي کشور بود. يعني سپاه هميشه وظيفه دفاع از دستاوردهاي انقلاب را بر عهده دارد و در هر دوره اين دفاع، شکلي متفاوت دارد. بعد از جنگ خرابي ها و ويراني ها بايد بازسازي مي شد تا انقلاب در معرض تهديد قرار نگيرد. سپاه نيز با توجه به امکانات مهندسي و تجارب متخصصان خود توانست به دولت وقت کمک کند و به درخواست رئيس جمهور وقت آقاي هاشمي رفسنجاني و همچنين موافقت مقام معظم رهبري در اين خصوص، پاسخ مثبت دهد. البته اين کمک رساني مشروط به آن بود که سپاه از وظيفه اصلي خود فاصله نگيرد.

در همين راستا 1500 پروژه در دستور کار سپاه قرار گرفت که بيش از 1100 پروژه آن به مرحله بهره برداري رسيده است؛ پروژه هايي همچون سدسازي (مانند کرخه)، اتوبان سازي و پل سازي و ... هم اکنون نيز 400 پروژه در دست احداث است که به تدريج به مرحله نهايي خواهد رسيد.

سپاه در اين مقطع از انقلاب توانست در پروژه هاي ملي سهم بسزايي داشته باشد و گام هاي بلندي را بردارد؛ پروژه هايي مانند انتقال خط گاز از عسلويه به چابهار که قطعاً از توان پيمانکاران خرد خارج بود.

پرسش: سپاه در دوره سازندگي نقشي مستقيم در اهداف دولت وقت داشت. اما آيا در دوره اصلاحات نيز سپاه با دولت وقت همراه بود؟
پاسخ:
سپاه در هيچ دوره يي نمي تواند نسبت به نظام و انقلاب و تغييرات و تحولات مربوط به آن بي تفاوت باشد؛ زيرا همانطور که مطرح شد، سپاه يک نيروي کلاسيک نظامي نيست که فقط مسائل نظامي را پيگيري کند. بسيج و سپاه همواره نسبت به اصول و مباني انقلاب حساس و نگهبان آرمان ها و اصولي هستند که امام خميني (ره) آنها را پايه گذاري کرد و مقام معظم رهبري آنها را تا به امروز ادامه داده است. لذا چيزي فراتر از امام و رهبري نمي گوييم و هر دولت و مجموعه يي که به اين آرمان ها وفادارتر باشد، به سپاه و بسيج نيز نزديک تر است و اين دو نهاد هم احساس همراهي بيشتري با آن دولت خواهند داشت و هرچه در توان داشته باشند، در خدمت آن دولت قرار مي دهند تا آرمان هاي انقلاب و نظام محقق شود اما برعکس اگر دولتي از اين مباني و اصول فاصله بگيرد، طبيعي است بسيج و سپاه هم بي تفاوت نخواهند بود و حساسيت خود را اعلام خواهند کرد و نظرات شان را به هر شکل که شده براي جامعه مطرح مي کنند، مانند نامه. تعدادي از فرماندهان سپاه که در زمان آقاي خاتمي نوشته شد و نسبت به روند آن زمان اعتراضاتي شديد مطرح شد تا دولت نسبت به رفع آنها توجه ويژه داشته باشد. اين جزء شاخصه هاي يک نهاد انقلابي است که از جمله وظايفش حفظ دستاوردهاي انقلاب است. لذا سپاه ضمن آنکه اصل ورود در عرصه انتخابات و مشارکت همگاني را جزء وظيفه ذاتي خود فرض مي کند، سعي دارد هدفمند و آگاهانه کانديداها را به نيروهاي خود و جامعه معرفي کند تا فريب ها و اغواها در انتخابات خنثي شود. در ادامه نيز سپاه با هر دولتي که منتخب مردم باشد همراهي مي کند تا زماني که انحرافي از اصول امام و رهبري در مشي آن دولت نبيند اما به محض آنکه مشاهده کند دولتي از اين آرمان ها فاصله گرفته است، هشدار مي دهد و نسبت به زاويه يي که بين منويات امام و رهبري و دولت يا ساير قواي سه گانه به وجود آمده است، حساسيت نشان مي دهند و بر حسب وظايف خود عمل مي کنند.

پرسش: شما به نامه فرماندهان سپاه به خاتمي اشاره داشتيد و خاطرم هست اين نامه در زمان خود نيز بسيار جنجال آفرين شد و اصل عدم ورود سپاه و نيروهاي مسلح به سياست که مورد تاکيد بنيانگذار انقلاب بود، نقض شد.
پاسخ:
صحبت ها و فرمايشات امام خميني (ره) را نبايد تحريف کنيم. ايشان هيچ گاه نفرمودند نيروهاي مسلح کار سياسي نکنند بلکه تاکيد داشتند نيروهاي مسلح کار حزبي و جناحي نکنند و احزاب نيز سپاه و بسيج را جولانگاه خود ندانند. ما طبق نصيحت هاي امام خميني (ره) عمل مي کنيم و به حدود و ثغوري که ايشان تعيين کرده اند، پايبنديم. از اين رو به سياست و تغيير و تحولات جامعه حساس هستيم بدون آنکه کار حزبي و جناحي کنيم زيرا اين بخش جزء قلمرو ممنوعه نيروهاي مسلح است. ولي اگر ما گفتيم به متدينين راي دهيد، چون رهبرمان فرموده اند به مومنين و انقلابيون راي دهيد، اين کار حزبي است؟ قطعاً چنين نيست. ما به اين شکل کار سياسي مي کنيم و بي تفاوت نمي نشينيم. از سويي ديگر وقتي مي گوييم اصولگرايي، منظورمان يک حزب و گروه خاصي نيست بلکه يک اصطلاح مبنايي است زيرا حزب يک مرامنامه و اساسنامه مشخص دارد و از کانديدايي خاص هم در هر دوره حمايت مي کند اما ما با اين نوع فعاليت هاي حزبي مرز داريم. ما فقط به اصول اشاره مي کنيم مثلاً مي گوييم به متدينين و مومنين يا حزب اللهي ها راي دهيد که مواضع شان در برابر امريکا محکم است و پايدار؛ يا در مورد فلسطين موضع حمايت قطعي دارند. اول بايد حرف امام را عيناً نقل کرد که در اين صورت ايشان هيچ گاه نگفتند نيروهاي مسلح کار سياسي نکنند بلکه فرمودند من زنده باشم يا نباشم نبايد بگذاريد انقلاب به دست نااهلان بيفتد. آيا بسيج و سپاه خطاب اين جمله نيستند؟ پس آنها به عنوان يک نهاد انقلابي چه وظيفه يي دارند؟

ما تعريف مان از اصولگرايي و شاخص هاي آن روشن است. اصولگرا يعني کسي که با توجه به آموزه هاي ديني و مذهبي پيرو آرمان هاي امام و رهبري است و به اصول و مباني جمهوري اسلامي و حکومت دين پايبند است. سپاه و بسيج به اين معنا از اصولگرايي و اصولگرايان حمايت مي کنند بدون آنکه وارد منطقه ممنوعه احزاب شوند. حزب نيز تعريف و مصداق مشخصي دارد. ما اصولگرايي را همان حزب اللهي مي دانيم نه يک مرام حزبي و جناحي خاص.

پرسش: اگر اصولگرايي را يک مرام و روش مي دانيد نه يک حزب، پس چرا اصلاح طلبي را يک مفهوم درنظر نمي گيريد و از آن به عنوان يک مفهوم حمايت نمي کنيد؟
پاسخ:
از ابتداي انقلاب تا به امروز اصطلاحات و مفاهيم زيادي آمدند و رفتند که هر کدام ناظر به تفکرات خاصي بودند؛ چپ و راست، راديکال و محافظه کار و در حال حاضر نيز اصولگرا و اصلاح طلب. ما اگر مي گوييم طرفدار اصولگرايي هستيم به اين معنا نيست که خود را در اين جريانات تعريف مي کنيم و اما اينکه چرا از اصلاح طلبي حمايت نمي کنيم بازمي گردد به اتفاقات و جريانات زمان دولت اصلاحات يا مجلس اصلاحات. متاسفانه بعد از تشکيل دولت اصلاحات بسياري از اصولي که امام خميني آنها را پايه گذاري کرده بود مورد خدشه قرار گرفت؛ اصولي همچون ولايت فقيه و مشروعيت الهي ولايت فقيه که از مهم ترين دستاوردهاي امام راحل محسوب مي شد. ولي عده يي از اصلاح طلبان سعي در حذف اين اصل داشتند و هنجارشکني را تا جايي پيش بردند که خواستند تمام اصول مورد نظر امام و رهبري را از بين ببرند يا حتي مباني اسلام را نيز مورد ترديد قرار دهند با طرح مباحثي مانند دين حداقلي يا حداکثري يا عدم جامعيت اسلام و...

لذا دعوا سر اصطلاح نيست؛ زيرا خيلي از طاغوتيان هم در طول تاريخ ادعاي اصلاح طلبي داشتند. فرعون هم از اصلاح مردم سخن مي گفت، يزيد نيز از اصلاح جامعه، در مقابل امام حسين هم از اصلاح دين مردم مي گفت. لذا مشاهده مي کنيد يک واژه مي تواند ابزاري باشد که در دست منافق و مومن قرار گيرد و يکي از آن سوء استفاده کند و ديگري از آن براي احياي دين خدا استفاده کند.

سپاه نيز به دنبال اصول و خطوط امام حرکت مي کند و از منويات رهبري تبعيت مي کند و در خارج از اين چارچوب هيچ اقدامي را مجاز نمي داند. هنجارشکني هاي دوران اصلاحات خارج از اين چارچوب ها قرار مي گرفت. حتماً حضور ذهن داريد مطالبي که در روزنامه هاي زنجيره يي منتشر مي شد همگي عليه مباني اسلام و مذهب بود. مقالاتي که قيام امام حسين را زير سوال مي برد يا شبهات بي اساسي که در مورد پيامبر مطرح مي شد. اما در برابر اين تفکر اصولگرايي قرار گرفت که به معناي اصول دين گرايي قابل تعبير است. و در برابر تفکر ليبراليستي و سکولاريستي قرار مي گيرد. اصولگرايي از اين منظر يعني بازگشت به اصول اوليه و ديدگاه هاي امام که بايد در جامعه جاري و ساري باشد؛ اصولي که از دل حوزه علميه قم، روحانيت و دانشگاهيان برمي آيد و متناسب با فرهنگ ديني و اسلامي مردم است. اين همان چيزي است که مردم به آن راي داده اند و مقام معظم رهبري نيز در ديدار اخيري که در هفته دولت با دولتمردان داشتند، شاخصه هاي آن را تعريف کردند. از نظر ايشان اصولگرايي 18 مولفه دارد که مهم ترين مورد آن احياي گفتمان حضرت امام خميني است. بنابراين، مادامي که اصولگرايي به معناي اصول دين گرايي باشد مورد تاييد و تاکيد ما است بدون آنکه وارد مصداق خاصي شويم.

پرسش: اگر روند رابطه سپاه با دولت ها را پي بگيريم، در اين بخش بايد بپردازيم به نسبت سپاه و دولت نهم. گويا نزديک ترين رابطه سپاه با دولت ها مربوط به همين دوره است.
پاسخ:
سپاه متناسب با درخواست ها و نيازهاي دولت با آنها همکاري مي کند اگر از آن سو اين تقاضا وجود داشته باشد سپاه نيز آماده همياري و همکاري است. خب در دولت نهم نيز اين درخواست بيشتر وجود داشته است و به همين دليل تعامل سپاه و دولت بيشتر شده است. بسياري از کادر متخصص و باتجربه دولت از بدنه سپاه انتخاب شده اند و دولت نيز در اين رويکرد سعي دارد از مديراني استفاده کند که از سلامت فکري و اعتقادي آنان مطمئن باشد و کادر نيروي انساني مومني در اختيار داشته باشد تا در مسير اهداف انقلاب خستگي و انحراف پيش نيايد.

پرسش: در اين رابطه فعاليت هاي اقتصادي سپاه بيشتر هم شده است؟
پاسخ:
اگر منظور از فعاليت هاي اقتصادي سپاه فعاليت هاي عمراني آن باشد از دوران سازندگي تا به امروز وجود داشته و دارد.

پرسش: مثلاً قرارگاه خاتم در اين گستردگي فعلي قرار داشت؟
پاسخ:
اين قرارگاه فعاليت هاي کلان و طرح هاي ملي را در دست مي گيرد.

پرسش: آيا اين با اصل 44 و تاکيد بر خصوصي سازي در تناقض نيست؟
پرسش:
همان طور که مطرح شد فعاليت هاي سپاه در حوزه هاي مختلف است و نقش معين بخش هاي مختلف کشور را برعهده دارد. در بخش عمراني و سازندگي نيز نقش سپاه نقش چشمگيري است. بسياري از طرح ها فقط با کمک سپاه قابل تحقق است، اين نيز منافاتي با اصل 44 ندارد.

پرسش: در پايان بپردازيم به نقش سپاه و بسيج در انتخابات پيش رو که قطعاً از مهم ترين اتفاقات سياسي آينده کشور به حساب مي آيد.
پاسخ:
ما در هر انتخاباتي يکسري کار اساسي را در نظر مي گيريم. نخست ايجاد بستر مناسب جهت مشارکت فعال پاسداران و بسيجيان کشور که متناسب با خواست رهبر انقلاب است؛ و ديگر آنکه ايجاد فضاسازي براي هدفمند کردن راي ها با ارائه شاخص ها و معيارها. در اين بخش سپاه وظيفه ويژه يي را ايفا مي کند تا بتواند فضا را شفاف کند زيرا در حال حاضر تغييراتي نسبت به گذشته به وجود آمده است که انتخاب درست را مشکل مي سازد. مثلاً در صدر اسلام انتخاب رهبري کاملاً نظام مند و مشخص بود. انتخاب رهبر با ذات تعالي و پيامبر صورت مي گرفت و مردم در يک بيعت راي کلي به رهبر جامعه مي دادند، مانند اتفاقي که در رفراندوم جمهوري اسلامي صورت گرفت که به نوعي بيعت مردم بود با امام و انقلاب. اما به گمان من ما در حال حاضر در دموکراسي افراط کرديم. حتي انتخاب رهبر نيز از طريق راي مردم توسط مجلس خبرگان صورت مي گيرد و سرنوشت قوه مجريه و قوه مقننه نيز با راي مستقيم مردم مشخص مي شود. در حال حاضر تقريباً تمام ارکان نظام توسط راي مردم تعيين مي شود و ماهيت اسلاميت نظام که همان خبرگان و نظام ولايت فقيه است هم به نحوي ديگر با راي مردم ارتباط دارد.

در زمان ما اسلاميت نظام و احکام خدا به راي مردم واگذار شده است و دقيقاً به همين دليل است که راي دادن در نظام جمهوري اسلامي بالاترين تکليف براي هر ايراني محسوب مي شود. سپاه و بسيج نيز بر اين اساس تمام تلاش خود را در انتخابات خواهند داشت تا راي هاي مردم آگاهانه و هدفمند باشد تا در پاسداري نظام و انقلاب خللي به وجود نيايد. اما باز تاکيد مي کنيم سپاه و بسيج هيچ نقشي در تعيين مصاديق در انتخابات ندارند.

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630