بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آذر   1387 ـ دسامبر 2008  ـ

 

دربارۀ پناهندگان عراقی و افغانستانی در ایران

بهرام رحمانی

bamdadpress@ownit.nu

 

 

موضوع مهاجرت و پناهنده شدن در طول سالیان دراز در سطح جهان در جریان بوده است و عموما افرادی که به دلیل فعالیت های سیاسی و اجتماعی و جنگ و خشونت مورد اذیت و آزار در جامعه خود قرار می گیرند، با هدف دست یابی به یک زندگی امن و انسانی به کشورهای دیگر پناهنده می شوند.

حکومت اسلامی ایران، در یک اقدام غیرانسانی، تحصیل مهاجرین و پناهندگان عراقی و افغانستانی در ایران را ممنوع کرده است. این حکومت، یکی از جانی ترین و فاشیستی ترین حکومتی در جهان است که به هیچ معیار و ارزش انسانی و اجتماعی پایبند نیست. حکومتی که به غیر از سازمان دهی سیستماتیک سرکوب و کشتار، ترور و وحشت، سانسور و اختناق، شکنجه و اعدام و چپاولگری منابع طبیعی مردم ایران، هنر دیگری ندارد.

وزارت کشور جمهوری اسلامی، ثبت نام و شرکت مهاجرین افغانستانی و عراقی در آزمون  کنکور را ممنوع کرده است. در دفترچه راهنمای شرکت در آزمون سراسری پذیرش دانشجو آمده است که ثبت نام و شرکت افغانستانی ها و عراقی ها در آزمون دانشگاه های دولتی ایران ممنوع است.

نماینده کمیساریای عالی پناهندگان در ایران نیز با صدور بخشنامه ای ممنوعیت تحصیل اتباع عراقی و افغانستانی در ایران اظهار تاسف کرده است.

کارلوس زاکاگنینی، در مراسمی در تهران به مناسبت شصتمین سالگرد تصویب اعلامیه‌ حقوق بشر گفت: ما تلاش می کنیم درهای آموزش عالی را به روی پناهندگان در ایران بگشاییم زیرا پناهندگان آموزش دیده راحت تر به کشور خود باز می گردند.

طبیعی ست که هر فرد انسان دوستی چه در داخل ایران و چه در خارج کشور، نباید نسبت به این سیاست غیرانسانی و راسیستی حکومت اسلامی بی تفاوت باشد. از این رو، باید از افکار عمومی مردم ایران و جهان و نهادهای بین المللی مدافع کودک، حقوق زنان و حقوق بشر و غیره خواست که حکومت اسلامی ایران را وادار کنند تا هر چه زودتر این قانون ضدانسانی خود علیه پناهندگان عراقی و افغانستانی را لغو کند.

سه چهار میلیون ایرانی که از دست حکومت قاشیستی اسلامی فرار کرده و در کشورهای مختلف جهان به عنوان پناهنده و مهاجر بسر می برند یک لحظه تصور کنند که اگر دولتی مانع تحصیل آن ها و فرزندانشان شود چه حالتی پیدا می کنند؟ از این رو، این بخش از ایرانیان آزادی خواه که مساله ملیت و جنیست برایشان مطرح نیست و اولویت شان همبستگی انسانی و احترام به حقوق انسان است باید از هر طریق ممکن به دفاع از پناهجویان افغانستانی و عراقی و حق تحصیل آن ها در ایران برخیزند.

سال هاست که دولت ایران در تلاش است پناهندگان عراقی و افغانستانی را به کشورشان باز گرداند و در این راستا حتا به شیوه های غیرانسانی زندان و شکنجه نیز متوسل شده است. گفته می شود تاکنون صدها تن از پناهندگان افغانستانی که توسط مرزبانان ایرانی در مرزها رها شده اند به دلیل سرما و گرسنگی جان خود را از دست داده اند.

براساس قوانین بین المللی و به ویژه قوانین کنوانسیون 1951 ژنو، در کشوری که جنگ و دیکتاتوری حاکم است نباید پناهنده را به آن جا برگرداند. اما امروز هیچ دولتی مدافع کنوانسیون هایی نظیر کنوانسیون ژنو نیست و به این ترتیب، پناهنده قربانی سیاست های دولت های دیکتاتوری هم چون حکومت اسلامی ایران تا دولت های دمکراتیک مدل غربی است. امروز نگرش دولت ها به انسان پناهنده نه از زاویه عدم تامین جانی وی در کشورش، بلکه صرفا از زاویه اقتصادی و نیروی کار مطرح است. یعنی اگر کشوری در دوره هایی از تاریخ اخیر به نیروی کار نیاز داشت پذیرای پناهندگان بود اما به محض این که نیروی کارشان اشباع شد، درهای خود را به روی پناهندگان بسته و قوانین پذیرش پناهندگی را نیز هر چه بیش تر سخن تر کرده است.

جنگ و ترور و وحشت در عراق و افعانستان اشغال شده هم چنان ادامه دارد. مردم بی گناه افغانستان و عراق، روزی نیست که مورد تهاجم هواپیماها و نیروهای اشغالگر از یک سو و گروه های تروریستی اسلامی و ملی از سوی دیگر، قرار نگیرند. اما با این وجود حکومت اسلامی ایران، با سیاست های فاشیستی خود، پناهندگان افغانستانی و عراقی را برای بازگشت به کشورشان تحت فشار قرار می دهد. تعجب آور این است که حکومت اسلامی، همواره در فصل زمستان اخراج پناهجویان افغانی را تشدید می کند. احتمالا در فصل زمستان دستگیری آن ها نسبت به فصل های دیگر سهل تر است.

لازم به یادآوری است که در زمان اشغال افغانستان توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و سپس در دوره حاکمیت رژیم طالبان، میلیون ها افغانی برای دست یابی به یک زندگی امن و انسانی، از جمله به ایران مهاجرت کردند و یا پناهنده شدند. بسیاری از آن ها به عنوان کارگر، به کارهای سخت و خطرناکی که کم تر کارگر ایرانی در آن ها کار می کند گمارده شدند. علاوه بر این، پناهندگان و مهاجرین عراقی و افغانستانی برای سرمایه داران و کارفرمایان ایرانی، نیروی کار بسیار ارزانی هستند که به ناچار با دست مزد ناچیز به کارهای سخت و دشوار با ساعات کار طولانی تن در می دهند. آن ها از هیچ گونه پشتوانه حقوقی و قانونی و امنیت شغلی برخوردار نیستند و به همین دلیل کارفرمایان بستگی به «انصاف؟!» خود با آن ها رفتار می کنند.

سیدتقی قائمی، سرپرست اداره اتباع بیگانه گفته است که تنها یک میلیون تبعه افغان در ایران اقامت قانونی دارند. به گفته قائمی، بیش ترین تعداد افغانی های مقیم ایران به طور غیرقانونی وارد ایران شده و دولت به زودی آن ها را از کشور اخراج خواهد کرد.

حکومت اسلامی ایران سال گذشته، حدود ۳۶۰ هزار افغانی را به زور سرنیزه به جنگ و جهنم افغانستان بازگرداند. به گفته سازمان بین‌المللی امور پناهندگان، این افراد هنوز در کشور خود سر و سامان نگرفته ‌اند و عملا آواره هستند.

مقامات و مسئولان افغانی تاکید می ‌کنند که دولت این کشور، هنوز در شرایطی نیست که بتواند برای انبوه پناهندگان و مهاجران بازگشته از ایران کار و مسکن فراهم کند. عبدالقادر احدی، وزیر امور مهاجران در دولت افغانستان اظهار امیدواری می کند که دولت ایران با اعطای جواز کار، به عده بیش تری از افغان ها اقامت قانونی بدهد.

بنا به گزارش بنا به گزارشبناسازمان مدافع حقوق بشر، از سال گذشته تاکنون صدها نفر از پناهجویان اخراج شده افغانی از ایران، بر اثر سرما و برف شدید جانشان را از دست داده ‌اند. در حال حاضر به خصوص در غرب افغانستان وضعیت بسیار دشوار و خطرناک است. در این منطقه، مردم در وضعیتی فاجعه بار زندگی می کنند. چون وقتی که برف و سرما و یخ بندان در جریان است هنوز این مساله به یک فاجعه انسانی تبدیل نشده است. اما هنگامی که در فاصله ماه های مارس و مه یخ ها آب می شوند، در این مناطق، آن چنان سیل راه می افتد که تخریبات و ویرانی های شدیدی به بار می آورد و کلیه موجودات زنده را نیز از بین می برد. این مناطقی هستند که در آن به خصوص پناهندگان افغانی که مجبور به ترک ایران شده ‌اند سکنی گزیده ‌اند. آن هایی هم که از این فلاکت جان سالم به در می برند، حتا سرپناهی برای ادامه زندگی فلاکت بار خود ندارند. خطر جنگ هم آن ها را تهدید می کند.

در غرب افغانستان، با وجود این که سازمان های بین ‌المللی نظیر «یونیسف» و سازمان «تغذیه جهانی» در کنار «صلیب سرخ» و سازمان های «ملی افغانستان» فعالیت دارند، اما وضعیت دشوار جغرافیایی و نیز امنیتی منطقه، کمک رسانی را برای گروه های امدادگر بسیار سخت می کند. در فصل زمستان، به دلیل بارش برف سنگین تا ۸۰ درصد برخی از نقاط غرب این کشور غیرقابل دسترس می شوند. در چهار ولایت هرات، بادغیس، فراه و غور برف سنگین مانع عبور و مرور می شود. هم چنین حملات گروه های تروریستی مسلحی چون طالبان کمک رسانی را برای سازمان های امدادگر بسیار سخت تر می کند. از این رو، سازمان های امدادگر تعداد کمی از پرسنل خود را به منطقه می فرستند. 

سرپرست کمیساریای سازمان ملل متحد در امور پناهندگان گفته است که از سال 2002 به این سو، شمار بازگشت کنندگان به افغانستان، به 5 میلیون تن می رسد که این رقم افزایش تقریبی 20 درصد در جمعیت کلی افغانستان را تشکیل می دهد. براساس گفته های وی، از جمله بیش تر از یک میلیون پناهنده در کابل پایتخت افغانستان اسکان داده شده اند.

وی با یادآوری این نکته که هنوز هم نزدیک به 3 میلیون پناهنده افغانی در پاکستان و ایران زندگی می کنند، می گوید که بازگشت این پناهندگان به فرصت های اقتصادی موجود در افغانستان و کشورهای همسایه و هم چنان وضعیت امنیتی در آینده مربوط خواهد بود.

موقعیت مردم عراق که در گذشته به ویژه در عرصه اقتصادی خیلی بهتر از مردم افغانستان بود اما امروز، وضعیت آن ها بهتر از وضعیت مردم افغانستان نیست.

از هنگام اشغال نظامی عراق توسط نیروهای آمریکایی و متحدانش، حدود چهار میلیون عراقی در فرار و آوارگی به سر می ‌برند. یک میلیون و نهصد هزار نفر از این عده کسانی هستند که در خود عراق، یعنی در کشور خودشان نیز آواره شده اند. باقی آنان به خارج از عراق گریخته‌ اند.

اکثر آنان به کشورهای همسایه عراق می گریزند. تنها در کشور اردن حدود هفتصد و پنجاه هزار نفر عراقی به سر می برند. برآورد می ‌شود که شمار عراقیان پناهجو در سوریه به یک میلیون نفر برسد. نتیجه تحقیقاتی که سازمان عفو بین‌الملل در ماه مارس ۲۰۰۷ در اردن انجام داد، حاکی از آن است که پناهجویان عراقی اجازه کار در این کشور ندارند و مجبورند با پس انداز خود زندگی کنند. بسیاری از آنان در این میان دار و ندارشان را از دست داده اند، در فقر و فلاکت هولناکی به سر می برند. از این رو، بسیاری از دختران و زنان پناهنده عراقی در این کشورها، برای سیر کردن شکم خود و خانواده هایشان به تن فروشی اجباری روی آورده اند. بسیاری از آوارگان عراقی حق اقامت کشوری را که به آن پناه آورده‌ اند ندارند. در نتیجه خود و فرزندانشان در بسیاری موارد از خدمات درمانی و آموزشی نیز محروم هستند.

در اروپا تنها چند کشور هستند که عراقی ‌ها را به عنوان پناهنده می ‌پذیرند. برای نمونه آلمان در طول سال گذشته حتا حق پناهندگی را از ۴۲۰۰ عراقی بازپس گرفته است.

سازمان ملل متحد، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، همواره کنوانسیون هایی را در جهت بهبود حق پناهندگی به تصویب رسانده است. اما اجرای آن ها برای هیچ دولتی الزامی نیست. سازمان ملل متحد، پس از فروپاشی شوروی، به نهادی برای پیش برد ژاندارمی آمریکا بر جهان و لشکرکشی های دولت این کشور و متحدانش به افغانستان و عراق، بمباران یوگسلاوی سابق و هم چنین محاصره اقتصادی کشورها تبدیل شده است قطعنامه ها و کنوانسیون هایش نیز در جهت بهبود وضعیت حقوق بشر و پناهندگان نه تنها موثر نبوده است، بلکه حتا دستاوردهای دوره های گذشته جوامع جهانی، هم چون کنوانسیون 1951 ژنو توسط دولت ها زیر پا گذاشته شده است.

كنوانسيون 1951 و پروتكل 1967 و پس از آن، تصویب كنوانسيون جديد پناهندگی كشورهای «جنوب» و خصوصا كنوانسيون های منطقه ای هم چون 1969 سازمان وحدت آفريقا است كه هم چنان رسمی ‌ترين تلاش در جهت توسعه مفهوم پناهندگی به شمار می ‌روند. پس از آفريقا، آمريكای مركزی مورد توجه قرار گرفت و در سال 1984 «اعلاميه كارتاژنا در مورد پناهندگان» را به تصويب رساند. در اين اعلاميه توصيه شده بود رهيافت كلاسيك به تعريف پناهنده بايستی گسترش يافته و علاوه بر تعاريف كنوانسيون 1951 و پروتكل 1967 به صورتی درآيد كه «افرادی كه به دلايل خشونت عمومی، تجاوز خارجی، جنگ داخلی، نقض عمومی حقوق بشر و يا شرايطی كه نظم عمومی را شديدا برهم زند، جان، امنيت و آزاديشان در معرض تهديد واقع شود» را نيز در بر‌گيرد. اما اين اعلاميه برای هيچ كشوری الزام ‌آور نبوده و حتا به عنوان يك منبع حقوق بين الملل نیز به حساب نمی آید. در حالی كه چنين تلاش هايی در آسيا كه حدود نيمی از مجموع پناهندگان را در خود جای داده است، صورت نگرفته است.

از سوی ديگر، سياست ‌های كشورهای «شمال» در خصوص پناهندگی طی ساليان اخير بسيار محدودتر شده است. بعلاوه مساله پناهندگی سياسی، عميقا با انگيزه ‌های اقتصادی درآميخته است. در سال 1989 تعداد متقاضيان پناهندگی در كشورهای عضو جامعه اروپا به 250 هزار نفر رسيد كه در مقايسه با رقم مشابه در سال 1980 به حدود دو برابر افزايش يافته بود. اروپا نيز به نوبه خود به دنبال يك سياست واحد، يك نواخت و مشترك در ارتباط با پناهندگان تلاش هایی را در جهت محدود کردن حق پناهندگی به کار گرفته است، به خصوص در نيمه دوم دهه 1980 و اوايل دهه 1990 محدودیت برای متقاضیان پناهندگی را سرعت بیش تری داده است. قوانين و مقررات چندی تاكنون به تصويب رسيده اند. از آن ميان می توان به كنوانسيون 1990 دوبلين در مورد تعيين دولت مسئول تعيين وضعيت پناهندگی، كنوانسيون اجرايی پيمان شنگن مصوب 19 ژوئن 1991 و نيز خود پيمان شنگن مصوب 14 ژوئن 1985 و... اشاره کرد.

ويژگی اصلی تمامی اين كنوانسيون های تصويب شده يا در حال تصويب اتخاذ سياست های محدودتر در رابطه با متقاضيان پناهندگی در اروپاست كه از طريق همكاری های فرامرزی ميان اين كشورها، حتا مانع ورود افراد متقاضی پناهندگی گردند و از سوی ديگر امكان درخواست پناهندگی را به يك كشور اروپايی كاهش دهند.

آخرین نمونه از قانون ضدپناهندگی اتحادیه اروپا، در سال جاری به تصویب رسید. نمایندگان پارلمان اروپا در هیجدهم ژوئن 2008 طی نشستی در استراسبورگ، به تدوین آئین نامه ای پرداختند که در آن به بازگرداندن مهاجران «غیرقانونی» رای مثبت دادند. علاوه برآن حتا خود را مجاز به بازداشت و زندانی نمودن مهاجران غیرقانونی از شش ماه تا هیجده ماه دانسته تا سپس به بازگرداندن آنان اقدام نمایند.

این تصمصم جدید اتحادیه اروپا، نقض صریح حقوق انسانی یک پناهجوی در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون ژنو است. حتا در برخی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر، به صراحت تاکید شده است که هر انسانی مجاز به انتخاب زندگی در هر جایی است. در حالی که یک شهروند و فعال سیاسی و مسایل مدنی و اجتماعی که در جامعه خود در معرض انواع فشارها و تهدیدها قرار دارد، چطور حق آن را ندارد که در محیطی دیگر، خود و خانواده اش به دور از تهدید و خطر زندان و شکنجه و اعدام به ادامه زندگی بپردازند؟!

بدین ترتیب، به طور اختصار می ‌توان گفت كه سياست ‌های مربوط به پناهندگی هر چند نزد هر دولت با دولت ديگر و منطقه با منطقه ديگر متفاوت است ليكن گرايش عمومی در راستای محدود کردن حق پناهندگی و کنار گذاشتن کنوانسیون 1951 ژنو است. در واقع سیاست دولت های دمکراتیک پناهنده پذیر، عمدتا به نفع گرایشات راست و فاشیستی و ضدخارجی تغییرات اساسی یافته است.

در كشورهای فقیر و در حال توسعه جهان، به خصوص در قاره آفریقا و آسیا، با وجود تشدید بحران ‌ها و مشكلات عظيم اقتصادی، اجتماعی و جنگ، پذيرش پناهندگانی که با امید دست یابی به یک زندگی امن و انسانی از این وضعیت فرار می کنند با مجموعه ای از محدودیت ها و فشارهای دولت های پناهنده پذیر روبرو می شوند و چه بسا سال های سال از زندگی خود و فرزندانشان را در کمپ ها و اردوگاه های پناهندگی در سخت ترین شرایط سپری می کنند؛ بسیاری از آن ها دچار افسردگی و ناامیدی و ناراحتی های روحی و روانی می گردند. متاسفانه در سال های اخیر با محدود کردن قوانین پناهنده پذیری، حتا آمارهای خودکشی نیز در میان پناهجویان در حال افزایش است.

حکومت اسلامی ایران، هم چون سیاست های دیگرش از جمله در عرصه پناهندگی نیز سیاست های به غایت غیرانسانی و فاشیستی در پیش گرفته است.

سران حکومت اسلامی ایران، به امر انسانی و خطراتی که در افغانستان جان و زندگی انسان ها را تهدید می کند کم ترین اهمیتی نمی دهند. حکومتی که انسان ها را از جوان و پیر، زن و مرد دسته دسته اعدام می کند؛ دست به سرکوب و سانسور می زند؛ چشم درمی آورد؛ دست و پا می برد؛ سنگسار می کند و اکثریت شهروندان جامعه ایران را به لحاظ اقتصادی و معیشتی نیز خاک سیاه نشانده است انتظاری نیست که حقوق پناهجویان را رعایت کند؟! تنها جنبش کارگری متحد و متشکل قادر است در همبستگی و پیوند با جنبش زنان، دانشجویان و هم چنین نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران نه تنها خواست های خود و از جمله حق پناهندگی را بر حکومت اسلامی تحمیل کند، بلکه این توان و قدرت واقعی را نیز دارد که آلترناتیو طبقاتی خود را به حاکمیت برساند و کل جامعه را از شر این حکومت جانی و فاشیست رها سازد.

شیوا نظرآهاری، فعال حقوق کودکان مهاجر، چنین تصمیماتی را ناشی از نبود تشکل های مدافع حقوق پناهندگان و هم چنین ضعف های ساختاری نظام آموزش عالی در ایران می داند. شیوا نظرآهاری در گفتگویی با رادیو «دویچه وله» آلمان، در این مورد گفته است:

«من با کودکان افغانی کار می کنم. البته نه در سطح دانشگاهی. این ها کسانی هستند که حتا از آموزش ابتدایی نیز محروم هستند. افغان هایی که به صورت غیرقانونی در ایران زندگی می کنند، اصلا امکان تحصیل ندارند و آن ها هم که به شکل قانونی ثبت شده اند، شرایط مساعدی نداشته و در مدارس ایرانی با مشکلاتی مواجه هستند. به این ترتیب، جایی برای آن ها در مدارج بالاتر تحصیلی نیست. تصور من این ست که وقتی کسی در کشوری به عنوان پناهنده پذیرفته می شود، دارای حقوقی است و این اقدام ها، نقض آشکار حقوق شهروندی است.

براساس این گفتگو، بخشنامه حکومت اسلامی در رابطه با ممنوعیت تحصیل پناهندگان و مهاجرین عراقی و افغانستانی در ایران، یک سال پیش صادر شده است و به گفته شیوا، «در ایران بخشنامه ‌هایی صادر می شوند ولی هنگام تصویب، رسانه ها آن را بازتاب نمی دهند. مسائل زمانی فراگیر می شوند که رسانه ‌ای شوند. ما در جامعه بسته ‌ای زندگی می کنیم و رسانه‌ ها نیز امکانات دنیای مدرن را برای پوشش خبرها ندارند. خبرها دیر منعکس می شوند و به همین ترتیب، اعتراض ها دیر بروز می ‌کنند...»

از سوی دیگر، پناهندگان و مهاجرین افغانستانی و عراقی پولدار می توانند در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل کنند. چرا که در این «دانشگاه ها، هر فرد خودش هزینه تحصیل را تقبل می ‌کند.»

بسیاری از کودکان افغانستانی در ایران، کودکان کار هستند. آنانی که مجوز قانونی برای اقامت در ايران را ندارند، در واقع از بسياری از حقوق اساسی خود مانند آموزش، امنيت، بهداشت، تامين اجتماعی، بيمه، خدمات پزشکی و... محروم هستند و در شرایط دردناکی به سر می برند.

یکی از تحقیقات در این مورد مهم ترين مشکلات کودکان کار افغانی را به شرح زير طبقه بندی کرده است:

محروم بودن از حق آموزش و رفتن به مدرسه؛ اگر کار طولانی و خسته کننده، وقت و توانی برای درس خواندن باقی بگذارد، اين کودکان نمی توانند از مدرسه استفاده کنند. کودکانی که دارای کارت اقامت قانونی هستند، بايد شهريه بپردازند که پرداخت آن برايشان دشوار است. به علاوه هزينه تهيه کتاب و لوازم التحرير را که چندان هم اندک نيست، بايد به آن اضافه کرد.

 

اين کودکان نمی توانند از حمايت های آموزشی- اجتماعی سازمان های غيردولتی که شامل سوادآموزی هم می شود، استفاده کنند زيرا اين سازمان ها به موجب قانون از ارائه خدمات به اين کودکان منع شده اند. حتا مدارس خودگردانی را که خود افغان ها با حمايت و مشارکت سازمان هاي غيردولتی داير کرده بودند و تعداد زيادی از کودکان و نوجوانان افغانی را آموزش می داد، تعطيل کرده اند.

محروم بودن از حق هويت؛ بسياری از کودکان افغانی، يا شناسنامه ندارند يا به علت ايرانی بودن مادر خود، تابعيت مشخصی ندارند که اين وضعيت تا 18 سالگی يعنی پايان کودکی و نوجوانی ادامه دارد. اين محروميت، تاثيرات زيان باری بر رشد روانی- اجتماعی کودکان بر جای می گذارد.

...

بسیاری از پناهندگان و مهاجرین افغانستانی، بیش از سه دهه است که در این ایران، کار و زندگی کرده اند، اما هنوز از حق پناهندگی و شهروندی برخوردار نیستند. از سوی دیگر، سران و رسانه های حکومت اسلامی، تبلیغات فاشیستی وسیعی را علیه آنان راه انداخته اند. از جمله مساله بی کاری و یا برخی بزهکاری ها را به حضور آن ها در ایران نسبت می دهند. در حالی که همه این ها یک مشت تبلیغات فاشیستی و دروغی بیش نیستند. علاوه بر میلیون ها نفر بی کار در ایران، گفته می شود که در سال آینده حدود نه میلیون جوان وارد بازار کار خواهند شد. بنابراین، عامل اصلی بی کاری و بی حقوقی اکثریت مردم ایران، نه حضور پناهندگان و مهاجرین افغانستانی و عراقی، بلکه وجود نکبت بار خود حکومت اسلامی است. این تیلیغاتی شناخته شده در سراسر جهان است که همواره فاشیست ها علیه پناهندگان و مهاجرین راه می اندازند. کارگر ایرانی، نباید به این تبلیغات فاشیستی و دروغین سران حکومت اسلامی و رسانه هایشان گوش بدهد. کارگران افغانستانی و غیره در ایران، برادران و خواهران کارگران ایرانی هستند که شدیدا تحت استثمار و سرکوب سرمایه داران و حکومت اسلامی حامی سرمایه هستند و درد مشترکی دارند. از این رو، همبستگی کارگران ایرانی و افغانستانی و غیره در ایران، گذشته از جنبه انترناسیونالیستی و انسانی آن، برای تحمیل خواست ها و مطالبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کارگران به حکومت اسلامی، یک امر مهم طبقاتی و ضروری است.

باید حکومت اسلامی را آن چنان تحت فشار افکار عمومی داخل و خارج کشور قرار داد که حق پناهندگان و مهاجرین افغانستانی و عراقی در ایران را به رسمیت بشناسد. این ها سال های طولانی در شرایط بسیار سخت و کمرشکنی در سازندگی جامعه ایران مشارکت کرده اند و در کنار سایر کارگران و مردم محروم و زحمت کش، از همه حقوق شهروندی برخوردار گردند.

بی شک کارگران و مردم آزاده خواه ایران، نباید اجازه بدهند که حکومت اسلامی، بیش از این پناهندگان و مهاجرین افغانستانی و عراقی و فرزندان آن ها از ابتدایی ترین حقوق انسانی شان از جمله حق تحصیل محروم نماید. باید با مبارزه پیگیر و متحدانه در کنار آن ها قرار گرفت و این حق انسانی را بر حکومت اسلامی تحمیل کرد. هر تعرضی به آن ها، تعرض به انسانیت است و از این رو، هر انسانی وظیفه دارد از حقوق مهاجرین و پناهندگان افغانستانی و عراقی در ایران دفاع نماید.

 

بیست و پنجم آذر 1387 - پانزدهم دسامبر 2008

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630