زنان سرپرست خانوار و چالش هاي پيش رو (*)
شهناز غلامی
در حال حاضر بنا به اظهار نظررسمي نهادهاي دولتي و وابسته به حاكميت اسلامي ايران حدود یك میلیون و 500 هزار زن سرپرست خانوار دركشور وجود دارندكه عليرغم گسترش روزافزون فقر و عدم بهره مندي از امكانات رفاهي و معيشتي عهده دار زندگي خود و اعضاء خانواده شان هستند.
براساس آمارهاي ارائه شده از سوي وزارت رفاه و تأمين اجتماعي حدود 8 % جمعيت ايران زير خط فقر مطلق و هفت ميليون نفر زيرخط فقر هستند.معاون سابق اجتماعي سازمان بهزيستي نيز وضعيت اقتصادي (5/1 ميليون زن سرپرست خانوار در كشور را بحراني اعلام كرده بود و با بيان اينكه اين زنان شش ميليون نفر را دركشور تحت پوشش دارند.گفته بود كه 30 % اين افراد به طور جدي نيازمندحمايتهاي اقتصادي و عاطفي مي باشند.
اين درحالي است كه آمار و ارقام غير رسمي و نيز واقعيت هاي تلخ و گزنده زندگي از ارقام بزرگتري حكايت دارند، با توجه به درصد بالاي تورم و بالارفتن قيمت كالاها و هزينههاي زندگي حتي بسياري از خانوادههايي كه داراي سرپرست ميباشند نيز با وجود چند شغله بودن قادر به تامين نيازهاي زندگي خود نمي باشند، وضعيت زنان سرپرست خانوار را بهتر مي توان ترسيم كرد
اين در وضعيتي است كه زنان سرپرست خانواري كه با آنها مصاحبه انجام شده است بدون استثناء اكثر شان اظهار ميدارند در وضعيتي تحت پوشش سازمان هاي دولتي قرار گرفته اند كه در آن مراكز علاوه بر رفتار هاي تحقير آميزي كه به منظور توهين به عزت نفس آنها صورت مي گيرد.
سازمان بهزيستي و كميته امداد آقاي خميني در كل درآمد بسيار ناچيزي را در اختيار اين زنان مي گذارد.به عنوان مثال در تبريز ميزان اين مستمري براي زنان چيزي كمتر از 15000تومان مي باشد.
براي هضم بهتر اين گفته بايد اذعان داشت،جمعيت اين زنان با توجه به 41 هزار زن سرپرست خانوار كه فاقد مسكن ميباشند. با احتساب 130 هزارخانواده تحت سرپرستي زنان كه تحت حمايت هيچ نهاد و ارگان حمايتي نيستند به بيش از 170هزار نفر ميرسد.
"شاید از این روست كه در تحقیقات انجام گرفته محاسبه خط فقر براى خانوارهاى داراى سرپرست زن، در كاهش فقر و برنامه هاى فقرزدایى از اهمیت فراوانى برخوردار است. با احتساب رقم اعلام شده به عنوان در آمد زنان سرپرست خانوار به عنوان رقم مبنا براى محاسبه در مقایسه این رقم با رقم شاخص براى تعیین خط فقر مى توان به دریافت نسبى از وضعیت اقتصادى این بخش از حیات اجتماعى پى برد.
نگاهى به میانگین خط فقر مطلق و نسبى براى خانوارهاى شهرى نشان مى دهد كه اگر هر خانوار شهرى كمتر از ۱۶۷ هزار تومان در ماه و ۲ میلیون تومان در سال درآمدداشته باشد فقیر است. این رقم براى خانوارهاى روستایى ۱۶۴ هزار تومان در ماه و 2 میلیون تومان در سال است. نتایج یك پژوهش نشان مى دهد كه با در نظر گرفتن این معیار براى محاسبات خط فقر نسبى، ماهانه براى خانوارهاى تحت سرپرستى زنان در محیط هاى شهرى، این خط به شكلى نسبى ۸۰ درصد براى مجموع خانوارهاى شهرى است و در خانوارهاى روستایى خط فقر نسبى ماهانه، براى خانوارهاى تحت سرپرستى زنان ۹۰ درصد خط فقر مجموع خانوارهاست. بررسى خط فقر مطلق نیز به نوشته «ایسنا» نشان مى دهد كه خط فقر ماهانه براى خانوارهاى تحت سرپرستى زنان در خانوارهاى شهرى ۸۷ درصد خط فقر مجموع خانوارها و در خانوارهاى روستایى ۱۰۴ درصد مجموع خانوارهاست.
«مقایسه خط فقر در این تحقیق نشان مى دهد كه خانواده هاى شهرى داراى سرپرست زن، با صرف هزینه كمترى میزان انرژى موردنیاز خود را تأمین مى كنند كه این وضعیت حاكى از وخامت اوضاع اقتصادى زنان نسبت به خانوارهاى مجموع است. میانگین خط فقر نشان دهنده آن است كه در خانوارهاى روستایى، خانوارهاى تحت سرپرستى زنان وضعیت بهترى نسبت به خانوارهاى مجموع دارند و میزان اختلاف سطح فقر خانواده هاى تحت سرپرستى زنان و در خانواده هاى روستایى به اندازه خانواده هاى شهرى نیست. مقایسه خط فقر افراد تحت سرپرستى زنان و مجموع خانوارها در این تحقیق بیانگر آن است كه سطح رفاه خانوارهاى تحت سرپرستى زنان از لحاظ اقتصادى در سطح پایین ترى نسبت به كل قرار گرفته و محاسبات مختلف نیز نشان مى دهد كه خط فقر افراد تحت سرپرستى زن كمتر از خط فقر خانوارهاى كل است. بر این اساس تعداد زیادى از افراد تحت سرپرستى زنان را مى توان یافت كه زیر خط فقر زندگى مى كنند.» ( زنان سرپرست خانوار بخشى از آسیب پذیرترین اقشار اجتماعي - داود پنهاني – روزنامه ايران )
ارائه آمار و ارقام از سوي نهادهاي وابسته به حاكميت اسلامي ايران منعكس كننده اين موضوع است كه شكاف اقتصادي در بين اين طبقه اجتماعي با ساير طبقات هر لحظه درحال عميق تر شدن است.
با وجود بودجههاي كلان كه تحت نام حمايت از زنان سرپرست خانوار به ارگان هاي دولتي و ذي نفع داده مي شود و آنها خود را متولي اين امور معرفي مي كنند.اما آنها هرگز پاسخگوي مشكلات و مصائب اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي اين زنان نبوده اندو نيستند و عليرغم تمامي شعارهاي ايدئولوژيك داده شده از سوي كارگزاران حاكميت سلطه مذهبي براي رفع مشكلات اجتماعي زنان سرپرست خانوار اقدامي، موثر در اين زمينه همچون ديگر زمينه هاي مشابه انجام نگرفته است و اين زنان در متن بحران هاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي در جامعه تنها ماندهاند.
اين به اين معناست كه با توجه به گسترش روزافزون فقر در لايه هاي زيرين اجتماعي دريافت يا عدم دريافت كمك هاي ادعا شده از سوي نهادهاي دولتي نمي تواند در زندگي اين اقشار محروم اجتماعي، تغيير مطلوبي ايجاد كند.
اين گروه از زنان محروم و آسيب ديده به دليل بيكاري و نداشتن شغل مناسب كه با آن به امرار معاش خود و فرزندان تحت تكفل خود بپردازند مجبور هستند عليرغم ميل باطني خود،در يك شرايط كاملا نابرابرانه به مشاغل پاييني چون كارگري درخانه ها ، نگهداري از بيماران و سالمندان و يا دستفروشي و غيره بپردازند.كه البته اين قبيل كارها را نمي توان به عنوان شغل براي آنها به شمار آورد.
چرا كه در آن محيط ها گذشته از رفتارهاي توهين آميزي كه با آنها مي شود ،ساعات كاري آنها بيشتر از ساير كارگراني كه در كارگاه ها و كارخانه هاي كار مي كنند،مي باشد و ميزان دريافت حقوق آنها نيز فوق العاده پايين مي باشد.
به عنوان مثال در حال حاضر زناني كه در آذربايجان به عنوان پرستار براي نگهدار ي سالمندان و يا بيماران به منازل افراد فرستاده مي شوند.علاوه بر انجام كارهايي كه از سوي اهالي خانه به انجام آن مجبور مي شوند.آنها مي بايد روزانه 12 ساعت كار را با دريافت روزانه 4000هزار تومان دستمزد انجام دهند. و اين در صورتي است كه آنها در اين گونه كارها بيمه نمي شوند و كارفرمايان در هنگام استخدام آنها را مجبور مي سازند تا زير ورقه هايي را كه نوشته شده است،آنها بيمه شده اند و نيز همه مزاياي كارگران ديگر را دريافت مي دارند را امضاء كنندتا بعداً نتوانند به واسطه شكايت و يا اقدامات قانوني ديگر عليه كارفرمايان خود اعلام جرم نمايند.
(در اين قسمت از نوشتار لازم مي دانم بگويم من خود، بعد از فوت همسرم، كه سرپرستي فرزندم را به عهده گرفته ام به عنوان عضوي از اين مجموعه به شمار مي آيم كه به مدت بيش از سه سال در مركز نگهداري از"سالمندان توحيد"در تبريز به عنوان پرستار خانه، كار كرده ام. فلذا آنچه را مي نويسم تنها اخباري نيستند كه بخواهم از طريق مصاحبه و يا مشاهده و يا مطالعه براي خوانندگان اين سطور تهيه كرده باشم. بلكه به عنوان يك زن سرپرست خانوار اين لحظات سنگين، سرد و تهوع آور را با تمامي پوست و گوشتم تجربه كرده ام و البته در اين مورد يادداشت هاي ديگري نيز دارم كه بعداً به صورت نوشته عرضه خواهم داشت.)
از ديگر علل وجود چنين وضعيت فلاكت باري براي زنان سرپرست خانوار در حوزه هاي اقتصادي و فرهنگي بيشتر از هر چيز ديگري حاكميت ذهنيت مردسالارانه مي باشد.
اعمال تبعيض و ناعدالتي جنسيتي ،نبود شرايط مناسب تحصيلي و در نتيجه اشتغال در بخشهاي كارمزدي با دستمزد كم ،رفتارهاي قيم مابانه كه ريشه در فرهنگ پدرسالارانه حاكم بر جامعه دارند نسبت به زنان فاقد شوهر باعث مي شوند تا در آنها احساس حقارت ، ترس ، خجالت و درماندگي ايجاد گردد و بر رنج بيپناهي آنها هر لحظه افزوده شود.
علاوه بر آنچه گفته شد ميزان استرس و فشارهاي عصبي در اين زنان نسبت به ساير زنان بسيار بالا بوده و در برخي از آنها وجود علايم بيماريهاي رواني مانند افسردگي ، اضطراب ، وسواس و پرخاشگري و غيره را مي توان مشاهده كرد.
از بعد اجتماعي نيز بسياري از اين متغيرها سبب شوند تا زمينه بروز مفاسد اجتماعي نيز فراهم آيد.اين به اين معناست كه اگر در يك جامعه استبدادزده و بيمار، مسيرهاي ناصواب براي ايجاد توسعه برگزيده شود.اين نوع توسعه ناقص به جاى ايجاد فضاهاي مناسب براي زندگي مطلوب منجر بدان خواهد شدتا زمينه هاي سقوط مردم يك جامعه به انواع و اقسام آسيب ها فراهم آيد.
كارشناسان و پژوهشگر مسائل اجتماعى يكي از راهكارهاي پاسخگوي به مشكلات زنان سرپرست خانوار را گسترش چترهاى حمایتى تأمین اجتماعى و بیمه هاى مختلف در جامعه مى دانند.
با گسترش مكانیسم هاى حمایت اجتماعى و نيز محور قرار گرفتن انسان در برنامه ريزي هاي اجتماعي مى توان تا حدود زيادي این اقشار را از وضعیت فقر و هلاكت نجات داد.
با نگاهى به آمار كنونى در مورد خط فقر در جامعه مستمرى هاي 15 هزار تومانى،دردى از دردهاى بیش از یك و نيم ميليون زن سرپرست خانوار را دوا نمى كند.
تصویر شهر در لابه لاى جمعیتى كه مى روند،تصویر شكننده است. مردمان به هیأت انسان هایى بى توجه به هم با چهره هاى سرد و عبوس گرفتار روزمرگى هاى همیشگى خود، مجالي براى توجه به دیگران پیدا نمى كنند؛ دیگرانى كه حتى اگر نانى براى خوردن نداشته باشند،دستى براى التماس به سوى دیگرى دراز نمى كنند.
زنان سرپرست خانوار بخشى از حیات اجتماعى است كه در گریز از این بى پناهى،پناهى دیگر مى جویند؛دستى كه حمایت اش مى تواند نجات دهنده انسانى باشد.
زیر چرخ هاى "توسعه" اگر انسانى گرفتار شود،آن توسعه با تمامى منطق اش ناكارآمد است، زنان سرپرست خانوار تصویر كاملى است كه مى توان با اشاره به آنها از چهره بیمار توسعه در جامعه ما خبر گرفت ." ( زنان سرپرست خانوار بخشى از آسیب پذیرترین اقشار اجتماعي - داود پنهاني – روزنامه ايران)
(*) پانوشت از آیدین تبریزی:
این مقاله را خانم شهناز غلامی، خبرنگار و فعال جنبش زنان آذربایجان، درست پیش از بازداشت در خانه اش در تبریز در عصر روز یکشنبه ۱۹/۸/۸۷ بر روی وبلاگ آذر زن قرار داده است. بر اساس اخبار رسیده، خانم غلامی از روزشنبه ۲۵/۸/۸۷ از بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز به بند زنان زندان تبریز منتقل شده است. همانطور که خانم غلامی در این مقاله اشاره کرده، خود یکی از زنان سرپرست خانوار است و با بازداشتش، دختر کوچکش، حسنا، از سرپرستی مادر هم محروم شده است. این بازداشت غیرقانونی در حالی صورت می گیرد که چندی پیش بیدادگاهی در جمهوری اسلامی خانم غلامی را با اتهامات واهی به شش ماه حبس محکوم کرده بود ولی او به این حکم غیر قانونی اعتراض کرده و مراحل قانونی در حال انجام بوده است اما ماموران سرکوبگر رژیم منتظر طی شدن مراحل قانونی نمانده و به صورت غیر قانونی خانم غلامی را در خانه اش دستگیر کرده اند.
برگرفته از سايت «ايران گلوبال»:
http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-48226&nid=haupt
وبلاگ نويسنده:
http://www.azarwomen.blogfa.com
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |