ديگر آثار نويسنده در سکولاريسم نو
رابطۀ نهاد روحانیت و تحزب
محمدعلی ابطحی
مسألۀ رابطۀ نهاد روحانیت با احزابی که روحانیون مسئولان آن هستند، از دیرباز مسئلۀ مهم و چالش برانگیزی در حوزۀ آخوندی بوده است. این چالش بعد از انقلاب که روحانیون در پستهای اجرائی قرار گرفتند و مسئولیت حاکمیت را پذیرفتند افزونتر شده است.
روحانیت همیشه دارای پروتکل ویژه و سختی بوده است که غیر روحانیون کمتر از آن اطلاع دارند. در قبل از انقلاب بخش سنتی روحانی همیشه برای حفظ استقلال حوزهها و دور ماندن آن از گزند حکومت و نیز برای دوری جستن از مظاهر مدرنیته، که گمان میرفت اساس نهاد دین و روحانیت را تهدید میکنند، و برای فراگیر بودن روحانیت، تأکید ویژهای روی نظام آخوندی صورت میگرفت تا این دو نهاد دین و روحانیت مصون بمانند.
تعداد اندک روحانیونی که در قبل از انقلاب به سمت حزبسازی و یا حتی استفاده از نظم موجود مدرن میشتافتند نیز مورد انتقادهای صریح و آشکار بودند و در معرض اتهامات مختلف قرار میگرفتند. حزب برادران شیراز که توسط آیت الله سید نورالدین شیرازی تأسیس شد و یا فعالیتهایی که آیت الله شریعتمداری در چارچوب دارالتبلیغ اسلامی و مجلۀ مکتب اسلام انجام میداد، مورد انتقاد جریانات حوزوی قرار داشت و نمونههایی از تقابل اندیشۀ حفظ استقلال روحانیت و یا حفاظت از پروتکل داخلی حوزهها با این نوع نوگراییها بود که جداشدگان از پروتکل روحانیت به آن رو میآوردند و اکثر انقلابیون و روشنفکران آن روز حوزهها با آن مخالفت میکردند و معتقد بودند که این رفتارها به درهم شکستن اتحاد و مقاومت حوزهها در برابر حکومت میانجامد.
بعد از پیروزی انقلاب نیز اگر چه ماجرا تفاوت ماهوی پیدا کرد و روحانیون حاکم بیش از آن که در هیأت روحانی با وظایف شناخته شدۀ دینی مطرح باشند، به عنوان سیاست مدار ظهور پیدا کرده بودند و طبعاً در عالم سیاست مثل همۀ جاهائی که سیاستمداران حکومت میکنند روحانیون حاکم نیز باید در چارچوب حزبی حاضر شوند تا در رقابت شناخته شدۀ حزبی بتوانند قدرت را به دست گیرند یا از دست بدهند؛ اما در عین حال باز هم تفکر ترجیح پروتکل و قواعد دیرین حوزهها بر پذیرش قاعدۀ تحزب در جمع زیادی از روحانیون وجود داشت.
از رفتار امام خمینی که مرجعی پرقدمت در حوزهها بود و به آن ضوابط و اسقلال حوزهها پایبند بود نیز میتوان کم و بیش درک کرد که در بسیاری از موارد طرفدار نظریهی فراگیر بودن نهاد روحانیت بود و تحزب را عامل کم شدن حجم میزان تأثیرگذاری آنان میدانست. گرچه در بعضی موارد مثل تأیید تشکیلات مجمع روحانیون مبارز به این قاعده کلی استثنا میزد.
اولین تشکیلات رسمی که بعد از انقلاب در قالب حزب به وجود آمد و در اوائل کارش از گستردگی کمنظیری برخوردار بود حزب جمهوری اسلامی بود که توسط اصلیترین روحانیون درون حکومت آن روزها به وجود آمد. حضرات آیات بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی، باهنر و موسوی اردبیلی مؤسسان آن بودند. دبیر کلی آن را هم آیت الله بهشتی بر عهده داشت و بعد از شهادتشان، آیت الله خامنهای دبیرکل شد. این حزب در قالب یک تشکیلات جدی آغاز به کار کرد ولی نمیشد پشتوانۀ قدرت حکومتی را در آن نادیده گرفت. در انتخابات مجلس اول بالاترین تعداد کاندیدا را به دلیل همان پشتوانهی قدرت به مجلس فرستاد و به دلائل سیاسی و دینی و اختلاف نظر با بخشهای دیگری که در قدرت بودند، به جای حزب جمهوری اسلامی در بسیاری از موارد روحانیت سیاسی و حکومتی در برابر آنان قرار گرفت و آنان را به عکس العمل وادار کرد و بخشی از روحانیون غیر حزبی و سیاسیون غیر روحانی را علیه آنان متحد کرد.
اختلاف مهم و تعیینکننده، رویارویی بنی صدر به عنوان رئیس جمهور با حزب جمهوری اسلامی بود که تأثیرات دامنهداری در کل کشور گذاشت. این اختلافات به شهرستانها هم کشیده شد.
در درون حزب هم نمادهایی از اختلافات بیرونی به وجود آمد و آنان را به دو جناح مترقی و واپسگرا تقسیم کرد. این عوامل و عوامل دیگر باعث شد که علیرغم فعایتهای فراوان حزب و انفجار وحشتناک ۷ تیر که شهید بهشتی و ۷۲ تن دیگر به شهادت رسیدند، در نهایت به دستور امام خمینی فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی متوقف شود که این توقف تا اکنون ادامه دارد.
مورد دیگر در مسئلۀ رابطۀ نهاد روحانیت و تحزب جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز بود. وقتی روحانیون مبارز با حمایت امام خمینی از جامعه روحانیت مبارز جدا شد و آقای محتشمی وزیر کشور بود، مجمع روحانیون مبارز به دبیر کلی آقای کروبی قاعدۀ حزبی بودن را برای مجموعۀ خود پذیرفت و آن را به عنوان حزب رسماً ثبت کرد و جزء احزاب رسمی کشور شد. در همان شرایط روحانیت مبارز تهران که دبیر کلی آن را آقای مهدوی کنی بر عهده داشت در برابر به ثبت رساندن تشکیلات جامعۀ روحانیت مبارز، علیرغم فشارهای وزارت کشور آن روزها مقاومت کرد و با همان استدلال دیرین که روحانیت باید فراگیر باشد و در قالب حزبی نمیتواند قرار بگیرد تشکیلات جامعه روحانیت را در جزء احزاب رسمی به وزارت کشور معرفی نکرد.
با هر نگاهی که به روحانیت وجود داشته باشد اگر مجموعهای از آنان بخواهند فعالیتهای جاری سیاسی انجام دهند و مثلاً در انتخابات کاندیدا معرفی کنند و با سایرین رقابت کنند نمیتوانند قالب حزبی را مورد طرد قرار دهند. بخشی از روحانیت که کار سیاسی نمیکند میتوانند این استدلال را داشته باشند؛ اما روحانیونی که در بدنۀ حکومت به رقابت با دیگران مشغولند حق عرفی ندارند که هم از امتیاز فراگیری روحانیت بخواهند بهره ببرند و هم با دیگر گروههای جامعه رقابت کنند.
چارچوب حزبی برای هر فعال سیاسی یک الزام است که اجازه دهد قواعد بازی سیاسی عادلانه انجام شود. تلاش جدیدی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد حزب اعتماد ملی بود که به رهبری آقای مهدی کروبی به عنوان یک روحانی اعلام وجود کرد.
راه حل میانه باید این باشد که روحانیونی که تنها به وظیفهی روحانی عمل میکنند حزبی نباشند و در زیر عبای فراگیر خود به همۀ افراد جامعه را جا دهند ولی اگر خواستند در فعالیتهای سیاسی که دیگران نیز شریک هستند وارد شوند، حزبی باشند و با قواعد حزبی با دیگران رقابت نمایند.
برگرفته از وبلاگ نويسنده «وب نوشت»:
http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146309711
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |