کدام شبح افتاده است؟
داریوش همایون
اسلام در دو جبهه حیاتی، در پهنه فرهنگ و کیفیت زندگی، با هماوردی روبروست که از آن بر نخواهد آمد؛ هیچ نیازی به دادن امتیازات سیاسی (وارد شدن در اتحاد ها) یا فرهنگی (پذیرفتن نسبی گرائی) نیست.
آنچه از گفتمان سیاسی و فرهنگی در درون و بیرون کشور های مسلمان، از خبر های روزانه
و منظره دلگیر کامیکاز های اسلامی و قربانیان همه گونه بمب ها و گلوله های آنان بر
می آید می تواند ما را به یاد مانیفست مشهور و پرهیب «شبحـ» ـی که گویا بر جهان
افتاده است بیندازد. اسلامیان در همه جا مسلمانان را در پشت خود گرد می آورند و
سرزمین ها و اجتماعات اسلامی را در هر جا، از جمله در حومه های شهر های اروپا، فتح
می کنند. شمشیر اسلام در دست تروریست های از جان گذشته کامیکاز برنده تر از همیشه
است. جهان پس از کمونیسم با بزرگ ترین خطر روبرو شده است.
این تصویر برای ما که به ویژه زخم انقلاب و جمهوری اسلامی را بر تن و جان خود داریم
دلسرد کننده تر است. ولی موج بالا گیرندۀ اسلام "خرد متعارفـ" ـی است
conventional wisdom
که زمان اش سر آمده است. اگر از نزدیک تر بنگریم آن گونه ها هم نیست.
گذشته از پراکندگی و دشمنی های درونی و رقابت های مذهبی و ملی کشور های مسلمان و اسلامی و یکدست نبودن رویکرد مذهبی مسلمانان در هر جا، مشکل اصلی نگرش ما در فراموش کردن این است که همۀ قدرتی که به پدیدۀ اسلامی می دهیم از ضعف و نادانی و واپس ماندگی بر می خیزد. بنیادگرائی و پرورشگاه آن، جهان اسلام، بهتر است بگوئیم جهان کشور های با اکثریت مسلمان، هر روز و در هر جا در کشاکش با نیرو هائی است که آن را می فرسایند و هیچ دفاع موثری در برابر شان ندارد. زمانی مائو استراتژی گردانیدن نقطه ضعف را به نقطه قدرت فرمول بندی کرد. او در شهر های بزرگ ضعیف بود پس رو به روستا های واپس مانده آورد تا شهر ها را در محاصره روستا ها گیرد. ولی همان مائو پس از پیروزی خواست روستا ها را مراکز تولید صنعتی کند (جهش بزرگ به پیش) که ویرانی کلی به بار آورد. نقطه ضعف در تحلیل آخر همان ضعف است.
جهان اسلام نه مائو دارد نه نقطه های ضعف بزرگ آن اجازه چنان استراتژی را می دهند. اسلام رزمجو militantکه اکنون بزرگ ترین تهدید "نظامی" در جهان قلمداد می شود در میان خود مسلمانان با مقاومت و بیزاری روزافزون روبروست؛ و در رویاروئی با جهانی که درکار گشودن راز آفرینش و طبیعت ماده و نیرو هائی است که اجزاي روز افزون اتم را برگرد هم نگه می دارد (روز افزون به معنی کشف اجزای تازه) چه خواهد توانست؟ فرهنگ غربی ــ به ویژه فرهنگ پاپ ــ در کار همرنگ سازی توده های اسلامی است. در امریکا که بیگانه معنی ندارد (تیم امریکا در المپیاد بی جینگ از تیم همه کشور های دیگر نشانی داشت) دیگر از امریکائیان مسلمان به عنوان ماهیت سیاسی مشخص نمی توان سخن گفت و آن هفت میلیون تن از همرنگی به همسانی می رسند. اروپائیان نیز خواه ناخواه و دیر یا زود بر همان راه خواهند رفت و مسلمانان را در درون خود خواهند پذیرفت. در جامعه های اسلامی فرایند همانند شدن با جهان پیشرفته کند تر خواهد بود ولی سرانجام آن را از هم اکنون می توان دید. هیچ نیازی به دادن امتیازات سیاسی (وارد شدن در اتحاد ها) یا فرهنگی (پذیرفتن نسبی گرائی) نیست. اسلام در دو جبهه حیاتی، در پهنه فرهنگ و کیفیت زندگی، با هماوردی روبروست که از آن بر نخواهد آمد. در پایان این نبرد اسلام به عنوان دین توده های بزرگ خواهد ماند ولی برای افراد به عنوان خود شان و نه یک کلیت زور و تهدید؛ و با آزادی عملی در اندیشه و گفتار که به هیچ جامعه اسلامی اجازه داده نشده است.
* * *
نمونه ها بسیار است ولی شاید بهتر از عربستان سعودی، سرداب هزار و چهار صد ساله راست آئینی orthodoxy و گرمخانه اسلام رزمجو، نمی توان آورد. در هفته های پیش از یازده سپتامبر دو نوشته یکی در سامانه "الف" و دیگری در روزنامه الوطن از دو روشنفکر سعودی انتشار یافت، از این نوشته ها به خوبی پیداست که به دنبال حمله تروریستی گروه بن لادن به نیویورک و واشینگتن و کشتاری که راه انداختند در جامعه ای مانند عربستان نیز گفتمان دگرگونی، لیبرالیسم و آزاد اندیشی، دارد زیر نگاه موافق دستگاه حکومتی جائی باز می کند. صلاح الراشد یک روشنفکر لیبرال، در نوشته اول پس از اشاره به اینکه مسلمانان به چشمان خود دیدند که خونریزی جز ویرانی، انزوا و بدنامی و سرکوبی راه به چیزی ندارد می نویسد که کشتن غیر نظامیان چه در غرب و چه در میان هم میهنان و هم کیشان، مسلمانان را به هوش آورده است که چاره در پویش فرهنگ و صلح است و چشم پوشی از جنگ و کشاکش. او در خوشبینی اش تا آنجا می رود که از یک انقلاب معرفتی یاد می کند که گذشته و فرهنگ گورستان را تکان داده است و بجای باز زائی گذشته و نماد ها و پیروزی های آن در پی بریدن از فرهنگ مرگ و پیوستن به زندگی و پیشرفت و توسعه اقتصادی است.
به نظر او پس از حملات تروریستی در بیرون و درون عربستان سعودی، صدای لیبرالیسم دارد دست بالا تر را پیدا می کند. رهبران لیبرال به حمله پرداخته اند و با افراطیان اسلامی رویارو می شوند. جنگ با تروریسم و فرهنگ ترور به اردوی لیبرال سعودی فرصت داده است که به حکومتی که آنان را بد ترین دشمن خود می شمرد بپیوندد. در همین حال افراطیان که چند شاخه شده اند گاه بر ضد یکدیگر سخن می گویند. ناتوان شدن جریان اسلامگرا در عربستان سعودی بر قدرت همتایان آن در بیرون نیز اثر خواهد گذاشت.
در مقاله الوطن علی سعد الموسی، یک روزنامه نگار لیبرال و مدرس دانشگاه، بر این است که 11 سپتامبر خطی است که دوران گفتمان اسلامگرای سعودی را از گفتمان مدرن با ویژگی بحث فعال و همه سویه آن جدا می کند. به نظر او آن 45 دقیقه در 11 سپتامبر بازگشت جهان را به حال پیشین نا ممکن ساخت؛ و در عربستان سعودی به بحث پر غوغائی درباره همه تابو ها ــ حقوق بشر و جایگاه زنان، فساد، مواد درسی، و حقوق اقلیت ها و مانند های آن ــ دامن زد. قصد آن بود که گروه های گوناگون از چندگرا (پلورالیست) بودن جامعه و مکاتب مختلف مذهبی و فلسفی آگاه شوند و بدانند که همه چیز را به یک رنگ درآوردن و تحمیل یک ایدئولوژی بر خلاف طبیعت بشری است. به گفته او دگر گونی ها فراوان بوده است. برای نخستین بار زنان و مردان به شمار برابر در میز گرد ها حضور یافتند؛ و امروز هیچ خواننده مطبوعات نیست که متوجه تفاوت آن با گذشته نشود. مردم هوای تازه ای تنفس می کنند. او می پذیرد که بیشتر بحث ها تا کنون بیش از واژه ها نبوده است. "با اینهمه ما دریافته ایم که گشاده نبودن موضوعاتی مانند مواد درسی چه هزینه سنگینی خواهد داشت و بزرگ ترین مانع پیشرفت، مقاومت در برابر دگرگونی و توسعه است. مهم تر از همه این است که همه چیز موضوع بحث و استدلال قرار گیرد."
* * *
آنچه از این نوشته ها بر می آید آغاز هم نیست و آغاز آغاز است. ولی اگر در چنان جامعه و نظام حکومتی نیز می توان به چنین مرحله ای رسید می باید مسئله را بسیار جدی گرفت. در نبرد با واپس گرائی و بنیاد گرائی و تروریسم اسلامی، ما متحدانی بیش از آنچه می پنداشتیم داریم. امروز ــ و با درسی که در 1357 گرفتیم ــ می باید پابرجا تر و تزلزل ناپذیر تر بایستیم. ملی مذهبی میانه کار، دمکرات اسلامی آماده برای زیر پا گذاشتن اصول، به ماندگاری آنچه از نظر تاریخی رو به پایان است کمک می کنند. وسوسه پیوستن به قدرت در همه هست ولی این بار دست کم قدرت را در جائی که هست، در جهانی که می خواهد دیوار های نادانی و ناداری و ناتوانی را فرو ریزد، جستجو کنند. اگر شبحی هم افتاده باشد بر جهان اسلام است و نامی جز روشنگری و پیشرفت ندارد.
برگرفته از سايت «حزب مشروطۀ ايران»:
http://www.irancpi.net/homayoun/matn_242_0.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |