بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

آبان   1387 ـ   اکتبر  2008  

 

سريال شش ميليارد تومانی

 حضرت يوسف

کشکول خبری هفته

ف.م. سخن

 

هم‌سن‌وسالان من حتما سريال آمريکايیِ مرد شش ميليون دلاری را که از تلويزيون ملی ايران پخش می شد به خاطر دارند. در آن سريال لی ميجرز در نقش استيو آستين کارهای عجيبی انجام می داد. مثلا دست او می توانست مثل يک جرثقيل بار بلند کند يا چشم او می توانست مثل دوربين فيلم‌برداری بر روی اشيا زوم کند. پاهای او می توانست به اندازه ی يک اتومبيل سرعت بگيرد، وگوش او می توانست ضعيف ترين صداها را بشنود. تمام اين ها به برکت شش ميليون دلاری بود که هزينه ی تجهيزات او شده بود و اين مرد قدرتی يافته بود که آرزوی هر انسانی بود.

اگر امروز اين شش ميليون دلار را، از قرار دلاری هزار تومان، به پول رايج کشور خودمان تبديل کنيم، شش ميليارد تومان می شود. درست است که شش ميليارد تومان برای مردمِ عادی رقم بزرگ و غيرقابل تصوری ست ولی برای خيلی از تجار محترم، همين رقم، پولِ ناچيزی ست (مثلا در مقابل عدد ۱۳۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان که توسط يک نفر صرف خريد کارخانه آهن شد اين عدد پول خرد به حساب می آيد).

حتی اگر دقت کرده باشيد در مجله ی گرامی شهروند امروز، ستونی هست به نام "يادداشت های يک ميلياردر". مشخص است به کسی ميلياردر گفته می شود که بالای يک ميليارد ثروت داشته باشد ولی قطعا بايد ثروت اش نه يک ميليارد که چندين ميليارد باشد. می بينيد نويسنده ی ميلياردر ما، فقط يک ستون کوچولو در شهروند امروز دارد، پس جايگاه عدد ميليارد و رقم شش ميليارد در جامعه ی پول زده (بر وزن وبا زده) ی ما آن طور که تصور می شود بالا نيست و به قول آقای اسدالله عسکراولادی که خودش را "امپراتور بازار" می نامد، امپراتورهای ديگری در جمهوری اسلامی ايران هستند که ثروتی چند برابر او دارند (به گفت و گوی ايشان در جام جم آنلاين مراجعه شود).

همه ی اين ها را گفتيم که بگوييم متاسفانه امروز نمی توان با شش ميليون دلار که برابر با شش ميليارد تومان است مرد شش ميليون دلاری ساخت؛ نمی توان چشم و گوش و دست و پای مصنوعی با توانايی خيلی بالا به خود نصب کرد. ولی می توان با همين پول يک سريال تلويزيونی ساخت به نام حضرت يوسف، و تماشاگران را جمعه شب ها برای ديدن اين مجموعه پای جعبه ی جادويی نشاند.

قصد نداشتم راجع به اين سريال چيزی بنويسم چون مايل نبودم دهان‌َم به حرف های تند و زننده باز شود و می خواستم به زندگی عادی خودم در کنار ساير سريال ها و فيلم های سينمايی و برنامه های مختلف تلويزيونی ادامه بدهم و با آن ها هم‌زيستی مسالمت آميز داشته باشم، تا روزی که زليخا چنان از خود بی خود شد که می خواست بر صفحه ی تلويزيون جمهوری اسلامی ايران، جلوی چشم آقای سلحشور - حزب اللهی دو آتشه - و آقای ضرغامی رئيس راديو تلويزيون، با حضرت يوسف "مراوده" نمايد. وای وای وای وای وای! بماند که هنرپيشه ی زليخا و حضرت يوسف چه زجری از بازی در اين صحنه کشيدند و بماند که ما به عنوان تماشاگر چقدر سرخ و سفيد شديم و لپ هايمان گل انداخت.

باز مقاومت کرديم و چيزی ننوشتيم تا امشب که زليخا برای رو کم کنی از زنان مصر آن ها را برای ترنج خوری به کاخ خود دعوت کرد و به دست هر يک از آن ها يک چاقوی اعلای ساختِ زنجان (که بيشتر شبيه چاقوهای استنلس استيل زولينگن قرن بيست و يکمی بود ولابد مصری ها در آن زمان چاقو از زنجان يا آلمان وارد می کردند) داد و زن های حشـ...، ببخشيد حسرت به دلِ مصری -که بدبخت ها انگار در جزيره ای بدون مرد زندگی می کردند- چنان با ديدن يوسف از خود بی خود شدند و دست شان را بريدند که نگو و نپرس.

در مقابلِ هجوم تجاوزگونه و ناجوانمردانه ی زليخا، هر چند بسيار مقاومت کرديم و چيزی ننوشتيم اما در مقابل اين يکی ديگر طاقت نياورديم و گفتيم چيزی بنويسيم لااقل دل مان خنک شود. می دانيم که حرف منطقی ما به گوش مافيای تلويزيون نمی رود و همه چيز به روال سابق باقی خواهد ماند، و می دانيم که آقای سلحشور تا آبروی ساير پيامبران را نبَرَد، ول کن معامله نخواهد بود؛ می دانيم که از اين شش ميليارد تومان‌ها هم‌چنان بی حساب و کتاب خرج خواهد شد تا عزت و احترام دين و مقدسات مردم يک‌جا از ميان برود، و می دانيم که با اين وضع که پيش می رويم و با اين دستِ گشاده ای که آقايان تدريجا پيدا می کنند، حتی ممکن است روزی سريال حضرت لوط و قوم بدکارش نيز به تصوير کشيده شود (که مثلا جماعت ريخته اند جلوی در خانه ی لوط می گويند مهمانان ات را بيرون بفرست والا خودمان می آييم تو و باقی قضايا) ولی باز جلوی اين زبان صاحب مرده را نمی توانيم بگيريم که آخر جناب ضرغامی، حيف از اين شش ميليارد -که قديم ها آمريکايی ها می توانستند با آن موجودی به نام استيو آستين خلق کنند- نيست که داده ای دست اين...، ببخشيد داده ای دست جناب سلحشور که چنين آشغال... ببخشيد سريال آبکی يی بسازد؟ تازه شنيده ايم که می خواهد حضرت موسی را هم با سريال بعدی اش به...، ببخشيد، می خواهد آبروی حضرت موسی را هم با سريال بعدی اش بِبَرَد.

اين آقايی که هم کارگردان است، هم تهيه کننده است، هم فيلم‌نامه نويس است، و ظاهرا فيلم‌نامه ی يک نويسنده ی بخت برگشته را هم انتحال کرده است (طبق گزارش خبرگزاری مهر)، چه صلاحيتی دارد که شما پروژه به اين سنگينی را به دست اش می دهی تا هر گندی... ببخشيد تا هر تاجی خواست بر سرش بنهد؟ مگر مردم بازيچه هستند که اين طور آن ها را به بازی گرفته ايد؟ خدا رحمت کند سبکتکين سالور را، که شب های ماه رمضان و مناسبت های مذهبی در دوران پهلوی، سريال های ساده و ابتدايی بر اساس داستان های وی ساخته می شد که ضمن ساده و کم خرج بودن، آموزنده و سرگرم کننده هم بود؛ احترام دين و مقدسات هم حفظ می شد و ملعبه و مسخره ی اين و آن نمی گشت. آن وقت...

اصلا يادمان رفت چه می خواستيم بگوييم. می خواستيم بگوييم، شش ميليارد حاصل از فروش نفت و دست‌رنج مردم را حيف و ميل کرديد، عيب ندارد، نوش جان دست اندر کارانتان، لااقل به جای پرتقال های درجه سه يی که معلوم نبود از ميدان تره‌بار يا از وانتی کنار خيابان خريده بوديد و قرار بود به جای ترنج به بانوان محترم مصر قالب شود، پرتقال درجه ی يک می خريديد (الحمدلله که در دوره ی حاضر و به لطف آقای احمدی نژاد انواع و اقسام ميوه از خارج به ايران وارد می شود). اين کار اين قدر سخت بود؟ والله پرتقال هايی که ما می خريم و جلوی مهمان می گذاريم صد مرتبه بهتر از پرتقال های دربار مصر است.

اين کار را نکرديد، لااقل بی انصاف ها، آن پرتقال لک داری را که يک طرف اش کاملا سبز بود از وسط پرتقال ها بر می داشتيد. می مُرديد اين کار را می کرديد؟! ببخشيد، مرحوم می شديد اين کار را می کرديد؟! و آخر اين که کدام اح... ببخشيد کدام آدم عاقلی چاقو را مثل اره روی پرتقال می کشد که زنان اشرافی مصر چنين می کردند و انگشت شان را مثل هويج و کرفس می بُريدند؟

تمام اين ها را نوشتم و يک سوال ديگر باقی ماند: مرد شش ميليون دلاریِ ساخته ی ذهنِ آمريکايی ها به دست و پا و چشم و گوش مصنوعی نياز داشت و دولت آمريکا برای تامين اين اعضا، بايد شش ميليون دلار خرج می کرد. نمی دانم دولت ايران چقدر بايد خرج کند که اندکی، و فقط اندکی وجدان نصيب سريال سازان دولتی ما شود که وقتی پروژه ای عظيم در اختيارشان قرار می دهند بگويند انجام ِ اين پروژه در توانايی ما نيست و کار را به کاردان وا گذار کنند. فکر می کنم صدها از اين شش ميليارد تومان‌ها هم که خرج کنيم باز به چنين وجدانی دست نيابيم!

برگرفته از سايت «گويا نيوز»:

http://news.gooya.com/society/archives/077859.php

 

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630