دو واکنش نسبت به نظر خانم شهلا نوری
پيرامون پروژهء «چاهی در پارک گوتنبرگ»
1. برخورد خانم شهلا نوری به پروژهء هنری خانم ماندانا مقدم
روزبه فاطمی
با سلام فراوان و سپاس برای زحمتی که در این سایت ارزشمند می کشید. خوشحالم و متشکر که ضمن درج «بیانیهء خانم شهلا نوری»، توضیح خود را اضافه کرده و به روشنی نظرتان را درباره ی مشئوم بودن فشار و سلب آزادی بیان اضافه کرده و نیز اعلام داشته اید که خانم ماندانا مقدم می توانند در همین سایت از خودشان و کار هنریشان دفاع کنند؛ انتظاری که از سایت دمکرات شما می رفت جز این نبود. خواهش می کنم در پاسخ به بیانیهء خانم نوری دو متن ضمیمه را درج بفرمایید. با احترام
****
اخیراً بیانیه ای توسط خانم شهلا نوری انتشار یافته و از رادیویی محلی خوانده شده با عنوان "پروژه های سوئدی و روح امام زمان در کالبد ماندانا مقدم». خانم شهلا نوری در بیانیهء خود می نویسد : «در روز 25 سپتامبر 2008 اتفاقی در شهر گوتنبرک سوئد بوقوع پیوست که جای بسی تامل دارد!»
بنظر نگارنده، بیانیهء خانم شهلا نوری و برخورد ایشان به این اتفاق نیز جای بسی تامل دارد . ایشان در بیانیهء خود به توضیح ناقص و تحریف شده ای از پروژهء هنری خانم ماندانا مقدم پرداخته و بدنبال آن، جمله پشت جمله، متلک و افترا و توهین نثار این هنرمند کرده است .
پروژهء هنری خانم مقدم که در 25 سپتامبر به نمایش گذاشته شد عبارت از چیدمانی است به شکل دهانهء یک چاه که در آن یک خط تلفن قرار دارد. طرح هنرمند این بوده که دهانهء دیگر این چاه در ایران و در باغ خانه هنرمندان تهران قرار داشته باشد و بازدیدکنندگان بتوانند از طریق این دو چاه و به واسطهء تلفن با هم ارتباط برقرار کنند ـ طرحی که با اجرای آن در ایران موافقت نشده است.
خانم شهلا نوری در این باره می نویسد : «از بدشانسی ماندانا مقدم، و یا شاید به دلیل طول کشیدن این پروژه و عوض شدن مسئولین دولت "گفتگوی تمدنها" این طرح با شکست روبرو شده و آن سر چاه سر از "جمکران" بیرون نیاورده است». و در ادامه: «از قرار مسئولین ذیربط در رژیم اسلامی به کنه پروژه ایشان پی برده و متوجه شده اند که چنین طرحی فقط و فقط انسان را به یاد چاه جمکران می اندازد که نشانگر درجهء تحجر حکومت اسلامی است».
خانم شهلا نوری می کوشد، با استفادۀ به خیال خودشان زیرکانه از کلماتی انتخاب شده، به خواننده القاء نماید که گویا نام پروژه هنری خانم ماندانا مقدم " گفتگوی تمدن ها" بوده است، و ایدهء ایشان نیز این که (از زبان خانم شهلا نوری بخوانیم) :« با ايجاد اين چاه "ارتباط" ايجاد کند؛ همان نوع ارتباطى که متحجرين در چاه جمکران با امام زمان شان برقرار ميکنند! »
تذکر این نکته لازم است که نام اثر هنری خانم ماندانا مقدم به هیچ وجه "گفتگوی تمدن ها" نبوده و نیست، و این چیدمان کمترین و مطلقاً هیچ ربطی به مقولهء گفتگوی تمدن ها نداشته و ندارد. این نام را
خود خانم شهلا نوری در بیانیهء انقلابی شان روی کار هنرمند گذاشته تا ایجاد شبهه کند؛ عملی که ارتکاب آن واقعاً "جای بسی تآمل دارد". ایدهء هنرمند هم از ارائهء این کار به هیچ عنوان ایجاد ارتباط، از آن نوعی نبوده که خانم شهلا نوری دریافته است.
استفادۀ مثلاً زیرکانه و در واقع رسوای خانم شهلا نوری از کلمات دستمالی شده و آبرو باخته ای مثل "گفتگوی تمدن ها"، کوششی است برای ارتباط دادن کار و ایدهء هنرمند به تشبثات باصطلاح نهضت اصلاح طلبان در رژیم جمهوری اسلامی و، همچنین، تلاشی است برای ـ به هر نحوی که شده ـ وصل کردن این هنرمند به آن حکومت، و در نتیجه لکه دار ساختن حیثیت او .
اگر خانم شهلا نوری با دیدن این چاه، درست مثل مسئولین ذیربط جمهوری اسلامی، فقط و فقط به یاد چاه جمکران افتاده مشکل از خودشان و ذهنیت ایشان است. بسیاری از بازدید کنندگان ولی، بر خلاف خانم شهلا نوری، با دیدن چیدمان هنرمند به یاد چاه جمکران نمی افتند؛ زیرا که غرض و مرضی ندارند.
خانم شهلا نوری که به حق مسلم و طبیعی خود برای دادن نظر و جار زدن آن پا می فشارد، خوب است که به حق دیگران نیز برای نظر دادن احترام بگذارد. یکی از این نظر ها به شرح زير است، لطفاً بشنوید خانم نوری:
چاه می تواند سمبل اختناق و زندان و تیرگی باشد، و تلفن درون آن، وسیله ای برای ارتباط گیری و شنیدن فریاد درد انسان های دیگر، در آنسوی چاه. بازدید کننده ای که گوشی تلفن را بر می دارد صدای ملت ایران را از درون چاه می شنود؛ چاهی که در آن افکنده شده و زندانی آن است. این برداشت منِ بیننده است از این چیدمان هنری، و می بینید با آنچه شما دریافته اید به کلی تفاوت دارد. ممکن است این نظر با آنچه در ذهن خود هنرمند نیز بوده متفاوت باشد. اما به هر حال نظری است و برداشتی که یک بیننده از کار یک هنرمند دارد.
اگر هنرمند دستگاه تلفن را روی طاقچه ای پر از گل و در آستان دریچه ای رو به باغی مصفا قرار می داد تا با آن با ایران امروز تماس بگیرند، آنوقت این اتفاق ـ بقول خانم شهلا نوری ـ جای بسی تآمل داشت، زیرا که چنین چیدمانی تداعی بهشت را می کرد. اما چاه چیز دیگری است؛ محصوره ای است سمبولیک که به جهنم منتهی می شود؛ به همان جهنم جمهوری اسلامی که خانم شهلا نوری و دوستان همگروهی شان در ادبیات سیاسی شان به وفور به آن اشاره دارند.
واقعآ جای بسی تأمل دارد که خانم شهلا نوری پیامی این چنین روشن و دارای بار سیاسی ارزشمند و ترقیخواهانه ای را درک نکرده و فقط و فقط به یاد چاه جمکران افتاده است و ارتباط با امام زمان!
آری خانم نوری! همانطور که شما می گوئید، از قرار مسئولین ذیربط در رژیم اسلامی به کنه پروژهء ایشان پی برده اند و درست به همین دلیل با اجرای این پروژه در تهران مخالفت کرده اند. البته شک نیست که مخالفت شما با اجرای این طرح در گوتنبرگ دلیل متفاوتی دارد.
خانم شهلا نوری در بیانیهء خود می نویسد : «شایعاتی هم در این میان در دهان ها می چرخد که خود شنیدنی می باشد. "مسئولین رژيم اسلامى بدین دلیل با این پروژه مخالفت کرده اند که مبادا صدای فریادهای مرگ بر جمهوری اسلامی ی مخالفین رژیم در "برونز پارکن" گوتنبرگ از طریق این چاه در ایران شنیده شود و باعث "اغتشاش" گردد! »
خب، اگر چنین است، خانم نوری، پس شما می بایست خوشحال می شدید و از آن استقبال می کردید نه آنکه مثل مسئولان رژیم با آن به مخالفت برخیزید. شما که در ردیف کسانی هستید که نوبر مخالفت با جمهوری اسلامی را آورده اند، حیف است که چنین فرصت های گرانبهایی را از دست بدهید!
در جای دیگری از بیانیهء خانم نوری آمده است که : «این هنرمند بی هنر هرچه مي خواهد مي تواند فکر کند اما اين وظيفهء مخالفين جمهورى اسلامى است که فوراً براى برچيدن اين سمبل ارتجاع اسلامى که حجاب "هنر" را سر آن کشيدند تلاش کنند...»
ظاهراً در راستای همین تلاش، و فورا بر چیدن اين چیدمان است که دوستان خانم شهلا نوری شبانه و بطور مکرر به خراب کردن این کار هنری اقدام می کنند ـ عملی که در ایران اسلامی و از امت همیشه در صحنه و گروه های تخریب و فشار آن سر می زند و انجام آن از همفکران خانم شهلا نوری در گوتنبرگ انتظار نمی رود.
خانم شهلا نوری!
اثر یک هنرمند ، هرچه که باشد، به نظر شما خوب یا بد، حاوی ایده و پیامی است که درک آن نیاز به قدری فهم دارد. و نباید آنرا از لولۀ سوراخ تنگ ِ غرض و مرض های گروهکی دید و ارزیابی کرد. این حق شماست که به نقد و اظهار نظر پیرامون کار هنرمندان بپردازید ولو اینکه نقد و نظر شما تا این حد مغرضانه و آبکی باشد. این واقعیت که شما اساساً درک درستی از کار هنری و توان درک پیام هنرمند را ندارید چیزی از حق شما نمی کاهد. اما عیب کار شما این است که تلاش می کنید، با استفاده از اسم گذاری های من در آوردی، به ترور شخصیت افراد و توهین به آنها بپردازید و برای خراب کردنشان یک جوری ـ حالا هرجوری می خواهد باشد ـ آنها را به جمهوری اسلامی مرتبط سازید.
خوشبختانه، شما در شهری زندگی می کنید که در آن امکانات وسیعی برای یاد گرفتن وجود دارد. شما می توانید با خواندن چند کتاب در زمینهء نقد هنری و یا با شرکت در کلاس های آموزش هنر ، فهم و سواد بصری خود را بالا ببرید. اما برای اینکه یاد بگیرید از شیوه های مذموم شانتاژ و تخریب شخصیت افراد استفاده نکنید و دست به تحریف و افترا و توهین به این و آن نزنید، متآسفانه، کلاس درسی وجود ندارد. استفاده کردن یا نکردن از این شیوه ها به منش و چگونگی شخصیت، و بلکه تربیت سیاسی خود آدمها بستگی دارد و حد و میزان وجدان یا غرض و مرض شان. ولی یک راهنمایی برای رفع این گونه مشکلات شخصیتی می توان به شما کرد: حداقل بنشینید و فکر کنید!
2. در حاشیهء چید مانی از خانم ماندانا مقدم
رکسانا پهلوانی
چند روزی است که، در ارتباط با ارائهء اثری هنری در مرکز شهر گوتبنرگ از خانم ماندانا مقدم، بحث و جنجال و گفتگویی در جامعهء ایرانی به راه افتاده است. این امر مرا بر آن داشت تا نقدی بر کار ایشان و همینطور کار خانم "منقدی" که این اثر هنری را به نقد کشیده بنویسم.
قبل از هرچیز مایلم به یکی از عادات "پسندیده" ای که ما داریم اشاره ای بکنم، و آن اینکه بیشتر ما ایرانی ها علاقه داریم که خود را همه کاره بدانیم. این یکی از عادت های فرهنگی ماست. نوشتن نقد و نقادی هم یکی ازعرصه های خود مطرح سازی مدعیانی است که خود را به هر هنر و فضیلتی آراسته می بینند. غالبآ افرادی که نیمچه سوادی دارند فهم و دریافت خود را از حرف و نظر هرکس دیگر برتر و درست تر می دانند و خود را همه کاره و عقل کل می شمارند. اگر کسی در گروهکی مشغول "فعالیت سیاسی" باشد، به صرف خواندن دو تا و نصفی کتاب مثلآ چپی، این صلاحیت را برای خودش قائل است که آثار هنرمندی در زمینهء هنرهای تجسمی را که زبان و دانش حودش را می طلبد به نقد بکشد و فهم خود از آنرا به دیگران حقنه کند. بعد هم با پزی سرشار از بی گناهی اعلام می کند که: من حق نظر دادن دارم. غافل از آنکه داشتن نظر، آن هم با قالب بندی سیاسی، با نقد هنر تجسمی از زمین تا آسمان تفاوت دارد .
در بطن این ماجرا که امروز و در اینجا شاهد آن هستیم واقعیت تلخی وجود دارد که وجدان را سخت می آزارد: یک زن هنرمند مستعد و سخت کوش قربانی باصطلاح نقدهای گروهگی می شود که هیچ نشانه ای از درک کارشناسانه در عرصهء هنر چیدمان در لابلای کلمات و سطر به سطر جملاتشان به چشم نمی خورد.
"بزرگانی" که به دلیل ناتوانی از تحلیل روشنگرانهء فنی، قلم شان به خدمت افترا و توهین درآمده، ادبیاتی گروهکی را گرداگرد آثار این هنرمند و برای سرکوب او پدید آورده اند که ذهن کنجکاو و مخاطب امروزی را با بازی های کلامی روبرو می سازد، نه با یک نقد آنالیکتیک و تجزیه و تحلیل فنی و کارشناسانه .
اگر درون مایهء اثر هنری را مضمون اثر بدانیم، شکل یا فرم، قالب و جسمیتی است که به آن مفهوم، امکان دیده شدن می دهد. شکل به معنای ظاهر یا پوسته بیرونی، از یک مفهوم و مضمون درونی نیز برخوردار است. از این رو شکل در جهان معاصر، با تمام چالش هایش، همانا روش و قالب اندیشه نیز به حساب می آید. نقاش یا هنرمند به همان شکلی که نقاشی می کند و یا اثری را می آفریند، به همان شکل نیز می اندیشد. در واقع شکل اثر شیوهء روایت هنرمند از موضوعی است که با آن درگیر است. بنابراین، کار را باید عمدتاً در دو بخش خلاصه کرد: غنی کردن درون مایه و یافتن شکل بیانی آن .
در کار خانم مقدم، که اثری است با فرمی نو و ارائه ای مدرن، با چاهی روبرو هستیم که در درون آن یک گوشی تلفن قرار گرفته. پرسشی که در ذهن مخاطب کنجکاو شکل می گیرد این است: هنرمند چه می خواسته است بگوید؟ و چرا فرم چاه را برای ارائه اثرش در نظر گرفته؟
همانطور که اشاره شد، در دنیای چیدمان، شکل، غیر از معنای ظاهری خود، از یک مفهوم درونی نیز برخوردار است. فرم چاه تداعی و یا شکل بصری خندق، چاله، زندان، چاه ویل، قبر و... را دارد و فرم گوشی تلفن در ساده ترین شکلش پیام گیری و ارتباط را به ذهن متبادر می سازد.
می بینیم که هنرمند با هوشمندی و به درستی از زبان کارش استفاده کرده تا از شکل و فرم ظاهری به مفهوم و معنای درونی آنها برسد. ترکیب چاه (چاله) و گوشی تلفن، در شکل ناب بصری اش، از الکن بودن زبان ارتباط گیری انسان امروز و تیرگی این ارتباط سخن می گوید. ( فراموش نکنیم که چاه فرم بصری تیره ای است و ماندانا از این تیرگی به آگاهی و روشنی استفاده می جوید تا تیرگی ارتباط گیری و به چاه افتادن انسان امروز برای برقراری ارتباط را تداعی کند).
ضمناً فراموش نکنیم که هنرمند فراتر و جهانی تر از گروهک می اندیشد. اگر ذهن خانم شهلا نوری از دیدن این کار، طبق گفته خودشان، ایشان را فقط و فقط به یاد چاه جمکران می اندازد، هنرمند اما به انسان امروز اشاره دارد و به مشکل ارتباط گیری اش.
همین که مخاطبی چون شهلا نوری برداشتی چنین پرت و هجو از پیامی چنین روشن و بصری دارد، خود نشان گویایی است از درد هنرمند و پیام او .
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |