حذف زنان از زمان بنی عباس شروع شد!
گفتگو با آيتالله محمد ابراهيم جناتي
گفتگوگر: فهيمه خضرحيدري
توضيح سکولاريسم نو: همانگونه که سياست اعلام شدهء اين سايت است، انتشار مطالب مختلف به معنی موافقت ما با کل يا قسمتی از آنها نيست و کوشش ما ارائهء ديدگاه های مختلفی است که دربارهء رد يا قبول سکولاريسم، جزمي انديشی و تبعيض گذاری مطرح می شوند. از نظر ما، سخنان آيتالله جناتي در اين گفتگو نيز شامل مطالبی درخشان و روشنگر از يکسو، و جزميتی که خاص دينکاران است، از سوی ديگر، می باشد و بهر حال نشان می دهد که هم اکنون در درون حوزه های دينی ايران چه می گذرد و سمت و سوی نوانديشی بسوی کدام مقصد است.
توضيح پرسشگر: در كوچه پسكوچههاي قم، جايي ميان همهمه شهري كه جا به جا، بيت يكي از آياتعظام را در دل خود دارد، بيت آيتالله العظمي محمد ابراهيم جناتي يكي از بيوت قمنشينان است كه درش روي همه باز است، از مقلداني كه براي ديدار و استفتاء ميآيند گرفته تا گروه علماي عرب يا مسيحياي كه هر بار از گوشهاي از جهان به ديدار آيتالله ميآيند و او را بيشتر با شهرت و تخصصاش در بررسي و واكاوي اديان و مذاهب ميشناسند. خودش ميگويد: «علماي ديني به جز مصر، از تمام كشورهاي عربي و اروپايي و حتي آمريكا براي مذاكره و بحث در مباحث ديني به اينجا ميآيند و هميشه باب گفتوگو باز است.» آيتالله جناتي كه از چهرههاي سرشناس و نوانديش ديني است كه بهخصوص در حوزه حقوق و جايگاه زنان در اسلام، محل مراجعه فعالان امور زنان و علاقهمندان به موضوع بازنگري در قوانين منبعث از فقه اسلامي است. آيتالله جناتي از معدود مراجعي است كه «مرد بودن» را در مرجعيت تقليد شرط نميداند و اساساً تاثير جنسيت را بر احراز موقعيتهاي معنوي و امتيازات مادي جايز نميداند.
در يكي از آخرين روزهاي برفي سال گذشته ميهمان بيت ايشان بوديم و، در حالي كه برف كوچه را پر كرده بود، به گفتوگو دربارهء حقوق زنان و ضرورت بازنگري در قوانين نشستيم. كوچه را صداي دستگاههاي برفروب شهرداري قم پر كرده بود و آيتالله جناتي به كنايه ميگفت: «كوچههاي علماي دولتي زودتر برف روبي ميشوند!»
پرسش: حضرت آيتالله جناتي، در آستانهء دور تازهاي از انتخابات رياستجمهوري قرار داريم و ميدانيد كه سالها است بر سر رياستجمهوري زنان بحث است و عدهاي با استناد به كلمه «رجال سياسي» كه در قانون اساسي آمده با آن مخالفت ميكنند. آيا حضرتعالي به عنوان يك مجتهد صاحب فتوا، رياست جمهوري زنان را مجاز ميدانيد؟
پاسخ: تصدي رياستجمهوري توسط زنان هم، مثل مرجعيت و قضاوت زنان، هيچ منعي در اسلام ندارد. در پايان جلد اول توضيحالمسائل نيز بهگونهء واضح جواز تصدي مقام رياستجمهوري و قضاوت را براي زنان روشن كردهام. اين موضوع را اخيراً هم در جلسهاي كه در استانداري قم و با حضور جمعيت زنان ايران داشتيم مطرح كردم. البته ورود در اين مباحث و گفتن اين حرفها هزينه دارد. آنهايي كه زياد منبر رفتهاند ياد دارند كه چطور موضوع بحث را از فراز و نشيب مصون بدارند اما ما كه منبري نيستيم و مثل درسي كه ميگوييم آنجا هم سخن گفتيم. در آنجا مطرح شد اگر از علماي شيعه سوال كنيد كه زن ميتواند رئيس جمهور شود يا نه اكثرا ميگويند نه. از علماي سني هم بپرسيد ميگويند جايز نيست. به آنها ميگوييم دليل شما چيست؟ چون انسانها كه بر اساس زن و مرد بودن با يكديگر فرق نميكنند. در امور مديريتي و هر قسم ديگري از امور اصلاً جنسيت مطرح نيست و توانايي فكري و دانايي و تدبير و مهارت است كه مطرح است. ميخواهد زن باشد، ميخواهد مرد. اين شرايط بايد براي زمامدار محقق شود. اما ادله علماي مخالف كه شما ميخواهيد بدانيد چيست؟ ميگويند به دليل اينكه پيغمبر(ص) فرمودند ما هم مخالفت ميكنيم. سوال ميكنيم پيغمبر(ص) چه فرمودند؟ اشاره ميكنند به اينكه ايشان فرموده است «لم يفلح قوم ملكتهم الامراه»، به اين معني كه اگر زني زمامدار مملكتي شود، آن مملكت رستگار نخواهد شد.اين دليل آقايان مخالف است.
پرسش: شما اين روايت را معتبر ميدانيد؟
پاسخ: اين روايت از پيامبر (ص) نقل شده است اما اساس و پايه ندارد. شما اول بايد ببينيد اين روايت را چه كسي نقل كرده است؟ حسن ابن ابوبكره. كسي كه به زوجهء پيامبر، عايشه، بسيار بياحترامي ميكرد و مثلا وقتي كه عايشه از كوچهاي عبور ميكرد از او روي برميگرداند. در جنگ جمل هم كه عايشه شركت داشت عدهاي به حسنابن ابوبكره گفتند "چرا در جنگ جمل شركت نميكني؟" و اصرار كردند كه او هم شركت كند. او هم از قول پيامبر (ص) چنين روايت كرد. يعني روايتي كه ابوبكره براي شركت نكردن در جنگ ساخته بود نقل شده و مورد پذيرش هم قرار گرفته است، در حالي كه حديثي كه مورد استدلال قرار ميگيرد بايد مراحلي را طي كند. بايد از چهار فيلتر عبور كند و در مرحلهء اول كساني از علماي حديث و رجال كه مجتهد باشند بايد آن را بررسي كنند كه چه كسي آن را روايت كرده است.ب
نكتهء دوم اينكه آيا اين روايت دلالتي بر معناي مقصود كه حرام است يا حلال دارد يا نه؟ كساني كه در علم اصول مجتهد هستند اين بخش را بررسي ميكنند. ب
نكتهء سوم كه بايد بررسي شود اين است كه اصلاً به چه مناسبت امام يا پيامبر اين سخن را گفتهاند؟ آيا در مقام تقيه بوده است؟ مخاطبان اين سخن چه كساني بودند؟ جلسهء چه بوده است؟ ممكن است مصلحتي در نظر بوده باشد و اينها همه بايد بررسي شود. ب
مرحلهء چهارم هم اين است كه بايد ببينند آيا اين روايت معارض دارد يا ندارد؟
بنابراين نميتوان هر روايتي را به عنوان حكم خدا نقل كرد و بر اساس آن قانون گذاشت. اين مسائل بايد به صورت كامل بررسي شود. لذا حقوق زنان كه الان واقعاً ضايع مي شود به دليل چنين مسائل و چنين رواياتي است كه با استناد به آن زنان را از تمام مزايا محروم كردهاند. البته امروز شرايط بهتر شده است، روزگاري بود كه حتي زن اگر از كوچه عبور ميكرد بايد از كنار ميگذشت...ب
پرسش: اين روايات ضدزن را كه ميفرماييد جعلي هستند، چه كساني ميساختند و ترويج ميدادند؟
پاسخ: اينها همه ريشه در دوران بنيعباس دارد. پنجاه هزار حديث كه بيشتر آنها هم ضدزن هستند در دوران بنيعباس جعل شده و مابين احاديث ما آمدهاند؛ احاديث و رواياتي كه اكثراً پايه و اساس ندارند. از طرفي، بر فرض - تاكيد ميكنم كه بر فرض - پيامبر هم چنين چيزي را فرمودند، شما بايد ببينيد چه زماني بوده كه پيامبر چنين چيزي را فرمودند. زماني بود كه خسروپرويز از بين رفته بود و مردم ايران به پادشاهي پوراندخت يا آذرميدخت ، دختران كسري نظر داشتند. اين حديث كه ساختگي است اما بر فرض هم كه بوده باشد در رابطه با اين واقعهء تاريخي است كه پيامبر اسلام (ص) ميخواستند بگويند كسري كه بود كه حالا پوراندخت كه باشد؟ بر فرض هم كه اين روايت درست باشد، به اين جهت گفته شده است نه اينكه عليه زنان بوده باشد. از سوي ديگر شما ببينيد امام علي (ع) چه ميگويد. ايشان ميگويد «احقكم به هذالامر اعلمكم»، يعني "شايستهترين شما براي اين امر عالمترين شما است". و گاه هم به معيار بصيرت اشاره ميكنند و به معيارهايي مانند مهارت و تدبير اشاره ميشود و اصلاً در بحث زمامداري هيچ كجا جنسيت مطرح نشده است. در مسائل اجتماعي و در ادارهء مملكت اصلاً و ابداً در هيچ كجاي دين اسلام مساله زن و مرد مطرح نشده است. اما معلوم نيست كساني كه ميگويند جايز نيست زن زمامدار بشود چرا تنها به همين حديث استناد ميكنند.ب
پرسش: درباره قضاوت زنان چطور؟ ميدانيد كه تعداد زيادي از زنان تحصيلكرده در رشتههاي حقوقي و قضايي هستند كه اجازهء قضاوت به آنها داد نميشود. آيا در دين اسلام منع مشخصي براي قضاوت زنان وجود دارد؟
پاسخ: مخالفان قضاوت زنان استدلال ميكنند كه در روايت آمده است: «انظروا الي رجل منكم يعرف شيئا من قضايانا و جعلته عليكم قاضياً»، و اين به آن معنا است كه "مردي را كه قضايا و موازين قضاوت ما را ميداند بر شما قاضي كرديم". اين آقايان استدلال ميكنند كه رجل مرد است و زن را شامل نميشود و اين از ادلهء بسيار معروف ايشان است. در حاليكه فقط در جايي كه «رجل» همراه با كلمهء «امراه» بيايد مراد از آن «مرد» است و هرگاه كه «رجل» بصورت تنها بيايد مراد از آن در مباني فقهي و اجتهادي «شخص» است نه «مرد». اينجا هم مراد مرد نيست بلكه شخص انسان است و زن و مرد ندارد.
از طرفي، روايت است كه «انظروا الي من روي حديثنا»، و در اين روايت و بسياري ديگر از روايات اصلا كلمه «رجل» وجود ندارد و ميگويد كسي كه قاضي ميشود كسي است كه به احاديث ما آگاهي دارد نه اينكه زن است يا مرد است. ضمن اينكه «رجل» هم اگر آمده باشد مراد «مرد» نيست، مراد شخص است.اگر مراد «مرد» باشد بايد در كنارش «امراه» آمده باشد. ب
براي اين استدلال نظايري هم در قرآن هست. خداوند ميفرمايد: «ما جعلالله لرجل في قلبه جوفين....» يعني "قرار نداديم براي هيچ فردي دو قلب». اگر بخواهيم «رجل» را در اينجا «مرد» معنا كنيم آيا بايد استدلال كنيم كه براي زنان دو قلب قرار داده نشده است؟ اينطور كه نيست. يا مثلا در روايات ميپرسند كه «رجلي پيراهنش نجس شده است، چه بايد بكند؟» يا «رجل شك بين ثلاث و ثاني». در اينگونه روايات مراد از رجل، شخص است.
در مباني و پايههاي شناخت احكام اسلامي «رجل» هر جا تنها باشد مراد شخص است. در احاديث و روايات ميفرمايد: «من روا حديثنا» كه اصلا در آن زن يا مرد نيست. نتيجه اين است كه هر كس كه موازين قضاوت را بداند ميتواند قضاوت كند، ميخواهد زن باشد يا مرد و اين محدوديتها معنا ندارد و از اسلام نيست. اسلام مانعي براي زنان نگذاشته است بلكه زنان در دوران پيامبر (ص) بسيار آزاد بودند.
پرسش: يعني ميفرماييد زنان در دوران پيامبر آزادتر از امروز بودند؟
پاسخ: البته. بسيار آزادتر بودند.
پرسش: پس بايد آرزو كنيم كه ما هم در آن دوران زندگي ميكرديم!
پاسخ: خانم به شما بگويم كه بدانيد. در دوران پيامبر(ص) زن و مرد با هم مينشستند و با هم برميخاستند. هيچ منعي در معاشرت زن و مرد نبود و مردم بسيار راحت زندگي ميكردند. اصلا در زمان پيامبر (ص) ما زنان مجتهد داشتيم. در زمان صحابه زنان مجتهد داشتيم و مردم به آنها رجوع ميكردند. در زمان تابعين هم همينطور. بعثت رسول خدا، يا تشريع، 23 سال طول كشيد. بعد از آن 100 سال زمان صحابه بود و بعد زمان تابعين كه 70 سال طول كشيد. در اين دوران 700 زن مجتهده داشتيم. البته در زمان تشريع به علما مجتهد نميگفتند و عنواني به ايشان نميدادند. حتي عنوان «روات» هم گفته نميشد و به آنها قاريان يا قراء ميگفتند. در زمان صحابه راويان ميگفتند و در زمان تابعين هم ميگفتند محدثان. و ما 700 زن محدث داريم در دوران تابعين و اين يعني ما زن مجتهد داشتهايم. اصطلاح مجتهد تازه از نيمه قرن چهارم و از زمان شيخ طوسي پيدا شد. مجتهد يعني كسي كه احكام را با عبارات خود بيان ميكند و ما از اين زنان مجتهد كم نداشتهايم.
پرسش: پس چه شد كه در طول تاريخ به جايي رسيديم كه امروز حتي با قضاوت زنان هم مخالفت ميشود چه رسد به اجتهاد آنان؟
پاسخ: از زمان بنيعباس شروع به حذف زنان كردند. زمان صحابه، زمان پيامبر، زنان مجتهد بودند و اصلاً زن امام جعفر صادق (ع) خودش يكي از مجتهدان زبردست مشهور بود. حميده، مادر امام موسي كاظم (ع) يكي از بزرگترين راويان بود. ببينيد چقدر آزادي بوده است! كسي ميرفت نزد امام صادق(ع) ميپرسيد اين بچه را ميخواهيم محرم كنيم و به حج ببريم چه كنيم؟ حضرت ميفرمودند: «تلقي حميده»، يعني »برويد حميده را ببينيد و از او بپرسيد". امام صادق(ع) به زنش ارجاع ميداد. در زمان خود پيامبر(ص) از امسلمه و عايشه و حضرت زهرا (س) سوال ميكردند. نزديك دوسوم احاديث اهل سنت از عايشه نقل شده است. مردم سوالاتي ميكردند كه آدم خجالت ميكشد بگويد اما در كتابها هست. منتها ما شيعه ميگوييم اينها دروغ است يا به مسائلي پرداخته شده است كه تلقي عدم رعايت شرم و حيا از آن ميشود. زنان ديگر هم بودهاند كه از آنها سوال ميكردند. اينها مراجع تقليد بودند. به حميده ميگفتند سبيكه الذهب، يعني «طلاي ريخته شده»، آنقدر كه ملا بود. ب
آزادي در دوران ائمه و پيامبر آنقدر بود كه مردم به سادگي ميرفتند به منزل امام صادق(ع) مراجعه ميكردند و مساله ميپرسيدند و به زن ايشان هم مراجعه ميكردند. آيا الان چنين آزادياي وجود دارد؟ امام صادق(ع) ميفرمودند: «رب امراه افقه من الرجل»، يعني "چه بسا زني آگاهي و فقاهت و دانايي و علمش بيش از مرد باشد. ائمه ما چنين ديدگاهي دربارهء زنان داشتند؛ اما بعدها زمام امور و دين افتاد به دست بنياميه و بنيعباس و عدهاي مقدسنما كه زنان را از مزايا محروم كردند. بعد هم كه افتاد دست كساني كه منجر به مردسالاري شد.
پرسش: آيا آزاديهاي اجتماعي هم براي زنان بيش از امروز بود؟
پاسخ: نمونهاي به شما ميگويم تا ببينيد تا چه حد زنان آزاد بودند. پيامبر (ص) دربارهء اخلاقيات سخنراني ميكردند و اين را شيعه و سني هم نقل ميكنند. پيامبر (ص) در ارتباط با قضاياي زن و مرد و اجتماعيات سخنراني ميكردند. زني بلند شد و گفت "من قصد ازدواج دارم اما شوهري نيافتهام و در تنگنا هستم". پيامبر گفت "من رسيدگي ميكنم"، و همانجا رو به مردم كرد و گفت "مردم آيا كسي هست كه ازدواج با اين زن را قبول كند؟" و مردي از ميان جمع اعلام آمادگي كرد. پيامبر پرسيد "مهريه چه ميشود؟" مرد گفت "من مالي ندارم. فقط ميتوانم چند سورهء قرآن را به اين زن تعليم بدهم". زن هم قبول كرد و پيامبر همان جا در جلسهء سخنراني خود عقد را خواند و زن و شوهر بيرون رفتند. يعني تا اين حد آزادي بوده است. مردم در بيان خواسته هايشان آزاد بودند. حالا الان چنين چيزي اصلا ممكن است؟ اگر زني چنين چيزي را طرح كند برخي خواهند گفت اين زن ديوانه است!
پرسش: شما از جمله علما و مراجعي هستيد كه فتواي مجاز بودن مرجعيت زنان را دادهايد. با چه استدلالي ميفرماييد زن ميتواند مرجع تقليد شود و ادلهء مخالفان شما كه اتفاقاً كم هم نيستند چيست؟
پاسخ: خوشبختانه الان ميشود اين مسائل را مطرح كرد. اگر كسي اين نظريه را سابق بر اين مطرح ميكرد شايد مورد سرزنش و توهين قرار ميگرفت چون آن زمان حرفهاي تازه را نميشد زد. اين هم سخن امروز ما نيست كه زن ميتواند مرجع تقليد بشود. تقريباً 35 سال است كه ما وارد اين رشته شدهايم و اين بحث را مطرح كردهايم كه مرد بودن در مجتهدي كه مورد تقليد قرار ميگيرد، شرط نيست و در جلد اول توضيحالمسائل در مساله هفتم هم بهگونه صريح آورده شده است كه مرد بودن در تقليد شرط نيست. مرجعيت زن در اسلام هيچ منعي ندارد. اجتهاد او هم همين طور. اما در مخالفت با اين امر، ادلههاي خيلي سستي ميآورند؛ مثل اينكه مقلد بايد به مرجع تقليد خود مراجعه كند و چون مرجع زن است و مقلد مرد، اشكال دارد. ما ميپرسيم مگر برعكساش مشكلي دارد؟ آيا مقلد زن نزد مرجع تقليد مرد نميرود؟ زن حجاب اسلامي دارد و به مرجع تقليدش مراجعه ميكند و برعكساش هم ممكن است. اينها ادلهء سستي است. زن هم ميتواند مرجع باشد، مثل همان مجتهدهء معروف اصفهان، مجتهده امين، كه دورهء تفسير دارد و فلسفه نوشته است. علامه طباطبايي، فيلسوف بزرگ و صاحب «الميزان»، براي ديدار اين بانوي مجتهده به اصفهان ميرود و از ايشان مطلبي ميپرسد و به آن خانم ميگويد اين مطلب من است و من ميدانم كه شما ميتوانيد جوابش را بدهيد. لذا دليل تقليد در مرجعيت مرد بودن نيست. اين را در رسالهء عمليه هم آوردهام. روايت هم داريم كه «من كان من الفقها صائنا لنفسه...»، كه اشاره دارد به تمام فقها، دانايان و آگاهان كه هم زن و هم مرد را شامل ميشود. ب
ولي، مهمتر از تمام اين دلايل، حكم عقل است كه ميگويد "نادان بايد به دانا رجوع كند" و اصلاً دليل مهم تقليد همين حكم عقل است. نادان هم ميتواند زن باشد و ميتواند مرد باشد. دانا هم همينطور. و در اينجا جنسيت مطرح نيست. ب
شايد بگويند زنان زيادي نتوانستهاند به مرحله اجتهاد برسند. ما هم قبول داريم. اما هر كسي اين توانايي را داشته باشد كه بتواند احكام اسلامي را از نخستين منبع اجتهادي كه قرآن است و دومين منبع اجتهادي كه سنت رسول خدا و اوصياي اوست استخراج كند، ميتواند مرجع تقليد باشد. لذا قاطعانه ميتوان گفت زن هم ميتواند مرجع تقليد باشد.
پرسش: پس اگر ديدگاه اسلام و پيامبر (ص) به زنان تا اين حد با آزادانديشي همراه است، چرا در زمينه هايي مثل حق طلاق يا حق حضانت و موارد مشابه ديگر همهء حقوق از آن مردان است؟
پاسخ: اينطور نيست. همهء حقوق از آن مردان نيست. زن هم ميتواند شرط كند. قرآن هم حق طلاق را بهگونهء مطلق به مرد نداده است؛ و جهت آن هم اين است كه در جامعهء آن روز زنان بسيار عقبمانده بودند. اما امروز زنان ميتوانند شرط براي حق طلاق بگذارند و هيچ اشكالي هم ندارد.
پرسش: آيا دقيقاً به دليل تغيير شرايط زمانه نبايد در اين قانون و قوانين مشابه بازنگري شود؟
پاسخ: البته كه بايد بشود. من سالها است كه براي بازنگري فرياد ميزنم. حرف من هم همين است. بايد در مباني و ادله بازنگري شود و مصالح جامعهء آن روز و امروز بايد بررسي شود. بعد از آنكه امام خميني (ره) قانون تحول اجتهاد و نقش زمان و مكان در اجتهاد را بيان كردند، من از معدود كساني بودم كه اين موضوع را دنبال كردم وگرنه عليه خود حضرت امام هم آن زمان نامه نوشتند. ولي من تعقيب كردم و تا الان هم همچنان دنبالش هستم. ب
جملهاي كه مطابق شرايط آن زمان گفته شد بايد ديد در زمان ما چگونه است و چه تاثيري ميتواند داشته باشد. يك بحث داريم با اين عنوان كه «با تحول شرايط زمان حكم خدا تغيير نميكند زيرا زمان ظرف احكام است و نه موضوع. بنابراين، با تغيير شرايط زمان موضوعات احكام تغيير ميكند و زماني كه موضوع تغيير كند بايد بر اساس مباني و ادله ديگر حكم ديگري بر آن بار شود. پس ممكن است موضوع واحدي در دو زمان داراي حكم خاصي شود». ببينيد، زماني همه ميگفتند خريد و فروش خون نجس است و جايز نيست. تا زمان شيخ انصاري كه ميگويد «حرام است، بلاخلاف»، يعني اصلاً اختلافي نيست. اما الان همه متفقاً ميگويند «جايز است!» چطور شده؟ اين تحول زمان است كه موضوع را تغيير داده. ديروز ميخريدند و ميخوردند هيچ فايده كه نداشت، ضرر هم داشت اما الان به عنوان ابزار پزشكي و نجات انساني از خطر مرگ به كار ميرود و حلال است. ديروز حرام بود چون فايده نداشت و الان كه ميگوييم جايز است چون فايده پيدا كرده است. در مورد مسائل مربوط به امور زنان هم بايد همين سير طي شود.
پرسش: با وجود نكاتي كه شما مطرح ميكنيد و بازنگرياي كه به آن اعتقاد داريد اما همچنان زنان از بسياري از حقوق خود محروم هستند.
پاسخ: شما عجله ميكنيد. به هر حال طرح اين مباحث كمي از خودگذشتگي ميخواهد. اين استدلالها را كه دنبال كنيد، ممكن است گفته شود كه بيدين هستيد كه چنين حرفهايي ميزنيد. لذا كسي كه به دنبال طرح اين مباحث است بايد از خودش بگذرد. البته امروز اين مسائل بيشتر جا افتاده است و مسائلي مثل ازدواج دائم با اهل كتاب، طهارت مطلق ذاتي انسان، حليت ذبايح اهل كتاب، اجارهء رحم، حاملگي زن از راه اسپرم مرد اجنبي براي زني كه شوهرش عقيم است و رضايت به اين كار دارد، و دهها مساله ديگر كه ما پيش از اين مطرح كردهايم خوشبختانه جا افتاده است. بازنگري در منابع اجتهادي هم شروع شده و ديگر براي چنين حرفهايي تكفير نميكنند. شما ميخواهيد ناگهان پس از 1400 سال كه اين حرفها زده شدهاند و گفتهاند حتي زن نبايد از خانه بيرون بيايد و انگشت سبابهاش را هنگام حرف زدن در دهان بگذارد كه صدايش تغيير كند، ناگهان همه چيز عوض شود؟
پرسش: پس شما به آينده خوشبين هستيد؟
پاسخ: بله، هستم. بهعنوان كسي كه دستم در كار است خوشبين هستم. همين كه شما ميبينيد من الان سالم در كنار شما نشستهام نشانه اين است كه ميتوان به آينده خوشبين بود.
پرسش: نظرتان بهعنوان يك مرجع تقليد دربارهء وضعيت حجاب زنان در جامعه ما چيست؟
پاسخ: حجاب زنان ما خوب است. خاطرم هست كه گروهي از دينپژوهان به رياست خانمي از آلمان به خانهء من آمده بودند و اين خانم اولين چيزي كه از من پرسيد اين بود كه «چرا من را مجبور كردهاند كه سياه بپوشم براي آمدن نزد شما؟» بنده گفتم «اصلاً كار درستي نيست. بدترين رنگ در اسلام رنگ سياه است و پيامبر ميگويد لباس سياه نپوشيد چون لباس فرعون است: «لا يصلي فيه»، يعني "در لباس سياه نماز نخوانيد و در آن هم محرِم نشويد". بايد دانست كه لباس حزب فاشيست موسيليني ايتاليايي و حزب نازي هيتلر آلماني سياه بوده است. رنگ سفيد، كه در مباني اسلامي تاكيد شده، يكي از دلايل آن دور كردن آلودگيها از بدن بوده است، اما لباس سياه در مناطق گرمسير علاوه بر جذب گرما و در صورتي كه لباسها اپل هم داشته باشد سبب پوكي استخوان خواهد شد. ب
اما اگر تبليغات ديگري در خصوص استفاده از رنگها شده مسالهء ديگري است. بنيعباس براي ايجاد رعب و وحشت ميان مردم سياه ميپوشيدند، وگرنه اسلام ميگويد سفيد بپوشيد، زرد و سبز بپوشيد. ما اين حرفها را اصلاً قبول نداريم. ب
البته زنان هم در طول تاريخ شيوههاي گوناگوني داشتند. برخي زنان سنتگرا هستند كه رفتارها شان تنها برگرفته از آداب و رسوم جامعهاي است كه در آن زندگي ميكنند. يك عده قشريگرا هستند كه دنبال مطالب سطحي، غيرواقعي و خرافي هستند. و دستهاي هم شيوهء تجددگرايي دارند كه هر طور شرايط زمان اقتضا كرد خود را هماهنگ ميكنند، چه منطبق با موازين اخلاقي باشد چه نباشد. نكته مهمي هم كه نبايد فراموش كنيم اين است كه زنان واقعگرا در طول تاريخ كم بودهاند، لذا خود زنان هم بايد تحولاتي در خودشان ايجاد كنند.
پرسش: اما گويا اين رنگها چندان مورد علاقهء گشتهاي ارشاد سطح شهر نيست حاجآقا! ممكن است اين رنگها را بپوشيم و مصداق تبرج تلقي شود. كما اينكه چكمهء خانمها مصداق تبرج شناخته ميشود.
پاسخ: اي واي بر من! تبرج زينتهاي خاص و سبك سري كردن را ميگويند. سبك سري زن و مرد هم با هم متفاوت است و هر كدام شكل خودش را دارد. اينها در اسلام مشخص شده و بخشي از آن هم عرفي است. به [...]* ربطي ندارد... نميدانم والله... نميدانم چطور چنين چيزي تبرج است؟ در مباني ديني چنين چيزي سابقه ندارد. چهره و دو دست استثنا است و باقي بدن بايد پوشيده شود؛ همين.
ائمهء ما لباس سفيد ميپوشيدند، سبز آرام بخش است و اصلاً در متن خود قرآن آمده كه زرد شادي بخش است. اما در ما ذهنيت غلطي وجود دارد كه سبب ميشود همين بندهاي كه الان اين حرفها را ميزنم اگر زني را زردپوش در خيابان ببينم برايم عجيب باشد.
خانمي به من مراجعه كرد و گفت من هر بار 16 هزار تومان براي لباس كارم پرداختهام و هر بار هم دانشگاه محل كارم ايراد گرفتهاند كه چرا رنگ و دوختش اين طور است. بايد بگويم آقايان من متاسفم كه 1400 سال گذشته و مسالهاي كه در قرآن آمده و بيان شده و اصلا يك بحث اجتهادي نيست بلكه هر عوامي در زبان عربي به صراحت آن را ميفهمد هنوز محل مناقشه و بحث است. در سورهء نور، دربارهء حجاب آيه ای است كه ميگويد «وليضربن بخمرهن علي جيوبهن»؛ در سورهء احزاب آيهاي است كه ميگويد «جلباب.» آنچه در سورهء نور آمده براي كسبه و خاندان عادي عرب است و آنچه در سورهء احزاب آمده مربوط به خاندان اشرافي عربي است. خاندان معمولي عرب همه جايشان پوشيده است. خمار (روسري) شان را بر سر مياندازند اما گريبانها هم از پايين ديده ميشود و سينهشان ديده ميشود. اسلام ميگويد روسريهايتان را طوري بپوشيد كه تنها چهرهتان پيدا باشد. پررنگتر از اين هم نيست. اسلام تنها همين را گفته است. اما خاندان اشراف و امرا و حكام لباسهاي شفوف يعني بدننما ميپوشيدند. جلباب براي آنها است كه وقتي بيرون ميرفتند روپوشي بپوشند كه مورد اذيت از سوي جوانان هرزه قرار نگيرند. اين دستوراتي است كه براي حجاب داريم. ب
اما عقيدهء خود من اين است كه زناني كه در امور اجتماعي و در مجامع و ادارات هستند اگر امر داير شد بين حجاب اسلامي با چادر يا بدون چادر، من ميگويم حجاب برتر حجاب اسلامي است كه وجه و كفين را حفظ ميكند. چرا كه بدون چادر در هنگام كار بهتر ميتوانند كار كنند و اين حجاب هم برتر از چادر است. اين هم كه بعضيها ميگويند زن بايد صورتش را هم بپوشاند حرف بياساسي است. تمام علما و فقهاي ما از آن اولينشان، ابن عقيل عماني گرفته تا شيخ طوسي، چهره و دو دست را مستثني دانستهاند.
پرسش: اما، برخلاف نظر شما، مثلاً در همين شهر قم، اجازهء ورود زنان غيرچادري را به حرم نميدهند.
پاسخ: بله. اگر خانمي چادر نداشته باشد در همين قم نميگذارند برود حرم. خب چادر نداشتن كه اشكالي ندارد. مهم اين است كه اين خانم حجاب و پوشش اسلامي دارد كه تمام بدن او به استثناي چهره و دو دستش را پوشانده است. اينها بر اساس ذوق خودشان است كه چنين ميكنند. ب
در برخي از موارد ديده ميشود كه مردم سنت را تبديل به بدعت ميكنند و بدعت را بهجاي سنت قرار ميدهند. اما اين ربطي به اسلام ندارد. مثلاً، روايت هست كه زن بدون اذن شوهر حق خروج از منزل را ندارد؛ اما اين بازنگري ميخواهد. بايد ببينيد روايات ديگر چه ميگويند؟ آيا اين روايت معارض دارد يا ندارد؟ حضرت امير فرمودهاند: «ان آدم لم يلد عبدا و لا امه و الانسان كلهم احرار»، يعني "آدم بنده و كنيز نزاييده، همهء انسانها آزادند"؛ و يا ميفرمايند: «ان الله جعلك حرا و لاتجعل نفسك عبدا»، يعني "خداوند تو را آزاد خلق كرده". پس زن و مرد ندارد. اما پيامبر دربارهء زندگي مشترك ميگويد: «ان لكم علي نسائكم حقا و لهن عليكم حقوقا»، به اين معنا كه مرد بر زن يك حقي و زن بر مرد حقوقي پيدا ميكند. ب
اجازهاي هم كه گفته شده زن بايد از همسرش بگيرد، مخصوص جايي است كه با حق مرد منافات دارد. مثلاً، خانم ميخواهد يك ماه برود اروپا يا دو ماه برود سفر. خب مرد حق همبستري دارد و بايد اينجا اجازه گرفت. اما ميخواهد برود منزل پدرش، قوم و خويشاش، كلاس درس و دانشگاه و سر كار، اينها اجازه نميخواهد. اينطور نيست كه زن براي خروج از منزل به اذن شوهر نياز داشته باشد. بلكه اگر جايي برود كه منافات با حق شوهر دارد - حقي كه خدا برايش قرار داده - آن را بايد اجازه بگيرد. جاي فساد هم اگر ميگويند، خب مرد هم اگر جاي فساد برود بايد جلويش را گرفت. لذا اينها را اسلام قرار نداده؛ اينها بدعتهايي است كه تبديل به سنت شده است.
پرسش: نظرتان دربارهء تذكراتي كه در خيابانهاي شهر به مردم ميدهند و تعهدي كه از افراد به اصطلاح بدحجاب گرفته ميشود چيست؟
پاسخ: «امر به معروف و نهي از منكر» اخلاق و حساب و كتاب ميخواهد و همين طور نيست كه الان دارد اجرا ميشود. بايد شرايط زمان و مكان و عرف جامعه رعايت شود و نياز جامعه هم همينطور. پيامبر (ص) به عايشه ميگفت «اهل تو جديدالاسلام هستند وگرنه با آنها برخورد ميكرديم».ب
پيامبر (ص) در شرايطي به مسجدالحرام ميرفتند كه 360 بت بر ديوارها بود اما ايشان نمازشان را ميخواندند و عبادت ميكردند و ميرفتند. ولي وقتي مكه را فتح كردند همه اينها را از ميان بردند. پس شرايط زمان بايد رعايت شود. شرايط احوالي و مكاني هم بايد رعايت شود. مثلاً، تازه مسلماني در مسجدي كه شخص پيامبر در حال سخنراني بودند بنا كرد به ادرار كردن. همه سروصدا و دعوا و حمله به او كردند كه اين چه كاري است. پيامبر(ص) فرمودند: «ايرادي ندارد. شرايط احوالي او را در نظر بگيريد... او تازه مسلمان است و تازه از باديه آمده و از اين اصول خبر ندارد. شما هم مسجد را بشوييد و به او بياموزيد حكم شرعي چيست. اما حق نداريد به او ناسزا بگوييد». ب
در رعايت شرايط مكاني هم آمده است که در دوران جنگ دست دزدي را ميخواستند قطع كنند و پيامبر اجازه ندادند و فرمودند «اگر الان اين كار را بكنيد به دشمن ملحق شده و همهء اطلاعات شما را فاش خواهد كرد».ب
پيامبر(ص) همهء اينها را رعايت ميكردند. اين ما هستيم كه رعايت نميكنيم. امر به معروف شرايطي دارد. بايد معروف را بداني، منكر را بداني و احتمال تاثير بدهي، و ضرري هم برايت نداشته باشد. با ناسزا و شلاق كه نميشود امر به معروف كرد.
پرسش: حضرتعالي نظراتي هم دربارهء طهارت ذاتي انسان داريد. اگر ممكن است توضيحاتي هم درباره اين موضوع بدهيد.
پاسخ: بله. نظر من اين است كه غيرمسلمانان از هر نوع و قسمي كه باشند (اهل كتاب، مشركين و ملحدين) ذاتاً و از نظر جسمي و بدني پاك هستند و اگر از چيزهايي كه در نظر مسلمانان نجس است اجتناب كنند، نجاست عرضي هم ندارند. طهارت ذاتي يهود و نصارا و زرتشتيها را در نجف نوشتم و چاپ شد و همان 35 سال قبل هم كه چاپ شد، محل بحث شد و غوغا به پا كرد. حدود سال 1351 بود.
استدلال من هم اين است كه خداوند فرموده: «كرمنا بنيآدم»، يعني "ما به بنيآدم كرامت بخشيدهايم". و آيا فقط من بنيآدم هستم؟ اينطور نيست. آن گاوپرست هم بنيآدم است. آتشپرست هم بنيآدم است. همهء ما بنيآدم هستيم و از اين منظر اصلاً همهء ما با هم برادر ديني به شمار ميآييم.
و اما آيهء «انما المشركون نجس»كه ظاهرا گوياي نجاست مشركين است در كتاب فقه و كتابهاي ديگر بحث كرده و ثابت كرديم كه مراد از نجس در آن نجاست به معناي اصطلاح نيست بلكه به معناي قداست روحي و معنوي است.
برگرفته از سايت روزنامهء «اعتماد ملی»:
http://www.roozna.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=66134
(*) اين حذف شدگی در منبع مطلب صورت گرفته است.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |