بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مهر   1387 ـ   اکتبر  2008  

 

آيا دین از سیاست جداست؟

کاوه آهنگر

این سؤال را زیاد می شنویم که آیا سیاست از دین جدا می باشد یا خیر؟ بعضی ها معتقدند چون اکثر مردم ما مسلمان هستند پس قوانین کشور نیز باید اسلامی باشند. در نتیجه کسی یا کسانی باید در مصدر قانون گذاری و اجرا قرار بگیرند که با قوانین اسلامی کاملا ً آشنا باشند. در مقابل گروه دیگری می گویند استفادهء ابزاری از دین در حکومت ها این مشکل را به وجود می آورد که ممکن است اولا ً بعضی از قانون گذاران در استنتاج خود از دین جهت تصویب یا طرح یک قانون و یا کنترل قوانین وضع شده دچار اشتباه شوند؛ ثانیاً ممکن است دین ابزار و پوششی شود برای بعضی از سیاستمدارها در جهت سوء استفاده شخصی از قدرت و توجیه تمام کارهایی که می کنند. در نتیجه، در صورتی که سیاستگذاری ها بنام دین صورت بگیرد قدرت نقد این گونه سیاست ها و سیاستمداران از مردم گرفته شده و سیاستمداران احساس نمی کنند که باید جوابگوی مردم باشند. هر گونه نقدی بر علیه این سیاست ها و سیاستمداران ضدیت با دین و مذهب شناخته شده، دست حکومت را در سرکوب هر گونه صدای مخالفی باز می گذارد؛ خشونت حکومت بر علیه مردم اوج گرفته، در نتیجه هم سیاست ها بهره وری کافی نداشته و هم مردم از دین رویگردان می شوند ـ نتیجه ای که آنرا در عکس العمل مردم در آخر حکومت مذهبی ساسانیان در بدو حمله اعراب به ایران بطور واضح می بینیم.

هر چند این مسئله امروزه با این تفاسیر دیگر در نظر گرفته نمی شوند. در پس این سؤال اکنون معنای دیگری خفته است. دعوای اصلی این است که آیا روحانی های مسلمان شیعه باید در رأس قدرت سیاسی و بدنهء حکومت ایران باشند و در سیاستگذاری ها دخالت کنند یا خیر؟ هر چند کسی مستقیماً این جمله را بکار نمی برد اما بیشتر استدلال ها بطور غیر مستقیم می خواهند به نوعی جواب این سؤال را بدهند. حال گروهی به نفع روحانی ها و گروهی بر علیه آنها؛ و اساسا ً خود دین زیاد مطرح نیست. و باز دوباره این سؤال باقی می ماند که آیا دین واقعا ً از سیاست جداست یا خیر؟ من در این مقاله سعی می کنم به هر دو سؤال پاسخ دهم.

برای جواب به این سؤال اول باید دید که معنی دین چیست تا بعد بتوانیم قضاوتی در مورد جدا بودن یا نبودن آن از سیاست بکنیم . دین، شریعت و مذهب همگی به معنی راه می باشند. و همانطور که می دانید راه وسیله ای است در جهت رساندن افراد از یک مبدأ به یک مقصد. پس دین را می توان بصورت مجموعه ای از ارزش ها، رفتارها، آداب و رسوم، قوانین و نهاد ها که جهت رسیدن به هدفی که در خود دین ارایه می شود تعریف کرد.

با این تعریف هرگونه سیستم ارزش دهی و الگوی رفتاری، یک دین می باشد. در نتیجه، نه تنها اسلام و مسیحیت و یهودیت دین هستند بلکه سرمایه داری، سوسیالیسم ، کمونیسم و ...، و حتی پوچ گرایی را هم جزو ادیان می توان شناخت ـ هرچند که الهی نیستند و بعضی از آنها اساسا ً منکر وجود خدا می باشند. (دقت کنید که اسلام یکی از انواع ادیان می باشد و نه همهء آن و این را به این دلیل گفتم که هر جا صحبت از دین می شود الزاما ً به معنی اسلام نیست).

تعریفی که هر دین از هدف خود دارد بسیار مهم است. يعنی، در صورت ایمان و اطاعت از آن دین، فرد و جامعه به چه صورتی و با چه خصوصیاتی در خواهد آمد. در ادیان الهی این ویژگی ها را در صفاتی که برای خدایشان ذکر می کنند می توان شناخت . بعنوان مثال در اسلام خدای ما صدها صفت و اسم دارد که غنی، عالم، خالق، خلاق، قادر، صادق و... از آن جمله اند. یعنی اینکه اگر ما در راه درست اسلام قدم برداریم بایستی قاعدتا ًجامعه ای داشته باشیم با افرادی که دانشمند، ثروتمند ، تولید کننده، خلاق، توانا، قدرتمند، راستگو و درستکردار و... بوده و با این خصوصیات شناخته شوند. (اگرچه این خصوصیات امروزه از جوامع اسلامی خیلی دور است اما این به این معناست که آنها یا راهشان را گم کرده اند و چیز دیگری را به اسم اسلام قبول دارند و یا اینکه در عمل اسلام را جدی نمی گیرند و به آن پایبند نیستند). یا در سرمایه داری پول و سود هدف بوده و تمام رفتارها جوری شکل می گیرند که جامعه ای ایجاد کند ثروتمند با حداکثر سود آوری و قدرت تولید و مصرف بالا و تمام اخلاق، علم، نظم، آموزش، سیاست های داخلی و خارجی و ... با این هدف تطبیق داده می شوند.

با این تعریف همهء رفتارهای ما دینی هستند چرا که در چارچوبی از ارزش ها و برای رسیدن به هدفی شکل می گیرند. در نتیجه تمام رفتارهای اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی ما مذهبی بوده و نمودی از مذهبی است که به آن عمل می نماییم، حتی اگر ما خود، مذهب را نفی کنیم و آنرا به رسمیت نشناسیم . مذهب ما می تواند پوچ گرایی و یا آنارشیسم باشد با هدف و راه خودش. با این تعریف است که اینکه چرا در اسلام حتی نفس مؤمن و یا خواب او عبادت شناخته شده معنی پیدا می کند.

خوب، امیدوارم توانسته باشم این مفهوم را ارائه کنم که سیاست و سیاست ورزی یکی از جنبه های دین است، و این دو با هم یکی هستند، هرچند که سیاستمدار آن مسلمان و یا خدا پرست نباشد. بازیگر سیاسی طبق ارزش های ذهنی خود برای رسیدن به اهداف خود در این صحنه بازی میکند. این اهداف می توانند منافع فردی یک شخص مسلمان به قیمت ضرر بقیهء جامعه باشد در این صورت دین او منفت طلبی است نه آن چیزی که ظاهراً به زبان می آورد.

آیا هیچ کمونیستی را دیده اید که به حق مالکیت معتقد بوده و در سیاستگذاری اش به آن عمل کند؟ پس می بینیم سؤال اول اساساًً اشتباه است و دین و سیاست دو عنصر ماهیتاً متفاوت نیستند که حالا بخواهند از هم جدا باشند و یا نباشند و این ربطی به مسلمان بودن و یا نبودن ما ندارد. حال این سؤال مطرح می شود که با این وجود، دعوای زیاد بر سر این مسئله برای چیست؟ اینجاست که سؤال دومی که در بالا آمد در ذهن شکل می گیرد: دعوا بر سر قدرت. آیا روحانی های شیعه باید در تمام ارکان حکومت ایران، از مقننه و مجریه و قضاییه، حضور و دخالت مستقیم داشته باشند تا حافظ اسلام در سیاست و سیاستگذاری ها و وضع و اجرای قوانین باشند؟

طرفداران روحانی ها استدلال می کنند که بله، چون بیشتر مردم ما مسلمان و شیعه هستند. اولا ً من همیشه فکر می کنم که از کجا معلوم است که مردم ما مسلمان هستند؟ نمی خواهم آنها را تکفیر و یا توهین به کسی کرده باشم. فقط می خواهم بگویم تشخیص اینکه آیا کسی مسلمان است یا نه با خود شخص و خداوند است و دیگران نه می توانند و نه باید در این باره اظهار نظر کنند چون ربطی به آنها ندارد. این رابطه ای است بین فرد و خداوند که خداوند خود دربارهء آن قضاوت می کند که او هم آنرا به روز قیامت سپرده است. چه کسی از دل افراد خبر دارد؟ آیا کسی از افراد پرسیده است که واقعا ً چه دینی دارند؟ آیا افراد در ابراز دین خود بدون ترس از اعدام و اذیت و آزاردیگران، آزاد بوده اند که ما بتوانیم این تشخیص را بدهیم؟ از طرف دیگر، آیا با زور و اجبار می توان گفت که چون شما مسلمانید پس ما باید حکومت کنیم؟ آیا پیامبر اینگونه عمل کرده و یا امامان ما برای گرفتن قدرت و بیعت به زور و خشونت متوسل شدند؟ خوب چگونه می توان آنرا متوجه شد؟ کافی است روحانی ها درجریان انتخابات برای پست های سیاسی با فراهم کردن یک فرصت انتخاب عادلانه و مساوی با دیگر گروه ها، احزاب و ادیان از مسیحیت و یهودیت و زرتشتیها و بهایی ها گرفته تا کاپیتالسیت ها و لیبرال ها و سوسیالیست ها و در کنار آنها در انتخابات شرکت کنند. هر گروهی برنامه و نظر خود را ارایه دهد. آنوقت اگر مردم آنها را انتخاب کردند، می توانند بگویند مردم طرفدار آنها بوده اند.

ثانیاً حتی در صورتی که مردم هم مسلمان باشند و در آن شکی نباشد سؤال دیگر اینست که آیا روحانی ها محافظان خوب و قابل اعتمادی برای اسلام هستند؟

این گروه آشکارا می گویند و در عمل هم ثابت کرده اند که ارزش و اولویتی برای عقل و تجربه قایل نیستند، در حالیکه در قرآن به شدت بر روی آن تأکید شده و آیات زیادی در این رابطه آمده و یکی از تفاوت های مؤمنین و مشرکین را همین مسئله ذکر کرده است. آنها به قرآن هم کمتر اهمیت می دهند چرا که راه تفسیر و فهم قرآن را با توجه به حدیثی که می گوید قرآن را تفسیر به رأی نکنید بر خود بسته اند. حدیثی که معنی و مفهوم آن به وضوح نهی توجیه هر عمل و نظری با قرآن و در واقع نفی سوء استفاده از قرآن است و نه بستن در عقل و بحث و تفسیر بر روی خود. روحانی ها در استنتاج های خود به شدت بر روی حدیث تأکید می کنند. احادیثی که در صحت و سقم آن بعد از گذشت هزاران سال با توجه به دشمنی های سیاسی زمان خود و اشتباهاتی که در درک و ضبط این احادیث ممکن است بوجود آمده باشد جای شبهه و تردید باقی می گذارد.

خوب چگونه می توان به کسانی که بر چنین پایه و ابزار ضعیفی از دین با احتمال اشتباه فراوان استدلال می کنند بعنوان محافظان دین اعتماد کرد؟ کسانی که دست و پای خود را در استفاده از عقل و کتاب بسته اند. روحانی ها به شدت نشان داده اند که توانایی تطبیق دین با مسایل عصر خود و مشکلات زمان را نداشته و احکامی متناقض صادر می نمایند و جواب منتقدین را در جهت کمبودها و کم کاری های خود تنها با ناسزا، تهدید و تکفیر می دهند. آنها توانایی تفکیک بین احکام موقت مربوط به هر دوره و اهداف ابدی اسلام را ندارند. محکمات و متشابهات، ناسخ و منسوخ، وسایلی که علیرغم اهمیتشان کمتر کسی جرأت توجه به آن داشته است .

قراردادها و قوانین اقتصادی که آنها تعریف می کنند با توجه به اقتصاد امروزی به شدت ناکارامد می باشد و باعث کاهش مبادلات داخلی و خارجی می شود. نقصان این احکام بخصوص در قراردادهای نفتی به شدت آزار دهنده و زیان باراست. احکام زکات که هنوز بر پایه تولیدات زمان پیامبر در عربستان می باشد تغییر نیافته و در نتیجه نا کارآمد شده است ـ حکمی که به همراه نماز در قرآن بر روی آن تأکید شده و می تواند ابزار خوبی جهت کنترل اختلاف طبقاتی باشد.

حکم کسی که دینش را تغییر دهد اعدام است در حالیکه اول هر توضیح المسایلی گفته شده که اعتقاد به اصول دین تقلیدی نیست و باید با تحقیق به آن ایمان آورد. حال سرنوشت کسانی که تحقیق می کنند و نتیجهء تحقیقشان به اسلام نمی رسد به خودشان مربوط است!

شفاعت ائمه مسئله ای است که روحانی ها به شدت بر آن تأکید می کنند و بر اساس آن دینشان را تبلیغ کرده و به مراسم عزاداری و سوگواری اهمیت دو چندان می دهند همان چیزی است که در قرآن به شدت نفی شده و به صراحت گفته شده که در قیامت هیچ شفاعتی پذیرفته نمی شود و ملاک قضاوت، اعمال هر فرد می باشد و حتی کوچکترین حرکت شما مورد باز خواست قرار می گیرد.

از همين جمله اند گنبد و بارگاه ـ چیزی که در حدیثی که خود آقایان ذکر می کنند پیامبر، سازندگانش را نفرین کرده است. يا کتب ذاله، که خواندن آنها تحریم می شود و بهانه ای شده جهت سانسور آثار مختلف و اذیت و آزار نویسندگان و هنرمندان ـ آن هم وقتی که قرآن و ائمه می گویند که همهء سخن ها را بشنوید و از بین آنها بهترین را انتخاب کنید .

تناقض اینجاست که در صورت نبودن ارتباطات و وجود سخن دیگر چگونه می توان آن را دید و شنید و از بین آنها بهترین را انتخاب کرد؟ جالب است اینکه در قرآن، در سوره منافقون، اینکه کسی هر حرف و سخنی را بر زیان خود و توطئه بپندارد از صفات منافق ها دانسته شده است.

يا مداحی ـ کاری که در قرآن برای هر کسی کوچکتر از خداوند نفی و نهی شده است و پیامبر اصولا ً آنرا حرام کرد و اجازه ذکر مدح و ثنای خود و هیچ آدم دیگری را به کسی نداد، و مداحان و شعرای ثناگو را مشرک نامید، امروزه نه تنها حلال که حتی دارای ثواب هم شناخته می شود.

امروزه مسایل زیادی در ارتباط با حقوق بشر، ارزش جان و شخصیت و وقت انسان جدای از دین و مذهب او، جایگاه قانون، وضعیت هنر، حقوق و جایگاه زنان، حق مالکیت، تکنولوژی های جدید، ارتباطات اجتماعی زنان و مردان، محدودهء حکومت و اندازه و اختیار دخالت آن در زندگی مردم، آزادی عقیده و بیان، رابطهء بین مردم و حکومت و نحوهء ایجاد حکومت وجود دارند که یا بی جواب مانده اند و یا جواب های متناقض با قرآن و عقل به آن داده شده است. و این در حالی است که آنها وقت خود و خمس مردم و کمک های دولتی را صرف این می کنند که ببینند آیا بالفرض مأمور مالیات که هنگام وصول باید مسلمین را دعا کند، آیا این دعا واجب است و یا مستحب ، و آیا این دعا فقط برای مالیات دهنده باید باشد و یا همه مسلمین ، و اینکه این دعا را هنگام پرداخت باید خواند و یا بعد هم می توان خواند؟

با چنین شرایطی، از نظر من، روحانی ها نمی توانند نگهبانان قابل اعتمادی برای قضاوت اسلامی بودن و یا نبودن قوانین و مقررات باشند. لذا آنها نبایستی این مسئله را بهانه قرار داده و کنترل تمام ارکان حکومت را در انحصار خود قرار دهند و در تمام سیاست گذاری ها دخالت کنند. بلکه بایستی از این جایگاه پایین آمده و همدوش مردم به آنها در انتخاب و گزینش سیاست ها و سیاستمداران مختلف از دیدگاه خود مشورت و یاری رسانده و حق نهایی انتخاب فرصت های گوناگون را به خود آنها، عقلشان و تجربه شان واگذارند. و در نهایت اگر بخواهند می توانند به عنوان یکی از فرصت ها وارد بازی سیاست شوند.

سؤال دیگری که پیش می آید این است که اگر مردم اشتباه کنند چه؟ اگر نتوانند درست را از غلط و حق را از ناحق تشخیص دهند چه اتفاقی می افتد؟ بله ممکن است این اتفاق روی دهد و مردم اشتباه کنند. در نتیجه بایستی مسؤلیت این اشتباه را پذیرفته و نتایجش را تحمل کرده و سعی در اصلاح خطای خود کنند. در طول تاریخ و در تمام دنیا کمتر تصمیمی را بتوان یافت که کامل و بدور از هر گونه عیب و ایراد باشد. چیزی که بد تر از اشتباه است این است که حق انتخاب را از خود صلب کرده و فرصت های مختلف را از بین ببریم و از ترس اشتباه، قدرت انتخاب را به کس دیگری واگذار کنیم.

وانگهی، انحصار حکومت در دست روحانی ها تضمینی در جهت دوری از اشتباه به ما نمی دهد. مشکل اینجاست که هیچ فرد و جامعه ای به زور نمی تواند سعادتمند و رستگار شود. سعادتمندی رستگاری ویا رفاه چیزهایی هستند که باید ظرفیت، لیاقت و شایستگی آنرا در خود ایجاد کرد، آنگاه آنها خود به سراغ آدم می آیند.

چهارشنبه 16 فروردین 1385

برگرفته از سايت «گويا نيوز»:

http://news.gooya.com/politics/archives/046256.php

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630