بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مهر   1387 ـ   سپتامبر  2008  

 

سکولاریزم، آزادی بیان، و مواضع دکتر اسماعیل خوئی

نوید اخگر

Nawid_Akhgar@hotm.com

ابتدا طرح چند محرض منطقی و عینی برای فهم بحث دکتر اسماعیل خوئی:

 

الف: آزادی بیان

در بحث پیرامون آزادی بیان، چیدن 30 سال صغرا و کبرای سرکوب و کشتار در قلع و قمع ادبیات سکولار به نفع ادبیات اسلامی یعنی به نفع دستان بریده حضرت عباس و طفلان مسلم و علی اصغر و شمر و خولی و اصابت درب قلعه خیبر به پهلوی فاطمه و سقط محسن و زهر خوردن امام رضای غریب و مردن حسین تشنه لب در صحرای کربلا و نوحه سرائی و روضه خوانی به جای خلق ادبیات مدرن را چون همه می شناسیم از آن فاکتور می گیرم؛

و اینکه این روضه خوانی ها برای مشروعیت بخشیدن به تمامی جرم و جنایات اکنون رژیم از شکنجه های عهد اسلام باستان از قبیل در دیگ آب جوش انسان زنده را پختن، یا از پای آویزان کردن و بر روی آتش سوزاندن، میله گداخته به چشم افراد فرو کردن و... کمک می گیرد را نیز چون همه می شناسیم از آن هم فاکتور می گیرم؛

کشتار ادبیان و هنرمندان ایران، از مشبک کردن سعید سلطانپور تا قتل های زنجیره ای اديبان و نویسندگان ایران تا تبعید هزاران نفر از آنان، همراه سانسور به اشد فرم را هم چون همه می شناسیم از آن هم در این بحث فاکتور میگیرم؛

ولی چون در ادامهء این سرکوب نه وقفه ای ایجاد شده و نه رژیم تغیر موضع داده و نقض آزادی بیان حتی دامن مسئولین بلند پایه دولتی را نیز هنوز که هنوز است می گیرد، به مورد رحیم مشائی اشاره ای میکنم و میگذرم: گفتار رحیم مشائی، معاون ریاست جمهوری، در مورد اینکه مردم ایران با مردم اسرائیل تضادی ندارند چنان مورد هجوم ولی فقیه و رهبران مذهبی قرار گرفت که رحیم مشائی سریعاً مجبور به بوسیدن زمین ادب گشت و از مواضع خود به نفع علی خامنه ای عقب نشست.گفتار رحیم مشائی در مورد یهودیان و تضاد ایدئولوژیک قرآنی آن چیست و مغایرت آن با آزادی بیان در کجاست؟ ولی فقیه به وضوح نشان داد که «نقض مستمر آزادی بیان در حکومت جمهوری اسلامی» یک موضوع تاکتیکی نيست که به مرور زمان بهتر و بهتر خواهد شد بلکه نقض آزادی بیان در اصول ایدئولوژیک اسلامی ـ قرآنی آن نهفته است و آن دلالت بر این دارد که هر منطقی خلاف اصول محکم شده در قرآن، که توسط فقیه وقت عرضه می شود، جای هیچ گونه ابراز وجودی در صحنهء اجتماع را به دیگر برداشت ها و تفکرات نمی دهد؛ همچنان که ضدیت با قوم یهود مندرج در قرآن راه را بر هر گونه نزدیکی غیر قرآنی به یهودیان می بندد، تا جائی که برای از بین بردن آنان مسلمان با فاشیزم هیتلری همدست و هم داستان می شود. آنکه به این اصول قرآنی پایبند نیست نمی تواند مسلمان باشد...

حال ببینیم که چه پیش آمده است که دکتر اسماعیل خوئی، پس از 30 سال تبعید و سانسور و تهدید حکومت اسلامی، موضع عوض کرده و اجازه می دهد کتابش در ایران چاپ شود؟

 

ب: آزادی انتشارات و سانسور گستردهء دولتی

بطور کلی از طرح مجدد سانسور دولتی در عرض 30 سال حکومت اسلامی ـ که بقول گلشیری که می گفت «سانسور دولتی وجود ندارد کمبود کاغذ وجود دارد» ـ در میگذرم...

تیراژ کتاب در ایران 70 ملیونی، به گفتهء مقامات مسئول آن، از مرز 2 هزار نسخه فراتر نمی رود. یعنی مشروعیت چاپ جمهوری اسلامی در یک کلام از طرف مردم بزیر علامت سئوال رفته است.

دکتر اسماعیل خوئی هم از تمام امکانات رادیو ، تلویزیونی رو به ایران برای رساندن پیام، شعر و گفتار خود و نیز در سطح اینترنت سود می برد که این ارقام استفاده از رادیو ، تلویزیون و اینترنت به مراتب بیشتر از تیراژ 2 هزار نسخه از چاپ کتابش را در اختیار وی ـ آن هم بدون سانسور ـ می گذارد و استفادهء وی را از این امکانات تا مرز ملیون ها شنونده و بیننده و خواننده می برد.

دکتر اسماعیل خوئی به تعریف من نیز از آزادی بیان که در بالا ذکر شد در مورد جمهوری اسلامی آگاه است. پس چرا این همه تحقیر را می پذیرد و عملن سر در جلو ولی فقیهی خم می کند که به رحیم مشائی معاون ریاست جمهوریش نیز در مورد آزادی بیان رحم نمی کند؟

دکتر اسماعیل خوئی در مورد دکتر اسماعیل نوری علا و اسفندیار منفرد زاده چنین گفته است: «حدود بيست سال پيش، دکتر اسماعيل نوري علا، بر اين عقيده بود [آیا دیگر نیست؟ پرسش اخگر] که چنين کاري روا نيست و ‏چنين کاري را به خوردن همزمان از توبره و آخور مانند مي کرد: مگر مي شود که از آسايش و آرامش و امنيت ‏پناهندگي برخوردار باشي و کارهايت در ايران چاپ شود؟‏ چنين تضادي در ذات خودش بسيار شگفت انگيز است. و سوال ديگري که مطرح مي شود اين که اگر انساني به ‏راستي يک پناهنده سياسي باشد چه طور آثارش در ايران چاپ مي شود؟ حتي يادم مي آيد يک سال پيش، دوست ‏هنرمندم آقاي منفرد زاده هم اين سوال را پيش کشيدند، اما به طرز ديگري...‏»

این گفتار زیرکانه و استادانه و دیپلماتیک (که بدون هیچ کومنتاری در سایت سکولاریزم نو درج گشته بود) توسط آقای دکتر اسماعیل خوئی، در جای جای این پرسش و پاسخ، آنهم با قید زمان ماضی، مطرح می شود (و) چنان شائبه ای را در خواننده ایجاد می کند که گویا نه گرامی دکتر اسماعیل نوری علا و نه عزیز اسفندیار منفرد زاده دیگر بر سر مواضع گذشته خود نیستند و حاضرند با رژیم و سانسور در امروز بگونهء دیگری رفتار کنند. من قبل از اینکه به دفاع و نقد کسی بنشینم بهتر می بینم که این عزیزان خود مواضع امروزین خود را برای ما و خوانندگان تشریح فرمایند.

دکتر اسماعیل خوئی برای تشریح چرائی نشر یکی از کتاب هایش با اجازهء حکومت اسلامی چنین می گوید: «شعر و مقاله ها و در کل ‏نوشته هايي که در پيوند است با زندگاني روزانهء جامعه، اگر به هنگام چاپ نشود، ديگر در حقيقت در بافتار و ‏ساختار فرهنگ ما تنيده نمي شوند و گيرم که مثلاً با يک وقفه دراز مدت و پس از سال ها از زمان نوشته شدنشان ‏نيز به چاپ برسند، تنها ارزشي شبيه به يادنگاري خواهند داشت».

توجه داشته باشید که حتی روزنامه نگاران و نویسندگان خود رژیم در داخل هم نمی توانند با سرعتی که دکتر خوئی تقاضایش را دارد آثارشان را در داخل ایران چاپ کنند و اسماعیل خوئی براحتی و بهتر از هر کسی از امکانات تبعیدیان و رادیو و تلویزیون رو بر ایران و اینترنت بهره می برد و هر وقت که اراده کند بر روی آنتن ظاهر می شود و هر چه می خواهد دل تنگش می گوید ولی، با تمام این احوال، می خواهد اجازهء چاپ 2 هزار نسخه از کتابش را از ولی فقیه بگیرد؛ آن هم با طرح گفتاری که نه در منطق نه در سیاست و نه در ایدئولوژی و نه در عمل جمهوری اسلامی هیچ ریشه ای ندارد.

اسماعیل خوئی از امکانات تبعیدیان استفاده می کند ولی بسیار زیرکانه و دیپلماتیک گناهان رژیم را بر علیه آنان شستشو می دهد، برای خوش آمد رژیم خمینی کشتار گر مردم ایران را امام لقب می دهد، و در گفتار هایش تبعیدیان را مهاجر و دسته ای که به خارج کوچ کردند و رژیم تبعیدشان نکرده بلکه خود تبعید را برگزیدند، عنوان می کند و، در انتها، تبعیدیان و کارهایشان را به زباله دان تاریخ می افکند و چنین می نویسد: «اما مهمترين تفاوت ‏امروز و ديروز در تعداد مهاجران است. پس از انقلاب کوچ دسته جمعي مردم باعث شد تا اقليتي ادبي در خارج ‏از مرزهاي ايران شکل بگيرد، هر چند که امروز هم در واقع کسي تبعيد نمي شود ‏بلکه حکومت اين وظيفهء تبعيد را بر عهدهء خود فرد مي گذارد... آنگاه که کتاب آيه هاي شيطاني به چاپ رسيد و امام فتوا به کشتن او و ‏ناشرش داد... حال اگر در ايران بودي و کتابي را از پنجرهء خانه به بيرون مي انداختي و رفتگري آن کتاب را به دست مي آورد، ‏حداقل آنکه کتاب را باز مي کرد و جمله اي از آن را مي خواند يا به هر حال کتاب را با خود به خانه مي برد، اما ‏اينجا چه؟ اگر هم کسي کتاب را در خيابان پيدا کند، چون چيزي از آن را نمي تواند دريابد، کتاب را در سطل زباله ‏مي اندازد، اينک: زباله دان تاريخ».

(*) در گذشته نوشته ام و باز هم تکرار میکنم که بستر فعالیت های فرهنگی رژیم برای دست یابی به بمب اتم و برای به گروگان گرفتن مردم ایران و جهان و ایجاد خلیفه گری هزار ساله اسلامی چه در عصر استحاله رفسنجانی ، چه در عهد گفتگوی فرهنگ های خاتمی و چه در زمان حکومت پاسدار نشان احمدی نژاد سوخته است و این نوع فعالیت های فرهنگی برای رژیم، نه در سطح داخلی و نه در سطح بین المللی، آبی برای علی خامنه ای و حکومت ترور اسلامی گرم نمی کند. این رژیم باید سرنگون شود این حق شهروندی مشروع مردم ایران است که علی خامنه ای را از مصدر قدرت بزیر کشند.

با احترام

22 سپتامبر 2008 ـ سوئد ـ استکهلم

برگرفته از سايت نويسنده:

http://www.nawidakhgar.com/

 

(*) توضيح سکولاريسم نو: در اين قسمت از مطلب خود، آقای نويد اخگر اشاراتی دارند به سخنان آقای دکتر احمد کريمی حکاک در تلويزيون صدای آمريکا و نيز مقاله ای که خود در مورد گفتگوی آقای نعمت آزرم با خبرگزاری ايسنا، که چون اين بخش ها به موضوع مطرح شده در اين مقاله ارتباطی نداشت کنار گذاشته شدند اما علاقمندان می توانند متن کامل مقالهء آقای اخگر را در سايت خودشان مطالعه کنند.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630