بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

شهريور   1387 ـ   سپتامبر  2008  

درس های دموكراسی نمايی در پاكستان

ياسر عزيزی

خروج "پرويز مشرف" ژنرال بلند پايه و ديكتاتور نظامي پاكستان از قدرت در حالي صورت گرفت كه شكل خروج وي، گرچه بي تاثير پاره اي مناسبات ِ پشت پرده سياسي- ديپلماتيك نبود، اما از حيث لطايف سياسي جالب توجه مي نمود. اگر "ضياء الحق" در جايگاه ديكتاتوري نظامي جز با رداي مرگ، پلكان بالا رفته قدرت را پايين نيامد، اين بار اما پرويز مشرف نه از راه خشونت و قهر، كه ظاهرن به واسطه قدرت دموكراسي!! و از راه پذيرش معادلات قدرت در جهان جديد، مجبور به پذيرش خروج از قدرت شد.

اين رويداد در شرايطي شكل گرفت كه بسياري را باور بر اين شد كه دموكراسي در پاكستان به سمت ثبات پيش مي رود و انتخاب "آصف علي زرداري" بيوه "بي نظير بوتو" نخست وزير سابق پاكستان كه هر دو به كرات مورد اتهام فساد مالي و اداري بودند، واقعيات ِ جاري در پاكستان را تكميل كرد.

اين مسئله كه پاكستان ِ‌ بعد از استقلال، نيمي از حيات سياسي خود را زير چكمه هاي قدرت نظاميان (ژنرال محمد ايوب خان، ژنرال يحيي خان، ژنرال ضياءالحق و ژنرال مشرف) سپري نموده است، در كنار كيفيت سياسي و عقبهء اجتماعي حكومت هايي كه ظاهرن بواسطه دموكراسي در راس هرم قدرت قرار مي گرفتند، تا به امروز كه "زرداري" بر همان سنت بر منصب رياست جمهوري نشسته است، مسئله پاكستان را از منظر هاي مختلفي قابل توجه و تحليل مي كند.

اگر خاورميانه را قلب استراتژيك جهان خوانده اند(آيزنهاور) و همين مسئله جولان قدرت هاي امپرياليستي را حول آن رقم زده است، پاكستان عقبه و قلب بحران خيزي بوده است كه ايالات متحده طي دو دهه اخير، هرگز در آرامش آن منفعتي نداشته است. بر هم زدن تعادل سياسي هند بمثابه بزرگترين دموكراسي جهان، ايجاد بحران مذهبي- قومي در افغانستان، تامين پتانسيل هاي بنيادگرايانه(Fundamentalistic) و تعصب آلود مذهبي(Fanatistic) جهت بحران هاي عمده در خاورميانه، ترويج خشونت و به تعبير امريكايي آن «تروريسم» (كه باز تعريف آن با محوريت نقش خود ايالات متحده ضروري به نظر مي رسد) در كنار ديگر ِ بهره هايي كه ايالات متحده از ترابرب قدرت در راس هرم اجتماعي – سياسي ِ پاكستان ميان نظاميان و غير ِ نظاميان معلوم الحال نصيب مي برد، همه و همه بيانگر نقش و خواست آمريكا در تحولات پاكستان هستند.

 

كودتاي آرام و بدون خونريزي 12 اكتبر 1999 پرويز مشرف كه چهارمين ژنرال كودتاچي در عمر حيات سياسي پاكستان بوده است، و استمرار حدودن يك دهه اي ِ حكمراني وي در جهاني كه آمريكا به بهانه سلب و نقض دموكراسي در آن، خود را محق دخالت در هر جغرافيايي مي داند، تنها و تنها به تاييد ايالات متحده مي توانست اينهمه دوام آورد. ايالات متحده كه به قراين بسيار در دوران نخست وزيري "بي نظير بوتو" و با وسيله وي به تقويت شاخه هاي افراطي ِ مذهبي در پاكستان اقدام كرد، جهت اعمال سياست هاي خاورميانه اي خود، نيازمند حضور يك دولت نظامي در پاكستان بود.(خواننده عزيز توجه داشته باشد كه سياست هاي جهاني ايالات متحده، ارتباط خيلي كمي با حزب حاكم و سياست هاي اعلامي در اين كشور دارد. شوراي راهبردي سياست خارجي ايالات متحده در سال 1886 برنامه بلند مدت خود را با محوريت خاورميانه تدوين نمود.) اين مهم را در وسعت همكاري هاي پرويز مشرف با سياست هاي جنگي و راهبردهاي خاورميانه اي ايالات متحده مي توان مشاهده نمود. حتي پس از كناره گيزي مشرف كه بي شك با خواست پنهان دولت ارشدش صورت گرفت، كاخ سفيد رسمن از تلاش هاي وي ستايش و از همكاري هاي قريب به ده ساله اش تمجيد نمود و حتا بحث حضور مشرف در ايالات متحده را رد نكرد.

اين در حالي بود كه سال آخر زمامداري مشرف مقارن با بازگشت و ترور "بي نظير بوتو" نخست وزير سابق و وارث ميراث "ذوالفقار علي بوتو" يعني حزب مردم پاكستان بود. بازگشت بوتو به پاكستان با حجم زيادي از خواست ها و سفارشات ديكته شده ي ايالات متحده جز با حمايت ها ،فشار و اعمال نفوذ اين كشور بر مشرف امكان پذير نبود. اگرچه اين نوشتار به سمت ادعاي نقش احتمالي ايالات متحد در ترور "بوتو" جهت بهره برداري هاي بعدي از مرگ وي بمثابه پيراهن عثمان نيست، اما مدعي نقش آمريكايي ِ جديد حزب مردم براي حيات سياسي ِ‌آينده پاكستان و خاورميانه است. شايد گزاره ديگري كه در اين ميان مي توان پيش كشيد، عدم تحويل نخست وزيري پاكستان به آصف "علي زرداري" به جاي " يوسف رضا گيلاني" بود، چه مي توان ادعا نمود پيش از آن طرح جايگزيني "زرداري – مشرف" در دستور كار دولت آمريكا قرار گرفته بود.

پروراندن 10 ساله ي "بوتو" در قلب آمريكا و انگليس، همچنانكه زمزمه هايي بر احتمال تكرار همين پروژه در مورد "مشرف" جهت آماده سازي آلترناتيوي براي سال هاي آتي در پاكستان نيز شنيده مي شود، عمق و پيچيدگي برنامه هاي ايالات متحده را به سطح تحليل ها خواهد آورد.

 

اما نكته جالب و شايان توجه و پرداخت در موضوع پاكستان، كه از متن همه اتفاقات و رويدادهايي كه مختصرن بيان شد قابل درك و تامل است، ثبت رويدادها به نام دموكراسي در پاكستان است. از همين روي نگارنده لفظ دموكراسي نمايي(Pseudo Democracy) يا شبه دموكراسي را بر اين واقعيات كه جعل حقيقت دموكراسي است انتخاب كرده و گذارده است.

 

چرا دموكراسي نمايي؟

شايد اين پرسش در ذهن خواننده ايجاد شود كه در شرايطي كه پاكستان شاهد انتخابات پارلماني جهت تشكيل كابينه و انتخاب نخست وزير از يك سو  و گزينش رئيس جمهور از طريق قانوني و به انتخاب مجالس ملي و ايالتي از ديگر سو بوده است، چه جاي ترديد در دموكراسي ِ موجود ِ اين كشور؟

باري پرسش، پرسش ِ بجايي است. به همين علت سعي در بيان دلايل خود بر اين ادعا خواهم نمود تا شايد از نتايج آن جهت پرداخت به مسايل داخلي ايران نيز استفاده شود.

 

واقعيت اينست كه دموكراسي* به عنوان شكلي از نهاد دولت در دوران موجود ِ دولت- ملت در عين ترديدهايي كه به تركيب واژه اخير وارد شده است، در صورتي قابل تحقق است كه به زعم نگارنده شرايط تحقق آن به همين واژه ي تركيبي كه يك دانش واژه است برگردد. بعبارتي شكل دموكراتيك دولت بايد ناشي از اراده ملت باشد تا حقيقت مفهوم در مصداق عينيت يابد. با دقتي در شرايط اجتماعي و انساني پاكستان مي توان اين شبهه را به استناد واقعيات مطرح كرد. شايد بتوان گفت ساختار حزبي در پاكستان به نوعي آيينه تمام نماي ساختار اجتماعي پاكستان است. اگرچه حزب مفهومي است مدرن، اما بي ترديد بعنوان يك ظرف مي توان آن را مشحون از هر محتوايي نمود.

ساخت احزاب در پاكستان متاثر از واقعيت اجتماعي اين كشور، ساختي فئودالي، قبيله اي و عقب افتاده است. اين مسئله را در موروثي شدن رهبري حزب مردم در خاندان "بوتو" و انتقال رهبري حزب به پسر جوان ِ "بي نظير بوتو" پس از مرگ مادرش مي توان مشاهده نمود كه خود نمودي از قدرت پدرسالاري (Patriarchy) در هرم اجتماعي پاكستان است. همچنانكه بسياري از تحليل گران ِ مسايل پاكستان، نوع نگاه ارباب به رعيت نزد بوتو و شوهرش را علت اصلي مبادرت ايشان به اختلاس و فساد مالي ايشان بيان كرده اند، چه ايشان اصولن چنين حقوقي را خاص خود دانسته و نگاهشان به مردم همان نگاه به اصطلاح چهار به يكي ِ ارباب و رعيت است. بنابراين چنين روحيه اي كه ناشي از رشد نايافتگي ِ جامعه مدني در پاكستان است خود اولين مانع در تحقق دموكراسي به مفهوم حقيقي ِ كلمه است. چه در فصل انتخابات نيز اين روساي ايلات و قبايلند كه به جاي مردم كه عينيت بخش (Demo) ِ دموكراسي هستند، تصميم مي گيرند و اصولن نتايج دموكراسي ِ ادعايي در پاكستان بستگي زيادي به زد و بندهاي روساي قبايل در جهت منافع ايشان دارد تا راي و خواست مردم.

از طرفي طبق آنچه در شروع بحث آمد، در مسايل اخير، از طرفي بنا بر معادلات قدرت ِ جهاني و از طرفي ديگر با توجه به نياز به ابزار حمايتي بيگانه جهت بازگشت احزاب ِ مرسوم ِ "مردم و مسلم ليگ" به صحنه قدرت، نقش و تاثير ايالات متحده در جابجايي ِ عناصر صاحب قدرت در پاكستان به شدت احساس مي شود. بعبارتي آنچه در پاكستان مي گذرد ابتدا بايد از فيلتر منافع ايالات متحده بگذرد و سپس در ميان زد و بندهاي ِ روساي ايلات و قبايل با نيروهاي سياسي و اقتصادي به نتيجه اي ختم شود. (در چنين وضعيتي سخن گفتن از مردم جاي تعجب ندارد؟)بر اين اساس عمر دولت ِ دموكراتيك از سويي و حكومت منتخب از ديگر سو بستگي مستقيمي به حفظ ِ سهم آمريكا در مناسبات قدرت دارد.(اين نكته به احتمال فراوان براي نيروهاي دموكراسي خواه ِ پرو آمريكايي ايران نيز دروني شده است)

نكته ديگري كه در پاكستان مي توان مشاهده كرد،عدم سكولاريزه شدن ِ نهاد دولت و دموكراسي ِ ادعاييست. بي ترديد سكولاريزه شدن جامعه مقدم بر دموكراسي و سكولاريزه شدن ِ قدرتمند و واقعي دولت ناشي از سكولاريزه شدن ِ جامعه است. جامعه پاكستان به شدت مذهبي و افراطي است. همين عامل سبب شده است كه سياستمداران و رهبران ِ سياسي اين كشور نيز جهت تامين نظر و خواست اين بافتار ِ مذهبي در صدد همگرايي و نزديكي خود با چنين روحياتي برآيند. در چنين شرايطي ضربه ي اساسي ِ ديگري بر نهاد دموكراسي وارد شده است و نيروهاي سكولار و غير ِ مذهبي اصولن توان و جرات ابراز وجود خود را در فضاي موجود از دست داده اند تا آزادي بيان و عقيده نيز كه از لوازم ِ ديگر دموكراسي است در زير پاي فناتيسم و بنيادگرايي مذهبي له شود.

بنا بر آنچه بيان شد:

1- رشد نايافتگي جامعه مدني در پاكستان

2- نقش و تاثير دولت بيگانه

3- نقش سران ايلات و قبايل به جاي همه مردم

4- عدم وجود سكولاريسم

در كنار دلايل ديگري كه مي توان از ساحت سياست در پاكستان بر شمرد در تقويت پايه هاي عيني آنچه در اين مجال ادعا شده است موثر بوده اند.

اگرچه مجال پرداخت گسترده تر از حيث واقعيات موجود در پاكستان بسيار مستعد است اما بر پايه همين مختصر،آيا چيزي جز شبه دموكراسي و بعبارتي دموكراسي نمايي در پاكستان مشاهده مي شود در حاليكه نيروهاي وابسته به آمريكا با وسعت زياد از تثبيت دموكراسي در پاكستان سخن مي رانند؟

 ..............................

(*) لازم به ذكر است كه دموكراسي را در اينجا بر معيار دموكراسي هاي موجود در غرب قرار داده ايم و نه دموكراسي مطلوب خود.

برگرفته از وبلاگ نويسنده:

 http://azizi61.blogfa.com

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630