دريافتهای گوناگون از ديانت اسلام
نگاهی به کتاب "جهان اسلام بر سر دو راهی"
خسرو ناقد
ترور، جنگ و جنبشهای مذهبی، تصوری است غالب در غرب از شرق مسلمان که ديرزمانی است جايگزين تصور پيشين از «شرق افسانهای» شده است. اما بهراستی اين تصور کليشهای تا چه حد بازتاب دهندهی واقعيت های ملموسِ سرزمين های اسلامی است؟ به منظور دريافت دقيق گوناگونی های حيات اجتماعی و درک تفاوتها و نيز تقاربهای فرهنگی در کشورهای اسلامی، کافی نيست که خود را تنها با مفاهيم کلی مذهبی اين جوامع مشغول داريم؛ بلکه لازم است به طور گسترده و با نگاهی نقادانه به بررسی دقيق حيات اجتماعی مردمان و اقوامی که در اين منطقه از جهان زندگی میکنند، پرداخت و با مطالعه و شناختی کافی از تاريخ، سنتهای فرهنگی، تحولات سياسی و بافت اجتماعی اين جوامع، کوشيد تا تصويری چند بُعدی و تصوری واقعی و همهجانبه از اين جوامع بهدست آورد و بر مبنای آن، رفتارها و کنشهای اجتماعی و تحولات جاری را مورد تجزيه و تحليل قرار داد.
پرسشها و پيشداوریهای
برپايه تبليغات گستردهء رسانه های غربی، امروزه با شنيدن نام "اسلام"، بر ذهن بسياری از شهروندان جوامع غربی پرسشها و پيشداوری های از اين دست نقش میبندد: اسلام دين جنگ است يا صلح؟ اسلام و مسلمانان چه نسبتی با ترور و عمليات انتحاری دارند؟ آيا اسلام ستم بر زنان و سرکوب دگرانديشان را روا میدارد؟ روشنگری و خردورزی چه جايگاهی در اسلام دارند؟ آيا اسلام با دمکراسی و مدرنيته در تضاد است؟ علل دشمنی جهان اسلام با جهان غرب چيست و آيا اين خصومت ابدی است؟ و سرانجام آنکه آيا دوران کنونی نقطهی عطفی در تاريخ اسلام است و جوامع مسلمان اينک، در آستانهی هزارهی سوم ميلادی، بر سر دوراهی قرار گرفتهاند؟
بهتازگی کتابی در آلمان با عنوان "جهان اسلام بر سر دو راهی" منتشر شده است که نويسندگان آن کوشيدهاند تا در محدودهی مقالاتی کوتاه، شماری از چهره های سرشناس جهان اسلام و تنی چند از متفکران مسلمان را معرفی کنند و با انتقال چکيدهای از نظرات آنان بهخوانندگان غربی، برای برخی از اين پرسشها و پيشداوریها پاسخهايی بيابند.
کتاب بهپنج فصل تقسيم شده است: 1- "چهرههای اسلام اروپايی". 2- "طرحهای يک دمکراسی دينی". 3- "امکانات و محدودههای اصلاح شريعت اسلام" 4- "فهم آيندگان از قرآن". 5- "جنبش زنان مسلمان و فعالان حقوق بشر".
نويسندگان مقالهها که اغلب روزنامهنگاران و شرقشناسان جوان آلمانی يا دانشآموختگان مسلمان دانشگاههای آلماناند، با ديدی مثبت و نگاهی خوشبينانه بهسراغ برخی از چهرههای سرشناس و تأثيرگذار مسلمان رفته و کوشيدهاند تا با کاوش در نقطه نظرات و ديدگاههای آنان، تحولات فکری مسلمانان در دوران معاصر و گوناگونی ديدگاهها و قرائتهای متفاوتی که از اسلام و متن کتاب مقدس مسلمانان وجود دارد، نشان دهند.
بهگُمان آنان چهرههايی چون "طارق رمضان"، "فتحالله گولن"، "محمد شعراوی"، "یوسف قرضاوی"، "محمد شبستری"، "عبدالکريم سروش"، "محمدحسين فتحالله"، "نورخليش مجيد"، "خالد ابوالفضل"، " نصرحامد ابوزيد"، "فريد اسحاق"، "جمال البناء" و "عبدلحکيم مراد" در شمار "اصلاحطلبان دينی ليبرال يا محافظهکار" جهان اسلاماند که در عين پايبندی بهمبانی و ارزشهای اسلام، میکوشند تا ميان ايمان و اعتقادات و سنتهای ديرپای مسلمانان از يکسو و اصول دمکراسی و حقوق بشر و تحولات شتباناک جهان از سویديگر، تعامل و تعادل برقرار کنند.
بازگشت بهارزشهای اوليه
اين چهرهها را شايد بتوان کمابيش زير عنوان کلی "تحولطلبان مسلمان" جا داد. در حالی که "اصلاحطلب" ناميدن اين افراد تنها بهشرطی موجه است که برداشت ما از مفهوم "اصلاح" (reform) بهمعنای امروزی و سکولار آن، يعنی تصحيح و تغيير بنيادها و "نوآوری" بهمنظور جاگزين نمودن و تعويض تدريجی "نو" با "کهنه" نباشد. بلکه "اصلاح" بهمعنای اوليه آن يعنی "بازگشت" (re) به "صورت" (form) اصلی و ازلی دين اسلام و ارزشهای اوليه آن در نظر گرفته شود.
فراموش نکنيم فراموش نکنيم که "حسن البناء"، بنيانگذار جنبش جمعيت اخوانالمسلمين و "پدر معنوی اسلامگرايان"، وقتی لغت "اصلاح" را بر زبان آورد که خواهان احياء شريعت اسلامی بود که بهاعتقاد او بايد جاگزين قوانين عرفی شود. افزون بر اين، نهضت اصلاح دين مسيحی (reformation) نيز با شعار "بازگشت بهسرچشمه مسيحيت" آغاز شد که البته در سير تکاملی خود دستاوردهايی درخور بههمراه داشت. بر اين اساس شايد اين سخن فرانسيس فوکوياما را بهتر بتوان دريافت، آنجا که میگويد: "تنها از دل بنيادگرايی است که جنبشی اصلاحی در اسلام سر بر خواهد آورد".
جنبش زنان مسلمان و فعالان حقوق بشر
البته در اين کتاب بهنام کسانی نظير "شيرين عبادی"، "بکر البقا"، "جیهان حلفاوی" و "ناديه ياسين" نيز برمیخوريم. اينان اما بيشتر جزو مدافعان حقوق اقليتها و طرفداران حقوق بشر و از فعالان جنبش زنان مسلمانند و در زمرهی "اصلاحطلبان" و متفکران مسلمان بهشمار نمیآيند. با اين همه، شخصيتی چون شيرين عبادی، گرچه خود را در شمار انديشمندان اصلاح طلب مسلمان نمیداند، اما همواره بر نياز بهتفسيری تازه از اسلام که بر مبنای آن زمينهی تحقق حقوق بشر و احقاق حقوق زنان فراهم آيد، تأکيد داشته است.
از ديگر چهره های طرفدار حقوق زنان، جمال البناء، برادر کوچکتر حسن البناء بنيانگذار اخوانالمسلمين مصر است که در دههی پنجاه ميلادی، مدتزمانی نيز رياست انجمن دفاع از زندانيان سياسی را در مصر بهعهده داشت. او که از منتقدان روحانيان سنی الازهر و از مخالفان تفسيرهای رسمی از قرآن است، با استناد بهنص صريح قرآن که میگويد: "اِن اَکرَمَکُم عِندَالله اَتقکُم" (همانا گرامیترين شما نزد خداوند، پرهيزکارترين شماست) بر اين باور پا میفشارد که خداوند در قرآن تفاوتی ميان زن و مرد، دارا و ندار و ميان نژاد و مليتهای گوناگون قائل نشده است. جمال البناء نه تنها با روحانيت اهل تسنن مخالف است، بلکه با هر نهادی در جهان اسلام که مدعی انحصار توليت دين و تفسير رسمی متون دينی است، سر ناسازگاری دارد.
چهرههای اسلام اروپايی
"چهره های اسلام اروپايی" عنوان فصل ديگری از کتاب است که به معرفی شخصيت هايی اختصاص يافته است که کمتر در کشورهای اسلامی شناخته شدهاند و حوزهء تأثيرگذاری آنان بيشتر در ميان مسلمانان کشورهای اروپا يا آمريکای شمالی است.
ينان که کمابيش از فرهنگ و مناسبات موجود در غرب شناخت کافی دارند، از روشها و راههای ارتباطی مدرن در تبليغ نظرات خود سود میجويند. اين بخش از کتاب با معرفی "طارق رمضان"، يکی از نوادگان حسن البناء، آغاز میشود و با آشنايی با ديدگاهها و فعاليتهای "سهيب بنشيخ"، "بکر البقاء"، "فتحالله گولن" و "عبدلحکيم مراد" ادامه میيابد.
طارق رمضان در حال حاضر يکی از چهرههای جنجالبرانگيز در رسانههای غربی است و نظرات بحثانگيز و سخنان دوپهلوی او بازتابهايی متفاوت در کشورهای مختلف در پی داشته است. او که اينک در سويس سکونت دارد، توانسته است برای طرح ديدگاههای خود بهبهترين شکل از رسانههای مدرن سود جويد و توجه جوانان مسلمان شهرهای بزرگ اروپا را بهخود جلب کند.
"سهيب بنشيخ"، مفتی شهر مارسی فرانسه نيز که دانشآموختهی دانشگاه الازهر مصر است و دوره دکترای خود را در سوربن بهپايان رسانده است، گرچه توانسته است نظر نخبگان و رسانههای فرانسوی را بهخود جلب کند، اما ديدگاههای ليبرال او و مخالفت آشکار با بنيادگرايی و هشدارهايش از بهسياست آلودن اسلام، موجب کاهش محبوبيت او در ميان اکثريت مسلمانان فرانسه شده است. رسانهها از او بهعنوان شخصيتی پُرجذَبه نام میبرند که با صراحت بهمخالفت با اسلامگرايان تندرو و طرفداران تروريسم برخاسته و معتقد است که شريعت اسلام با "جمهوريت" و "مدرنيته" سازگاری دارد.
او از ميان برداشتن تبعيضات و بهرسميت شناختن فرهنگ اسلامی از سوی دولت فرانسه را تنها راهکار جلوگيری از گسترش افراطگرايی در ميان جوانان مسلمان میداند. بنشيخ رويدادهای فلسطين، بوسنی، چچن، افغانستان و عراق را عامل تحقير و سرخوردگی مسلمانان و يکی از علل اصلی گسترش افراطگرايی در ميان مسلمان میداند.
آموزش و اتکا بهاخلاق اسلامی
محمد فتحالله گولن، خطيب مسلمان ترک که فعاليتهای خود را در دهه پنجاه ميلادی آغاز کرد و با کمک مقامات رسمی و با پشتيبانی دولت ترکيه در دهه هشتاد به آن شدت بخشيد، توانسته است با پيوند ناسيوناليسم ترک با اسلام هواداران بسياری گرد آورد. او که مؤسس يکی از بزرگترين و گسترده ترين نهادهای آموزشی در ترکيه است، حوزه فعاليت خود را به کشورهای غربی نير گسترش داده است. افزون بر نزديک به يکصد و پنجاه مدرسه خصوصی و کلاس های آمادگی دانشگاهی و خوابگاه دانشجويی در ترکيه، در بسياری از شهرهای آلمان نيز کلاسهای کمک درسی برای دانشآموزان ترک ساکن آلمان تأسيس کرده است. گولن روزنامهای نيز بهزبان ترکی بهنام "زمان" منتشر میکند.
فتحالله گولن آموزش مدرن و اتکا به اخلاق و ارزشهای اسلامی را چالش بزرگ مسلمانان در هزاره جديد میداند. او در نوشتههای خود میکوشد تا بهپرسشهايی پاسخ گويد که برای حفظ هويت نسل جوان مسلمانان ترک که در کشورهای غربی زندگی میکنند، دارای اهميت است.
ايجاد نهادهای آموزشی خصوصی و فعاليتهای اجتماعی و فرهنگی از يک سو و ديدگاه هايی او مبنی بر سازگاری ارزشهای اسلام با لائيسيته (جدايی دين و دولت) از سوی ديگر و همچنين مخالفت آشکار با اعمال خشونتآميزی که به نام اسلام صورت میگيرد، از او چهرهای موافق با سياستهای دولت ترکيه و مطلوب ترکهای مسلمانی ساخته است که میکوشند با حفظ هويت فرهنگی و دينی، خود را آماده پذيرش اصول اوليه دمکراسی و ورود بهاتحاديه کشورهای اروپايی میکنند.
امکانات و محدوديتهای اصلاح شريعت اسلام
اين بخش بهمعرفی سه چهرهی کاملاً متفاوت از شخصيتهای سرشناس و با نفوذ جهان اسلام میپردازد که در تأليفات خود کوشيدهاند مرزها و محدوديتهای تحول و اصلاح شريعت اسلام را ترسيم کنند: محمدحسين فضلالله، يوسف قرضاوی و خالد ابوالفضل.
از سيد محمد حسين فضل الله، مرجع شيعيان لبنان، در رسانههای غربی اغلب بهعنوان "رهبر معنوی جنبش حزبالله لبنان" ياد میشود که به اقدامات تروريستی و عمليات استشهادی گروههای تندرو اسلامی بهديدهی اغماض مینگرد. اما او در کنار چهرهی انقلابی، فقيه ورزيدهای است که با قرائتی نو و تفسيرهای تازه از قرآن كوشيده است مفاهيم بنيادين و پويای قرآن را استخراج كند. او معتقد است که از متن کتاب مقدس قواعد بسيارى مى توان استخراج نمود که زندگی مسلمانان امروز را بهبود بخشد. محمدحسين فضلالله، برای مثال ديدگاه آن گروه از مسلمانان را که بر نامشروع بودن دموكراسی و انتخابات تأکيد دارند، ناروا میداند و اين دو را در تقابل با اصول و مبانی اسلام نمیداند. او تا آنجا پيش میرود که نظام حزبی در آمريکای شمالی را دمکراتيک و درخور تحسين میخواند.
سيد فضلالله نظراتی بر خلاف فتواى مشهور علمای شيعه و سنى درباره تأمين نياز جنسی زنان، اجازه خروج از خانه و سفر و اعمال خشونت عليه آنان دارد. او با توجه بهآياتی چون «هُوَ أجتباكُم وَ ما جَعَلَ عَلَيكُم فىالدّين مِن حَرَج» (او شما را برگزيد و برايتان در دين هيچ تنگنايی پديد نياورد) چنين نتيجه میگيرد که چه تنگنا و فشارى بالاتر از اين كه زنى در اوج سرزندگى و بالندگی، با مردی ازدواج كند كه او را يكسره از ضروريات زندگی زناشويی بازدارد.
"حکومت دينی" و "حکومت اسلامی"
اگر در اسلام نيز منصبی همطراز پاپ اعظم کاتوليکها جهان وجود میداشت، يوسف قرضاوی مستعدترين شخصيت برای احراز اين مقام میبود. اين روحانی مصریالاصل اهل سنت و مفتی بزرگ قطر که رياست "اتحادیه جهانی علمای مسلمان" را بهعهده دارد، در حال حاضر سرشناسترين عالم اهل سنت در حقوق اسلام است. گستره تأليفات او تقريباً تمام مسايل مهم و مورد توجه مسلمانان معاصر را در برمیگيرد. "حلال و حرام در اسلام"، "ديدگاههای فقهی معاصر" "بيداری اسلامی و بحران هويت"، "جهانی شدن و نظريه پايان تاريخ و برخورد تمدنها" و "قدس، آرمان هر مسلمان" از جمله عناوين آثار مکتوب او بهشمار میروند.
قرضاوی در مورد "حکومت دينی" و "حکومت اسلامی" و تفاوت و نسبت اين دو نظراتی جالب و درخور تأمل دارد. او معتقد است که بر مبنای راه نمودها و با توجه بهتاريخ اسلام، "حكومت اسلامی" حكومتی است مدنی که تسلط و کسب قدرت در آن بر اساس «شورا و بيعت» و اصل انتخاب است. رهبر يا رئيس جمهور نيز در آن نمودِ وكيل و كارگزار امت را دارند. امت مظهر و نماينده چنين حکومتی است و میتواند و محق است كه تصميمات و افعال رهبر را زير نظر و نظارت داشته باشد و به او امر و نهی کند. اگر هم رهبر و رئيس حکومت بهکژراهه و خطا رفت، امت حق دارد از راههايی مسالمتآميز و در صورت نياز با انقلاب او را برکنار کند.
"حكومت دينی" اما همان "تئوكراسی" است كه در قرون وسطی برپا شده بود و روحانيان مسيحی در آن زمام امور را در دست داشتند. روحانيونی که خود و افعال و اعمال خود را "بهنام خدا" و بهعنوان "نمايندگان خدا بر روی زمين" بر جان و مال مردم تحميل میکردند. آنان بهمردم اين نظر را تلقين کرده بودند كه هر آنچه روحانيان در زمين روا بشمارند، خداوند هم در آسمان آن را تاييد میكند. قضاوی سپس نتيجه میگيرد که چنين حکومتی هيچ نسبتی با اسلام ندارد و به هيچ وجه مورد تاييد قرآن نيست. در اسلام قشری بهنام روحانيان دينی سراغ نداريم. در اسلام علمای دين داريم كه آنان نيز هرگز صاحب اختيار و انديشه مردم و مالک مال و جان آنان نيستند و در حقوق و امتيازات با مردم عادی فرقی ندارند. چرا که هر كس با تلاش و تحصيل و تحقيق میتواند بهجايگاه علمای دين دست يابد.
تساهل در اسلام
خالد ابوالفضل، استاد مصری تبار حقوق دانشگاه کالفرنيا و کارشناس حقوق اسلام، شخصيتی علمی و دانشگاهی و در عين حال از چهرههای جنجالی و بحثانگيز رسانههای آمريکا در سالهای اخير است. او که در اين ميان تابعيت آمريکايی را پذيرفته است، درست سه روز پس از رويداد يازده سپتامبر سال 2001 ميلادی، با انتشار مقالهی معروف و جنجالی خود در روزنامه "لسانجلس تايمز" با عنوان " بر سر تساهل و مدارای اسلامی چه آمده است؟" توجه افکار عمومی را بهخود جلب نمود.
کتاب "تساهل در اسلام" يکی از مشهورترين آثار اوست که بهزبان فارسی نيز ترجمه و منتشر شده است. خالد ابوالفضل در اين کتاب میکوشد تا از زمينه اجتماعی و تاريخی متن قرآن، اصول جهانشمول آن را کشف و تعهد اخلاقی اسلام را اثبات کند. او در تفسيرهای خود بر سنت تساهل و مدارا در اسلام تأکيد دارد. خالد ابوالفضل در وجود آيات قرآن که در آن انسانها در رفتار با غير مسلمانان بهبخشش، مهربانی و عدالت فراخواند شدهاند، دليلی محکم بر تأکيد کتاب مقدس مسلمانان بر ماهيت متکثر جامعه بشری میبيند.
او در رساله "جايگاه تساهل در اسلام" نيز خاطر نشان میکند که تمدن اسلامی، فرقههای نامتساهل و افراطی را بهطور سنتی بهحاشيه رانده است. با اين همه، استدلال می کند که بهسبب سوءاستفاده گروههای افراطی از نمادهای اسلامی و نيز رکود در حيات مدنی و زندگی اقتصادی جوامع اسلامی، در حال حاضر اسلام با بحران مرجعيت دينی روبروست.
خالد ابوالفضل معتقد است که دموكراسی با تعيين حق بيان، حق تشکيل انجمن وحق رأی برای همگان، بيشترين قابليت را برای ترغيب عدالت و حمايت از شأن انسانی داراست؛ بیآنكه خداوند را مسئول بیعدالتیهای بشر يا كوچك شمردن متقابل انسانها بداند. يكی از ايدههای بنيادين در قرآن اين است كه خداوند با قرار دادن تمام آدميان بهعنوان نايب خود بر روی زمين، بهتمام بشريت نوعی الوهيت اعطا كرده است.
او در مقاله "اسلام و چالش دمکراسی" سپس چنين نتيجه میگيرد: بدون ترديد، نايب خداوند نمیتواند كمال قضاوت و اراده او را داشته باشد. بنابراين، دموكراسی قانونمند، در يك سند قانونی، بهخطا در قضاوت، وسوسهها و رذيلتهای مرتبط با خطاپذيری انسان از طريق پاس داشتن برخی معيارهای اخلاقی كه بيانگر شأن افراد است اذعان میكند. دموكراسی بهطور قطع متضمن عدالت نيست اما شالودهای برای طلب عدالت و تحقق مسئوليت بنيادينی كه از سوی خداوند برای هر يك از ما مقرر شده است، بنا مینهد.
نتيجه کلی
چهرههايی که در اين کتاب با نظرات آنان آشنا میشويم، از کشورهای مصر، ترکيه، ايران، سوريه، لبنان، مراکش، قطر، اندونزی و آفريقای جنوبی برخاسته و برخی نيز در اروپا و آمريکای شمالی ساکناند. تأملی کوتاه در انديشههای اين شخصيتها و نيز نگاهی گذرا بر سلوک و سابقهی آنان کافی است تا آشکارا به تفاوت های اساسی در ديدگاه ها و نظرات آنان پیبرد. از اين رهگذر شايد بتوان به وضوح مشاهده کرد که بهدست دادن قرائتی واحد از قرآن و يافتن روشی يکتا و برداشتی يگانه از ديانت اسلام ميسر نيست و هر کس از ظن خود در اين وادی طی طريق میکند و پايبند ايمان و اعتقادات خويش است. يعنی در واقع آنچه تاکنون دين اسلام را از خطر تبديل شدن بهايدئولوژی مصون داشته است.
برگرفته از سايت نويسنده:
http://www.naghed.net/Maghale_ha/Reformer_Islam.htm
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |