پيوند به نظری درباهء اين مقاله>>>>
مغز متفکر اعدام های تابستان 67 کیست؟
علی اشرف فتحی
نويسندهء اين مطلب بيرون از حاکميت نايستاده است. او در وبلاگ خويش، به نام «تورجان» ـ که تماشايش را با پخش تلاوت آيات قرآن همراه کرده ـ، می نويسد: « تورجان،جایی است در کردستان که پدرم در 24 سالگی در آنجا شهید شد،وقتی که فرمانده عملیات سپاه سقّز بود.درود به مردم قهرمان و مظلوم کرد که پدرم دوستشان داشت. و اما خودم: متولد 1360 در زنجان، و از سال 1378 در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیلم، تا خدا چه خواهد!» آنچه او نوشته است نشانگر نگاهی ديگر از زاويه ای ديگر به ماجرای کشتار تابستان 67 است.
در دو سه هفته گذشته خیلی از سایت ها و وبلاگ ها به یاد بیستمین سالگرد اعدام های تابستان 1367 مطالبی را منتشر کرده اند. آنگونه که مشخص شده پس از عملیات ناکام «فروغ جاویدان» که از سوی مسعود رجوی برای آزادسازی ایران! انجام شد و با پاسخ شدید ایران در قالب عملیات «مرصاد» به شکست کامل انجامید، تعداد زیادی از زندانیان وابسته به حزب توده، سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق که از سال های گذشته در زندان های ایران به سر می برده و دوره محکومیت خود را طی می کردند، به اتهام ارتداد و نیز همکاری با عوامل عملیات فروغ جاویدان در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی اعدام شدند.
تعداد اعدام شدگان هنوز دقیقاً مشخص نیست. طرفداران نظام از جمله عباس سلیمی نمین که از نزدیکان ری شهری وزیر وقت اطلاعات است، تعداد معدومین را زیر هزار نفر می دانند. (پاسداشت حقیقت، ص145) آیت الله منتظری که مهم ترین معترض این اعدام ها بود و روابط وی با امام بر سر همین مسأله به بن بست نهایی رسید، رقم اعدام شدگان را بین سه تا چهار هزار نفر می داند. برخی از فعالان حقوق بشر و یا وابستگان سیاسی اعدام شدگان نیز تا بیش از ده هزار نفر پیش رفته اند که رقم مبالغه آمیزی به نظر می رسد و همانند ارقام عجیب و غریبی است که برای شهدای 15 خرداد 42 و یا 17 شهریور 57 اعلام شده بود. ولی به هر حال درباره چند و چون این اعدام ها ابهامات فراوانی مطرح است.
از یک منبع بسیار موثق که در این باره پرسیدم، گفت که رقم اعدام ها بالا بوده و امام هم یقیناً از رقم بالای این قضیه بی اطلاع بوده است. به گفته وی، امام یک بار به دلیل فقهی مورد اجماع مسلمین، دستور اعدام توده ای ها را صادر کرد. مقامات مسؤول به امام اطلاع دادند که حدود پنج هزار توده ای زندانی داریم. امام پس از اطلاع از رقم بالای کمونیست های زندانی، از حکم اعدام این عده منصرف شدند.
منبع موثق دیگری که خود در تابستان 67 زندانی اوین بوده است، برایم نقل می کرد که حلقه مفقوده این قضیه را فقط سعید حجاریان می داند. شاید به همین دلیل است که پس از ترور حجاریان، وقتی او را برای معالجه به آمریکا بردند، مجاهدین خلق با اطلاع از بستری شدن وی در آمریکا در به در به دنبال وی بودند تا او را هم مثل صیاد شیرازی ( فرمانده عملیات مرصاد) و لاجوردی (دادستان تهران در اوایل دهه 60) بکشند. از همین رو محل بستری شدن حجاریان چندین بار تغییر یافت و سرانجام معالجات وی ناتمام مانده و به ایران بازگردانده شد. این منبع موثق برایم گفت که حتی موسوی خوینی ها که در آن زمان دادستان کل کشور بوده است، از چند و چون ماجرا بی اطلاع است! من هم برای کسب اطمینان بیشتر، از سعید حجاریان در این باره پرسیدم. او تأکید کرد که لاجوردی و مؤتلفه در این قضیه دست نداشته و آقایان نیری، پورمحمدی و .. مسؤول این اعدام ها هستند.
البته هیچ عقل سلیمی باور نمی کند که این آقایان مغز متفکر این مسأله مهم باشند. آنها تنها مجری دستورات بوده اند. از برخورد حجاریان فهمیدم که او چیزهای زیادی درباره اعدام های 67 می داند و پنهان می کند.
زمان خاتمی هم برای اولین بار روزنامه آریا این موضوع را مطرح کرد که از سوی شخص خاتمی توقیف شد. خاتمی در زمان اعدام ها وزیر ارشاد و مسؤول تبلیغات جنگ بود. ولی هر چه هست اصولگرایان فعلی در آن زمان تنها مجری بوده اند و رهبری دستگاه قضایی و اطلاعاتی کشور در اختیار سران شاخص اصلاح طلب بوده است، مثل آقای موسوی اردبیلی که نفر اول دستگاه قضایی بود و آقای موسوی خوینی ها که دادستان کل بود و یا حجاریان و دوستانش که رهبری پشت پرده وزارت اطلاعات را بر عهده داشته اند. با این حال آنچه مسلم است هنوز معمای این واقعه حل نشده و نمی توان کسی را به راحتی متهم کرد.
دربارهء اعتراض آیت الله منتظری به این اعدام ها که اکبر گنجی همواره از آن به عنوان سند آزادگی ایشان نام می برد، باید بگویم که آیت الله منتظری تنها زمانی در برابر اعدام های بی رویه ایستاد که تیغ تیز این اعدام ها به گلوی نزدیکانشان رسید و افراد تندرو و مجرمی چون مهدی هاشمی (برادر داماد ایشان و مسؤول پیشین واحد برون مرزی سپاه) و امید نجف آبادی اعدام شدند. هنوز آگاهان منصف به یاد دارند که مهدی هاشمی و امید نجف آبادی چه تندروی های عجیب و بی رحمانه ای داشته اند؟! زمانی می توان صداقت آیت الله منتظری را پذیرفت که ایشان نسبت به اعدام های بی جساب و کتاب امید نجف آبادی (حاکم شرع اصفهان در اول انقلاب) و نیز ترورهای مهدی هاشمی اعلام موضع کنند و بیزاری جویند.
البته همه اینها دلیل نمی شود که شاگردان و جیره خواران سابق ایشان نسبت به مقام ایشان بی انصافی و بی احترامی کنند. واقعاً مایه تأسف است که افرادی چون دری نجف آبادی که آقای منتظری نقش پدری برای آنها داشته، امروز برای ایشان خط و نشان می کشند و خود را بی گناه جلوه می دهند. اگر آقای منتظری خطایی کرده رئیس دفتر سابق ایشان (آقای دری نجف آبادی) هم به همان اندازه باید پاسخگو باشد.
بر همه مسؤولین سابق و فعلی هم فرض است که برای همیشه به ابهامات این ماجرا پایان دهند و مسؤولیت اقدام خود را به عهده بگیرند و افکار عمومی را توجیه کنند. بدون شک آنها باید برای کاری به این وسعت و اهمیت، دلایلی محکمه پسند باید ارائه دهند. به گفته امام خمینی، مسؤولین موظف نیستند که همه دلایل اقدامات خود را علنی کنند، ولی باید به گونه ای عمل کنند که اگر قرار باشد به مردم توضیح پس بدهند، باید از عهده این کار برآیند. ضمناْ جلوگیری از حضور خانواده این اعدام شدگان در گورستان خاوران را اقدامی نادرست و ناشی از بی تدبیری می دانم.
برگرفته از وبلاگ نويسنده:
http://www.tourjan.blogfa.com/post-266.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |