لزوم اتحاد بر گرد «درد مشترک»
شهرام فریدونی
من درد مشترکم / مرا فرياد کن! (*)
با درود به تمام ایرانیان وطندوست
چند روزی است که اخبار مربوط به لایحهء جدید جمهوری اسلامی، موسوم به لايحهء خانواده، در مطبوعات درج می شود و همهء ما نیز کم و بیش از چند و چون این دسیسهء جدید با خبر شده ایم. اما متأسفانه این نیرنگ جدید ملایان آنچنان که باید از جانب نخبگان ایرانزمین مورد توجه قرار نگرفته و جوانب آن از يکسو و امکانات نخبگان، از سوی ديگر، بررسی نشده است. لذا اینجانب، بعد از مدتی صبر و انتظار، به خود اجازه دادم تا قلم را به دست گرفته در این رابطه آنچه را که مهم می دانم با هم میهنان عزیزم در ميان بگذارم.
نخست باید بگویم که، با توجه به طرز تفکر مدرن و روشنفکرانهء بسیاری از مردان و زنان شریف ایرانی، این دسیسهء جدید و ضد خانوادگی حاکمان واپسگرای حکومت اسلامی، نه تنها مصیبتی مختص به بانوان شریف ایرانی نخواهد بود، بلکه در صورت تصویب، دامنهء نکبت آن همهء ما ایرانیان و خانواده هامان را در بر خواهد گرفت و سایهء نکبت بار خود را بر زندگی تک تک ما ملت ایران خواهد افکند. لذا به نظر اینجانب هر شهروند ایرانزمین، فارغ از مرد بودن و یا زن بودن خود، نه تنها حق بلکه وظیفه دارد تا صدای اعتراض خود را بلند کرده، از مقام مادر، همسر، دختر و یا خواهر خویش، آن هم به گونه ای شایسته و آنگونه که در خور ملتی کهن نظیر ایرانیان است، دفاع نمایند.
علیرغم حکومت های استبدادی حاکم بر میهنمان در طی قرون گذشته، و بخصوص این 30 سال اخیر، ایرانیان شریف همواره به اینگونه قوانین وحشیانه و عقب مانده به چشم توهینی به کرامت انسانی خود نگاه کرده اند. ایرانیان بخوبی آگاهند که اهانت هایی که دین فروشان، هر روز، بنام قانون شرع و در جهت منافع دنیوی خودشان بر ملت ایران تحمیل روا می دارند، چیزی نیست مگر ادامهء راه اجداد غارتگر بیابانگردشان و هدفی هم ندارد بجز به زانو در آوردن این فرهنگ کهن.
جای بسیار تاسف است که اگرچه جهان آزاد اینگونه قوانین را توهینی به تمامی بشریت محسوب می کند اما، از بدی روزگار و قصور خودمان، امروز این ما ایرانیانیم که دائماً در معرض مستقیم اینگونه قوانین ضد بشری و اثرات آن قرار می گیریم، آن هم بدون آن که عکس العملی قابل ذکر از جانب جوامع بین المللی به یاریمان بشتابد.
در این میان، تلاش مداوم این تبهکاران دین فروش برای تحمیل اینگونه قوانین بدوی بر ایرانیان، لزوم هر چه بیشتر اهمیت دادن به، و نشان دادن عکس العمل مناسب ما، را به فرد فرد ما گوشزد می کند.
متأسفانه باید بگویم که در این سی سال حکومت این غارتگران، به هر مقداری که ایرانیان هزینه پرداخت کرده اند، الیت (نخبگان) سیاسی ایران بسیار بسیار کم کاری کرده اند. این عزیزان به جای بکار بردن ذره بین، آن هم در بعضی موارد، همیشه، همهء مسایل را با میکروسکوپ نگاه می کنند. این عزیزان، در طی این 30 سال، همواره با گذاردن رویدادها در زیر میکروسکوپ تحلیل خود، نه تنها فرصت های عزیز را سوزانده اند، بلکه پیوسته از کاهی کوهی و از مورچه ای اژدهایی دژم ساخته اند. به همین دلیل هم است که می بینیم امروز نخبگان ما از تحلیل مسایل ساده نیز بازمانده و عملاً دچار فلج مغزی شده اند.
بنده در اینجا اجازه می خواهم که دو نتیجهء احتمالی این حیلهء جدید ملایان را بصورتی خیلی ساده و بدون استفاده از میکروسکوپ، در پیش چشم خوانندگان اين سطور ترسیم کنم.
سناریوی اول: ملایان حرف خود را به کرسی می نشانند و لایحه را تصویب می کنند
در این صورت، شکست ایرانیان بر سر این موضوع، نه نها مهر تأییدی برسیاست های ضد ایرانی و ضد بشری حاکمان فرصت طلب خواهد زد، بلکه این شکست ضمانت دیگری خواهد شد برای موفقیت آمیز بودن دیگر نیرنگ های ایشان در آینده ای بسیار بسیار سیاه تر از امروز.
در اینجا لازم می بینم که برای تحلیلگران میکروسکوپ به دست مان، یادآوری کنم که این سوداگران دین، هرگز و هرگز پشت هیچ چراغ سبزی نخواهند ایستاد. این دژخیمان، به شهادت عملکرد 30 سال گذشتهء خویش، هرگز از هیچ فرصتی در جهت خار کردن این کشور و مردمش غافل نشده اند، که این شکست دومی برای آنها بشود. مردم ایران امروز مایوسانه امیدوارند که نخبگان ما لااقل اینقدر را فهمیده باشند و در موردش کاری بکنند.
بنده مایل نیستم که در اینجا در مورد فردا قلم فرسایی کنم، فقط ازشما خوانندهء گرامی می خواهم که چشمانتان را برای لحظه ای ببندید و فردای ملت ایران را تجسم کنید. ملتی که آزاد شده اما دولت منتخب اش علاوه بر هزاران بدبختی و نکبت بجا مانده از حکومت ملایان (از قبیل امنیت، رفاه، آموزش، اقتصاد و...) درگیر حل مشکلات برخاسته از این لایحه هم شده است ـ مشکلاتی نظیر نحوهء ادامهء زندگی در خانواده های چند همسره، طلاق در این چنین خانواده هایی، مسئله کفالت، تقسیم ارث و کدورت های برخواسته از آن و ... و حل همهء اینها، آن هم به طریقی منصفانه و نه با متدهای آخوندی.
آری، اجازه می خواهم که ادامهء این قسمت داستان را به قوهء تخیل جامعه شناسان و بخصوص نخبگان شریف ایرانزمین بگذارم تا قبل از خواب امشب خود قدری به تأثیرات یک چنین شکستی و مسئولیت خودشان در این میان فکر کنند.
سناریوی بالا، که البته بارها و بارها هم تجربه شده، لزوم عکس العمل شایستهء تمامی اقشار ایرانی را به هوشیاران یاد آوری می کند؛ عکس العملی آن چنان که از ملتی کهن انتطار می رود؛ عکس العملی یکپارچه و متحد برای دفاع و پشتیبانی از بانوان مان. امروز زمان آن فرا رسیده که دیگر هیچ استادی و یا معلمی دانشجوی خود را تنها نگذارد. امروز بر کارگران این سرزمین است که از معلمانمان دفاع کنند و در کنار آنان باشند. مردانمان، مردانگی نشان داده و بانوانمان را تنها نگذارند. چرا که این موضوع دردی است مشترک.
اما اگر این مسئله را از زاویهء دیگری بنگریم و اگر برای لحظه ای این عینک سیاه بدبینی و خودبینی خويش را به کناری بگذاریم، می بینیم که این نقشهء پلید، با وجود نحسی خود، می تواند فرصتی طلایی را برای تمام گروه ها و احزاب ایرانی پدید بیاورد. فرصتی تا شاید نخبگان ما نيز دست به کاری بزنند و از خود اعادهء حیثیتی بکنند؛ تا جوهرهء واقعی خود را نه تنها به همه بلکه ای نبار به خودشان هم نشان بدهند.
هوشیاری حکم می کند که نخبگان ما ببیند که این نقشهء جدید و شوم حاکمان، خواسته و یا نا خواسته، آزمونی خواهد بود تا احزاب و سازمان های ایرانی به خود و به همگان نشان دهند که وجودشان به چه کار می آید و امروز به چه دردی می خورند.
همچنین بر بخش با شرف نیروی انتظامی ایران است تا، بعنوان عضوی از بدنهء جامعهء متمدن ایرانی و با سرپیچی زدن به خشونت، شرافت انسانی و اصالت ایرانی خود را به نمایش بگذارند و در نجات آیندهء خود و بخصوص فرزندان خود سهم خویش را به نحو احسنت ایفا نمایند.
امروز، در آستانهء این حملهء وحشیانه به مدنیت ایرانیان، نخبگان میهن پرست فرصتی جدید یافته اند تا با نشان دادن درایت خود، این حمله را تبدیل به نقطهء مشترکی برای اتحاد ایرانیان کرده از آن بعنوان دردی مشترک استفاده کند؛ درد مشترکی که درد تمامی ایرانیان است. درد مشترکی که قابلیت آن را دارد تا تمامی ایرانیان را، صرف نظر از تعلقات حزبی، صنفی، گروهی، جنسی و غیره، به زیر یک چتر واحد گردهم آورد و کلیهء آحاد این ملت شریف را بر علیه این بیدادگران، در صفی منسجم و متحد در کنار یکدیگر قراربدهد.
هموطنان گرامی، فرصتی اینچنین، هر روز دست نمی دهد! لاجرم شایسته است تا نخبگان وطنپرست از آن بصورتی هوشمندانه و شایسته استفاده کنند. آری، نخبگان ما باید آگاه باشند که امروز و در آستانه تولد شوم این قانون ضد بشری، بدترین کاری که می توانند بکنند این است که بجای عرض وجودی در خور، باردیگر دست بروی دست بگذارند و از دست رفتن فرصتی دیگر را نظاره کنند.
سناریوی دوم: ایرانیان شکست سنگینی به ملایان داده و از تصویب لایحهء ننگین و ضد خانوادهء جمهوری اسلامی جلوگیری می کنند.
واضح است که پیروزی ایرانیان در عقب راندن این اهریمنان، دلگرمی بزرگی برای این مردم رنج کشیده خواهد بود؛ آن دلگرمی که یکایک ما ایرانیان، بعد از 30 سال خاری و خفت، سخت بدان نیازمندیم.
آری، يک چنین پیروزی نقطهء عطفی و آغازی خواهد بود برای آینده ای روشن برای تمام ایرانیان؛ آینده ای که خرد و منطق بر سرنوشت ایرانیان حاکم است و نه منافع مال اندیشان دین فروش.
حال شایسته است تا درآستانه این آزمون خطیر و در راستای تصمیم گیری بهتر، مروری کوتاه هم داشته باشیم بر روحيه، ذات و عملکرد دشمن مشترکمان.
اگر به اسناد منتشره از جانب انگلیس، آمریکا و یا ساواک نیم نگاهی بیاندازیم، می بینیم که همهء این اسناد از همکاری این قوم دين فروش با قدرتمندان و زورگویان حاکی اند؛ خواه خودی و خواه بیگانه.
به شهادت سربازان دلیر ایرانی، که در جبهه های ایران جنگیده اند، حضور این قوم دین فروش در جبهه های جنگ، هرگز بیشتر از حضور امام ته چاهشان نبوده است. (شکاکان لطفا قطعه شهدا را ببینند).
و به ادعای اینجانب، این دون صفتان هرگز در طی زیست ننگین خود در مقابل هیچ خطری نایستاده اند و هرگز هم نخواهند ایستاد. این قوم در طی حیات ننگین خود همواره بمانند پارازیتی از خون دیگران تغذیه کرده و طبیعت و خوی زالو صفتی پیدا کرده است. دیروز روضه می خواندند و گدایی می کردند، امروزکه زورشان می رسد، می کشند و باج می گیرند.
از خصیصهء دیگر این قوم می توان این نکته را نام برد که این قوم، در طی تاریخ وجودی خودش، همواره جانب زورگویان را گرفته و تنها با قلدران معاشرت کرده است. در هر نقطه ای از دنیا که گردن کلفتی یافت شده، این شیادان، مانند مگسانی گرد شیرینی به دور او جمع شده اند و خون مردم آنجا را مکیده اند. حال خواه این کشور مصر بوده خواه سودان. خواه پاکستان، خواه عربستان. منطق این موجودات هم منطق جهل است و زبان ایشان نیز زبان زور. اینان یا زور می گویند و یا زور می شنوند. پس منطقی است که بگوییم که این موجودات هرگز و هرگز گریبان ما ایرانیان را رها نخواهند کرد، مگراینکه ما از خود غیرتی نشان داده آنان را مجبو ربه این کار بکنیم. با استناد به رفتارگذشته و حال ملایان، چه در قبل از به قدرت رسیدنشان و چه پس از آن، می شود ادعا کرد که این حضرات تا جایی مایه می گذارند که از جیب خودشان نباشد. یعنی تا جایی که سنبه شان پر زور باشد و زورشان بچربد.
همچنین، پایه های فکری و تعلیماتی این قوم هم هرگز منجر به فضیلتی نظیر تهور، شجاعت، غیرت، صلابت و خصوصیاتی از این دست نبوده است که امروز دلیلی برای نگرانی ما بشود. بنیان فکری اینان همواره وسیله ای بوده جهت توجیه جرایم شنیع و جنایت وقیح ایشان. دروغگویی (تقیه)، قتل (جهاد)، تجاوز (صیغهء اطفال 9 ساله) ، شکنجه (قصاص) و سرقت (غنیمت) و... هم دلیل اثبات این نظریه است.
بنده امیدوارم که نخبگان ما واقف باشند که ایستادگی در مقابل ملتی متحد، مستلزم دارا بودن جوهره ای قوی است؛ جوهره ای نظیر آنچه که حتی در حضور بعضی از مستبدان نظیر ژنرال کاسترو یافت می شده. این حضرات، در طی تاریخ زیست شان و بخاطر نان بیعاری و مفتی که تا بحال خورده اند، آنچنان از غیرت و تهور خالی شده اند که نه به اصلی پایبندند و نه به پرینسیپی. از این جهت محال است که قومی این چنین زبون و خار، جسارت ایستادن در مقابل مردم متحدی را به خود راه بدهد. هنر این قوم در تنها گیر آوردن گروه ها و افراد است و بس؛ و یا در سرکوب پانصد دانشجوی قلم به دست، توسط ده هزارچاقوکش بسیجی. اینان اگر تنها گیرت بیاورند پوستت را می کنند.
به ادعای اینجانب، لازمهء شجاعت، داشتن پرینسیپ است. چنین قوم راحت طلبی که به هیچ اصلی پایبند نیست، هرگز تاب نبرد با صفوف بهم پیوستهء ایرانیان را نخواهد داشت.پس عقل هر عاقلی به او می گوید که از تنها ماندن در مقابل ملایان باید حذر کرد و ترسید ـ نه از اتحاد و همکاری با یکدیگر، خاصه بر سر یک چنین درد و مخرج مشترکی که امروز پدیدار شده است.
در پایان لازم می دانم که، از ديد خودم، انتظار دیگر ملت ایران را برای متفکران، نخبگان شریف و میهن پرست ایرانزمین بازگو کنم. بنظر من، امروز انتظار هر ایرانی آن است که نخبگان این مرز و بوم، از فرصت ایجاد شده نهایت استفاده را کرده، کفایت و درایت خود را در این آزمون بگونه ای شایسته به نمایش بگذارند. شایسته است تا امروز نخبگان ایرانمان اختلافات سلیقه ای را، ولو برای کوتاه مدتی، به کنار گذاشته، بصورتی منظم و آنگونه که در خور نخبگان شریف، دموکرات و هوشمند این مرز و بوم است عمل کنند.
هموطن، اینک فرصتی دست داده و آزمونی پیش آمده. آزمونی چنین تعیین کننده آمادگی و هوشمندی خاص خود را طلب می کند! فرصت پیش رو ایجاب می کند تا نخبگان عزیز ما از خود همت، منطق و روحيهء دموکراتيک نشان دهند. ایرانیان را شریک و یار خود بدانند و منافع ایران و ایرانیان را بر همه چیز مقدم بدارند؛ چیزی را از مردم پنهان نکنند و با مردم خود در تماس باشد؛ به مردم مراجعه کنند و قدم به قدم ملت را در جریان موضوعات قرار دهند. آری، تنها با نشان دادن درایت و لیاقت است که می توانیم مطمئن باشیم که وظیفهء خود را انجام داده ایم.
و در این صورت است که می توانیم مطمین باشيم که مردم شریف ایران به دور رهبران لایق خود گرد خواهند آمد و تقدیر خود را بدست خود خواهند گرفت.
با آرزوی روسپیدی در آزمون پیش رو و سربلندی و سر افرازی برای ایران و ایرانی
اسلو ـ جمعه 15 اوت 2008 - 25 مرداد 1387
(*) احمد شاملو
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |