بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

شهريور   1387 ـ   اوت  2008  

 

چرا می خواهیم سازمان دينکاران، این موجود در حال احتضار، را نجات دهیم؟

ع.  وزیری

 

جناب آقای دکتر اسماعیل نوری علاء

با سلام و عرض ادب.

بحث جالب و نوئی را در شب 31 مرداد 1387 در تلويزيون صدای آمريکا مطرح فرمودید.(*) خلاصهء نظریات شما، طبق آنچه که در برنامه مذکور فرمودید، آن است که «فرصتی تاریخی را که در دوره صفویه فراهم گشته بود و دینکاران (وام گرفته شده از خود شما؛ معادل روحانیون ، آخوند ها و یا ملایان) صاحب سازمانی متمرکز شده بودند، که در رأس آن از طرف دولت فردی با عنوان ملاباشی قرار داشت، نادرشاه از دست داد ودوباره آنها را پراکنده کرد و در نتیجه دینکاران را از کنترل خارج نمود».

مجری برنامه برای جا افتادن بحث از تمثیل گلهء پراکنده و گلهء یکجا و یا گروه چریکی و لشکر منظم استفاده کرد و از کنترل ناپذیری اولی و کنترل پذیری دومی سخن به میان آورد. و نتیجهء اصلی بحث آن بود که «اکنون که بار دیگر چنین فرصتی فراهم شده و دینکاران، به دست خود، خود را متمرکز نموده اند، ما نباید پس از انتقال قدرت از دینکاران و برچیده شدن بساط حکومت مذهبی، اشتباه نادر را تکرار کنیم و سازمان دینکاران را از هم بپاشیم».

این بحث برای من تازگی داشت و از شنیدن آن سؤالاتی در ذهن من شکل گرفت که پس از ذکر مقدمه ای به عرض خواهد رسید.  

من، پیش از شنیدن سخنان شما، همیشه فکر می کردم که، به دنبال «از تخت افتادن آخوندها» در ایران، باید کاری کرد تا دخالت آنها در امور مردم - حتی دربرخی امور اجتماعی که به مثابه تیول دینکاران در آمده است، مانند ازدواج و طلاق، مراسم کفن و دفن و عزاداری، مراسم زیارتی و... – به حداقل برسد یا کاملاً متوقف گردد و این وظایف به سازمان های مدنی مانند شهرداری ها و یا سازمان های جدیدی که می تواند برای ادارهء این امور به وجود بیاید سپرده شود. این به معنی تضعیف کارکرد سازمان دینکاران و در نتیجه، انحلال تدریجی آن درعمل خواهد بود. زیرا وقتی سازمانی کارکردی نداشته باشد علت وجودی خود را هم از دست خواهد داد.

این درست در مقابل نظرات ابراز شده توسط جنابعالی است . لازم به ذکر است که در اینجا به هیچ وجه صحبت روش نیست و من به شخصه و به تأسی از خیلی از اندیشمندان و بزرگان معاصر خودمان  طرفدار روش های خشونت آمیز در مقابله با دینکاران نیستم و این روش ها را نه تنها غیر انسانی و غیر اخلاقی تلقی می کنم بلکه آنها را غیر ضروی، غیر مفید و غیر اقتصادی نیز می دانم و روش نلسون ماندلا «ببخش ولی فراموش نکن» را می پسندم و به کلمه «فراموش نکن» تأکید می گذارم چون ما حافظه تاریخی ضعیفی داریم.   

البته در غرب، پس از رنسانس، مسیر طی شده متفاوت بود و هم اکنون کلیسا برخی از وظایف سابق خودرا حفظ نموده است. در کشور ما نیز به دلیل وجود طیفی از بی سوادها و کم سواد ها، و حتی تحصیل کرده های مذهبی، شاید انحلال سریع و کامل دینکاران به عنوان یک قشر میسر نباشد اما از بین رفتن آهسته آن ممکن خواهد بود.

 

سؤالات بخش اول  : در قابل کنترل تر بودن یک گله گوسفند متمرکز نسبت به گله پراکنده شکی نیست. مشکل اینجاست که دینکاران نه تنها گوسفند نیستند بلکه خود، گوسفند پرورند و به قول همان ها، این قیاس مع الفارقی است. آنها با شگرد های عوامفریبانه و عامیانه به خوبی می توانند توده عوام را چوپان وار هدایت کنند. بنابر این، تمرکز و سازمان یافتگی آنها یک تیغ دو لبه است و ممکن است قابلیت کنترل شدن دینکاران را در شرایط صلح یا آتش بس آنها با دولت تا حدودی تأمین نماید اما در صورت بروز تضاد منافع و اصطکاک و مخالفت با حکومت – که کاملاً محتمل است - از قدرت زیادی برخوردار خواهند بود و حکومت در حکومت تشکیل خواهند داد. به این دلیل ساده که تشکیلات متمرکز دینکاران، مانند هر تشکیلات سازمان یافته دیگری، نیروی اعضاء را هم سو کرده و هم افزائی (synergy) ایجادخواهد کرد.

 در طرح یا تحلیل شما برای مقابله با این دغدغه و مشکل قوی ترشدن دینکاران متمرکز چه راه حلی ارائه می شود؟ البته قاعدتاً شما یک سازمان وابسته و غیر مستقل مثل آن چه که در کشور های کمونیستی وجود داشت ویا هنوز هم درکشوری مثل چین و اینجا و آنجا وجود دارد مد نظرتان نیست زیرا در صورت وجود وابستگی عریان جریان مذهبی به دولت احتمالاً مردم مذهبی بخصوص به دلیل مخالفت های سیاسی  که نا گزیر وجود خواهد داشت از آن سازمان دنباله روی نخواهند نمود و اگرآزادی داشته باشند سازمانهای مذهبی موازی دیگری ایجاد خواهند نمود وگرنه به سازمان های غیر رسمی و زیر زمینی و نیمه زیرزمینی دینکاران روی خواهند آورد. و اگر شما به استقلال سازمان متمرکز دینکاران احترام خواهید گذاشت، چگونه خواهید توانست آن را کنترل کنید؟ بویژه اینکه آنها از منابع مالی مستقل از دولت(خمس و زکات و نذورات) برخوردار خواهند بود و بعید است دولت بتواند مردم را به پرداخت خمس و زکات به سازمانی دولتی مثل اوقاف واداریا تشویق کند. زیرا که دراین حالت ، این کار در نظر مردم جنبه مذهبی خودرا از دست داده و بیشتر جنبه مالیات دهی پیدا خواهد کرد.

به نظر می رسد با دست یافتن دینکاران به حکومت، درست برخلاف نظر جنابعالی، آنها به دست خود فرصتی تاریخی در اختیار ایرانیان قرار داده اند تا سازمان دینکاران بالکل منحل شود ودر صورت وقوع چنین امری این هم طنزدیگری از تاریخ خواهد بود! من نمی توانم در این رابطه حکم قطعی بدهم  اما احساس می کنم طرح افکاری نظیر آنچه که شما مطرح می فرمائید می تواند در این فرآیند تاریخی سستی و تزلزل ایجاد نماید. البته این بحث به هر حال  فایده بزرگی هم خواهد داشت و آن دامن زدن به این چالش که برای سرنوشت سازمان دینکاران در دوره بعد از حکومت اسلامی باید استراتژی و برنامه داشت و امور را به دست حوادث و قضا وقدر نسپرد.

سؤالات بخش دوم  : چرا فکر می کنید ملت ایران باید همان مسیر غرب را طی کند؟ سیر حوادث در آنجا از قرن ها پیش شروع شد و در آن موقع امکانات اطلاع رسانی فعلی، تئوریهای مدرن غیر دینی و سکولار همچون امروز، و گزینه ها (Alternatives) و توانمندی های مدیریتی و مدنی عصر حاضر وجود نداشت.

اگر بخواهیم این موضوع را با مثالی تاریخی روشن کنیم می توانیم به جنبش ضد استبداد انگلستان اشاره کنیم که زودتر شروع شد و به شکل مشروطیت مطرح گردید وتغییرات با حفظ سلطنت همراه شد، اما در فرانسه با طرح نظریات مدرن روسو ، ولتر وسایر اندیشمندان پیشرو، طومار سلطنت در هم پیچیده شد.

ضمناً نباید فراموش کنیم که به جز فرقه های کوچک و پراکنده ای که در گذشته نظریاتی شبیه ولایت فقیه داشته اند و ازحکومت کشیش ها دفاع می کردند و هم اکنون نسلشان منقرض شده است ، در میان مسیحیت کسی هواخواه تشکیل حکومت نیست و نبوده است. حتی در اوج خفقان مذهبی قرون وسطی، کلیسا اساساً قدرت قضائی در اختیارش بود و نه کل حکومت.

اصولاً اسلام تنها دینی است که پیغمبر آن 23 سال به طور تاریخی و نه اسطوره ای و افسانه ای حکومت کرد و این، مسلمانان بویژه شیعیان را نسبت به کسب قدرت سیاسی غلغلک می دهد. بنابراین به این تفاوت هم باید حساسیت نشان داد و عیناً نسخه غرب را برای ایران نپیچید. آیا در تحلیل شما به  ویژگیهای حکومت طلبی دینکاران مسلمان توجه شده است و برای رودر روئی با آن برنامه ای پیشنهاد می شود؟ 

چرا ایران نتواند جامعه کاملاً مدنی و بدون دینکاران را تجربه کند؟ و خود الگوئی برای دیگر کشورها گردد؟ این به معنای از بین رفتن یا از بین بردن دین نیست. دین نمی تواند به سرعت از بین برود. چرا که به قول مارکس بعضی پدیده ها باید با مرگ طبیعی بمیرند و دین یکی از اینهاست و ما نمی توانیم و نباید تلاش کنیم که آن را به زور از بین ببریم. البته فعالیت عقیدتی مسالمت آمیز و بدون تعارف و صریح برای سرعت بخشیدن به این روند از نظر اینجانب نه تنها اشکالی ندارد بلکه برای جلوگیری از تکرار فاجعه حکومت اسلامیِ دیگریِِِِ ضروری است. آقای احمد کسروی مبارزه قلمی شجاعانه ای را در برخی از حوزه های دینی پیش برد و جان خودرا در این راه گذاشت. دانشمندان ومحققان معاصر ما از جمله آقای دکتر شجاع الذین صفا هم کارهای قابل تحسینی در این رابطه کرده اند که به همت دیگران باید این نهضت ادامه پیدا کند.

بر گردیم به سؤال بالا و امکان تأسیس جامعه مدنی و غیر دینی و یا حتی دینی اما بدون دینکاران؛ جالب است که این تجربه هم اکنون در کشور خودمان در میان پیروان بهائیت در حال پیاده شدن است. آنها فاقد سازمانی به نام دینکاران هستند و احکام دینی شان را سینه به سینه و از طریق آموزش های خانوادگی  و سازمان های مدنی و غیر دولتی (NGO ها) مانند محافل و مجامع منتقل می کنند. فکر نکنید در دورهء حکومت اسلامی به دلیل فشارها و تضییقات حکومتی این اتفاق افتاده است، از دوره پهلوی نیز چنین بوده است. تنها تفاوتی که بگیر و ببندها و محدودیت ها ایجاد نموده است آن است که اکنون کارها یواشکی و با احتیاط و غیر رسمی انجام می گردد.

چرا نباید تجربه بهائیت را در خصوص دین بدون دینکاران مطالعه و تئوریزه کنیم؟ من یکبار به شوخی به دوستی که بهائی هست گفتم ما برای هر صد نفر یک نفرملا داریم ولی شما همه تان ملا هستید! این موضوع در عین حال که شوخی بود حقیقتی در آن هست و آن اینکه بدون نیاز به سازمان عریض و طویل دینکاران ، هر کسی در حد مورد نیاز خود به احکام آشنا است وبه نوبه خود دانسته های خودرا در اختیار تازه واردان می گذارد.

 

جمع بندی:

چه من و امثال من خوشمان بیاید و چه نیاید حتماً کسان زیادی وجود دارند و خواهند داشت که به دینداری علاقمند باشند. آنها باید اطمینان داشته باشد که در جامعه آزاد، دیندار هم آزاد خواهد بود به هر نحوی که مایل است مناسک خود را به جا بیاورد . بنابر این، بحث برداشتن یک خفقان و گذاشتن خفقانی دیگر نیست بلکه موضوع انحلال و اضمحلال سازمان دینکاران به عنوان قشری که همیشه در مقابل تاریخ ترمز بوده است  مطرح می باشد.

همچنین باید دوباره تأکید شود که از بین بردن دینکاران نه به معنای از دم تیغ گذراندن دینکاران بلکه خلع آنها از نمایندگی خود خوانده خدا و دین و از بین بردن شغل دینکاری( یا روحانیت) و سپردن آن وظایف به خود مردم دیندار و سازمان های مدنی و، در عین حال، باز گرداندن دینکاران به  آغوش اجتماع مولد، غیر طفیلی و این دنیائی است. در اینصورت دینداران متوجه خواهند شد که دینداری متکی به خود بمراتب ساده تر و فوق العاده اقناع کننده تر و ارضاکننده تر خواهد بود. زیرا دینکاران با دامن زدن عمدی بر پیچیدگی دین، و سخت و مشکل جلوه دادن آئین دینداری همیشه کوشیده اند از این طریق تخصص خود را به رخ مردم بکشند و دینداران را به خویش وابسته نمایند و تقلید یا اطاعت کورکورانه از دینکار را دامن بزنند . تو گوئی بدون آنها دین و دینداری وجود نخواهد داشت.  

من در اینجا با توجه به مواردی که گفته شد و در زیر یکبار دیگرتیتروار بیان خواهد شد دغدغه ها و تردید های خود را با آقای دکتر نوری علاء در میان گذاشتم. بدیهی است حاصل تحقیقات استاد عزیز اعتبار خود را دارد و هدف از پیش کشیدن این مطالب صرفاً تلاش برای روشن شدن گوشه های تاریک بحث است.  

- دین اسلام و دینکاران مسلمان به طور تاریخی سابقه و داعیه حکومت طلبی دارند.

- کنترل دینکاران متمرکز به دلیل استقلال مالی مشکل می نماید.

- درست است که کنترل دینکاران پراکنده مشکلتر است اما از قدرت و خطر خرد کننده دینکاران متمرکز هم نباید غافل شد.

- با بی اعتبار شدن دینکاران در قدرت، شرایط برای ایجاد جامعه بدون دینکاران فراهم شده است. چرا می خواهیم این موجود در حال احتضار را نجات دهیم؟

- مسیر ایران به چندین دلیل، از جمله شرایط تاریخی و امکانات عصر حاضر، با مسیر غرب متفاوت است. پس ما باید راه ویژه خودمان را بپیمائیم.

- به تجربهء بهائیت در داشتن دین بدون دینکاران باید بها داد!

- اگراز زاویه دید دینداران نگاه کنیم، دینداری آزاد و متکی به خود و غیر تقلیدی بمراتب راضی کننده تر و معنوی تر خواهد بود.

با سپاس فراوان

 

(*) نيز رجوع کنيد به اين مقاله از نوری علا و واکنش هائی که برانگيخته است:

http://www.newsecularism.com/Nooriala/071108-Religious-organizations.htm

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630