گزارشی از وضع زندانیان سیاسی
حشمت الله طبرزدی
1- احمد قصابان، مجید توکلی، احسان منصوری، بهاره هدایت و محمد هاشمی آزاد شدند. این خبر بسیار خوشی بود. به ویژه دربارهء سه دانشجوی امیر کبیر که هزینهء بسیار سنگینی پرداخت کردند. جا دارد این آزادی را به همگان به ویژه دانشجویان شاد باش بگوییم. به هر حال شهریور و بازگشایی دانشگاه هاست و رژیم دریافته است با این وضعیت آشفته ای که برای دانشجویان به وجود آورده نمی تواند به استقبال مهر برود. به همین دلیل و برای تلطیف فضای پلیسی ناشی از عملکرد خودش، مجبور گردید این 5 دانشجو را آزاد کند.
2- دانشجویان زنجانی، به ویژه قربانیان تجاوز، هنوز در بند هستند. بنابراین، رژیم در تداوم اقدامات ضد حقوق بشری اش، یک دانشگاه را به گروگان گرفته است تا از شدت گناه نور چشمی اش یعنی دکتر مددی بکاهد. این رژیم بارها و بارها اثبات کرده است که اهل خشونت و انتقام گیری است. فلسفهء اعتقادی اش بر پایه ی انتقام گیری جاهلانه است.
3- بهروز جاوید تهرانی، امیر حشمت ساران و ارژنگ داوودی از زندانیان سیاسی قدیمی، در مخوفگاه رجایی شهر می پوسند. انگار در عرف سیاسی - اجتماعی ما معمول است هر زندانی که مدت بیشتری در زندان ماند کمتر از او سخن گفته شود.
4- اوسانلو به جرم تشکیل سندیکا و دفاع قانونی از کارگران شرکت واحد به 5 سال حبس محکوم شده و من خود در بهداری زندان، شاهد آشفتگی وضعیت جسمی اش بودم.
5- سعید درخشندی و ابوالفضل جهاندار، به جرم طرفداری از مبارزات مسالمت آمیز برای دموکراسی، هرکدام به 3 سال حبس محکوم شدند. این دو دانش آموخته، بیش از 2 سال از حبس خود را گذرانده اند ولی حتی از حق مرخصی محروم اند چه رسد که از آزادی مشروط که حق قانونی آن هاست استفاده کنند.
6- محمد حسین فلاحیه، از هموطنان خوزستانی ما، به دلیل روزنامه نویسی و فعالیت مدنی به ویژه در دفاع از حقوق هموطنان عرب زبان خوزستانی به 3 سال حبس محکوم شد که بیش از 2 سال از آن را گذرانده است. این روزنامه نگار فرهیخته، اخیرا درخواست آزادی مشروط کرده است. اما آقای بزرگ نیا، رییس بند 350 که من خود از نزدیک از رفتارش آگاه هستم، از فلاحیه خواسته است تا توبه نامه امضا کند و به همین دلیل از اجرای خواسته ی قانونی اش جلوگیری می کند.
7- مهرداد لهراسبی، از بازماندگان 18 تیر1378، بار دیگر و به بهانه ی واهی بازداشت و راهی زندان شد. او را به بند 350 منتقل کردند. اما به دلیل این که مسئولین زندان به ویژه آقای بزرگ نیا رییس بند 350 قواعد خشک نظامی برای آمارگیری و ورزش اجباری زندانیان وضع نموده و مهرداد زیر بار این زورگویی آشکار نرفته، ابتدا برای چند روز او را به بند 240 و سپس به بند 8 تبعید کرده است.
8- آقای کبودوند به جرم فعالیت مدنی و حقوق بشری برای مردم کردستان به 11 سال زندان محکوم شده و در بند 8 زندان اوین در سلول های 20 نفره و در شرایط طاقت فرسا، تحمل کیفر می کند. این در شرایطی است که خانوادهء او به لحاظ اقتصادی در شرایط بسیار سخت به سر می برد و او سه فرزند دارد که به دلیل وضعیت خاص، می بایست خودش در کنار آن ها باشد.
9- آقای عباس خرسندی صرفاً و صرفاً به جرم تشکیل حزب، که یک حق قانونی است، به 8 سال حبس محکوم شده و این حکم در تجدید نظر تایید گردید. هیچ کس نمی پرسد پس این قانون اساسی که رژیم هرگاه بخواهد از آن برای سلب حقوق مردم سوء استفاده کند، آن را چون وحی منزل می داند، چه ارزش عملی دارد که یک شهروند برای تشکل حزب می بایست 8سال حبس تحمل کند؟!
10- حمیدرضا محمدی بیش از 3 سال است که تحمل حبس می کند. در حالی که 3 سال دیگر از حبس او باقی مانده بود، 5سال دیگر بر حبس اش افزودند. انگار صدور احکام سنگین برای شهروندان، اقدامی لذت آور برای مقامات جمهوری اسلامی است. یا مثلاً از طریق حبس و اعدام می توان برای همیشه بر اریکهء قدرت تکیه زد.
11- خانم ها عبدی، صفار زاده و بایزیدی به جرم فعالیت های مدنی به حبس های سنگین در تبعید محکوم گردیده و تازه در زندان نیز دست از سر آن ها بر نمی دارند. گویی دفاع از حق زن گناه نابخشودنی است که مرتکبین می بایست تاوان سنگینی برای آن بدهند.
12- ظهور نبوی، اصلانی، میثاق یزدان نژاد، منصوری، دو برادر بنا زاده و کهن دل، صرفاً به جرم شرکت در تجمع خاوران یا قلم زنی در نشریه ای به نام سرزمین آریایی، به حبس های سنگین متهم شده و از کلیهء حقوق قانونی محروم اند. هاشم شاهین نیا نیز یکی دیگر از کسانی است که به جرم شرکت در مراسم سخنرانی به حبس محکوم شده است. من خود، همگی این افراد را در زندان دیده ام و همگی از مبارزهء مسالمت آمیز حرف می زنند. ولی انگار رژیم تمایل دارد، گروه ها به مبارزهء مسلحانه رو بیاورند تا او راحت تر آن ها را سرکوب کند.
13- احمد دانش پذیر، با بیش از 60 سال سن، بیش از 6-5 ماه است که در بازداشت موقت به سر می برد و این در حالی است که او از درد پا رنج میبرد و جرمی جز وبلاگ نویسی و تحلیل مسایل روز ندارد. قاضی پرونده اش، آقای صلواتی، یک بار دیگر و به بهانه ی واهی رسیدگی به پرونده ای او را عقب انداخت تا همچنان این شهروند مظلوم در بند 8 زندان اوین و در سلول های بیش از 20 نفره، کف خواب باشد و زندگی در جهنم را تجربه نماید.
14- رژیم در سال اخیر احکام اعدام زیادی برای مخالفین سیاسی در بلوچستان و کردستان صادر کرده است و این در حالی است که گروهی را به صورت دسته جمعی و تحت عنوان مجعول و غیر حقوقی اراذل و اوباش به دار کشید. هیچ کس از اتهامات این افراد و نحوه ی رسیدگی به آن، اطلاعی ندارد. برای این که مطابق 30 سال گذشته همه چیز در خفا و دور از چشم ناظران و خبرنگاران صورت می گیرد. اعدام ـ این غیر انسانی ترین اقدام ـ جزو شیرین ترین کارها برای روحانیون رئوف و اسلامی است!
15- مهدی شاندیز فراهانی، یکی از مبارزین سیاسی و فعالین کارگری نزدیک 3 ماه است که به جرم جمع آوری امضا برای آزادی زندانیان کارگری، در زندان اوین به سر می برد.
16- آقای عماد الدین باقی، فعال مدنی که از بیماری رنج می برد،مدت هاست که در زندان است و اخیرا از بند 350 به مکان نا معلومی انتقال داده شده است.
17- آقای خسرو کرد پور، یک فعال سیاسی کرد، اخیرا از خانهء خود ربوده شده و تحت بازداشت نیروهای امنیتی قرار گرفته است.
18- آقای بنی طرف، از روزنامه نگاران خوزستانی، اخیراً و صرفاً به جرم دفاع مدنی از حقوق قانونی عرب زبانان خوزستانی به 5 سال حبس محکوم گردیده است.
***
اگر بخواهم این گزارش را ادامه دهم، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. و این گزارش ها برگرفته از مشاهدات خود یا با استفاده از منابع موثق و مکرر تهیه شده است.
می خواهم تاکید کنم که در شرایط فعلی که رژیم جمهوری اسلامی به دلیل عملکرد 30 ساله اش زیر فشار سازمان های بین المللی و کشور های غربی قرار گرفته، این فشار را به دو گروه منتقل می کند. گروه اول اکثریت ملت ایران است، یعنی جمعیتی بالغ بر 90 درصد کل مردم ایران که به لحاظ اقتصادی به شدت در فشار هستند. رژیم از این که مردم زیر بار گرانی و تورم له شوند هیچ ابایی ندارد. برای این که این اکثریت هیچ تریبون یا نماینده ای ندارد که از آن در مقابل فشار های رژیم دفاع موثر بکنند.
گروه دیگری که به شدت زیر فشار قرار گرفته اند، فعالان مدنی و مبارزان سیاسی هستند. زیرا آزادی های سیاسی - اجتماعی و موازین مربوط به حقوق اساسی ملت، همان پاشنه آشیل یا چشم اسفنديار رژیم نیز هست. رژیم به خوبی می داند که اگر هر روز شرایط را بر مخالفین سیاسی سخت تر نکند، نخواهد توانست در مقابل سیل بنیان بر انداز این نیروی پیشرو مقاومت کند. به همین دلیل است که هرچه شرایط بین المللی برای رژیم وخیم تر می شود، او فشار مضاعفی بر دو گروه بالا، به ویژه گروه دوم، وارد می سازد.
در چنین شرایطی، مفاهیم عادی مربوط به حقوق بشر، بیان گر وضعیت این گروه ها نخواهد بود. باید این مفاهیم گسترش معنایی پیدا کرده یا به جای استفاده از گفتمان حقوق بشر گفتمان معنا دار تری انتخاب شود. ملت ایران در شرایط فعلی قربانی این رژیم هستند و مبارزین سیاسی و فعالان مدنی، بیش از همهء گروه ها هزینهء مبارزه را می پردازند.
در چنین شرایطی باید به فکر ساز و کاری بود که از حقوق این قربانیان تجاوزات مکرر رژیم جمهوری اسلامی، دفاع موثر نماید ـ يعنی، در واقع، یک ساز و کار مشترک که همگان بتوانند در آن شرکت جویند.
فقر و فساد و درماندگی اکثریت ملت ایران همان اندازه ضد حقوق بشری است که صدور حکم اعدام، زندان و تبعید است. همهء این محکومین، مظلوم و قربانی و بلکه گروگان و اسیر یک حکومت خشن و بی رحم اند. خشونت و بی رحمی، صرفا به یک حوزهء خاص محدود نمی شود. این خشونت، همواره قربانی می گیرد. اعم از قربانیان سیاسی یا مدنی یا اجتماعی و اقتصادی.
تصویب لایحهء «تنطم خانواده!» تجاوز به حقوق زنان است. اما این فقط زنان نیستند که قربانی این تجاوزات به ظاهر حقوقی می شوند. کودکان خیابانی، کارگران مظلوم، دانشجویان زیر ستم و روستاییان فقیر نیز قربانی همین رژیم اند. بنابرین باید پذیرفت هرکدام از ما به نحوی قربانی این رژیم و سیاست های او هستیم. اگرچه برخی گروه ها، به ویژه زندانیان،فقرا، اقوام، زنان و دگر اندیشان گرفتار ظلم مضاعف هستند.
من معتقدم برخی مفاهیم به کار گرفته شده برای دفاع از حقوق لایه های گوناگون اجتماع گمراه کننده است. اقدامات اصلاحی برای بهبود بخشی از ناملایمات اگرچه مفید است اما صرفاً یک مسکن است. جامعهء ایران در شرایط فعلی، به صورت یک پارچه قربانی این رژیم است. این جامعه نیازمند یک ساز و کار مشترک برای دفاع از خود در مقابل تجاوزات مکرر رژیم به حقوق اساسی اوست. در غیر این صورت، گفتار هایی که پشتوانهء عمل موثر اجتماعی و بین المللی نداشته باشند، صرفاً به تحریک متجاوزان خواهد پرداخت.
شاهد این ادعا، اعدام های دسته جمعی اخیر، علی رغم مخالفت ظاهری و سیاسی همهء مجامع بین المللی، بود. بنابرین، اگر هر شهروند آگاه و متعهد ایرانی بخواهد در یک برنامهء عمل مشترک و مؤثر در دفاع از قربانیان تجاوزات مکرر رژیم سهیم باشد، باید به دنبال راهکار بوده و یا حداقل به راهکارهای پیشنهادی پاسخ مثبت بدهد. در غیر این صورت، همواره باید شاهد قربانی شدن فرزندان ملت در زندان ها یا کوچه و خیابان و کارخانه و دانشگاه باشیم.
قیام مدنی و مسالمت آمیز برای دفاع از حقوق قربانیان این رژیم، تنها جنبشی است که بازدارنده خواهد بود. هرگاه خود، یعنی آحاد شهروندان و به ویژه نخبگان سیاسی - اجتماعی، دست به چنین اقدامی زدیم، باید از دیگران به ویژه مجامع بین المللی انتظار حمایت داشته باشیم.
فراموش نکنیم که رژیمی متشکل با بنیهء اقتصادی بسیار قوی، و متکی به پول نفت ایرانیان و با در دست داشتن قوهء قهریه، و نیروی قدرتمند امنیتی، به جان ملت افتاده و مرتب به حقوق اساسی او تجاوز کرده و از ملت قربانی می گیرد. در مقابل چنین متجاوز قدرتمندی نمی توان با چند کمپین و پتیشن ایستاد. ما را بیراهه نبرند. اگرچه این ها حداقل کاری است که انجام داده ایم ولی کافی نیست.
28/مرداد/1387خورشیدی
برگرفته از سايت «پيام دانشجو»:
http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-158.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |