بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مرداد 1387 ـ   اوت  2008

 

 

1

سانسور زنان در انتخابات کانون نويسندگان ايران

ايرج مصداقی

Irajmesdaghi@yahoo.com

در خبرها آمده است که در تاريخ هجدهم تير ماه هشتاد و هفت انتخابات مجمع عمومی کانون نويسندگان ايران به صورت پستی برگزار گرديد.

روش برگزاری انتخابات به صورت پستی به دليل ممانعت مقامات امنيتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی از برگزاری مجمع عمومی در هفت سال گذشته بوده است.

نکته قابل تأمل آن که در ميان ۱۵ عضو منتخب هیأت دبيران کانون نويسندگان تنها نام ۲ زن به چشم می‌خورد !

در بين ۵ عضو منتخب هيات دبيران کانون که عبارتند از ناصر زرافشان، علی‌اشرف درويشيان، فريبرز رئيس دانا، جاهد جهانشاهی و اکبر معصوم بيگی متأسفانه نام هيچ زنی ديده نمی‌شود! همچنين در ميان ۵ عضو علی‌البدل کانون نويسندگان که عبارتند از محسن حکيمی، حسينعلی نوذری، رضا خندان مهابادی، فرخنده حاجی زاده و يوسف عزيزی بنی طرف، خانم فرخنده حاجی زاده به قيد قرعه نفر چهارم شده است. در بين بازرسان و بازرس علی‌البدل نيز نام هيچ زنی به چشم نمی‌خورد. اما در اين ميان خانم منيژه نجم عراقی به سمت منشی کانون انتخاب شده است. ظاهراً از روز ازل پست منشی گری را از آن‌جايی که پر مشغله و بدون تيتر و عنوان است برای خانم‌ها کنار گذاشته‌اند و در اين‌جا هم قاعده اجرا شده است. پست صندوق‌داری کانون هم به آقای علی‌رضا ثقفی رسيده است.

در چند سال گذشته در آمارها و ارقام ارائه شده از سوی رژيم و نهادهای وابسته به آن و جريانات روشنفکری‌ای که آب به آسياب رژيم می‌ريزند، به حضور چشمگير زنان در دانشگاه‌ها اشاره شده و روی آن مانور می‌دهند؛ در حالی که آگاهانه هيچ اشاره‌ای به وضعيت استخدامی زنانی که از دانشگاه فارغ‌التحصيل می‌شوند و موقعيت آنان در جامعه نمی‌کنند.

در سال گذشته زنان کمپين يک ميليون امضاء عليرغم سرکوب رژيم تلاش بی‌وقفه‌ای را برای احقاق حقوق خود سازمان دادند و بهای آن را به سنگينی پرداختند. ظاهراً اين حقوق در کانون نويسندگان ايران هم رعايت نمی‌شود چه برسد به جامعه‌ای که بر آن ولايت فقيه، حوزه علميه قم و ديدگاه‌های آن حاکم است. آيا غيرمنطقی است بپرسم چرا در بين هیأت دبيران مردانه کانون، جايی برای زنان نيست؟ آيا نويسنده‌ زن در ايران نيست؟

چرا کانون نويسندگان نتوانسته‌ است توجه آن‌ها را به خود جلب کند؟

چرا آن‌ها حضور در چنين کانونی را جدی نگرفته‌اند؟

جايگاه زنان در مجلس شورای اسلامی را می‌فهمم. عدم حضور آنان در هیأت رئيسه مجلس شورای اسلامی را هم درک می‌کنم؛ آيا نبايستی بين هیأت رئيسه مجلس شورای اسلامی و هیأت دبيران کانون نويسندگان فرقی باشد؟ آيا خود آقايان به چنين درکی نرسيده‌اند؟

کانونی که نمی‌تواند در ميان خود زنی را به عضويت هیأت دبيران انتخاب کند، به عنوان يک جريان روشنفکری چه دردی را می‌ تواند از جامعه خمينی گزيده ايران دوا کند؟

شايد ادعا کنند کار ما مبارزه با سانسور است. آن وقت اين سؤال مطرح می‌شود آيا در رژيم جمهوری اسلامی زنان به طور کلی سانسور نشده‌‌اند؟

وقتی در ميان اعضای هیأت دبيران کانون زنی ديده نمی‌شود چگونه می‌توان از حق آزادی بيان زنان در جامعه سخن گفت و به آن باور داشت؟

اگر از فردا نمايندگان رژيم در نهادهای بين‌المللی برای توجيه زيرپا گذاشتن حقون زنان ايرانی به ترکيب کانون نويسندگان و داعيه‌هايش اشاره کردند، چه کسی جوابگو خواهد بود؟

وقتی زنی نمی‌تواند عضو هیأت دبيران کانون نويسندگان شود، وقتی با قرعه نفر چهارم علی‌البدل هیأت دبيران می‌شود، آيا می‌شود به دولت احمدی‌نژاد خرده گرفت که چرا زنی در ميان اعضای کابينه نيست؟

در چنين شرايطی اگر من به جای خانم فرخنده حاجی زاده بودم حتماً استعفا می‌دادم تا مبادا زينت‌المجالس آقايان شوم.

به نظر من وجود چنين کانونی با چنين ترکيبی بيش از هر چيز دست رژيم را برای توجيه طرح‌های زن ستيزانه‌اش باز خواهد کرد.

۲۲ تير ۱۳۸۷
www.irajmesdaghi.com

 

2

پاسخ به آقای ايرج مصداقی

فرخنده حاجی‌زاده

نقدها را بود آيا که عياری گيرند
تا همه صومعه‌داران ره کاری گيرند

جناب آقای ايرج مصداقی، سال‌هاست به دليل کمبودِ وقت ناشی از شرايط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه و به خاطر امکان انتخاب فضاهای متعدد فرهنگی، ‌هنری، نه‌تنها دل به خواندن هر نوشته‌ای نمی‌دهم بلکه به هيچ عنوان بر نوشته‌های موهوم پاسخ نمی‌نويسم. اين بار اگر در پی پاسخ‌گويی برآمدم نه به اين دليل است که «زينت‌المجالس» خوانده شده‌ام، چون با واژه‌هايی از اين دست آشنا هستم. از کودکی که تنها دختر مدرسه‌ی شش‌کلاسه‌ی روستايم بودم و برخی از هم‌دهاتی‌ها به علت فقر فرهنگیِ تحميل‌شده بر آن‌ها سعی می‌کردند خانواده‌ام را متقاعد کنند که دخترک معصوم‌شان را از چنگال ۳۲ پسر دبستانی، مدير، معلم و بابای پير مدرسه بيرون بکشند تا عصمت‌اش لکه‌دار نشود، تا امروز که متاسفانه تجلی همان حرف‌ها و افکار را در نوشته‌ی شما ديدم و با کلمه‌ی «زينت‌المجالس» دايره‌ی واژگانی اين نوع تفکر در ذهنم گسترش يافت.

با واژه‌هايی از اين دست بيگانه نيستم. بسيار شنيده‌ام و خوب می‌دانم مردسالاریِ رخنه‌کرده در پس‌زمينه‌ی ذهن برخی از مردان تحصيل‌کرده و قلم‌به‌دست کشورم به رغم تئوری‌ها و ادعاهای کاغذی‌شان چنان قدرتمند است که هنوز حضور هر زن و مردی را در کنار هم نه حضوری انسانی که حضور مونث و مذکر می‌بينند. پس با پذيرش اين واقعيت که اين مردسالاریِ ديرپا خارج از حوزه‌ی آمار و شعار چيزی نيست که به‌سادگی از ذهن و زبان و قلم بسياری از مردان (و گاه متاسفانه زنانِ) ميهنم رخت بربندد، وارد عرصه‌های فرهنگی‌اجتماعی شدم و تمام سال‌های جوانی را سپری کردم. و امروز نيز پاسخ من به يادداشت شما با عنوان «سانسور زنان در انتخابات کانون نويسندگان ايران» نه به خاطر فرخنده حاجی‌زاده که به مصداق‌هايی از اين دست عادت کرده، بلکه به حرمت اعضای محترم کانون نويسندگان ايران است. ای کاش زاويه باورپذيرتری برای نقد کانون نويسندگان ايران يا انتخابات اخير آن انتخاب می‌کرديد، زيرا:

۱. هيچ يک از اعضای هيئت دبيران (اصلی و جانشين)، بازرسان، صندوق‌دار و منشی کانون انتصابی نيستند؛ انتخاب شده‌اند. تفاوت انتخاب و انتصاب را که می‌دانيد!

۲. به باور من بخش عمده‌ی اعضای کانون نويسندگان ايران فراجنسيتی می‌انديشند و نيازی نمی‌بينند برای بالا بردن آماری از آن دست که شما اشاره‌ می‌کنيد، با تحميل و اصرار و زور و زر، کفه‌ی ترازو را هم‌وزن کنند يا برای تکميل ژست‌شان (و به قول شما تزيين ويترين خود) بر وزن کفه‌ی مونث بيافزايند.

۳. با مرور در سابقه‌ی فعاليت کانون نويسندگان ايران، دست‌کم در دوره‌ی قبل يعنی در انتخابات ۱۳ اسفند ۱۳۷۷، می‌توانستيد نام سه زن را در هيئت پنج‌نفره‌ی دبيران ببينيد و دريابيد که کانون نويسندگان ايران در طول چهل سال فعاليت خود فقط يک بار رييس انتخاب کرده و آن هم کسی جز خانم سيمين دانشور نبوده است.

۴. حضور کمرنگ زنان در انتخابات کانون نويسندگان ايران نه به خواست اعضای کانون بلکه ناشی از شرايط بغرنج و نابرابری است که زنان را گرفتار ستم و درد مضاعف کرده و از بين بردن اين نابرابری گرچه ميل قلبی اعضای کانون نويسندگان ايران است اما نه در لحظه ميسر است و نه به طور مستقيم در حوزه‌ی اختيار آن‌ها. فراموش نکنيد که کانون نويسندگان ايران نهاد صنفی نويسندگان مستقل ايران است که پس از چندين سال تهديد، اضطراب و گذر از موانع متعدد، نه با امکانات قدرقدرت‌ها و نه مطابق ذوق و سليقه‌ی قدرت‌های داخلی و خارجی دست به کاری شگرف زده و طبيعی است که در چنين شرايطی نتيجه انتخابات آن نيز تابع مقتضيات کنونی و درونی جامعه باشد. ترکيب هيئت دبيران نيز بر اساس آرای رای‌دهندگان است نه ملاحظات ديگر. و درک اين شرايط به‌درستی ميسر نيست مگر آن که از نزديک دستی بر آتش داشته‌ باشيم و منتظر نمانيم تا لقمه‌ی همه مسايل هنری، فرهنگی، سياسی، اجتماعی و غيره را اروپا و آمريکا برای ما بگيرند و ما آن را بی‌ چون و چرا قورت دهيم.

۵. حضور چشمگير زنان نويسنده و فعال در همه‌ی عرصه‌های فرهنگی دوران اخير بر کسی پوشيده نيست. اما به هزار و يک دليل که ذکر آن‌ها از حوصله اين بحث خارج است، شمار زيادی از زنان نويسنده نامزد انتخابات اين دوره نبودند و بهتر است اين نکته برای شما ايجاد نگرانی نکند. مطمئن باشيد اگر روزی بخواهند از اين ترکيب کانون نويسندگان برای توجيه زير پا گذاشتن حقوق زنان ايران سوءاستفاده کنند کانون پاسخی درخور خواهد داشت.

۶. و اما نکته آخر اين که فرخنده حاجی‌زاده به قيد قرعه انتخاب نشده است! قرعه‌کشی در مورد نفر پنجم، ميان خانم فرزانه آقايی‌پور و آقای يوسف عزيزی بنی‌طرف صورت گرفت و آقای بنی‌طرف به قيد قرعه برگزيده شد. ای کاش کمی در خواندن خبر دقت می‌کرديد. گرچه حتی با يک حساب بسيار ساده‌ی سرانگشتی هم می‌شد فهميد که هرگاه در انتخاب پنج نفر، دو نفر به تساوی آرا برسند طبعا نفر چهارم نيست که به قيد قرعه انتخاب می‌شود. هرچند، کسی که برای پذيرش مسووليتی اعلام آمادگی می‌کند به حضور فعالانه اهميت می‌دهد نه حاشيه‌هايی از اين دست.

در يک مورد اما با شما هم‌عقيده‌ام و آن اين که منشی‌گری نه‌تنها سمتی پرمشغله است بلکه به صبر، حوصله و دقت نياز دارد و به همين دليل حضور صبورانه‌ی خانم منيژه نجم‌عراقی غنيمتی است. اما در اين مورد که فرموده‌ايد سمت منشی‌گری را از ازل برای خانم‌ها کنار گذاشته‌اند بايد گفت متاسفانه باز هم به خطا رفته‌ايد.

برای يادآوری، از گذشته‌‌ی دور به دلايل تاريخی‌اجتماعی، اگر نه هميشه‌ دست‌کم در بيشتر موارد، کاتبان و منشيان مردان بوده‌اند. از نمونه‌های بارز آن می‌توان- به رغم تفاوت فاحش جايگاه‌ اجتماعیِ آن کاتبان با منشيان کانون نويسندگان، و بی‌ آن که قصد مقايسه‌ی ادبی داشته باشيم- به ابوالفضل بيهقی (که حتما داستان بر دار کردن حسنک‌اش را خوانده‌ايد)، بوسهل زوزنی، ابونصر مشکان و... اشاره کرد، و يادآور شد که حتی در کانون نويسندگان ايران نيز در اين چهل سال بار مسووليت منشی‌گری را همواره مردان بر دوش کشيده‌اند و نخستين بار است که زنی اين مسووليت را پذيرفته است. فکر نمی‌کنيد منشی کانون نويسندگان را با منشی‌های کليشه‌ای و قراردادیِ برخی از روسا اشتباه گرفته‌ايد؟

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630