بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

مرداد 1387 ـ   اوت  2008

 

نگاهی به شرایط کنونی

حشمت اله طبرزدی

1

جناح های حاکم، اعم از اقتدارگرا و اصلاح طلب، همه ی تلاش خود را بر انتخابات ریاست جمهوری دهم متمرکز کرده اند.

اقتدارگرایان به شدت تمایل دارند از شر محمود احمدی نژاد خلاص شوند اما عملا راه کار جایگزینی ندارند. برای این که از یک سو احمدی نژاد به راحتی این پست را رها نمی کند و از دیگر سو اقتدارگرایان، عطف به شرایط موجود و به ویژه ترس از کاندیدای اصلاح طلب ها، جایگزین برتری برای آن ندارند و قالی گاف (پسوند صحیح گاف جای باف) یا لاریجانی و حداد عادل نخواهند توانست در جبهه ی اقتدارگرایان با احمدی نژاد به رقابت بپردازند.

تنها گزینه ی اصلاح طلبان نیز راضی کردن خاتمی است. اگرچه آن ها می دانند، حتی اگر خاتمی را راضی کنند، معلوم نیست بتواند با احمدی نژاد و حزب پادگانی اش رقابت کند. به همین دلیل عقلای آن ها پیشنهاد داده اند که گزینه ی کروبی را در نظر داشته باشند با وعده ی صد هزار تومان ماهیانه و برای هر نفر؛ و یا قید انتخابات غیر آزاد و غیر عادلانه را بزنند.

در هر حال به نظر می رسد،در مجموعه ی دوجناح، ابر و مه و باد و خورشید و فلک در کارند تا بار دیگر احمدی نژاد بر صندلی ریاست تکیه بزند.

بنابرین راه عقلانی را اکثریت مردم ایران در پیش گرفته که همانا تحریم انتخابات است.

2

از زاویه ی دیگر، دولت و حاکمیت هیچ راه حلی برای برون رفت از وضع موجود به نفع برطرف کردن معضلات عدیده ی مردم را ندارند. گرانی، تورم و بیکاری بیداد می کنند، قیمت مسکن، اعم از اجاره و خرید و فروش، سر از رقم های نجومی درآورده و گاه این ارقام پیشانی به پیشانی ماه و خورشید و ستارگان می سایند. نارضایتی در حدی است که رژیم، از ترس شورش های اجتماعی، آرایش نیروهای نظامی وفادار به خودش را تغییر داده است. کمتر محفلی را سراغ دارید که سه نفر یا بیشتر در آن جمع شده باشند ولی علیه حکومت حرف نزنند. در واقع نارضایتی اجتماعی به نقطه ی کمال خود رسیده و دیر نیست که آستانه ی تحمل ملی به انتها برسد.

حاکمان اما همچنان سرگرم تولید تنفر و انزجار هستند. هر دانشجویی که به زندان می افتد، و به ویژه هر فردی که به هر بهانه ای اعدام شده و خبر آن در رسانه ها اعلام می شود، بر تنفر ملت از حاکمان می افزاید. انگار دستی در کار است تا شکاف ملت با حکومت را افزایش دهد و دایم تخم انزجار و تنفر بکارد و بر خشم فرو خفته ی ملی از حکومت بیفزاید.

انتشار خبر اعدام 30 تن، به هر دلیل، اگرچه برای ایجاد وحشت در طبقات گوناگون اجتماعی بوده اما نشانگر ضعف رژیم تلقی  گردیده است.گفته می شود رژیم به جای اعدام های سیاسی و دسته جمعی دهه ی شصت، اینک به اعدام های دسته جمعی با عنوان جرایم اجتماعی رو آورده است. برخی حاکمان گمان کرده اند که اگرچه این اعدام ها به بهانه ی جرایمی غیر سیاسی و با مضمون اجتماعی صورت می گیرد اما کارکرد سیاسی خواهد داشت. زیرا در شرایط حاضر که نارضایتی اقتصادی-اجتماعی، خطر کمتری از نارضایتی سیاسی ندارد، وجود جوانان سلحشور و بی باک بیش از مبارزین سیاسی برای آن ها خطر دارد.

خاموشی برق بیش از دوران جنگ است و این در حالی است که گفته می شود قرار است تعرفه ی آب و برق پنج برابر شود. از دیگر سو، دولت نفت را بشکه ای 140 دلار می فروشد اما ملت باید آثار ناشی از گرانی و تورم داخلی و بین المللی را تحمل کند. شرایط به اندازه ای سخت و شکننده است که رژیم کوچک ترین اعتراض، حتی از سوی خودی هایی چون پالیزدار، را با داغ و درفش می دهد. پالیزدار ها به این دلیل اسرار هویدا می کنند که رانت خواری ومفاسد اقتصادی از حد فزون شده است و این در حالی است که اکثریتی به نان شب محتاج هستند.

3

رژیم دریافته است که جنبش های اجتماعی، به ویژه جنبش دانشجویان، رام شدنی و سرکوب شدنی نیست. در سالگرد18 تیر ،بار دیگر تعداد زیادی از فعالین دانشجویی را راهی زندان کرد تا همچنان رکورد دار زندانی کردن دانشجویان در 9 سال اخیر باشد و این رکورد را در تاریخ ایران زمین و شاید حتی در تاریخ سایر ملل برای خود ثبت کند.

اینک این دو واژه با هم قرین شده اند: «دانشجو/ زندان» و «زندان/ دانشجو!» ولی جنبش دموکراسی خواهی یا «انقلاب آرام»گام به گام پیش می رود. این جنبش، نارضایتی های گسترده و ملی را دستمایه ی گسترش اعتراضات خود قرار داده و به آرامی، همچون جریان آب زیر زمینی، همه ی اجزای اجتماع را در بر می گیرد.

رژیم روش برخورد سخت در برابر جنبش نرم را برگزیده است. برنده ی نهایی این منازعه ی نا برابر، اما مردم هستند. زیرا در مواجهه ی منطق، مسالمت و مظلومیت با شمشیر، این اولی است که پیروز است. اگرچه این پیروزی گام به گام و زمان بر باشد.

4

در درون کشور، اصلاح طلبان پیشرو، که به تغییر رفتار رژیم و نه تغییر ساختار آن باور دارند، حول برنده ی جایزه صلح نوبل جمع شده اند تا، با محکوم کردن هر نوع حمله ی نظامی یا تحریم اقتصادی -سیاسی علیه رژیم و طرح شعار صلح بین جمهوری اسلامی و غرب، عملاً برای خود یک حاشیه ی امن دست و پا کنند.

«حزب جدید»، که محور مشترک مؤسسانش حفظ جمهوری اسلامی در مقابل خواست اکثریت مردم و اپوزسیون تحول گراست، پس از آن اعلام موجودیت خواهد کرد که رفرمیست های حکومتی شکست خورده و بیش از این نتوانند در مقابل خواسته های به حق ملی، زیر علم خاتمی و اصلاح طلبی جمع شوند.

سخنگوی این حزب سیاسی جدید، دکتر ابراهیم یزدی، با سفر های گوناگون به امریکا در صدد است تا بین رژیم و دولت امریکا صلح و آشتی برقرار نماید. این حزب جدید متشکل است از نیروهای ملی-مذهبی، نهضت آزادی، بخشی از اصلاح طلبان، و چند چهره ی ملی.

چهره های ملی البته کسانی هستند که از دوران خاتمی با اصلاح طلبان رابطه ی خوبی داشتند و سعی کردند نقش نفوذی های اصلاح طلب را در نیروهای ملی برای دگردیسی آن ها به نفع اصلاحات بر عهده بگیرند.

این حزب جدید، به مرور، مواضع حزبی اش را بیان خواهد کرد و احتمالاً در انتخابات ریاست جمهوری به نفع خاتمی یا عبدالله نوری وارد کارزار خواهد شد. اما، به دلیل این که از پایگاه اجتماعی گسترده ای برخوردار نیست، به مرور منزوی می شود.

شایان ذکر است که این حزب جدید در شرایطی اجازه ی تشکیل کنگره پیدا می کند که رژیم به شدت نسبت به گردهم آیی مبارزین و مخالفین سیاسی حساس است.

5

غربی ها، همچنان، با رژیم جمهوری اسلامی سرگرم چانه زنی و لابی گری هستند. هر دو طرف از وضعیت موجود راضی اند. به ویژه اروپایی ها که جز منافع خود به چیزی نمی اندیشند.

ما البته یاد گرفته ایم که از میان درزها وشکاف هایی که بین منافع غرب و جمهوری اسلامی به وجود می آیدحرکت کرده و برای رسیدن به آزادی از آن بهره ببریم. شاید باز شدن دفتر حفاظت از منافع امریکا در ایران یکی از این درزها باشد، چرا که رژیم حربه ی اتهام به «شیطان بزرگ» و «عامل شیطان بزرگ» بودن را از دست می دهد یا حداقل این سلاح کند خواهد شد.

همچنین تحریم هوشمند یکی دیگر از این شکاف هاست. باور نداریم که در مواجهه ی هسته ای بین غرب و رژیم اسلامی، تفاهمی برقرار خواهد شد، ضمن این که پایان عاجلی را نیز برای آن تصویر نمی کنیم.

همه ی تلاش ما بر این است که از این درز و شکاف ها به نفع مبارزات دموکراسی خواهانه بهره ببریم. به مردم خود باور داریم و به خواسته های آن ها احترام می گذاریم. اگر در بین لایه های گوناگون مردم درباره ی شعار های اصلی حزب سیاسی / عبادی دکتر یزدی که نام آن را «شورای ملی صلح» گذارده اند پرسیده شود که «آیا حاضر هستید دنیا با جمهوری اسلامی کنار بیاید و هیچ تحریمی علیه آن ها اعمال کند؟» آنها، به صورت یک پارچه و در یک حرکت ملی پاسخ منفی خواهند داد.

متاسفانه رژیم کار را به جایی رسانده است که بخش بزرگی از مردم برای رژیم آرزوی جنگ دارند چه رسد به تحریم.

معلوم نیست این حزب جدید از کدام ملت حرف می زند.

6

اپوزسیون بیرون مرز البته همچنان سرگردان است. هنر اصلی بخش بزرگی از این اپوزسیون تخریب مبارزین و شخصیت هایی است که ملت به آن ها اعتماد می کنند. اپوزسیون بیرون از مرز (البته نه همه بلکه اکثریت) در کمین نشسته است تا یک نیروی ملی سربرآورد و آن ها به سمت او هجوم بیاورند.

گمان آن ها این است که غرب باید به ایران حمله کند و آن ها را بر مسند قدرت بنشاند. در صورتیکه غرب به دنبال منافع خود است و ملت ایران نیز چنین امری را نمی پذیرد. ملت ایران راه خود را یافته و به مبارزات مدنی و گام به گام بیش از حرکات خشونت آمیز و پر هزینه باور دارد.

اگرچه اکثریت مردم از دست این رژیم عصبانی اند و برای آن آرزوی جنگ می کنند، اما پای عمل که می رسد، با احتیاط رفتار می کنند. نه این که مردم یا ملت از رژیم واهمه داشته باشند، بلکه آن ها از خشونت، هرج و مرج و آینده ای بدتر از 30سال پس از انقلاب بهمن 57 نگرانند.

اپوزسیون خارج نشین با تفرق خود،تخریب غیر خود و بی برنامه گی اش پیام بدی را به ملت ارسال کرده است.

7

در مجموع، آینده امیدوار کننده است.

اگر ملاک ما همین جنبش آرام و گام به گام و مدنی باشد، اگرچه رژیم  هزینه ی زیادی بر طبقات گوناگون به ویژه جنبش های فعال تحمیل می کند، این جنبش در یک پروسه ی طولا نی پیروز خواهد شد، چرا که اهداف جنبش نرم  دست یافتنی است.

ناکارآمدی رژیم، نارضایتی عمومی، و فعالیت جوانان دختر و پسر به مرحله ای رسیده است که بخش های زیادی از طرفداران رژیم نیز انگیزه ی دفاع از رژیم را از دست داده و به این جنبش می پیوندند.

این جنبش قرار نیست نردبان چریک و مجاهد باشد، و سودای کسب آنی قدرت را در سر  بپروراند. این جنبش قرار است نردبان آزادی و دموکراسی، حقوق بشر، عدالت و صلح و آشتی ملی باشد.

به نظر می رسد اجزای جنبش، هر کدام نقش خود را به خوبی ایفا می کنند. اپوزسیون خارج نشین نیز باید الگوی «بر اندازی سخت» را با الگوی یک «جنبش نرم» عوض کند. هریک از اپوزسیون های بیرون از مرز که برای خود نقش بی بدیل رهبری یک انقلاب خشن مثل انقلاب بهمن 57 را در سر می پروراند یا گمان می کند ملت باید هزینه بدهد تا آن ها به قدرت رسیده، رییس جمهور یا پادشاه شوند، و پس از آن به ملت آزادی و سعادت عطا کنند، خوب است الگو های خود را تغییر بدهند.

ملت ایران در 30 سال گذشته به قدری هزینه داده اند که حاضر نیستند بار دیگر خود را طعمه ی یک انقلاب خشونت بار دیگر کنند. آن ها اگرچه به صورت یک پارچه از این رژیم ناراضی اند، و اگرچه حاضر نیستند با آن همکاری کنند و حتی صندوق های رای آن را هم پر نمی کنند اما نشان داده اند که مبارزات مدنی و جنبش نرم یا انقلاب آرام را ترجیح می دهند.

اپوزسیون اگر بخواهد در این جنبش نرم مردم را یاری دهد، خوب است به صورت یک پارچه از غرب بخواهد همکاری های اقتصادی و سیاسی خود را با این رژیم قطع کند. بزرگترین خدمتی که اپوزيسیون می تواند در حق ملت بکند همین است. مردم نیاز به قیم و رهبر ندارند. مردم به کسانی نیاز دارند که موجب می شوند فشار رژیم را از آن ها برداشته شود.

8

در چند ماه گذشته شاهد صدور اعلامیه های گوناگون از مراکز حقوق بشری تا اتحادیه ی اروپا و پارلمان های گوناگون غربی، مبنی بر نکوهش رژیم اسلامی برای اعدام های گوناگون، بوده ایم. اما، عملاً، نه تنها این موضع گیری ها در بازدارندگی رژیم نقشی نداشته اند بلکه رژیم را تحریک به اقدامات خشونت آمیز بیشتری کرده اند. آیا اپوزسیون و غربی ها از خود دلیل این کارکرد منفی را پرسیده اند؟

پاسخ آن ساده است: رژیم اسلامی دریافته است که این مراکز صرفاً به اعلام مواضع سیاسی می پردازند. بنابرین تلاش می کند تا با اعدام های دسته جمعی پاسخ این مواضع سیاسی را ـ به تعبیر خودش ـ با مشت  محکم بدهد.

اما اگر همین رژیم باور داشت که در ازای هر اعدام، یا زندانی کردن هر دانشجو یا مبارز سیاسی، اتحادیه ی اروپا یا مراکز جهانی عملاً بخشی از مراودات اقتصادی و سیاسی خود با او را قطع می کنند، دست به چنین اقدامات خشونت آمیزی نمی زد.

آیا هنوز تردید دارید که غرب عملاً آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزد؟ آیا تردید دارید که غرب، با بی عملی و انفعال و با بی مسئولیتی خود در قبال مردم ایران، رژیم اسلامی را علیه مردم تحریک می کند؟ آیا هنوز از فهم این معادله ی ساده باز مانده اید؟ آیا برنده ی جایزه ی صلح نوبل در برابر این اعدام ها مسئول نیست؟

هر بیان این برنده ی صلح نوبل، و محافل غربی مدافع او، که معطوف به عمل بازدارنده نباشد، عامل تحریک رژیم برای سرکوب و اعدام بیشتر است. می دانید چرا؟ زیرا در عالم سیاست و در یک دوئل سیاسی آن کسی برنده است که از سرعت، دقت و اتکا به نفس بیشتری برخوردار باشد.

ولی مسئله ی حقوق بشر را باید از این منازعات سیاسی خارج کرد. باید رژیم بفهمد که اگر حتی یک نفر را اعدام کرد یا یک زندانی سیاسی داشت، مجبور خواهد شد هزینه ی واقعی آن را بپردازد.

شیرین عبادی و «حزب سیاسی» اش از یک سو خواهان صلح بین غرب و جمهوری اسلامی و لغو هر نوع تحریم علیه این رژیم اند و، از دیگر سو، از رژیم می خواهد که حقوق بشر را رعایت کند!

من با صراحت و با صدای بلند اعلام می کنم اگر غرب مدافع حقوق بشر است و اگر با اعدام های دسته جمعی و غیر دسته جمعی مخاالف است، باید اين امر را در عمل نشان بدهد. اعلام مواضع سیاسی با صدور اعلامیه کافی نیست. تا زمانی که لازمهء برقراری ارتباطات تجاری - اقتصادی ـ سیاسی رعایت حقوق بشر نباشد، و تا زمانی که رژیم اسلامی برای اینگونه اقدامات خود هزینه ی عینی و سنگین نپردازد، بیانیه های سیاسی غربی ها، صرفاً و صرفاً به تحریک عناصر تند روی رژیم منجر خواهد شد.

و بعید است که غربی ها و نمایندگان آن ها در درون مرز، مفهوم این عبارات ساده اما واقعی را در نیابند…

برگرفته از وبلاگ نويسنده، «پيام دانشجو»:

http://mohandestabarzadi.blogfa.com/post-127.aspx

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630