تئوری «معنای چیزها»
مشکلات ناشی از غیر قابل تغییر و ذاتی دانستن معنای چیزها (ذاتی انگاری)
چکیده
آن چه در این نوشته پیشنهاد می کنم یک تئوری در سطح بنیادین درک و شناخت انسان ها از امور است که می تواند توجیه کننده ی بسیاری از پدیده های اجتماعی و روان شناختی باشد، به مانند: مبالغه گرایی، افراط و تفریط، بحران زدگی، حق به جانبی، فقدان همفکری، علم گریزی، نگرش کلیشه ای، تبعیض، خشونت، سیاست گذاری و تصمیم گیریهای نادرست و فقدان انعطاف پذیری.
این تئوری بر پایه های زیر استوار است:
1. هر چیز قابل شناخت، معنایی دارد.
2. معنای چیزها از قابلیت تغییر برای زمان ها و افراد مختلف برخوردار است.
3. بر اساس مشاهدات پراگماتیک می توان برخی معنا ها را نادرست دانست.
4. غیر قابل تغییر و ذاتی دانستن معنای چیزها (ذاتی انگاری) موجب مشکلات شناختی – اجتماعی می شود.
5. هر معنایی بر اساس منافع فرد یا افرادی ساخته می شود.
6. افراد با رویکرد های متضاد، ممکن است در بهره برداری از یک معنای ساخته شده شریک شوند.
بررسی «معنای چیزها» در علوم مختلف
واژهی «معنا» در روانشناسی، جامعهشناسی و فلسفه جایگاه خاصی دارد. گسترهی معنا، بسیار فراگیر است. هر چیزی معنا دارد ـ هر کار، شخص و پدیده.
در جامعهشناسی و در رویکرد «ساختارگرایی»، به عواملی که در ساخت و شکلدهی به معنای چیزها نقش دارند توجه میشود و فرض اصلی این است که معنای چیزها ماهیت ذاتی ندارد، بر اثر عواملی شکل میگیرد، و ممکن است به مرور زمان تغییر کند.
در روانشناسی و در «شناخت درمانی» تلاش میشود تا معنایی را که یک فرد به چیزهای پیرامون خود نسبت داده درک کرده و سپس با اصلاح معناهای مذکور، نگرش و رفتار فرد را اصلاح نمود.
در «پدیدار شناختی» تلاش برای درک چیزها به گونهای است که افراد تجربه کردهاند.
در «هرمنوتیک» به برداشت گوناگون از معنای متون اشاره میشود.
«مردم شناسی» به بررسی معنای چیزها برای مردمانی متفاوت از جامعهی پژوهشگر
و «جامعهشناسی» به بررسی معناها در گروههای انسانی میپردازد.
و البته میتوان همچنان بر فهرست بالا افزود.
تغییر پذیری و قابلیت بررسی معنای چیزها
معناها برای همهء افراد یکسان نیستند. بنابراین برای پی بردن به علت رفتارهای دیگران لازم است از معنایی که چیزها برای آنها داشتهاند آگاه شویم.
یک چیز خاص ممکن است برای افراد مختلف، معناهای گوناگونی داشته باشد. بنابراین شاید به نظر برسد که بر این اساس نتوان هیچ معنایی را نادرست دانست. اما این گونه نیست. برای مثال، یک ماشین اسباب بازی ممکن است برای یک کودک، معنای یک ماشین واقعی را داشته باشد و همانند فردی که دارای یک ماشین واقعی است از اسباب بازی خودش لذت ببرد. در این جا نمیتوان کودک را متهم کرد که معنای نادرستی استنباط کرده است، چرا که از حیث لذت رساندن، اسباب بازی او تفاوتی با یک ماشین واقعی ندارد. اما اگر پدر کودک نیز معنای یک ماشین واقعی را از اسباب بازی فرزندش استنباط کند و تصمیم بگیرد برای رفت و آمد خود از اسباببازی فرزندش استفاده نماید، میتوان او را متهم کرد که معنای نادرستی برگزیده است.
نتیجه این که، علیرغم نسبی بودن معناها، میتوان برخی معناها را بر پایهی اصول کاربردی نادرست دانست و برای همین بررسی معناها و نادرستیهای موجود در ذهن افراد، هدفی سودمند برای پژوهشگران است.
نگرش ذاتی به معنای چیزها (ذاتی انگاری)، سرچشمهی کژیها
نگرش ذاتی به معنای چیزها، راهی نادرست و مشکل ساز است، چرا که موجب میشود زمانی که افراد به یک معنا برای چیزها اعتقاد پیدا کنند، به دلیل ذاتی دانستن معنای مذکور، نگرشی کلیشه ای و فاقد انعطاف پذیری پیدا کرده، از مشاهده و علم گریزان شده و دستخوش دوگانگی آرمان - واقعیت شوند. افراد ذاتیانگار در معرض خطر کسب معنای نادرست و اغراق آمیز از مسائل قرار دارند. علاوه بر اینها، ذاتی انگاری به اشکال مختلف مانعی جدی برای کار گروهی است.
نگرش کلیشه ای
با ذاتی دانستن معناها، افراد می توانند نگرش کلیشهای داشته باشند و نسبت به دیگران تبعیض، خشونت و بیانصافی روا کنند. چرا که در دید آنها، برخی افراد به طور ذاتی پلید و فرومایه و غیر قابل اصلاح و برخی دیگر، به طور ذاتی بزرگ و ارزشمند و شایستهی برخورداری از همهی مواهب هستند.
در نگرش ذاتی کافی است در ابتدای انتصاب افراد، در گزینش افراد دقت شود تا افرادی که به طور ذاتی خوباند گزیده شوند و نظارت بعدی بر عملکرد افراد منتصب چندان ضرورتی پیدا نمیکند و حتا انتقاد از آنها مشکل ساز است، چرا که هر نوع انتقاد خوب بودن ذاتی آنها را زیر سوال میبرد.
به عنوان مثال:
· در جامعه ی ذاتیانگار، یک پزشک تنها باید شرایط لازم برای دریافت مجوز اولیه را کسب کند و نظارت بعدی بر موثر بودن طبابت او ضرورتی پیدا نمیکند.
با ذاتی دانستن معناها، برخی مشاغل به طور ذاتی بیارزش یا مهم تلقی میشوند. در نتیجه، از گرفتاریهای جامعه در چنین فضایی این است که افرادی که امکان و توانمندی انتخاب داشته باشند، با وجود بیعلاقگی به مشاغل خوشنام رومیآورند، و برخی پیشهها که با وجود مهم بودنشان از خوشنامی کمتری بهرهمند اند، توسط کسانی برگزیده میشوند که از توان کمتری برخوردار هستند. نتیجهی هر دو حالت، بد انجام شدن کارهاست.
فقدان انعطاف پذیری
با نگرش ذاتی به معنای چیزها، قوانین و سیاست ها غیرقابل انعطاف میشوند و فرد یا جامعه نمیتواند خود را با شرایط گوناگون سازگار کند. در این نگرش، یک راه حل برای تمام شرایط و موارد توصیه می شود و در نتیجه تحمل شکست و ناکامی بسیار محتمل میشود.
مشاهده گریزی
همان گونه که اشاره شد، ما رفتارها و تصمیمهای خودمان را بر پایهی معنایی که برای چیزها قائلایم اتخاذ میکنیم. افرادی که به مفهوم ذاتی و دائمی چیزها اعتقاد دارند، به باور حاصل از یک مشاهده ناقص اتکا میکنند، از تغییرات ایجاد شده غافل میشوند، دستخوش ارزیابی نادرست شده، هشیار نبوده، برنامهریزی نکرده و در آینده به احتمال زیاد غافلگیر میشوند.
مثال:
· پزشک ذاتیانگار با اولین نگاه به بیمار، به یک باور تشخیصی دست پیدا میکند. (به جای آن که برای درمان بیمارانش، به اخذ مفصل شرح حال و انجام کامل معاینات بپردازد و در نهایت تشخیص را مطرح کند)؛
· محقق ذاتی انگار در اتاقی دربسته به استدلال برای تایید باور درونی اش میپردازد. (به جای آن که برای دستیابی به حقیقت، به مشاهده، پرس و جو و پژوهش در عالم بیرون بپردازد)؛
· پلیس ذاتی انگار اولین کسی را که به او مظنون شده است، دستگیر میکند! (به جای آن که به مشاهده و جمع آوری سرنخ ادامه دهد. سریال های هرکول پوآرو، خانم مارپل و شرلوک هلمز را به خاطر بیاورید!)؛
· رانندهء ذاتیانگار به باور حاصل از مشاهدهء چند لحظه قبلش اتکا میکند و حادثه می آفریند. (به جای آن که مکرر به اطراف و آینه های ماشین نگاه کند)؛
· فرد ذاتیانگار در برخورد با دیگران، سریعاً قضاوت میکند؛
· فرد ذاتیانگار در مورد نقاط قوت و ضعف خودش عقاید ثابتی دارد (به جای آن که بر اساس مشاهده رفتارهای خودش، در مورد خودش قضاوت کند و از پیشرفت و پسرفت خودش آگاه باشد)؛
· افراد ذاتیانگار زود قضاوت کرده و خوشحال، ناراحت، عصبانی، عاشق یا هیجان زده می شوند. (به جای آن که بر اساس مشاهدات بیشتر و اطلاعات بیشتر قضاوت کنند تا نظرشان به واقعیت نزدیک تر باشد).
علم گریزی
افراد ذاتیانگار آن معنایی که می خواهند، دوست دارند یا ترجیح میدهند را به عنوان واقعیت می پذیرند. در این شرایط، آمارگیری و بررسی واقعیت ها نمیتواند به درستی و صادقانه انجام شود. از دید افراد مذکور، چگونگی واقعیت ها از پیش تعیین شده است و آنها به جای آن که نگرش خود را بر اساس مشاهدات و آمارها تغییر دهند، آمارها و یافته های علوم اجتماعی را مطابق با نگرش از پیش تعیین شده شان دستکاری میکنند. کاربرد آمار در ذاتی انگاری، چیزی به جز تزئین معنای از قبل گزیده شده نیست. در این منظر، انجام پژوهش باید با هدفی بیرونی توجیه شود و افزایش دانش فرد پژوهشگر، آرمان پسندیدهای نیست.
· دانش در ذاتیانگاری برگرفته از نگرش گروهی از افراد است که از قدرت بیشتری در جامعه بهرهمند بوده و توانسته اند دیدگاه خود در خصوص معنای چیزها را به دیگران تحمیل کنند.
· کلاس درس، برای افراد ذاتیانگار، جایی است که جویندگان منفعل دانش گرد می آیند تا از کسی که دانش به طور ذاتی در وجودش است، معنای ذاتی سایر چیزها را فراگیرند!
· استاد یا دانشمند، در چنین فضایی باید «تمام!» دانش را نزد خود محفوظ داشته باشد، و بتواند فوری به هر پرسشی جواب دهد.
دوگانگی آرمان- واقعیت
با تلقی ذاتی از چیزها، مسائلی که با معنای اتخاذ شده در تعارض باشند به رسمیت شناخته نمی شوند و دوگانگی بین معنای رسمی ادعا شده و واقعیاتی که نادیده گرفته می شوند، ایجاد می شود. در نتیجه برای مسائلی که به رسمیت شناخته نشده اند، برنامه ریزی انجام نشده و آنها از کنترل خارج میشوند.
به عنوان مثال:
· روسپیگری از ابتدای تاریخ در تمام جوامع بشری وجود داشته، اما در برخی زمان و مکان ها چون وجود آن با معنای فرض شده برای جامعه در تضاد بوده است، انکار و نادیده گرفته شده است. در این شرایط، این پدیده در فضای غیررسمی به شکلی کنترل نشده و پرمخاطره تر ادامه پیدا کرده است.
· در افرادی که برخی مسائل از قبیل تفریح را با معنایی که برای خود برگزیده اند (شان و جایگاه مفروض شان) همخوان نمی يابند، مسائل مذکور به شکلی فاقد برنامه و کنترل (اختلاط کار و تفریح) بروز کرده و یا در آنها دوچهرگی و دورویی ایجاد می شود.
دوگانگی ایجاد شده و به رسمیت نشناختن و نادیده گرفتن برخی واقعیت ها از دلایل دیگری است که باعث می شود با ذاتی انگاری برنامه ریزی و نظم دشوار شود و هر نوع برنامه ریزی به شکل شعارهای غیرواقع بینانه ای درآید که تنها خاصیت شان تایید و تقویت معنای اتخاذ شده باشد. شعارهایی که به دلیل در نظر نگرفتن تمام واقعیات، نمیتوان به اجرا شدن شان چندان امیدوار بود.
عدم توانایی کارگروهی
افرادی که دارای نگرش ذاتی به معنای چیزها هستند، پیوسته با دیگران به بحث و جدل مشغولاند تا آنها را از گمراهی در خصوص معنای چیزها درآورند! چون انسانها در بسیاری از موارد معنای مشابهی برای چیزها قائل نیستند. بدیهی است گفتگوی میان معتقدان به معنای ذاتی چیزها، فایدهای به ارمغان نخواهد آورد، زیرا که افراد یاد شده برداشت خود از مسائل را تغییر نخواهند داد. این گفت و گو/بحث/مناظرهها در واقع جدال قدرت هستند، برای اثبات این که چه کسی به طور «ذاتی» فرد برتری است. نگرش ذاتی میتواند مانع مهمی در سر راه همفکری باشد.
تنشهای اجتماعی/ برتری جویی
زمانی که افراد معناهایی ذاتی برای خود و دیگران قائل باشند، به این فکر خواهند افتاد که معنای ذاتی چه کسی برتر و با ارزشتر است. در این فضا هر کس با توجه به ملاکی که برایش فراهم باشد در صدد اثبات برتری ذاتی خودش خواهد بود.
مثال:
· ملیت / قومیت / فامیل / خانواده / اصل و نصب: این موارد راحتترین راه برای اثبات یک ارزش ذاتی برای خود است. البته در کنار برتر خواندن خود، از تحقیر «دیگران» که فاقد این ارزش ذاتی هستند، گریزی نخواهد بود. این افراد در برخورد با هر کسی از او می پرسند که اهل کجاست یا از چه تباری است. گویی که از این راه می توانند به جزئی ترین خصوصیات اخلاقی او پی ببرند. افراد ذاتی انگار ممکن است معتقد باشند که مردم وابسته به آنها (هم میهن، هم شهری، اقوام...) بهترین مردم دنیا هستند. جالب این است که آنها ممکن است با بسیاری از افراد وابسته شان درگیری و اختلاف داشته باشند.
· اموال و دارایی: کسی که متمول باشد، به گونه ای برخورد می کند که گویی ثروت یک ارزش ذاتی در افراد و البته مهم ترین نوع ارزش است. آنها در برخورد با افراد به «کلاس» آنها توجه میکنند و در جست و جوی راه های متعددی هستند که توانایی مالی خود را نشان داده و به رخ بکشند. در این شرایط افرادی هم وضع آن چنان مرفهی ندارند، به دلیل پذیرفتن به این که ثروت مند بودن یک ارزش ذاتی افراد است و اگر آنها پولدار نباشند، افراد بی ارزشی تلقی خواهند شد، خود را در فشار میگذارند تا تظاهر به رفاه کنند. در این منظر اتومبیل دیگر تنها یک وسیله آمد و شد نیست، راهی برای نشان دادن ارزش دارنده ی آن است.
· مدرک و تخصص: افراد ذاتی انگار ممکن است میزان تحصیلات و دارا بودن مدرک را به عنوان یک ارزش ذاتی برای خودشان تلقی کنند. در این فضا، مدرک تحصیلی به عنوان راهی برای ارزیابی توانایی فرد در انجام وظایف محوله نخواهد بود، بلکه تنها ارزش ذاتی آن برای فرد مد نظر است. در این شرایط آموزش هایی که قبل از اعطای مدرک ارائه میشوند، ممکن است مرتبط با وظایف آینده افراد نباشد. این آموزش ها در واقع تبدیل به نوعی مراسم و آیین میشوند که باید قبل از کسب مدرک طی شوند تا فرد به ارزش متخصص بودن و مشروعیت بی حد و مرز آن نائل شود. اعطای مدارک تحصیلی از این نظر ارزش پیدا کرده و همراه با مراسم و شادمانی است که در یک لحظه معجزه کرده و ارزش ذاتی فرد را ارتقا میدهد.
· معرفت و اعتقاد: برخی افراد هم ارزش ذاتی خود را به مسائل معنوی نسبت داده و با رد کردن موارد بالا، خویشتن را به دلیل داشتن معنویات از دیگران برتر دانسته و به تحقیر دیگران می پردازند! این افراد معنویت را هم تنها به همان صورت مورد نظر خودشان قبول دارند و سایر اشکال معنویت را رد کرده و ارزش را تنها در همان چیزی که خودشان دارند خلاصه می کنند.
برتری جویی مدام و تحقیر دیگران موجب داشتن خشم درونی، حسادت، عقده و کینه نسبت به دیگران میشود. علاوه بر آن افراد فرا میگیرند که خوشبختی خود را با توجه به دیگران تعریف نمایند. برای مثال کسی نمی گوید اگر من خانه ای با فلان مشخصات داشته باشم، خوشبخت خواهم بود، بلکه بسته به دیگران دارد، و چیزی باعث احساس خوشبختی میشود که داشتن آن در مقایسه با دیگران عطش برتری جویی فرد را سیراب کند یا دست کم او را از تحقیر شدن در مقابل دیگران محافظت نماید.
درک نادرست و بزرگبینی در شناخت معناها
با نگرش ذاتی در تفسیر نشانهها افراط رخ میدهد. مانند مثالهایی که در ذیل ذکر شده اند، افراد با دیدن یک نشانهی کوچک، در خصوص تمام وجود یک فرد، جامعه یا موقعیت قضاوت میکنند. در نتیجه جامعه دستخوش هیجانزدگی، بحران دائمی، تلاش برای انجام تغییرهای بنیادی به جای اصلاحات جزئی، و بیثباتی میشود. در زیر به ذکر مثالهایی از ارزیابی نادرست و بزرگبینانهی افراد از موقعیتهای مختلف پرداختهام که گمان میکنم موارد زیر سناریوهای غریبی نباشند:
· شخصی با یاد گرفتن دو مطلب، خودش را دانشمند میداند؛
· کسی با انجام دو کار علمی، خود را نابغه میداند؛
· شخصی جامعهاش را با داشتن دو «نابغه»، باهوشترین جامعهی دنیا میداند؛
· فردی را که مرتکب چند کار ناپسند شده، شیطان صفت میدانند؛
· کسی که چند کار خوب کرده، فرشته و آسمانی است؛
· کسی که دچار بیماری است، وضع خود را بسیار بحرانی و فوری میداند؛
· کسی که دیگری به او یک «نه» بگوید، خود را در معرض بیاحترامی غیرقابل تحملی مییابد؛
· کسی که در خود کوچکترین میل را تجربه کند، خویش را اسیر غرایز غیرقابل کنترل میداند؛
· کسی که اندکی جلب توجه کند، هرزه و «همهکاره» دانسته میشود؛
· با بروز برخی مشکلات اجتماعی، سقوط جامعه واقعیتی مسلم دانسته میشود؛
· با برشمردن مشکلات جهانی، پایان جهان را نزدیک میدانند؛
· کسی که در استخدام یک شرکت درآید، خود را وزیر میداند؛
· کسی که وزیر شود، خود را برجسته ترین رجل سیاسی کشور میداند؛
· کسی که یک کتاب بنویسد، خود را بر قله رفیع علم و ادب میبیند؛
· کسی که به نگهبانی دروازه یک ساختمان گماشته شود، خود را قدر قدرت ترین انسان میپندارد؛
افراد ذکر شده در مثالهای بالا پس از آن که به معناهای یاد شده دست پیدا کردند، بر اساس آنها رفتار کرده و تصمیم میگیرند. و این موضوع محدود به معنای «افراد» نیست، و همان طور که در برخی از مثالهای بالا اشاره شد، «شرایط» هم ممکن است مورد ارزیابی نادرست قرار گیرند و به عنوان مثال برای برخی از افراد، شرایط هرگز عادی نبوده و همیشه بحرانی و استثنایی است.
ساخت معنا و منافع افراد
ذاتیانگاری با تمام مشکلاتی که ایجاد میکند برای بعضیها خوب است! کسانی که یاد میگیرند چگونه از این رویکرد بهترین بهره را ببرند (سوء استفاده) و خودشان را کسانی جا بیندازند که به طور ذاتی خوب، باسواد، عارف، برتر و ... هستند. برخی پزشکان سعی میکنند خود را به گونهای معرفی کنند که «دست شان شفاست»، انسانهای وارستهای هستند که نَفَسشان درمان کننده است!، تمام علم پزشکی، از مسائل کشف شده و نامکشوف! را بلدند، دارای مدارک متعددی بوده که همگی دال بر ویژگیهای منحصر به فرد آنها هستند... و در کنار اینها از بدیهیترین اصول درمان، یعنی صرف وقت برای اخذ شرح حال و معاینه و مطالعه در خصوص بیماری که دیده اند و مشورت با دیگر همکاران خودداری میکنند.
علی رغم نفع ابتدایی ذاتیانگاری برای این افراد به دلیل مسائلی که در این نوشته توضیح داده شد، ذاتی انگاری در نهایت برای تمام افراد زیان آور خواهد بود.
یک نکته اساسی این است که تمام معناهای ساخته شده اعم از ذاتی یا قابل تغییر، توسط انسان ها ساخته می شوند، و هر انسانی یک معنا را در راستای منافع اش میسازد.
بنابراین در مطالعات جامعهشناختی، نخست معناها را شناخته، و سپس بررسی میشود که این معنا در جهت منافع کدام بازیگران اجتماعی ساخته و پرداخته شده است.
این ساخت معنا، در بیشتر موارد امری ناخودآگاه است که در ضمن کنش های اجتماعی رخ میدهد. پیامد نهایی یک معنای ساخته شده ممکن است به گونه ای متفاوت از انتظار فرد سازنده معنا باشد.
استفاده مشترک افراد متضاد از معناهای ساخته شده
پس از ساخته شدن یک معنا توسط گروهی، سایر افراد هم میتوانند از معنای ساخته شده به نفع خود بهره برداری کنند، حتا اگر رفتار و منافع افراد اخیر در تضاد کامل با گروه اول باشد. برای مثال، مبلغان اخلاقی و علمای دینی که بر پاکدامنی و پرهیز از بی مبالاتی های اخلاقی تاکید می کنند، خود به خود، موجب ساخت معنای شهوانی بودن می شوند. در این شرایط حساسیت افراد به مسائل اروتیک بیشتر شده و زمینهء کار برای گروه متضاد فراهم میشود. (ممکن است برخی گمان کنند که شهوانی بودن مسائل جنبه زیست شناختی و «ذاتی» دارد، ولی با توجه به تئوری اروتیک نمایی که پیش تر مطرح کرده بودم، این معنا هم مانند سایر معنا ها ساخته میشود).
مثال:
· بنابر آمار گوگل، در کشورهای مذهبی جست و جوی لغات اروتیک بیشتر از سایر کشورها انجام میشود.
· معرفی مفهوم بیماری ها توسط طب مدرن، زمینه را برای کار سایر انواع طب سنتی هم فراهم آورده و آنها با روش های خودشان ادعای درمان بیماری هایی را دارند که توسط طب مدرن معرفی شده اند.
****
(*) بخش های زیادی از اين مطلب به احتمال زیاد نیاز به توضیحات بیشتری دارند، ولی فعلن از همین که فرصت برای مطرح کردن چارچوب کلی بحث پیدا کردم، شاکرم. در واقع، تئوری «معنای چیزها» (meaning of things) پازلی است که از مدت ها قبل در ذهنم شکل گرفته بود و کم کم دارد کامل می شود. بخش های زیادی از آن با تئوری های مختلفی در فلسفه و جامعه شناسی مرتبط است، اما این تئوری به این شکل را جایی ندیده ام و مسولیت آن را خودم میپذیرم.
برگرفته از وبلاگ «جامعه شناسی پزشکی»:
http://medicalsociology.persianblog.ir/post/95
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |