امنیت در کما
حميد مهر آذر
روابط میان مردم با مردم و مردم با حکومت ها را خصوصا در جوامعی مانند ایران به خاطر فربهی قدرت دولتی جز در نسبت با قدرت نمی توان فهمید. منظور من از قدرت دولتی، قوهء مجریه به عنوان بازوی اجرایی قدرت نیست، بلکه تمامی مظاهر اعمال قدرت حکومتی و نهادها و موسسات نظامی، ایدئولوژیکی و حتی مالی را در نظر دارم. تبیین رابطهء مردم ایران با حکومت ذیل مفهوم «شهروندی» امکان پذیر نیستءا در بسیاری جهات به خطا خواهد رفت. « شهروندی» مقدماتی دارد که با انتظاراتءکسویهء قدرت در ایران از افراد جامعه منافات دارد. انسان ها، قبل از آن که رعیتءا شهروند حکومتی باشند، «انسان» هستند و فارغ از نحوهء تفکرءا عقاید خاص شان محق و مهم هستند. تبعیت آنها از ارباب قدرت و قوانین نوشته و نانوشته شان معطوف به تمایلءا رضایت قبلی آنها نسبت به مشروعیت رژیم ها در صیانت از حقوق شان در برابر افرادی است که می توانند در آنها احساس ناخوشایند «ناامنی» ایجاد کنند.
در جامعهء ایران انتظارات حکومت از تک تک افراد آنچنان فربه شده و افزایش تصاعدی میءابدکه جا برای تنفس آزادانه و خودمدارانه در زندگی شخصی تنگ تر و تنگ تر می شود. حتی رنگ لباس و نحوهء آرایش ظاهری در نسبت مستقیم با قدرت تعریف می شود، زیرا در چنین جوامعی به غلط فرض می شودکه آزادی های اجتماعی به قدرت سیاسی ضربه زده و هرج و مرج را جانشین «امنیت» می کند.
حتی مدل توسعهء چینی که آزادی های اجتماعی را به بهای انسداد فضای سیاسی می پذیرفت، از محدودهء انتخاب های رژیم کنار رفته و « کنترل دولتی» را سرلوحهء وظایف خویش قرار می دهد. این چنین قدرت دولتی، در تمامی مظاهرش، دست و پای خود را دراز کرده و، در هر گوشهء تنگی، چشمی حافظ ثبات موجود است. و این بزرگترین خبطی است که قدرت در ایران مرتکب می شود. زیرا «امنیت مکانیکی» را به کوچه ها، خیابان ها، نهادها، دانشگاه ها و موسسات فرهنگی تزریق کرده و درعوض احساس ناامنی رادر تمامی شکل های فیزیکی وروحی اش به درون انسان ها وبه ارواح آدمیان حواله می دهد.
اکنون انسان ها تحت نظارت يک قدرت پدرسالار همانند افراد نابالغی تربیت می شوند که خود به تنهایی قادر به درک مصلحت امور خویشتن نیستند. این افراد نابالغ، که قرار بوده است شهروندان آزاد امروزی باشند، اکنون به خاطر خصلت پویای اطلاعات و اخبار رسمی و غیر رسمی که از مجرای غیر حکومتی به طرف آنها سرازیر می شود، با کهکشانی از انتخاب هایی مواجه می شوند که قبلاً توانایی انتخاب به خاطر نوع نگاه ارباب قدرت از آنها گرفته شده است.این چنین می شود که هراس از مواجهه با دنیاهای بیگانه و متفاوت با دنیای همسان و يک شکل ما به صورت احساس ناامنی به ما رو می آورد.
آن چه برای حکومت مهم تر است، آرامش ایستایی است که به ظاهر در بین طبقات مختلف و در جلوی دیدگان ظاهر بين رژه می رود. در حالی که انسداد روحی و ذهنی رهاورد چنین «امن سازی مکانیکی» است، احساس سرخوردگی، محرومیت و حس بیگانگی با ساحت های دیگر زیستی از دیگر تبعات این دیدگاه است که البته باز هم بیکار ننشسته و محصولات دیگر خود ـ مانند انواع بزهکاری های اجتماعی، انواع خشونت های فردی، خانوادگی، جنسیتی، اعتیاد فراگیر و... ـ را به بار می آورد.
جامعه به مانند يک هولوگرام يا سیستم فراگیر به مانند يک کل يگانه عمل می کند که دست گذاشتن بر يکی از ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیرهء آن ـ حتی اگر به ظاهر باعث پنهان کردن اختلال يا نارضایتی از امور شود ـ تأثیر خود را در بعدی دیگر به زودی آشکار می کند. نمی توان همه چیز را فدای امنیت سیاسی و ایدئولوژیکی کرد وانتظار بروز بحران های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را نداشت.
نگاه به حوزهء تصمیم گیری به عنوان يک کل که قرار است تنها يک هدف را برآورده سازد، هنوز از سیاستمداران پدرسالار ما ساخته نیست! فعلاً ایشان درجزیره های دور افتاده ای از یکدیگر به سر می برند و نمیدانند امواجی که گاه و بیگاه آنها را می آزارد به خاطر تصمیم های به ظاهر ساده ای است که هم قطاران آنها در حوزه های اختصاصی خود گرفته اند. چون دورهء اشکانیان به پایان رسیده و حکومت ملوک الطوایفی دیگر آن قابلیت و کارکردهای قدیمی اش را ندارد، دنیای بیرون و خصوصا غرب نیز به ایران ما به مانند يک کل که دارای يک روح است نگاه می کند نه به عنوان جزایری جدا از هم که آدم های شان همدیگر را نمی فهمند.
نتیجهء چنین عملکردی این است که فرد ایرانی به همراه طیف وسیعی از احساس های ناخوشایندی به سر می برد که قدرت هرگونه تفکر و تصمیم درست بعدی را از او می گیرد. برای وی دور از ذهن نیست که هر لحظه وقوع جنگ يا حملهء اتمی، قحطی، کمبود ارزاق، افزایش مالیات، کم شدن قدرت خرید، کاهش رفاه عمومی، ناامنی شغلی و بیکاری، فشار روانی برای قبول ایدئولوژی های حاکم، يکسان سازی روحی و حتی قالب سازی فیزیکی و ظاهری آدم ها را اتتظار بکشد و از شنیدن حملهء ناگهانی يک يا گروهی از دشمنان قسم خورده دچار تعجب نشود، انتظار باریدن سنگ را از آسمان ببرد و ظهور هیولای لویاتان از خشکی زمین های مملکت اش او را دچار هراس و حیرت نکند، چون در تمامی اوقات شبانه روز به ياری نگاه خیرخواهانه، پدرسالارانه و امنیتی ارباب قدرت در ایران، تمامی توطئه های جهان آدم ها، دنیای طبیعت و حیات وحش را به درون جان خویش مکیده و همانند رستم دستان به ستیز و جنگ هر روزه با دیوان سیاه و سپید از چین وماچین برخاسته است! اکنون دیگر نه نایی برای مبارزه و نه توانی برای اندیشیدن دارد. بروز بحث های بی پایان، عوامانه و زبان پریشانهء سیاسی و اخیرا اقتصادی به عنوان رنگ ولعاب انواع نارضایتی ها در تمامی شئونات جامعه میان مردم و حاکمان، نشانهء آشکاری است که جامعهء ایران به طرز باورنکردنی بد اداره می شود!
برگرفته از وبلاگ نويسنده:
http://www.hamidmehrazar.blogfa.com/post-27.aspx
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |