وهابیون و سلفیون کردستان
نگاهی به نزاع مذهب در تاریخ معاصر کردستان
گفت و گو با عرفان قانعیفرد
گفتگوگر: محمدرضا اسکندری
عرفان قانعیفرد، دانش آموخته زبانشناسی، گرایش فرهنگنویسی است. از جوانان فعال اهل قلم که آثار وی را میتوان در دو قسمت زبانشناسی و فرهنگنویسی - مانند نخستین درسهای فرهنگنویسی و فرهنگ نروژی فارسی - و تاریخ معاصر - مانند گفتمان تاریخی کردها (مجموعه گفت و گوها)، مافیای قدرت و ناسیونالیسم نژادی کرد (نادر انتصار) معمای ایرانی (کنت پولاک) و خاطرات جلال طالبانی - تقسیم کرد هر چند که در کارنامه خود دیدار و گفت و گو با چند چهره برجسته سیاسی و تاریخی جهان را در کارنامه خود دارد. از او صرفاً به عنوان یک «محقق تاریخ معاصر کردها» که دارای تحقیقهای میدانی گستردهای در کشورهای خاورمیانه است؛ دعوت کردیم تا به بیان مطالعات و تحقیقات خود بپردازد. وی هم اکنون در شهر بوستون در آمریکا، در تاریخ معاصر خاورمیانه به ادامه تحصیل مشغول است.
*****
پرسش: در هفتههای گذشته مسألهی وهابیون و سلفیها خیلی مطرح شده و در جاهای مختلف در کردستان، سر پل ذهاب و سنندج نمیشود که بهصورت رسمی با لباسهای متحدالشکل و با تبلیغات زیادی در مساجد پیدا میشوند. میتوانید در رابطه با مسألهی این گروه برای ما توضیح بدهید که اینها کی هستند و چه رابطهای با ملاکریکا در کردستان عراق که الان در نروژ هست، دارند؟
پاسخ: مسألهی «سلفیون و وهابیون» با هم جدا هستند. «سلفیه» در لغت به معنای تقلید از گذشته است. یا به عبارتی که بعضیها در تفسیرهایشان میگویند کهنهپرستی یا تقلید کورکورانه از مردگان و این اصحاب السلف یا سلفیه، در معنای اصطلاحی آن به یک نوع فرقه میگویند که تمسک به دین اسلام دارد و پیرو سلف صالح آن است.
از اینجا به بعدش را باید افرادی که کارشناس مسایل دینی هستند، تحلیل بکنند. ولی خاستگاه فکری آن در کتاب تاریخالمذاهب الاسلامیه نوشتهی محمد ابوزهره است. او خیلی دقیق بیان میکند کهاین مسأله سلفیون، خاستگاهشان چیست و چه اعتقادی را دارند.
در قرن دوازدهم هجری قمری، محمدابن عبدالوهاب با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام اصیل، در تحلیلهای سیاسی تاریخ خاورمیانه مطرح شد که اعتقاد ایشان بر این است که این نحله یا مذهب یا گرایش وهابی، میتواند در خاورمیانه پیشرفت بکند.
این اندیشه به تبع تحت حمایت بعضی از سیاستهای مذهبی مرکزی هم قرار گرفت بعد از وقایع 11 سپتامبر، واکنشها به حرکتهای تروریسم در دنیا رنگ دیگری پیدا کرد. ما میبینیم که در بین این نزاعها همواره سعی میکنند که انگشت بگذارند سر اینکه در بعضی مسایل که جهان با آن روبهرو است، مسأله تروریسم است.
خیلی جالب است که در اسناد سازمان امنیت صدام حسین هم یک نوع هراس نسبت به ملاکریکا وجود داشت.
این گروه به فعالیت خودشان ادامه دادند و بنا به رسانههایی که روزانه در سطح اروپا یا ایران و خاورمیانه منتشر میشود میبینیم که جز منتسب کردن القاعده و تروریسم به آنها، ذکر خیری از این افراد در هیچ رسانهای منتشر نمیشود.
پرسش: آيا حرکت مذهبی که آقای ملاکریکا رهبری میکند با جریانات مذهبی در ایران رابطه دارند؟ چون بعضی از خبرها میرسد که شاخههایی از حرکت اسلامی جدا شدند و با این جریان در ارتباط هستند و حتی در سنندج و در سرپل ذهاب خیلی فعال هستند؟
پاسخ: بعد از ۲۰۰۱ این مسأله مطرح شد. حالا زرقاوی پشت قضیه بود، در خلیج فارس و مسأله بحران خلیج این مسأله تحت حمایت قرار گرفت یا اینکه آن ایام که زرقاوی از تامین مالی ملاکریکا برخوردار بود، حکومت مرکزی پشت این قضیه بود.
همانطوری که الشرقالوسط این مسأله را به راحتی افشا کرد. این سلفیها در کردستان عراق یک جایگاه و پایگاهی برای خودشان از نظر سیاسی به دست آوردند. منتها باید دقت بکنیم که آیا آمریکا حمایت کرد که اینها در کردستان عراق حضور داشته باشند یا جای دیگری و یک شخصیت دیگری، چه حقیقی و چه حقوقی. باید بررسی شود که اینها از چه کانالی توانستند در ایران حضور پیدا بکنند و چه کاتالیزوری، عامل رشد فعالیت این افراد شد.
حرف جلال طالبانی خیلی برای من جالب بود. روزنامه الحیات چاپ لندن در مورد آقای طالبانی نوشته بود که گویا در ایران گفتند که این اعضا در ایران دستگیر شدند و دفتر این گروه در ایران تعطیل شده است. تحلیلگر استاد تاریخ سیاسی در لندن پرسیده بود اینها چطوری در ایران دفتر داشتند و در ایران فعالیت داشتند.
متاسفانه ما میبینیم که یک نوع ناآگاهی در حکومت مرکزی هم هست. خیلی جالب است نماینده ولیفقیه در کردستان میآید در سخنرانی خودش در استانداری میگوید خوشبختانه جریان مذهبی وهابیت و سلفی در کردستان خبری نیست. خب خدا کند خبری نباشد. اما حالا که خبری هست و حتی فعالیت علنی دارند. این نوع ناآگاهیِ ناخواسته یا خواسته؛ به نظرم باید تغییر کند.
پرسش: چرا سلفیها، کردستان را برای کارهای خود انتخاب کردند و چرا حکومت مرکزی در رابطه با حرکتهای آنها هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد؟ مثلاً در جاهای دیگر ایران هم، ما سنی مذهب داریم.
پاسخ: دو جا میتوانند فعالیت بکنند یا در بلوچستان یا در کردستان. ولی امنترین جایی که بتوانند نگاه امنیتی حکومت را هم تحریک بکنند، میشود گفت کردستان است.
در کردستان ایران بعد از انقلاب، چون نگاه غیر روشن و مبهمی بود و متاسفانه این ابهام باقی ماند، هر نوع حرکت مذهبی در کردستان با اخلال و بینظمی و اجازه رشد ندادن روبهرو شده است.
وقتی که این نوع عقیم شدن ایدئولوژی و تفکر باقی ماند، خیلی افراد به نفع خودشان از آن استفاده میکنند. ولی جای سوال دارد که چرا بعد از انقلاب یا قبل از انقلاب وقتی یک جریانی در داخل کردستان میخواسته حرکت بکند، حکومت مرکزی به شدت برخورد کرده و آنوقت چطوری است که این وهابیها حتی به اصولی که خط قرمز ایران است، به راحتی توهین میکنند و در داخل ایران هم نشریهشان را به مردم میرسانند، هم کاستشان و هم دیویدیشان را. سوال این است چرا اینها با این مختصات و خصوصیات اجازه فعالیت دارند و آن وقت ديگران باید با چنین مشکلات ناخواسته یا خواستهای روبهرو بشوند.
پرسش: با توجه به گزارشهایی که از سیدیها و از اعلامیهها و از کتابهای آنها میرسد، اعتقاد دارند شیعیان، فاسد هستند و باید از بین بروند؛ عملاً میخواهند روش القاعده را در ایران انجام بدهند. در آینده این مشکل فقط برای کردستان است و یا مشکل سراسر ایران است؟
پاسخ: کردستان هم جزیی از ایران است. من کردستان را جدا از ایران نمیبینم. در ایام جنگ ایران و عراق من یادم است که بچه بودم و در سنندج زندگی میکردم. آن موقع در افواه عام این مسأله مطرح بود که اخوانالمسلمین در کردستان نماینده دارند.
چرا این مشکل ذهنی و نوع رفتاری همیشه باید باعث جنجال در کردستان بشود. وقتی که انسان آنها را نقد هم بکند، هالهی تقدس میکشند که یک نوع منزهطلبی را معیار و محک سنجش قرار میدهند که انگار شخص اگر نقد بکند، ظلمی آشکار در حق بشریت کرده.
عوامفریبی هم درواقع باعث فقر فکری و خشونت ذهنی میشود و این افراد درواقع با ترور شخصیت و حذف هویت، جامعهی کردها را مغشوش کردند. اگر کردستان پایگاه این تندروهای مذهبی شود باید پرسید چرا از این کانال در تمام ایران رسوخ پیدا میکند و چرا مملکت ما باید اجازه چنین سکوی پرتابی را به چنین جایی و کسانی بدهد.
من فکر میکنم برای دریافتن اصل موضوع، به تغییر نگاه و تلاش برای تحقیق بیطرفانه نیاز داریم.
پرسش: با توجه به اینکه شما ارتباط نزدیکی با جوانان در کردستان دارید، آیا نسل جوان به این تشکل و این حرکت سیاسی مذهبی که سلفیها ایجاد کردند، علاقه نشان میدهند؟
پاسخ: خود جوان های داخل ایران بنیاد فکری پویایی دارند و از افراط و تفریط و آن انحطاط و راه عرفی صوفیگری منحط در واقع دور هستند.
نه میشود جوانها را خشکمغز و مرتجع و اهل خرافات دانست و نه میشود آنها را یک مشت انسانهای فارغ و رها و بیتوجه به اصول جامعهشان دانست.
بعید میدانم که این نوع تفکرهای افراطی در قرن بیست و یکم، در قرن ماهواره و اینترنت بتواند در جوانهای باهوش یک جامعه پیشرفته اثر بکند. همچنانکه تاریخ کردستان معاصر، از این نوع تفکرات مبرا بوده است.
http://radiozamaaneh.com/special/2008/07/post_607.html
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: و يا مستقيماً در اينجا: ای - ميل شما (در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)
لطفاً از افزودن تصوير در اين ای ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست. Your message: : پيام شما
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |