بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

تير 1387 ـ   ژوئيه  2008

 

ایدئولوژی و افسردگی

نوید غفاری

در نظام های ایدئولوژیک، ایدئولوژی خودش را در تمام عرصه های اجتماعی و شخصی عرضه می کند و همواره برای مسائل موجود پاسخ هایی آماده دارد. نظام ایدئولوژیک، از طریق گزینش ها و فیلتر های مختلف، افرادی را برمی گزیند که ایدئولوژی را اجرایی نمایند. در این گونه حاکمیت ها فرد همواره با نباید ها، نکن ها و محدودیت های بسیاری، که نه برآیند خواست عمومی بلکه خواست طبقه حاکم (که تولید کننده ایدئولوژی هستند) است، رو به رو می باشد.

تعیین الگوهای حکومتی و مذهبی برای حریم فردی یا اجتماعی افراد، از مهمترین دلایلی هستند که فرد خود را زیر فشار روانی حس می‌کند. تبلیغ هنجارهای رفتاری و زیستی خاص از سوی مسئولان اداره کشور،شهروندان را از همان کودکی وادار می نماید تا تنها چند کنش را برگزیند. اجبار‌های اجتماعی و اقتصادی برای قرار دادن افراد در چارچوبی ایدئولوژیک و از پیش تعیین‌شده یکی از مهم‌ترین دلایل به‌هم خوردن تعادل روحی فرد است.

آن هنگام که فرد به دلیل محدودیت های ایجاد شده خود را قادر به ارضای نیازهای انسانی و طبیعی خود نمی بیند ، امیالش سرکوب و دچار سرخوردگی می شود که این خود مهمترین عامل ایجاد افسردگی است.پاسخ های آماده و غیر کارشناسانه و سلیقه ای که تنها بقای حاکم را دنبال می نماید و پیچیدن نسخه هایی عمومی بی آنکه تفاوت ها و نیازهای مختلف انسانی را در نظر بگیرد باعث ایجاد محدودیت های بسیاری برای فرد می گردد که نتیجه ای جر افسردگی و سرخوردگی در بر ندارد.

به همین خاطر بر خلاف برخی از ادعاهای موجود ،در حکومت های ایدئولوژیک فرد به میزان بسیار بیشتری در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارد.آمار ها و تحقیقات موجود نیز موید این موضوع هستند.به عنوان مثال در بر طبق آمار رسمی بیش از 80% از مردم ایران دچار افسردگی هستند و 40 % از افسردگی حاد رنج می برندو دومین بیماری رایج در ایران پس از بیماری‌های قلب و عروق، اختلال‌‌های روانی هستند.تحقیقات دانشگاه میشیگان حاکی از آن است که کشور دانمارک و بعد از آن اغلب کشور های منطقه اسکاندیناوی که از نطر شاخص های دموکراسی و آزادی در سطح بالایی قرار دارند شادترین کشورهای دنیا هستند و میان میزان شادی و دموکراسی کشورها همبستگی وجود دارد.(آمار برگرفته از هفته نامه سلامت-شنبه 22 تیر 87)

متاسفانه اید ئولوژی حاکم در ایران شادی و تفریح و لذت بردن را بر نمی تابد به گونه ای که افراد با اعتقادات مذهبی اغلب از پس خنده ، شادی و لذت دچار نوعی عذاب وجدان می گردندو شرکت در مراسم عزاداری و گریه و زاری را به عنوان ارزش تلقی می نمایند..ایدئولوژی حاکم با اعمال نفوذ در تمام عرصه ها تا جای ممکن راههای تفریح و شادی را بسته تا جایی که فرد حتی در مراسم مهمانی شخصی و ازدواج مجبور از تبعیت از الگوهای مشخص است و ایدئولوژی تا جایی پیش رفته که موزیک این گونه مراسم را نیز از طریق تقسیم بندی به مجاز و غیر مجاز تعیین می نماید.

این امر باعث شده جامعه از حداقل تفریحات محروم و حداقل نیازهای اجتماعی او سرکوب گردد.بدین طریق افراد جامعه در پوششی به نام افسردگی فرو می روند و سوء رفتارهایی همچون ریا کاری و تزلزل شخصیت را از خود بروز می دهند چرا که به‌طور طبیعی همه ایرانی‌ها در قالب ایدئولوژیک مورد نظر نظام نمی‌گنجند و اعتقادها و الگوهای حاکم را نمی پذیرند، اما برای این‌که بتوانند در جامعه زندگی کنند و معیشت خود را ادامه دهند، چاره‌ای جز همزیستی و کنارآمدن ندارند. از روی مصلحت با ایدئولوژی حاکم دست به سازش زده و تظاهر ‌کنند. مثال رعایت حجاب، عمومی ترین نمونه است که چون اجباری است همه از آن تبعیت می‌کنند.

افسردگی موجب کاهش کارکرد و اختلال در رفتار شهروندان می‌شود. موجب کاهلی، سستی، اضطراب و عدم بازدهی فردی در سطح اجتماع می‌شود. خود این امر از نظر اقتصادی، آسیب کلی به جامعه می‌زند. از یک‌سو تنظیم روابط افراد در جامعه را مختل می‌کند و موجب افزایش جرم و در جامعه می‌شود. از دیگر سو، هزینه تنظیم روابط اجتماعی و برقراری امنیت اجتماعی و ایمنی فردی را افزایش می‌دهد.

اما اینکه آیا آسیب‌های اجتماعی و روانی شرایط موجود، می‌تواند به گسست در ارزش‌ها و رفتارهای عرفی منجر شود سوالی است که دکتر قره باغی پاسخ آن را با اشاره به قانون طلائی جوامع انسانی و تکامل اجتماعی بیان می کند. اینکه هیچ جامعه‌ای هرگز به قهقرا بازنمی‌گردد: «چندگانگی ارزش‌ها، روند پیشرفت جوامع را آهسته می‌کند، اما منجر به متوقف شدن فرآینده پیشرفت نخواهد شد. جامعه ایران در حال حاضر با این مشکل مواجه است. هرگز در هیچ جامعه‌ای، سابقه نداشته که هنجاری به طریق دیکته‌شدن از سوی نظام سیاسی جا بیفتد. در نظام شوروی سوسیالیستی سابق، طی هفتاد سال حکومت جبارانه حزب کمونیسم، چنین اتفاقی نیفتاد. جوامع از جمله جامعه ایران، در برخورد با هنجارهای دیکته‌شده، آسیب‌هایی خواهند دید. از جمله همین اختلال‌های رفتاری، شخصیتی یا روانی. اما بدون تردید، با سپری شدن دوران منع، مردم و جامعه به هنجارهای معمول و عرفی خود بازمی‌گردند.»

----------------------------

*در این مقاله مقصود از ایدئولوژی، جهان بینی و فرآورده طبقه حاکم است که وضع موجود را توجیه می نماید که این تعریف از کتاب "ایدئولوژی و یوتوپیا" اثر کارل منهایم بر گرفته شده است.

 

برگرفته از سايت دانشجويان شيراز:

http://www.shirazunews.com/Fullnews.aspx?id=303

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

و يا مستقيماً در اينجا:

ای - ميل شما (در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)

 

 

لطفاً از افزودن تصوير در اين ای  ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست.

Your message:             : پيام شما

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630