بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

تير 1387 ـ   ژوئن  2008

 

نامهء يک جوان حقيقت طلب، به دکتر محمد رضا نيکفر

سيد عليرضا موسوی

 

عصری که ما در آن بسر مي بريم، از نگاه من «دوران بحران معنا» نام دارد. بخصوص برای ملل جهان سومی که در دوران گذار (از سنت به سوی مدرنيته) به سر مي برند. در اين ميان، «جريان روشنفکری دينی» در ايران، که خود محصول اين دوران است، بسيار جوان بوده و در دوران شکوفايی خود به سرمي برد ـ هرچند که ممکن است فرهيختگانی مانند مصطفی ملکيان يا خود استاد نيکفر با اين اصطلاح مخالف باشند.

در واقع، در اين روزها، جريان روشنفکری در ايران با هدايت چهار جريان راه پرفراز ونشيب خود را طی ميکند:

1 ـ روشنفکران دين گرا
2
ـ سنتگرايان
3
ـ روشنفکران سکولار
4
ـ روشنفکران غربشناس مکتب فرديد

مسلم که نزاع علم ودين، از زمانی که علم مدرن با دکارت پا به عرصه هستی گذاشت و طلايه دار فلسفه غرب گشت، وجود داشته است. و اکنون، به نظر من، بعد از پنج قرن و باشکل گيری حکومت دينی و ايجاد چالش های ويران کننده در حوزهء فکر و عمل، اين جريان به صورت جدی کشور ما را نيز در بر گرفته، با اين تفاوت که افزوده شدن انديشه های پست مدرنيستی در وطن ما مزيد برعلت شده و اين اشفته بازار فکر را مشدد کرده است.

من، در اين چند سال که به مطالعه در حوزه روشنفکری در ايران پرداخته ام، با آرای مختلفی آشنا شده ام. اول بار انديشه های روشنفکران دينی چون محسن کديور با پروژهء از اسلام تاريخی به سوی اسلام معنوی، يا عبدالکريم سروش با پروژهء قبض وبسط تئوريک شريعت يا هرمنوتيک اسلامی استاد محمد مجتهد شبستری ويا عقلانيت ومعنويت مصطفی ملکيان را مورد تامل قرار دادم واز اين فرهيختگان بسيار اموختم بخصوص دو بزرگوار اخير الذکر. درادامه با انديشه های سنت گرايانی چون نصر وشايگان اشنا گشتم واين روزها نوشته های روشنفکران غرب گرا چون شما ودوستانتان مانند ارامش دوستدار يا سيد جواد طباطبايی را ميخوانم گرچه با هم اختلاف داريد. اما غرب شناسانی مانند داوری اردکانی را فراموش نکردم وبه نگاه ان ها هم ميپردازم. اما آنچه موجب گشت جريان روشنفکری در ايران در مقابل ديدگانم نامطمئن تداعی شود و مرا به تامل بيشترسوق دهد آشنايی با انديشه های شما بود. انصافا مهمترين منتقد جريان روشنفکری دينی شما هستيد. مانند نقد شما بر سروش، يا شبستری نقد شما برپرتستانتيزم اسلامی، و نقد شما بر پوشش قدرت در انديشه های ايرانی يا سه مقاله بی بديلتان در مورد اصلاح دين در مسيحيت در فصلنامه «مدرسه» که بسيار به من در مطالعه ی انديشه سياسی در غرب کمک کرد.

دکتر نيکفر، نقد شما بر روشنفکران دينی به خصوص افرادی چون شبستری که اين روزها بسيار به انديشه های پست مدرنی نزديک شده اند و از نگرش و عدم دغدغه صدق و کذب در کلام الهی سخن ميگوند جالب وقابل تامل است. همچنين مقاله شما که برای همايش دين و مدرنيته در شهريور سال گذشته ارائه شد در باب آسيب شناسی روشنفکری دينی بسيار قابل توجه بود. اما استاد گرامی آنچه که شما ودوستانتان مطرح ميکند به نظر ميرسد يک رويکرد سلبی است که چندان راه کاری را پيش رو قرار نمي دهد. من خود را در جايگاه نقد شما نميدانم اما فکر ميکنم اگر به چند مقوله به طور مبسوط به پردازيد نگاه شما برای من، به عنوان يک دانشجوی حقيقت طلب روشن تر مي شود (گرچه شما درمقاله دين وحقوق بشر خود مشکلاتتان را با اين واژه ی حقيقت طلبی آشکار کرديد):

1.  استاد گرامی نقد های شما بر دگرانديشان دينی مانندسروش وشبستری بسيار دقيق است اما با توجه به اين که اين مبحث در حوصله اين نوشتار نميباشد وارد ان نميشوم اما با توجه به اين که به حق شما قرائت افرادی چون مصباح يزدی را درمورد اسلام قابل دفاع تر ميدانيد چگونه با پروژه ی بومی سازی سکولاريزم خود ميخواهيد ان را در کشور نهادينه کنيد ؟ به نظر ميرسد با قرائت ايت اله مصباح يزدی ازدين جامعه هيچ گاه پذيرنده ی نظراتی چون شما نيست.مگر اين که همه افراد را ازدين برگردانيد که اين امر درغرب هم اتفاق نيفتاده بلکه تساهل دينی باعث سکولاريته شده است(البته شما دريکی از مقالاتتان عکس اين رابطه ی علت ومعلولی رابيان کرديد که چندان برايم روشن نبود).

2. آقای دکتر اگر ماهيت غرب را امری تاريخی وزمان مند بدانيم وفلسفه غرب را مقدم بر علم وتکنيک در عالم غرب بدانيم (نگاه روشنفکران غرب شناس چون فرديدو داوری تحت تاثيرهايدگر)انگاه شما مسائل راچگونه تحليل ميکند؟از اين نگاه مطلبی از شما به طور مبسوط نديده ام.چراکه من فکر ميکنم شما لازم است تيغ نقد خود را به سمت ان ها هم به عنوان يک غرب گرا ببريد.

3. آقای نيکفر عزيز قبول کنيد همان طور که گفتم رويکرد سلبی در انديشه های شما غالب است. البته شايد ان يک حسن باشد که از نگاه اکادميک شما خبر ميدهد.نميدانم.اما من به عنوان يک دانشجو که بديلی رادر مقابل انديشه های روشنفکران دينی ميجويم را سردر گم ميکند. البته شايد شما بيان کنيدکه دغدغه دين نداريد ورويکردتان به دين اساسا سلبی است ونگاه نسبی گرايانه ای را با محوريت ازادی ميپرورانيد.اما ايا تکيه بر اين اصول که از نگاه شمانماد پارسايی است ميتواند مشکل گشای بحران فکرباشد؟ آيا آزادی توان ايجاد معنا را در زندگی شرقی دارا ميباشد؟

4. استاد عزيز سخن را کوتاه کنم شما از پوشش قدرت در نوانديشی دينی در ايران سخن ها گفته ايد اما شما ميدانيد در تمامی دوران بشری ايجاد مرز بين حقيقت و قدرت سخت بوده است. آيا انديشه های شما نگاه سياسی ندارد؟ آيا آزادی، که قلهء انديشه های شما است ،از سياست پاک است؟

با آرزوی سربلندی برای استاد گرامی دکتر محمد رضا نيکفر

دانش آموخته ی شما

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

و يا مستقيماً در اينجا:

ای - ميل شما (در صورت تمايل به دريافت پاسخ لازم است!)

 

 

لطفاً از افزودن تصوير در اين ای  ميل خودداری کنيد چرا که انتقال آن بدين وسيله ممکن نيست.

Your message:             : پيام شما

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630