بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

خرداد 1387 ـ   ژوئن  2008

 

نگاهی به کتاب حسن قاضی مرادی دربارهء ملکم خان

ثمينا رستگاری

آنها که داستان يکصد ساله جدال سنت و مدرنيته را در ايران پي مي گيرند احتمالاً کتاب جديد حسن قاضي مرادي را ديده اند. «ملکم خان، نظريه پرداز نوسازي در صدر مشروطه» عنواني است که او براي شرح زندگي، آثار و تحولات فکري ملکم انتخاب کرده است. قاضي مرادي بخش زيادي از مقدمه و يک سوم از کتاب را به انتقادات ماشاءالله آجوداني از ملکم اختصاص داده و تک تک آن انتقادات را طرح کرده و سعي در پاسخگويي به آنها دارد.

اما پيش از پرداختن به موضوعات مطرح شده در کتاب لازم است درباره اين پرسش تامل کنيم که چرا هنوز در جامعه فکري ما، درباره ملکم خان مي نويسند، به او انتقاد مي کنند و در جواب اين انتقادات کتابي ديگر چاپ مي کنند. چرا ملکم و انديشه هاي او هنوز مساله ماست؟

ملکم خان در واقع پدر فکري آن دسته از روشنفکراني به حساب مي آيد که سعي داشتند از ميانبرترين راه به مقصدشان برسند، اما صد سال است که در راه مانده اند. کساني که از طرح مستقيم ايده هاي متجددانه خود هراس داشته يا آن را راهي صعب العبور مي دانستند و همواره لباسي از سنت گرايي بر اين مفاهيم پوشاندند تا يک از هزار آنها در جامعه رواج يابد.

و جالب اينجاست که اين شعبده بازي را نه روحانيون باور کردند، نه مردم و نه مشروطه خواهان، همان طور که خود روشنفکراني مانند ملکم نيز بر دروغين بودن آن مومن بودند.

کتاب هاي مشروطه ايراني آجوداني و ملکم خان قاضي مرادي نيز کشاکش نبرد ميان نقد و دفاع از اين دسته روشنفکران است.

براي تدقيق محل نزاع آجوداني و قاضي مرادي بهتر است از انتهاي داستان شروع کنيم. هر دو نفر آنها مشروطه را جنبشي ناکام و شکست خورده مي دانند. آجوداني تقليل مفاهيم مدرن توسط روشنفکران را عامل اصلي انحراف مشروطه و درک معيوب ما از مدرنيته مي داند. روشنفکران با سازگار نشان دادن مفاهيم سنتي و مدرن و انتخاب واژه هاي کهن براي کلمات جديد غربي نماينده سنتي ترين طبقات جامعه را، رهبر متجددانه ترين جنبش قرن بيستم ايران کردند و مشروطه را از جاده اصلي و اصيل اش منحرف ساختند.

اما قاضي مرادي تقليل مفاهيم توسط روشنفکران را سرنوشت ناگزير آنها و تنها چاره شان براي طرح آن مفاهيم در جامعه ايراني مي داند. از نظر وي روشنفکران چاره يي جز اين نداشتند که با کلمات موجود در دستگاه فکري سنتي ايران، مدرنيته را به جامعه عرضه کنند و حتي قبل از طرح آنها، اين مفاهيم را فهم کنند. اگرچه آجوداني هم در ناچار بودن روشنفکران با قاضي مرادي همدل است اما در دو راهي قابل دفاع بودن يا نبودن کار آنها و تاثير اين کار بر ناکامي مشروطه است که مسير تحقيق اين دو نفر از هم جدا مي شود.

پيش فرض اساسي قاضي مرادي اين است که روشنفکران براي تغيير جامعه ايراني دو راه بيشتر پيش روي خود نداشتند؛ يا جذب حکومت شوند و از بالا اصلاحات را پيش ببرند يا جلب حمايت روحانيون کنند و از پايين دست به تغيير بزنند.

ملکم خان در طول حيات فکري اش در هر دو اين مسيرها بخت خويش را مي آزمايد و بعد از نااميدي از دستگاه حاکمه، مابقي عمرش را صرف جلب حمايت روحانيون مي کند. او در اين مسير همچون متکلمي مکتب رفته ريشه تک تک قوانين مدرن را در شرع اسلام مي يابد و به روحانيون و مردم نشان مي دهد آنها هم باور کنند که مدرنيته از اسلام درآمده و اصلاً از ولايت ما به غرب صادر شده است.

اما آجوداني چنين پيش فرضي ندارد. به نظر او روشنفکران مشروطه هدف اصلي شان هدفي سياسي بود و به همين دليل راه حل هايشان نيز به ناگزير سياسي شد و به جاي انتخاب راه سوم تامل در مباني جديد و قديم و نقد پايه هاي سنت ، وارد گود سياست شدند و نهايتاً بازي را براي هميشه به رقيب واگذار کردند.

البته بايد به اين نکته اساسي هم توجه کرد که قاضي مرادي ميدان تحليل اش را از آجوداني جدا مي کند. به اعتقاد او دو راه براي تبيين چرايي شکست مشروطه وجود دارد که اولي «ايدئولوژي هاي جامعه شناسانه» است و ديگري «دکترين هاي فلسفي نظرورزانه» که امثال آجوداني و طباطبايي برمي گزينند. اگر در راه دوم تمام گناه شکست مشروطه بر دوش روشنفکران قرار مي گيرد، با تئوري هاي جامعه شناسانه مي توان به سرمنزل هاي ديگري رسيد و عوامل ديگري يافت که بسيار قدرتمندتر از ناتواني روشنفکران عمل کردند و مشروطه ما را به بن بست کشاندند. از جمله دخالت کشورهاي بيگانه در امور داخلي ايران که همواره از حکومتي مستقل اما ضعيف حمايت کردند و همچنين ضعف طبقه بورژوايي، که از حفظ دستاوردهاي مشروطه ناتوان بود.

در هر صورت آنها که اين سوال تاريخي عباس ميرزا را که چرا غرب پيش رفت و ما عقب مانديم به ارث برده اند، مي توانند در کتاب قاضي مرادي نکات تازه يي بياموزند. در پرونده اين هفته انديشه سياسي پاسخ سوال هايمان را از قم تا لندن پي گرفتيم و بخشي از نتيجه کارمان اوراقي شد که پيش روي شما است.

 

سالشمار زندگي

1249 هـ . ق. (1212 هـ . ش. 1831 م.) تولد در خانواده يي ارمني در جلفاي اصفهان.

1259 هـ . ق. (1222 هـ . ش.) سفر به فرانسه در ده سالگي براي تحصيل. آموزش علوم طبيعي، رياضيات، مهندسي در پلي تکنيک پاريس، آموزش علوم سياسي و حقوق.

1267 هـ . ق. (1230 هـ . ش.) بازگشت به ايران. استخدام در وزارت امور خارجه به عنوان مترجم.

1268 هـ . ق. (1231 هـ .ش.) کار در دارالفنون به عنوان مترجم استادان اروپايي و نيز مدرس جغرافيا و رياضيات.

1278- 1275 هـ. ق. (1241- 1238 هـ. ش.) آغاز فعاليت سياسي. نوشتن رساله هاي کتابچه غيبي يا دفتر تنظيمات، رفيق و وزير، مجلس تنظيمات، دستگاه ديوان، دفتر قانون و... تاسيس فراموشخانه.

1278 هـ . ق. (1241 هـ . ش.) تعطيل شدن فراموشخانه و تبعيد به عراق به دستور ناصرالدين شاه (در 29 سالگي)، تبعيد به استانبول.

1279 هـ .ق. (1242 هـ.ش.) بخشيده شدن ملکم با ميانجيگري ميرزاحسين خان مشيرالدوله. انتصاب او به سمت کنسول ايران در مصر. بعداً خدمت در سفارت ايران در استانبول.

1285 هـ .ق. استعفا از مقام خود به علت تضاد با ميرزا سعيدخان انصاري موتمن الملک، وزير امور خارجه. تهديد به پذيرش تابعيت عثماني به پشتوانه حمايت عالي پاشا، انتصاب مجدد به مستشاري در سفارت ايران در استانبول با ميانجيگري مجدد مشيرالدوله.

1288 هـ .ق. بازگشت به ايران در پي انتصاب مشيرالدوله به صدارت و پيشنهاد مقام «مستشار صدارت عظمي» از سوي مشيرالدوله به او. نوشتن برخي رساله ها مانند مذاکره درباره تشکيل بانک.

1306- 1290 هـ . ق. (1268 - 1252 هـ .ش.) رفتن به انگلستان با سمت وزير مختار ايران در لندن. سپس به عنوان سفيرکبير ايران.

ارسال گزارش ها و نامه هاي بسيار به وزارت امور خارجه در موضوع سياست هاي داخلي و خارجي ايران. نوشتن برخي رساله ها، امتياز فوايد عامه، پلتيکاي دولتي و...

1295 هـ .ق. (1256 هـ .ش.) اعزام به برلن به عنوان سرپرست هيات نمايندگي ايران براي بازگرداندن منطقه قطور که در سال 1265 هـ .ق. از سوي عثمانيان اشغال شده بود. پيشبرد موفقيت آميز مذاکرات با حمايت بيسمارک صدراعظم آلمان.

1307 هـ .ق. (1268 هـ .ش. 1890 م.) ماجراي امتياز لاتاري. برکناري او از همه مقام هاي دولتي. انتشار نخستين شماره روزنامه قانون در اول رجب. تلاش براي گسترش مجامع آدميت در داخل و خارج ايران.

1316 - 1307 هـ.ق. (1277 - 1268 هـ .ش.) انتشار 41 شماره روزنامه قانون، نوشتن چندين رساله مانند اصول آدميت، حجت، مفتاح، توفيق امانت، اشتهارنامه اولياي آدميت، اصول مذهب ديوانيان و... سخنراني با نام مدنيت ايراني در انگلستان. (1891 م.)

1309 هـ . ق. نهضت عليه امتياز تنباکو به رهبري ميرزا حسن شيرازي.

1316 هـ . ق. توقف انتشار قانون. انتصاب به سفيرکبيري ايران در ايتاليا به دستور مظفرالدين شاه.

1326- 1316 هـ . ق. سفير کبير ايران در ايتاليا. نوشتن گزارش ها و نامه ها در موضوع سياست هاي داخلي و خارجي ايران. نوشتن رساله نداي عدالت (1323 هـ . ق.) و تقديم آن به مظفرالدين شاه هنگام سفر او به اروپا.

1324 هـ . ق. (1285 هـ . ش.) پيروزي نهضت مشروطه. دفاع ملکم از حکومت مشروطه و همکاري با مجلس با ارسال نامه هاي سياسي. آخرين نامه او به مجلس دو ماه پيش از مرگ او نوشته شد.

1226 هـ . ق. 1906 م.) مرگ در سوئيس. وصيت به اينکه جسدش سوزانده شود.

برگرفته از سايت «اعتماد»:

http://www.etemaad.com/Released/87-03-02/256.htm#73653

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630