پیوند دو نیرو؛ ضرورت امروز و فردا
فرزاد پورمرادی
کسی هنوز نمی خواهد بپذیرد که فتیلهء هر گونه مشارکت در دست زورمداران است ـ درد عدم شناخت فعالان و جریانات سیاسی درون و برون مرز گویی پایان نیافتنی است. اگر در دوم خرداد 76، اپوزیسیون تحریم گرا با مشارکت میلیونی و رأی به محمد خاتمی، به ندانسته هایش از اوضاع داخلی ایران بیش از پیش پی برد و تلاش نمود از موضعگیری های علنی در میدان های دیگر انتخاباتی حذر کند - تا جایی که در انتخابات اخیر مجلس طیف گسترده ای از آنها عملاً هیچ موضعگیری در ورود به مشارکت یا تحریم نکردند - اکنون سئوال اینست آیا تحریم انتخابات مجلس هشتم، اصلاح طلبان حکومتی و مستقل را که در داخل و خارج مرز مردم را به پای صندوق رأی فرا می خواندند به یک شناخت مبتنی بر واقعیات و حقایق سوق خواهد داد؟
این ناتوانی در تشخیص و تصمیم معمولاً زمانی اتفاق می افتد که درک و فهم اوضاع را از نگاه خود به نام جامعه خلاصه کرده و تصمیم گیری های سیاسی خود را خواست ملی می نامیم. تجربهء این دوره نشان داد که فاصلهء مکانی نمی تواند نقش اساسی در تصمیم درست و جامعه پسند ایفا کند و تنها می تواند یکی از پارامترهای آن بحساب آید؛ چرا که اطلاح طلبان حکومتی و مستقل که در جامعه حضور دارند می توانستند به نتیجه گیری درستی از جامعه دست یابند .
در این بین اما، دوباره بازی استبداد موفق تر بود ـ سیستمی که در یک بازی حرفه ای به نتایج مورد قبول خود رسید؛ از یکسو با شناخت کلی از جامعه و رقابتی کردن برخی حوزه های کمتر تأثیر گذار و پایین دستی، اقلیتی دست چین شده از اصلاح طلبان را برای وجهه بخشی به فضای انتخاباتی وارد کرد تا عملاً زمینهء ناکامی آنان را در سطح ملی هموار سازد و، از سوی دیگر، با عملکرد خود از سوی هیأت های اجرایی و نظارت، و در رأس آنها شورای نگهبان، ذهنیت مشارکت جویانهء افکار عمومی را از بین برد تا زمینه های یک تحریم خود خواسته برای رسیدن به یک مجلس برنامه ریزی شده را فراهم آورد. اعتراضات به مجموعهء انتخابات بحدی بود که به کناره گیری عارف، معاون خاتمی در دوران ریاست جمهوری ایشان، از صحنهء انتخاباتی انجامید .
در حالیکه فرآیند انتخابات در ایران در یک مسیر تعریف شده، هدایت شونده و بشدت کنترل شده طی طریق می کرد، التماس جویی برخی اصلاح طلبان تبعیدی برای حضور در پای صندوق های رأی تعجب برانگیزتر از دیگران بود. حداکثر نتیجه چنین تلاش هایی ـ حتی با مشارکت گستردهء ملی برای ریختن آرا به سود اصلاح طلبان ـ تنها می توانست به ورود اقلیتی با لایه های گوناگون وابستگی به قدرت منجر شود و در آن صورت حفظ وضعیت فعلی برای قدرتمندترین شخصیت های تأیید صلاحیت شده در این جریان همواره مهم تر از پیگیری خواست های ملی می بود بوده ـ واقعيتی که آنها بارها بیانش داشته اند.
عدم موفقیت در این مرحله از انتخابات چنان اوجی یافت که در دور دوم در حوزه های باقیمانده لوگوی "یاران خاتمی" از تبلیغات اصلاح طلبان حذف شد تا ضربه ای به اين نام وارد نشود و بتوانند از این ظرفیت در آینده استفاده کنند. و مجلس هنوز پانگرفته می بینیم که این اقلیت از رأس و از پا بریده در میدان بازی اصولگرایان قرار گرفته و باید خود را با برنامه های ترسیم شدهء آنان هماهنگ کند. این نتیجهء یک پروژهء برنامه ریزی شده بود که کسی نمی توانست بازی آن را بر هم زند؛ چنانکه خاتمی امیدوار بود .
اما سئوال اساسی در اینجاست که چرا با وجود مشارکت گسترده در انتخاباتی مانند دوم خرداد، يا اولین مرحلهء شوراهای شهر و روستا، يا مجلس ششم، يا دور دوم ریاست جمهوری خاتمی، و یا تحریم انتخاباتی مانند مجلس هشتم هیچکدام کارکرد ملموس و اثربخشی را از خود بجای نمی گذارند و همواره این استبداد است که سرانجام بهترین بهره برداری را از آن می کند؟ و دست اقتدارگرایان هم در کار تحریم حاکم و ملموس است و هم در امر مشارکت مردم؛ و برای موفقیت در هر دو نیز مکانیزم ها و ابزار و وسایل خاص خودش را دارد و تاکنون کسی نمی تواند ادعا کند که توانسته است اقتدارگرایی را خلع سلاح کرده یا به زانو درآورده و یا در مهار آن وفق باشد. بدينسان، می توان گفت که انتخابات، در واقعيت خود، حتی به میدانی برای عرض اندام استبداد و اقتدارگرایی آن بدل شده است.
سال ها شرکت در انتخابات و، سپس، چند دوره عدم تمایل ملی برای ریختن آرای خود به صندوق و یا تحریم انتخابات، هيچکدام نتوانسته به آرزوهای دموکراسی خواهانهء مردم پاسخ دهد و کارزار انتخابات را در منظر ملی با ابهام و تردیدهای جدی مواجه ساخته است. به عبارت دیگر، عدم شرکت مردم در میدان انتخابات نشانهء پایان گرفتن ظرفیت اثرگذاری آن برای تغییر وضع نامطلوب ـ حداقل در شرایط حاضر ـ است؛ هرچند که این بی اقبالی لزوماً بمعنای مهر تأیید زدن بر درخواست های تحریم گرایانه از درون و بیرون کشور نیست. این یک نتیجه گیری بر پایه واقعیات و حقایق داخلی است که توانسته این دو را بهم متصل کند.
آنچه بعنوان برآیند کلی از فعالیت کوشندگان سیاسی می توان بیان کرد این است که، متأسفانه، دموکراسی خواهی، بدلیل ناتوانی و نخواستن، خود را تا حد پذيرش انتخاباتی مداربسته تنزل داده و، در نتيجه، راه های دیگر را تعطیل کرده است. انتخابات در چند دوره اخیر به میدان مناقشه بدل شده و اختلافات و تفرقه را دامن زده است و سیر تجربهء دوگانهء حضور و تحریم به عینه نشان داده که :
اولاً : نه تحریم و نه مشارکت هیچ یک نتوانسته اند کارکردهای لازم را برای عبور از وضعیت کنونی و تولید یک مسیر مطمئن فراهم آورند و، بر عکس، در هر دو صورت به تقویت و تثبیت اقتدارگرایی انجاميده اند. بودن در پارلمانی ناتوان همانقدر بی تأثیر بوده که نبود در قدرت. هر دوی این کنشگری ها به تقویت لایه های خاموش استبداد نیز انجامیده است.
دوماً : ارزشگذاری صرف بر انتخابات برای پیشبرد دموکراسی و مسدود دانستن راه های دیگر به بستری برای ناکامی تبدیل شده و نتوانسته، به شکلی محسوس و جامعه پذیر، خواست های ملی را رهنمون باشد. این بینش سبب شده که هربار تا دوران و سررسید مرحله ای دیگر از انتخابات فعالیت های جمعی راکد شده و بر تنبلی و کندکاری فعالیت های مدنی دامن زده شود.
کوشندگان سیاسی شراکت خواه و تحريم کننده، در هر دو ميدان، بايد بهمراه هوادارانشان بر تحلیل های غلط انداز گذشته خط بطلان کشند و توجه کنند که بيش از اين نمی توان واکنش نسبت به ناکامی های گذشته را در تحریم یا مشارکت جستجو کرد و به انتخابات در کنترل اقتدارگرايان به چشم تنها راه حل نگريست. راه ها و میادین فراوانی برای دنبال کردن خواسته ها و نهادینه کردن دموکراسی و تشکیل و تثبیت جامعه ای عرفگرا و مبتنی بر احترام به حقوق بشر وجود دارد که باید آنها یافت و دنبال نمود.
نکته در اين است که در تلاش ها و نافرمانی های مدنی نمی توان به همان میدانی پا نهاد که اقتدارگرایان در آن برتری دارند. يعنی، تمامی ظرفیت ها و امکانات را نباید در یک کاسه ریخت و بر باد داد . بزرگترین اشتباه هر دو گروه دموکراسی خواه (شرکت کنندگان و تحريميان) در سالیان اخیر ورود به فضاها و میادینی بوده که استبداد و اقتدار در آن دست بالا را داشته و، در نتيجه، براحتی از آن پیروز بدر آمده است . آیا براستی یکی از علل رکود سیاسی جامعه چیزی غیر از این است که تحریم کنندگان و مشارکت جویان دائماً از مردم چیزی را طلب کرده اند که نتایجش را می شد پیشاپیش و به عینه دید؟
این در حالی است که مردم همیشه وارد عرصه هایی می شوند که در آن به اخذ نتیجه امید داشته و و پذيرفته باشند که می توان کاری کرد. برای اکثریت مردم نه مطبوعات و نه انتخابات، با توجه به موانع و ناکامی هاشان، نمی توانند انتظارات آنان را برآورده سازند و می بینیم که جز هواداران اقتدارگرایی، بقيهء مردم براحتی از اين حوزه ها خارج می شوند.
همچنین نمی توان نیروهای موجود را با متهم سازی این و آن و مقصر یابی از هم پاشید و مسیر دموکراسی خواهی را هر چه بیشتر دشوار نمود. اکنون برای همگان مسلم شده که این ساختار دیگر اجازهء انتشار نشریات دگراندیش و مجالس منتقد را نخواهد داد و از تمامی مکانیزم های قانونی و ظرفیت های خویش کمک خواهد گرفت که موانع را دوچندان کند. ساده انگاری است اگر خیال کنیم که می توانيم با تحریم یا مشارکت، مشروعیت و صدای اعتراض خود را بگوش این و آن برسانیم در حالیکه ديده ايم که در هر دو صورت اقتدارگرایی و استبداد حاکم است و مردم را از صحنه بدر می کند.
این سیستم به درجه ای از تنیدن بدور خود رسیده که درهایش را بر روی همه بسته و خود، همزمان، درهای خلوت منتقدان را بزور قدرت و قانون می گشاید و با اجرای طرح هایی چون امنیت اخلاقی و جمع آوری ماهواره، حریم خصوصی افراد را مورد تعرض قرار می دهد.
فشارهای بین المللی نیز نمی تواند و نتوانسته گره ای از مشکلات سیاسی داخلی را بگشاید و همچنین اشتباه خواهد بود اگر منافع ملی را با منافع دول منفعت طلب گره زده و در ذیل آن تعریف کرد. اين ریسمان پوسیده ای است که هر آن ممکن است پاره شود.
حاضران در صفوف دو نیروی تحریم و مشارکت نشان داده اند که در مقاطع گوناگون دارای توان و پتانسیل قوی و فعالی هستند و می توانند و ظرفیت آن را دارند تا در یک راستا و بر روی مشترکاتی معين به توافق برسند، بر سر یک میز بنشینند و دروازه های جدیدی را برای عبور از وضعیت موجود بگشایند. در این کارزار می توان، با فرآیندی درست و برنامه ریزی شده در مورد ورودی های خود، خروجی متناسب و درخور توجهی را تولید کرد. هر دوی این نیروها می توانند در یکدیگر تعریف شوند و، هماهنگ برای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه، منابع مادی و انسانی خویش را با بالاترین آمادگی و ظرفیت بسیج کنند. پیوند این دو ضرورت امروز و فرداست. این فرصت را بیهوده نسوزانیم.
برگرفته از وبلاگ نويسنده:
http://fpourmoradi.blogspot.com
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |