برابری ِ تصادفی
فرنگيس حبيبی
خبر آمد که قرار است از اين پس ديه زن و مرد و مسلمان و غير مسلمان در حوادث و تصادفات رانندگی برابر باشد... و نيز تأکيد شد که اين برابری منع شرعی ندارد.
اولين حسی که از دريافت اين خبر به من دست داد، نوعی ذوق زدگی و تعجب بود. کلماتی که بيش از بقيه برايم طنينی خوشايند داشت، برابری مسلمان و غير مسلمان و زن و مرد بود. در اين فضای پر تبعيض چه چيزی طبيعی تر از اين که لحظه ای فکر کنيم ، پس ما هم می توانيم!
از پس اين حس زود گذر، پرسش ها، فکر ها و شگفتی های ديگری زنجير وار به ذهنم آمد:
۱- سخن گوی قوه قضائيه در توضيح يا توجيه اين برابری گفته بود که چون پرداخت ديه در چارچوب قراردادی صورت می گيرد که ميان بيمه گذار و بيمه شونده منعقد شده است و زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان به يکسان حق بيمه می پردازند، پس ديه آن ها نيز برابر خواهد بود.
معنای اين حرف می تواند اين باشد که تفاوت حقوق بين زن و مرد يا مسلمان و غير مسلمان نه ذاتی و ابدی بلکه اعتباريست و در شرايطی می تواند از بين برود و جای خود را به برابری بدهد. در اين مورد مشخص اين قرار داد شرکت بيمه است که زن و مرد و مسلمان و غير مسلمان نمی شناسد. حق بيمه ای را بايد پرداخت و در صورت خسارت و بر حسب نوع خسارت جبران آن را در يافت کرد. اين پرسش پيش می آيد که اين تناقض ميان احکام شرع و قرار داد های بيمه از کجا می آيد. يکی از پاسخ ها می تواند اين باشد که نهاد بيمه يک نهاد مدرن است و بر پايه قرار دادی عمل می کند که دو طرف آن با آگاهی به نيازی مشخص شرايطی را می پذيرند و آن را تا پايان رعايت می کنند. ارزش و کارايی اين قرار داد در ارتباط با نياز معين بيمه گذار و بيمه شونده تعريف می شود و هيچ ملاحظه جنسی، مذهبی و اخلاقی نقشی در آن ندارد.
آيا می توان همين معيار ها را به کل جامعه تعميم داد؟ يعنی گفت انسان هايی بنا بر نياز های زندگی جمعی وارد يک شبکه مناسبات و مبادلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می شوند و در پيشبرد و کارايی اين مناسبات دارای حقوق و تکاليف برابرند. اين حضور در اين شبکه مناسبات و مبادلات اجتماعيست که حقوق برابر کنشگران را تضمين می کند.
چرا آنچه را که يک شرکت بيمه می تواند در زمينه برابری زن و مرد و مسلمان و غير مسلمان تضمين کند يک جامعه قادر به تأمين آن نيست؟ چرا زنی که در يک تصادف اتومبيل کشته می شود از زنی که به دست مردی پرخاشگر و متجاوز به قتل می رسد کمتر ارزش دارد؟
۲- جنبه ديگر اين مطلب اهميتی است که برای مقوله قرار داد قائل شده اند. البته در موارد ديگری نيز مثل حق طلاق يا مهريه يا اجازه مسافرت يا حضانت کودکان فاصله گيری از احکام شرع کم و بيش مجاز شمرده شده است. در قرار داد ازدواج می توان ذکر کرد که زن حق طلاق يا حق مسافرت يا حق انتخاب مسکن را داشته باشد.
چرا آنچه را می توان در قرارداد ميان دو انسان به عنوان حق رعايت کرد در ابعاد يک جامعه با مراجعه به آراء عمومی نمی توان به آن نائل آمد؟ آيا زنی که در قرار داد ازدواجش حق طلاق را برای خود تضمين کرده است جرمی عليه شرع مرتکب شده است؟ پس چرا زنی که اين حق را برای همه زنان می خواهد به اقدام عليه امنيت کشور متهم می شود؟ آيا برابری در متن يک قباله مجاز است ولی در چارچوب يک قانون غير مجاز؟ آيا اين قباله ها و آن شرکت بيمه مصداق اين واقيت نيست که قانون عمومی جامعه از اجزاء آن و از عرصه خصوصی بسيار فاصله دارد؟ چندان که حاکمان و قاضييان خود اين فاصله را اذعان ميکنند؟
۳- برسميت شناختن اين فاصله توسط مقامات رسمی، گذشته از آنکه وضعيت متناقضی را آشکار می کند، نشانه اين واقيت نيز هست که مشکل می توان نهاد های مدرن را، حال به هرشکل، پذيرفت ولی معيار ها و قوانين حاکم بر عملکرد آن ها را مردود شمرد. کنار آمدن با ساز و کار نهاد های مدرن و مرمت نهاد های کهن، دست کم برای آنان که تحول آرام را ميپسندند، البته کاريست تدريجی و پلکانی. در اين مورد مشخص باز شناختن برابری ديه زن و مرد و مسلمان و غير مسلمان در تصادفات رانندگی يکی از اين پله ها می تواند بشمار آيد.
۴- در اين داستان طنز تلخی نيز نهفته است. و آن اينکه يک زن يا يک غير مسلمان بايد در يک شرکت بيمه عضو بوده باشد و بايد تصادف کند و احتمالاً جان خود را از دست بدهد تا برابری خون بهايش با مردان و مسلمانان تحقق يابد.
۵- و احتمال تلخ تر آنکه اين قرار و مدار که بصورت يک لايحه به مجلس داده می شود ممکن است هيچگاه از سد مقاومت مجلس عبور نکند و شکل قانون به خود نگيرد.
برگرفته از سايت « روز آنلاين»
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |