بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

ارديبهشت 1387 ـ   مه  2008

 

دولتِ تهی مغزان و مدیریتِ جهان
( بررسی یک قصه)

سیامک مهر

siamakmehr@yahoo.com

 

در داستانی علمی- تخیلی به نام " دزدان مغز" موجوداتی ناشناخته از فضاهایی در کهکشان های دور به سوی زمین می آیند و در هرکجا انسانی می یابند با شکافتن کاسهء سر او، مغزش را خارج ساخته و سپس جمجمه را به شکلی تعمیر و ترمیم می کنند که هیچ اثری از جراحی و بریدگی مشهود نباشد.

اینکه موجودات فضایی با این عمل خود چه هدفی را دنبال می کنند و یا از مغز ربوده شده چه استفاده ای می برند برای نویسنده این داستان مهم نبوده و در هیچ بخشی به آن نمی پردازد. بلکه آنچه نزد نویسنده اهمیت دارد و این داستان را به همین دلیل به نگارش درآورده، مشکلات و معضلاتی است که پس از مدتی این خیل انسان های تهی مغز به وجود می آورند و به صورت توده ای جانور بیهوده و بی خاصیت، وبال گردن جامعهء بشری می شوند.

نویسنده در بخشی از داستان نقبی به تاریخ زده و به این نتیجه گیری راه می یابد که حداقل چهارده قرن متوالی است که موجودات ناشناختهء فضایی از جایی که نویسنده آنجا را" عالم غیب " می نامد به زمین رفت و آمد داشته و به سرقتِ مغز انسان ها می پرداخته اند.

در فصلی از این داستان می خوانیم:« در یک دوره نسبتاً کوتاه جمعیتِ انسان هایی که به وسیلهء موجودات فضایی سرشان از مغز خالی شده بود به اندازه ای افزایش یافت که سازمان ملل و مجامع تصمیم گیرندهء جهانی را به طور جدی نگران ساخت. جمعیت شناسان و گروه های تحقیقاتی و مؤسسات آمارگیری از دانشگاه های مختلف در اروپا و آمریکا پس از پژوهش های پیگیر به این نتیجه رسیدند که تهی مغزان از استعداد خارق العاده ای برای زاد و ولد و تکثیر برخوردارند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می گردد، به طوری که بیم آن می رود که نسبت به جمعیت انسان های واقعی و سالم، دارای اکثریت شده و با سوء استفاده از آزادی و دموکراسی در جوامع پیشرفته و متمدن، بر مردمان صاحبِ مغز و ذهن و هوش و شعور و خرد حاکم شوند.»

اما اگر مسئله و مشکل تهی مغزان تنها به رشد قارچ گونهء آنها خاتمه می یافت، انسان خردمند با دانش هر روز فزایندهء خود قادر بود راه ها و طرح ها و برنامه های علمی و درست و دقیقی پی ریزی و ترسیم کند که از این جمعیت بی مغز که به خاطر زاد و ولد حشره وار به غده ای سرطانی مبدل گشته اند حتا استفادهء بهینه و سودآوری به عمل آورد. کمااینکه کشورهای پیشرفته به مدت چند قرن با برنامه ای دقیق تحت عنوان جعلی " استعمار " به وسیلهء خودِ تهی مغزان که رباتوار کار می کردند، منابع طبیعی سرزمین های محل سکونتشان را استخراج و به کشورهای خود منتقل می کردند. حتا در دوره هایی نزدیک به امروز از تهی مغزان برای دفع خطر و تهدید رقیبان سیاسی و نظامی استفاده می شد. از توده های تهی مغز در پیرامون کشورهای رقیب کمربندی مرزی ساخته بودند که مانع نفوذ ایشان به قلمرو کشورهای هم پیمان و خودی می گردید.

در این داستان می خوانیم که تا یک مقطعی از تاریخ، تهی مغزان منبع درآمد بودند و منافع سرشاری از سوی آنها نصیب جهان خردمندان می شد. تا این مقطع، جهان ِ انسان های طبیعی و دارای مغز و عقل و خرد با تهی مغزان کجدار و مریز و با مماشات رفتار می کرد. به تجاوزات و وحشی گری های جسته گریختهء آن ها بهایی نمی داد. با اینکه تهی مغزان هر خردمندی را که به اعتقادات و رفتار و کردار آنان خرده می گرفت به دلیل اینکه احساساتشان جریحه دار می شد و همچنین به علت اینکه هر انتقادی را توهین به مقدسات خود می دانستند، به قتل می رساندند، سر می بریدند و تکه تکه می کردند، ولی انسان های طبیعی و سالم به تحمل و مصالحه و مدارا توصیه می کردند و روش" گفتگوی انتقادی " را پیشهء خود کرده بودند.

در جای جای داستان به گونه ای غیرمستقیم به فاجعه ای اشاره می رود که در شرف وقوع است و خواننده در یک حالت تعلیق و دلواپسی و هراس منتظر وقوع واقعه ایست که زمان و کیفیت و ابعاد آن برای وی غیرقابل پیش بینی است. نویسنده به طرزی هنرمندانه هر زمان که خواننده احتمال می دهد که لحظه وقوع فاجعه نزدیک است با طرح مباحث فرعی، مقداری از هیجان و هول و هراس داستان می کاهد و به این طریق وضعیتِ تعلیق را کشدار می کند. مثلاً در فصلی از داستان که دولت های خردمند در فکر چاره ای عاجل جهت دورساختن خطر تهی مغزان در وضعیتی بحرانی و فورس ماژور بسر می برند و دائماً به حملهء نظامی تهدید می کنند، ناگهان نویسنده به وسط داستان می پرد و با شرح زندگی و رسم و رسومات تهی مغزان به مطایبه می پردازد.

نویسنده می گوید:« ناگفته نماند که تهی مغزی هم برای خود عالمی دارد. به عنوان مثال تهی مغزان هرکجا که یکی از ایشان می ایستد، بلافاصله جمعیتی در پشت سر وی به صف می شوند و هر حرکتی که تهی مغز جلودار با خم و راست شدن انجام می دهد بقیه نیز تکرار می کنند. و یا مثلاً هرگاه تهی مغزی - که برای پنهان داشتن جمجمهء خالی خود تکه پارچه درازی را به دور سر خود پیچیده است و به این طریق سرش از دیگران بزرگتر جلوه می کند- بقیه را خطاب قرار می دهد، جمعیتِ عظیمی از تهی مغزان در مقابلش می نشینند و به هر یاوه و چرندی که می بافد بدون هیچ اعتراضی گوش فرا می دهند. او نیز چون زبانش به مرکز کنترلی در وجودش متصل نیست یکریز حرف می زند. دست آخر تهی مغزان همه با هم، با وحدتِ کلمه فریاد می کشند: " درود بر چوپان و ایل و تبارش " و یا: " خدا از گوسفند بزرگتر است ".

در بخش دیگری از داستان می خوانیم:« یکی از رفتارهای شگفتِ تهی مغزان، تجمع سالانهء آنهاست به گردِ بنایی خالی. توده های تهی مغز به دور این ساختمان سنگی ِ میان تهی آنقدر می چرخند و می چرخند که دچار سرگیجه شده و از نشئه گی ِ این عمل لذت می برند.»

البته رفتارهای تهی مغزان به همین موارد به ظاهر بی ضرر محدود نمی شود. آنها علاوه بر اینکه خاک را فقیر و فرسوده می کنند و آب را هدر می دهند و با زندگی انگلی خود باعث تخریب و نابودی منابع و محیط زیست می گردند، همواره به عنوان تهدیدی برای زندگی انسان های واقعی و خردمند، موجب ناامنی و بروز مشکلات عدیده ای می شوند. برای مثال یکی از خصلت های زشت تهی مغزان علاقهء آنها به خون و خونریزی است. از کشتن دیگران لذت می برند. با شعار مرگ مرگ، دربه در به دنبال مخالفان خود می گردند و به هر وسیله ای آنان را به قتل می رسانند. هرکجا قتلی و تروری و انفجاری روی می دهد، رد پای تهی مغزان آشکار است. تهی مغزان هنگامی که خردمندی را برای کشتن و اعدام و سنگسار و مثله کردن نمی یابند و خوی تجاوزگری خود را بی پاسخ می بینند، در میزان تهی مغزی ِ یکدیگر شک و شبه ایجاد می کنند و به این بهانه به قتل و کشتار همدیگر می پردازند.

اما شوربختانه فاجعهء مذکور زمانی چهرهء دهشتناک و کریه خود را به نمایش گذاشت که جمعیتِ تهی مغزان با تشکیل دولتی در خاورمیانه، داعیهء " مدیریتِ جهان " را در سر پوک خود می پروراندند. همان ها که تا به امروز وسیلهء دفع خطر و تهدید بودند، اکنون اما به جدی ترین عامل بیم و هراس تبدیل شده بودند. شاخ شده و تنها عامل ناامنی و جنگ و جنایت بر روی زمین بودند. به ویژه تلاش بی وقفهء دولت تهی مغزان برای دستیابی به سلاح های کشتارجمعی و بمب اتمی و همچنین تهدید ملت های دیگر به محو و نابودی، جهان آزادِ خردمندان را به شدت به تکاپو واداشته بود.
گروهی را عقیده بر این بود که قبل از مجهز شدن دولتِ تهی مغزان به سلاح های مخرب، با بمباران و حملهء نظامی برق آسا مانع فعالیت های آنان گردند. از طرفی در کشورهای آزادِ جهان گروه های تندرویی ولی هرچند کوچک به وجود آمده بود که در محافل خصوصی خود از انهدام و نابودی کامل تهی مغزان صحبت می کردند...

متأسفانه مجله ای که داستان علمی- تخیلی " دزدان مغز " را به صورت پاورقی چاپ می کرد، پس از انتشار چند شماره، توسط دولتِ تازه تأسیس تهی مغزان توقیف گردید و ادامهء بررسی این قصهء جذاب و هیجان انگیز برای صاحب این قلم میسر نشد!

 

برگرفته از وبلاگ نويسنده:

http://khakeiran.blogspot.com/2008/05/blog-post.html

 

بازگشت به خانه

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

 

و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد:

(توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد)

تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايند

در پايان مقالات ذکر خواهد شد

 

نام شما:

اگر مايل به دريافت پاسخ هستيد آدرس ای - ميل خود را ذکر کنيد:

پيام شما:

بازگشت به خانه

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630