نود
وسومین سالگرد "هولاکاست ارامنه"
به
ياد
۲۴آوریل
۱۹۱۵
رضا رحیم زاده
نود و سه سال پیش درچنین روزهایی بهاری، ارتش دولت ترکیه عثمانی به رهبری «ترکان جوان» ی که در سال 1908 به حکومت رسیده بودند، نقشهء از پیش برنامه شده و منظمی جهت کشتارا رامنه به اجرا در آورند که بین سال های 1915 تا 1917، بین ششصد و پنجاه هزار تا یک و نیم میلیون از شهروندان ارامنه کشورعثمانی را تنها به جرم تعلق قومی ودینی شان بشکل ناجوانمردانه ای و با زیرپا نهادن تمام قانونهای انسانی واخلاقی، از دم تیغ گذارانده و افزون بر آن تا سال 1925 نیز ارتش نوپای جمهوری ترکیه با ادامهء این مردم کشی، تقریباً تمامی شهروندان ارامنه این کشور را پس از مصادره اموال و زمین شان کشته و آواره ساختند.ل
بدینسان، درکشوری که میبایست امروز دستکم 12,5 میلیون (با ضریب رشد جمعیت متوسط ٢در صدی و احتساب قربانی و آواره ٢ میلیونی) شهروند ارمنی می داشت، اکنون کمتر از هفتاد هزار شهروند ارمنی ـ که تقریباً همگی در استانبول متمرکزند ـ را در خود جای داده است.
بیشک فراموشی «هولاکاست ارامنه» و کشتار وحشیانه و دلخراش و فجیع این مردم اصیل و با ریشه های کهن در خاورمیانه بدست رژیم عثمانی، یکی از لکه های زشت و ناپاکی است که بر دامن وجدان بشریت همچنان برجا مانده است. بی تردید همزمانی مرتکب شدن این جنایت با درگیر بودن کشورهای مهم گیتی در جنگ جهانی نخست، که در آن کشورهای مهم اروپا و آمریکا درگیر جنگی خونین و مرگبار با هم بودند، باعث شد تا مردم گیتی آنچنان از رخداد این جنایت بشری آگاه نگردند. طرفه اینکه این جنایت رژیم عثمانی با چنان مهارت و پنهانکاری انجام شد که بقول معروف کمترکسی ازاین جنایت جان سالم بدربرد تا بخواهد گزارشی ازآن مردم کشی را به گوش دیگرمردم گیتی برساند.
دامنه فراموشی هولاکاست ارامنه در آنچنان ابعادی شکل گرفته بود که خود آدلف هیتلر با شوقی حیوانی در کتاب "نبرد من" خویش، نقشه تکرار آن فاجعه را چون الگویی، این بار برای کشتار مردم یهود ذکر کرده و ازخواننده میپرسد "که چه کسی کشتار توده ای (قتل عام) ارامنه را بیاد دارد؟"
امروزه همگی نیک میدانیم که اگر هولاکاست ارامنه در همان روزگار بعنوان جنایتی علیه بشریت محکوم و بانیان آن جنایت به دادگاه های عادلانه تسلیم می شدند، هیچگاه هولاکاست های پس از آن نمی توانست رخ بدهد و یا دستکم به آن سادگی و راحتی انجام گیرد.
دولت کنونی ترکیه نیز در این میان نه تنها با گستاخی تمام هولاکاست ارامنه را منکر می شود، بلکه حتی ذکر"هولاکاست ارامنه" را توهینی به خود دانسته و از آزار و تهدید نویسدگان با وجدان ترکی همچون آقای ارُهان پاموک (برنده جایزه ادبی 2006 نوبل) وخانم الیف شفیک (به بهانه نگارش رمان " حرمزاده استانبولی" ) که از هولاکاست ارامنه در کتاب های خود یاد کرده اند نیز ابایی ندارد.
البته گاه و بیگاه توجیهات خام و نادرستی از سوی ترکهای ترکیه دردفاع ازجنایت دولت عثمانی بگوش میرسد که تلاش دارند تا این هولاکاست ارامنه را به جنگ دولت عثمانی با روسیه تزاری درطی جنگ جهانی نخست مرتبط سازنند و شهروندان ارمنی رژیم عثمانی را به جاسوسی به نفع روس ها متهم سازنند، تنها به این دلیل واهی که روس ها و ارامنه هر دو مسیحی مذهب هستند! حال اینکه ارامنه، چون ایرانیان و بسیاری دیگر از مردم غیر روس قفقاز، از دیرگاه و تقریبا همیشه با این قدرت بزرگ شمالی در کشمکش و جدال بوده اند. حتی گذشته از مضحک بودن ادعای اینکه تمامی شهروندان ارمنی ترکیه عثمانی جاسوس های دولت روس تزاربوده اند، لازم به یادآوری است که کشتار و غارت شهروندان ارمنی ترکیه عثمانی سالها پیش از آغازجنگ دولت عثمانی با روسیه تزاری نیز رخ داده بود و هولاکاست ارامنه، در واقع، نقطه عطفی در این نقشه شوم پاکسازی قومی از سوی رژیم عثمانی بوده است.
درسال های 1896 ـ 1894 و در دوران حکومت سلطان عبدالحمید دوم عثمانی بیش ازدويست و پنجاه هزار نفر از ارامنه به دست ترکان عثمانی کشته شدند. (اين کشتار معروف است به "کشتار حمیدی یا حمیدیه" و نبايد با کشتار ١٫٥میلیونی ارامنه بین سال های 1915 تا 1925 اشتباه شود).
سفیربریتانیا در استانبول، فیلیپ کوریه، از قول کنسول بریتانیا در شهر"سمیرانا" از کشتار ارامنه در بین سالهای 1896 ـ 1894 نقل میکند که تنها در یک نمونه آن، ترکان عثمانی در دهکده "بیریجیک"١٥٠ نفر از ارامنه را سر بریده و قطعه ،قطعه کرده و آنگاه در مقابل اجساد خونین آنان، سایر ساکنان ده، بالغ بر هزار و پانصد ارمنی و گرجی مسیحی را مجبور ساختند تا به اسلام روی آورند.
دولت عثمانی در سال های 1896 ـ 1894 دیگر با روس تزار درجنگ نبود و افزون برآن، همانگونه که کنسول بریتانیا اظهار داشته، این کشتار مختص به ارامنه هم نبوده و شامل حال گرجی های سیه بخت نیز شده است.
افزون برآن، کسانی که با این توجیهات خام و نادرست به میدان می آیند، فکرمیکنند که
با استدلال و به بهانه وجود جنگ بین دولت ترک عثمانی و روسیه تزاری و شرکت در
نخستین جنگ جهانی، میتوان کشتار و آواره کردن میلیونها نفرارامنه را توجیه کنند. با
این استدلال نازی های آلمانی هم میتوانند هولاکاست یهودیان را منکر شوند و یا توجیه
کنند، زیرا کشتار یهودیان، کولی ها، معلولین، چپها و همجنس گرايان و... نیز در طی
جنگ جهانی دوم و جنگ آلمان با تمامی گیتی رخ داده است!
ابعاد این فاجعه درنوشتار نویسنده نامدار
ایرانی، محمدعلی جمالزاده بخوبی آشکاراست. او در جزوه ای به نام «مشاهدات شخصی من
در جنگ جهانی اول» که به تاریخ 25 خرداد 1350 خورشیدی در ژنو برشته تحریر در آورده
است، تاکید دارد که آنچه در این نوشتار آمده همه رخدادهایی (وقایعی) است خود شاهد
آن بوده و بچشم خود دیده است. او که در بهار 1915 از برلین رهسپار (عازم) بغداد
بود، نخست به استانبول و سپس به حلب و بغداد رفت و از همان راه نیز باز گشت .
جمال زاده می نویسد : «با گاری و عربانه از بغداد و حلب بجانب استامبول براه افتادیم . از همان منزل اول با گروه های زیاد از ارامنه مواجه شدیم که بصورت عجیبی که باور کردنی نیست و ژاندارم های مسلح و سوار ترک آنها را پیاده بجانب مرگ و هلاک می راندند. ابتدا موجب نهایت تعجب ما گردید ولی کم کم عادت کردیم که حتی دیگر نگاه هم نمی کردیم و الحق که نگاه کردن هم نداشت. صدها زنان و مردان ارمنی را با کودکانشان بحال زاری بضرب شلاق و اسلحه پیاده و ناتوان بجلو می راندند. در میان مردها جوان دیده نمی شد چون تمام جوانان را یا به میدان جنگ فرستاده یا محض احتیاط (ملحق شدن به قشون روس) بقتل رسانده بودند. دختران ارمنی موهای خود را از ته تراشیده بودند وکاملاٌ کچل بودند و علت آن بود که مبادا مردان ترک و عرب بجان آنها بیفتند!
«دو سه تن ژاندارم بر اسب سوار این گروه ها را درست مانند گله گوسفند بضرب شلاق بجلو می راند. اگر کسی از آن اسیران از فرط خستگی و ناتوانی و یا برای قضای حاجب بعقب می ماند. برای ابد بعقب مانده بود و ناله و زاری کسانش بی ثمر بود و از اینرو فاصله به فاصله کسانی از زن و مرد ارمنی را میدیدیم که در کنار جاده افتاده اند و مرده اند یا در حال جان دادن و نزع بودند. بعدها شنیده شد که بعضی از ساکنان جوان آن صفحات در طریق اطفا آتش شهوات حرمت دخترانی از ارامنه را که در حال نزع بوده و یا مرده بودند نگاه نداشته بودند. خود ما که خط سیرمان در طول ساحل غربی فرات بود و روزی نمی گذشت که نعش هایی را در رودخانه نمیدیدیم که آب آنها را با خود می برد. شبی از شبها در جایی منزل کردیم که نسبتاٌ آباد بود و توانستیم از ساکنان آن بره ای بخریم و سر ببریم و کباب کنیم دل و روده بره را همان نزدیکی خالی کرده بودیم . مایع سبز رنگی بود بشکل آش مایعی. ناگهان دیدیم که جمعی از ارامنه که ژاندارم ها آنها را در جوار ما منزل داده بودند با حرص و ولع هرچه تمامتر بروی آن مایع افتاده اند و مشغول خوردن آن هستند. منظره ای بود که هرگز فراموشم نشده است. باز روزی دیگر در جایی اطراق کردیم که قافلهء بزرگی از همین ارامنه در تحت مراقبت سوارهای پلیس عثمانی در آنجا اقامت داشتند.
«یک زن ارمنی با صورت و قیافه مردگان بمن نزدیک شد و به زبان فرانسه گفت : "ترا بخدا این دو نگین الماس را از من بخر و در عوض قدری خوراکی بما بده که بچه هایم از گرسنگی دارند هلاک می شوند". باور بفرمائید که الماسها را نگرفتم و قدری خوراک به او دادم خوراک خودمان هم کم کم ته کشیده بود و چون هنوز روزها مانده بود که به حلب برسیم دچار دست تنگی شده بودیم . به حلب که رسیدیم در مهمانخانهء بزرگی منزل کردیم که «مهمانخانه پرنس» نام داشت و صاحبش یک نفر ارمنی بود. هراسان نزد ما آمد که جمال پاشا وارد حلب شده و در همین مهمانخانه منزل دارد و می ترسم مرا بگیرند و بقتل برسانند و مهمانخانه را ضبط نمایند. به التماس و تضرع درخواست می نمود که ما به نزد جمال پاشا که به قساوت معروف شده بود رفته وساطت کنیم. می گفت شما اشخاص محترمی هستید و ممکن است وساطت شما بی اثر نماند. ولی بی اثرماند و چند ساعت پس از آن معلوم شد که آن مرد ارمنی را گرفته و به بیروت و آن حوالی فرستاده اند و معروف بود که در آنجا قتلگاه بزرگی تشکیل یافته است.
«خلاصه آنکه روزهای عجیبی را گذراندیم . حکم یک کابوس بسیار هولناکی را برای من پیدا کرده است که گاهی بمناسبتی بر وجودم تسلط پیدا می کند و ناراحتم می سازد و آزارم می دهد».
شوربختانه، و بنا بر دلایلی که میبایستی دربارهء آن پژوهش و کند و کاو کرد، هولاکاست ارامنه از شکل یک رخداد تام تاریخی و مستند، به یک گزارهء سیاسی مبدل شد و هنوز هم کماکان این بدفهمی پا برجاست. لذا در اوایل آشکار شدن اسناد این مردم کشی هولناک، تنها کشورهایی هولاکاست ارامنه را برسمیت شناختتد که روابط اقتصادی و سیاسی مهمی با ترکیه نداشتند و جزء دستهء سنگین وزن های سیاسی نبودند (لبنان، شیلی، لهستان، اتریش، اروگوئه، لیتوانی، واتیکان، اسلونی، ونزوئلا، سویس، آرژانتین، بلژیک، هلند و سوئد) و یا به صلاحدید سیاسی و دشمنی که با ترکیه دارند (یونان و جمهوری یونانی قبرس) هولاکاست ارامنه را به رسمیت شناخته بودند. ولی کم کم و با روشن شدن ابعاد سترگ این تراژدی هولناک تاریخی در سال های اخیر موجب شده تا چندین کشور بزرگ چون کانادا، روسیه، ایتالیا، آلمان و فرانسه نیز به گروه بیست و چهارکشور و یک ایالت (ایالت آمریکایی مونتانا) که تاکنون هولاکاست ارامنه را به رسمیت شناخته اند بپیوندند، که اینرا باید قدمی نخست شمرد و به فال نیک گرفت. البته هیچکدام از آنان به اندازهء فرانسه دراین راه جدیت بخرج نداده است. در اکتبر 2006 کشور فرانسه، این کشور مهد آزادی و برابری، با شجاعتی قابل ستایش و بی همتا، نه تنها هولاکاست ارامنه را به رسمیت شمرد که حتی نفی هولاکاست ارامنه را غیر قانونی اعلام و مجازات نقدی را نیز برآن وضع نمود. بدبختانه سایر کشورهای مهم و بزرگ گیتی چون آمریکا (سوای ایالت مونتانا)، بریتانیا، چین و ژاپن این کار نمونه و شایسته کشور فرانسه را دنبال نکردند و حاضر شدند تا وجدان خود را به خاطر چند ملاحظه سیاسی ـ نظامی و قراردادهای اقتصادی با کشور ترکیه، معاوضه کرده و بفروشند.
در این میان تمامی کشورهای اسلامی خاورمیانه، بجز لبنان، که میبایستی پیشتر از هر کشور دیگری در گیتی هولاکاست ارامنه به رسمیت بشناسند، همچنان مهرسکوت بر لب زده اند. حتی بسیاری از اسلامیست های تندرو این کشورها، سرشت واقعی خود را برملا ساخته و بعضاً با افتخار نیز از آن فاجعه دلخراش سخن می رانند.
کشور اسرائیل نیز که خود با پشت سر گذاردن هولاکاستی مانند هولاکاست ارامنه میبایستی در ردهء نخستین کشورهایی میبود که هولاکاست ارامنه را برسمیت میشمرد، بنا بریک سری حساب های سیاسی و مصلحتی خود با ترکیه، رسمیت شمردن هولاکاست ارامنه را مشروط بر برگزاری یک کار پژوهشی و کنفرانس جهانی دراین مورد کرده است! البته اين تقاضایی است که دانمارک نیز خواستار آنست. انگاری اسناد ومدارک امروزی که در دسترس ما هست کافی نیست! و یا اینکه انتظار دارند تا کشور ترکیه که اکثر اسناد این جنایات را در اختیار دارد، داوطلبانه در آرشیو خود را بروی تمام گیتی می گشاید تا همگان او را محکوم کنند! آیا در گیتی میتوان کشور و یا فردی را یافت که داوطلبانه و با ارائه مدرک برعلیه خودش، به محکوم کردن خود بپردازد؟ تازه با این فرض که دولت ترکیه تاکنون تمامی این مدارک و اسناد را که همگی بر ضد خودش هستند نابود نکرده باشد. بویژه آنکه اصولا در اینچنین جنایاتی، قدرت مهاجم و ستمگر، تمامی تلاش خود را بکار میبرد تا آثار جرم را به تام از بین ببرد و رد پایی از جنایات خود برجا نگذارند. رژیم نازی هیتلری نیز با همین شیوه آنچنان مدارک مردمکشی و پاکسازی قوم یهود را پنهانی انجام داده بود که زمانیکه در دادگاه نورنبرگ فیلمی را که سربازان متفقین از بازداشتگاه ها، کوره های آدمسوزی واردوگاه های کاراجباری گرفته بودند را بنمایش گذاردند، بسیاری از سران و رهبران دولت پیشین نازی آن فیلم ها را دروغ وساختگی خواندند، چون براستی بسیاری از آنان (از جمله ژنرال ویلهلم کیتل که حتی با دیدن آن فیلم ها گریسته بود) روحشان از انجام هولاکاست در آن ابعاد بیخبر بود. و براستی که اگر رژیم نازی بدان شکل سرنگون و متلاشی نمی شد، شاید هیچگاه بشریت از این هولاکاست ضد بشری، آنگونه که امروزه بر همگان روشن است، آگاه نمی شد (البته بجز یک مشت نئونازیست و افرادی چون احمدی نژاد و یاران طرفدارحق اسلامی اش!)
براستی که اگر سربازان متفقین از آن بازداشتگاه ها و اردوگاه های کار اجباری عکس و فیلم بر نمی داشتند و ابعاد آن جنایات را آنگونه به نمایش نمی گذاردند، مگر جز چند فیلم تبلیغاتی ـ که نازیست ها در آن از چند یهودی فربه در آسایشگاهی مرتب و پاکیزه درحال استراحت و یا بازی فیلم برداشته بودند ـ چیز دیگری پیدا می شد؟ ولی دولت عثمانی علیرغم شکستش در جنگ جهانی نخست، هیچگاه مانند رژیم نازی آلمان آنگونه متلاشی نشد تا احیاناً گشایشی در آرشیو آنان صورت پذیرد.
درمورد مردمکشی و پاکسازی قومی ارامنه نیز، ترکان عثمانی دیوانه نبودند تا از جنایات خود اثر و ردپایی برجا گذارند. از آن گذشته، در اوایل سده بیستم دوربین عکاسی و یا دستگاه فیلمبرداری آنچنانی در آناتولی عقب افتاده رایج نبود. آن تعداد عکس و کمتر از آن معدود فیلمی که از آن دوران شوم و ناشگون برجا مانده است، همگی عکس ها و گزارشاتی است که خود ماموران دولت ترکیه، یا مسافرین (مانند جمال زاده) و یا خارجیان (دیپلومات ها و افراد شاغل درکنسولگری ها ) بطوراتفاقی برداشته و یا بازگو کرده اند. باز به لطف دقتکاری ومنظمکاری آلمانی ها که درگیتی بدان معروفند، پژوهشگران و تاریخ نویسان توانستد چندين سند از آرشیو نازیست ها (کنفرانس بسیارمخفی "وانزی" در سال 1942 که درکنار دریاچه ای به همین نام در نزدیکی برلین برگزار شده بود) دال بر صدور دستور جهت کشتار و سوزاندن یهودیان پیدا کنند. ولی اینچنین گشایشی در آرشیو دولت عثمانی، با مخالفت سرسخت رژیم کنونی ترکیه عملاً غیرممکن است.
در هر حال، از همین اسناد بجا مانده از آن دوران به حد کافی مشهود است که ارامنه به چه بلایی گرفتار آمده اند. کافی است پرسیده شود که پس آن چند میلیون ارامنهء مقیم آناتولی خاوری و جنوبی به کجا رفته اند؟ آخر هرچه باشد تا اواخرقرن چهاردهم میلادی یک پادشاهی قدرتمند (سلسله کلیکیان یا کلیشیان) به درازای 293 سال تمام (از 1078 تا 1375 میلادی) بر همین نواحی حکومت می کرده است که، از لحاظ نیرومندی، حتی از پس اعراب و مغولان هم برآمده بود. مگر شهروندان و یا بازماندگان ارمنی که زیرسایه آن پادشاهان کلیکیانی در آناتولی زندگی میکردند، یخ بودند تا آب شده و زیرزمین بروند؟! آخر چگونه است که دردرون تمام شهرها ودهکده هایی با نام های تمام عیار ارمنی (برای نمونه شهر"سامسون" کنار دریای سیاه) حتی یک شهروند ارمنی هم برای نمونه نمی شود پیدا کرد! درست به این میماند که ما امروز نمی توانستیم حتی یک ارمنی در جلفای اصفهان پیدا کنيم! در حالی که نیک میدانیم که شاه عباس صفوی در قرن هفدهم میلادی (١٦١٣) حدود سی هزار از هنرمندان و صنعتگران ماهر ارمنی را ـ که شاه عباس به آنها ارادت ویژه ای داشته و شیفته کار این مردمان سختکوش و هنرمند بوده ـ از شهرهای وان، کارس، آلارشکت و منیزکت و هشت دهکده و شهر دیگر در شرق و جنوب شرقی آناتولی که جزیی از ارمنستان آنروز بودند را به جلفای اصفهان منتقل داده بود. هر چند که در تاریخ آمده که اینکار نیز به شکل اجبا رو زور رخ داده است که خود جای سرزنشی هم برای شاه عباس باز میگذارد، ولی امروز باز هم اگر کسی به جلفای اصفهان سری بزند می تواند همان نوادگان، نتایج و بازماندگان ارامنه منتقل شده را در جلفای اصفهان ـ که اکنون شهری شده است ـ ببیند و یا پیدا کند. وگرنه طبیعی بود که اگرما هم حتی یک شهروند ارمنی برای نمونه در آنجا پیدا نمی کردیم، با یک پرسش بزرگ تاریخی مواجهه میشدیم که پس بازماندگان ارامنهء منتقل شده به جلفای اصفهان کجا رفته اند؟ این حدود سی هزار از ارامنه ای که شاه عباس آنها را از دهکده ها وشهرهای شرق و جنوب شرقی آناتولی به جلفای اصفهان انتقال داده بوده، تنها درصدی کوچک از ارامنه آناتولی را تشکیل میداند، پس برسر باقی ارامنه ساکن در آناتولی چه رفته است؟ آخر اگر ترکان عثمانی همان یک و نیم میلیون قربانی ارمنی را بر فرض محال و بدون هیچ کشت و کشتاری حتی به ارمنستان هم دپورت میکردند که جمعیت کنونی ارمنستان میبایستی دستکم ده میلیون می بود. پس چرا جمعیت ارمنستان امروزی بیش از سه میلیون نیست؟
تا آنجا که از تاریخ این قوم و منطقه میدانیم، از زمان شاه عباس صفوی در اوایل سده هفده میلادی تا پیش از هولاکاست ارامنه در پایان سده نوزده، رخداد هولناکی که بتواند نسب و نژاد ارامنه را از بیخ وب ن ریشه کن کند پیش نیآمده است. نه زلزله ای، نه طاعونی ونه جنگ خانمانسوزی که بخواهد نسل ارامنه را به کل براندازد، جز این هولاکاستی که امروز هر روز بیشتر و بیشتر ابعاد پاد بشری آن آشکار میگردد. شاید دولت ترکیه بر این باور است که باز سیل و توفانی الهی برپا شده و بازحضرت نوحی پیدا شده تا با کشتی اش تمام ارامنه آناتولی را از نوک کوه آرارات برداشته و با خود برده است وما خبرنداریم!
دراین میان، رژیم جمهوری اسلامی با عدم برسمیت شناختن هولاکاست ارامنه تاکنون ستمی سترگ بر شهروندان ارمنی کشورمان روا داشته است. اگر ما به لیست کشورهایی که تاکنون هولاکاست ارامنه را به رسمیت شناخته اند بنگریم، می بینیم که بیشینه این کشورها افتخار داشتن این اقلیت قومی را در مرزهای خود داشته اند و لذا جهت دادخواهی و عدالتخواهی نسبت به شهروندان ارمنی شان، از این حق مسلم آنان پدافند کرده و هولاکاست ارامنه را به رغم تهدیدهای سیاسی ترکیه به رسمیت شناخته اند. اما در این میان کشور ایران نیز که از روزگاران کهن زادگاه و مفتخر به داشتن اقلیتی شریف و نجیب از ارامنه بوده و حتی امروز، علیرغم مهاجرت های کلان ارامنه از ایران، هنوز چهارصد شهروند گرامی ارمنی را درخود جای داده است، کماکان از برسمیت شناختن هولاکاست ارامنه سر باز میزند!
دراین میان عملکرد آقای احمدی نژاد، استاد سخن های توخالی و تحریک آمیز، شنیدنی است. وی درطی سفر رسمی پیشین خود به ارمنستان، مانند همیشه داد سخن تو خالی از عدل و عدالت داده و حتی در یک کنفرانس خبری معترف بدان شده بود که وی ظلم وستم را در هر کجای گیتی از سوی هر مقامی هم که باشد آشکار و برملا خواهد ساخت! ولی در همان سفر رسمی، وقتی کار به میدان عمل کشید و آقای احمدی نژاد شستش خبردارشد که میبایستی دسته گلی از سوی دولت ایران بر بنای یادبود و شعله ابدی قربانیان هولاکاست ارامنه بگذارد، چون موشی از میدان بدر رفت و بی خداحافظی و بدون پایان بردن سفررسمی خود با نخستین پرواز به سوی تهران شتافت. البته دست اندرکاران مسلمان و همراهان وی نیز با توسل به دروغ های اسلامی ("تقیه") بلافاصله اظهار داشتند که آقای احمدی نژاد به علت پیشآمدی بس مهم میبایستی به تهران برمیگشت!
البته چند خبرگزاری هالو و بی اطلاع از" تقیه" نیز این بازگشت ناگهانی احمدی نژاد به تهران را، مرگ خامنه ای و یا جدال قدرت مهمی در رده بالای دولتی تفسیرکردند، تا اینکه بالاخره گند این کار نیز درآمد و همهء مردمان گیتی فهمیدند که این فرار از میدان احمدی نژاد نیز بخاطر ترس از واکنش احتمالی دولت ترکیه از نهادن چند شاخه گل بر بنای یادبود قربانیان هولاکاست ارامنه بوده است و نه چیز دیگر!
البته تا وقتی هم "سخن" بر سر عدالت و دادخواهی هست، سخنرانی ایشان تمامی ندارد، ولی درحیطه عمل همه آن سخنان آنچنانی دود شده و به هوا می رود. مگر نه اینکه در قرآن آمده است که کشتن یک فرد بیگناه برابر است با کشتار بشریت ؟ پس چگونه است که این آقای "مسلمان" که این همه ادعای تقوی وفضیلت دارد، وقت دادخواهی مانند موشی از میدان بدر میرود؟ تو گویی در کشتار یک و نیم میلیونی ارامنه، حتی یک نفر (!) هم بیگناه نبوده است تا این آقای لاف نژاد ما بخواهد دستکم به همین دليل، ادعای احترامی به تمام بشریت کند! آری همین آقای احمدی نژادی که امروز باز با لافزنی دربارهء مسئله اتمی ایران، ادعا دارد که در مقابل تمام قدرتهای گیتی خواهد ایستاد! براستی زبونی این آقایی که به تمام دنیا خط و نشان میکشد را بنگرید که حتی ریسک و یا طاقت دیدن یک واکنش احتمالی یک قدرت محلی چون ترکیه را ندارد، چه رسد به اینکه بخواهد با قدرتهای بزرگ گیتی درافتد!
البته در روزگاری که خود رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند از عهده کشورهای مگس وزنی چون امارات متحده عربی (درقبال ادعای واهی اعراب برسرمالکیت سه جزیرهء همیشه ایرانی) و ترکمنستان (بستن دلبخواهی گاز صادراتی اش به ایران) برآید و قد علم کند، توقع دادخواهی و دادستانی حق ارامنه از ترکیه از سوی این رژیم، انتظاری بیهوده جلوه میکند. تمام هنر دادخواهی و هدف دادگستری در این است که سخن حق باید بموقع گفته شود. امروز است که باید بدون ترس و باج به کشوری، به یاری و اعادی حیثیت هر مظلوم و ستمدیده ای شتافت. نه فردا!
برای نمونه، در نهم آوریل که برابر با سالگرد اشغال دانمارک توسط آلمان نازی در سال 1941 است، آنچنان برنامه ها و مجالس یادبودی در تمام دانمارک برگزار میشود که آن سرش نا پیدا است. همهء شهروندان، بویژه جماعت پیر و سالخورده، آنچنان علیه رژیم نازی آلمان شعار میدهند که تا چند روز گلویشان میگیرد. ولی اگر ما به تاریخ بنگریم، می بینیم که تنها ٢٥٠ نفراز جمعیت پنج میلیونی دانمارک، عضو گروه آزادیبخش آنزمان دانمارک بوده اند. آری، امروزه که شصت واندی سالی است که رژیم نژاد پرست هیتلری سرنگون شده است، هرکسی می تواند گلویش را علیه نازی ها پاره کند. ولی همگان، حتی آنان که تا چند روز از گلو درد خواهند نالید، نیک می دانند که میهن دوستان و آزادگان واقعی همان 250 نفری (که بیشینه آنان در راه آرمانشان کشته شدند) بودند که درشب های اختناق و ظلم، فریاد دادخواهی وآزادی را سرداده بودند.
زمانی که، به گفتهء جواهر نعل نهرو، بزرگ رادمردان تاریخ آسیا، مهاتما گاندی و محمد مصدق، نه در حرف و لاف، بلکه در میدان مبارزه، نخستین پرچم استقلال راستین در جهان سوم را میافراشتند، کمتر کسی در گیتی پیدا می شد تا شهامت و جربزه هواداری از آنان را به دل راه دهد. و زمانیکه در سال 1955، افکار این بزرگان تاریخ گیتی در "جنبش کشورهای غیرمتعهد" بدست نهرو، ناصر، نکرومه، تیتو و سوکارنو تجلی یافته و پایه ریزی میشد، باز کمتر کشوری جرات پیوستن به آنان را داشت. ولی سال ها پس از آن جنگ و جدال و زمانی که عضویت در سازمان کشورهای غیرمتعهد، بی خطرو بیخرج شد، بیش از 118 کشور گیتی، ازجمله عراق صدام حسین، پاکستان، عربستان سعودی، یمن، روس سپید و تمام افریقا که تقریبا همگی سرسپرده اند، در آن عضو شدند! غافل از اینکه دیگر ستایش و احترامی برای کشورهای عضو در کار نیست، چون همگان می دانند که بیشینهء این 118 عضو از جنبش کشورهای غیرمتعهد، همه چیز هستند جز مستقل و غیرمتعهد!
فردا نیز که ١٩١ کشور گیتی همگی هولاکاست ارامنه را برسمیت شناختند، افزون بر آنکه دیگر هیچ آفرینی به کشور 192 که وارد این حلقه میگردد، گفته نخواهد شد؛ بلکه بیشک لقب "خنگ ترین کشور دنیا" را نیز از آن خود خواهند ساخت.ۀ
برسمیت شناختن هولاکاست ارامنه و نامگذاری روز ٢٤ آوریل (٤ اردیبهشت) به یاد قربانیان آن فاجعهء اسفناک و دلخراش در سالنمای رسمی دولت ایران، از جمله خواسته هایی است که در فردای برپا شدن و برقراری نظام آزادی در کشور ایران می بایستی بدان پرداخته شود.ل
تا آنروز زیبا از راه برسد، و در نود و سومین سالگرد این هولاکاست ضد بشری، بر ما است تا صمیمانه ترین تسلیت های خود را به تمام ارامنهء گیتی بویژه ارامنهء گرامی کشورمان تقدیم داریم.
نظر:
این نویسنده ملایان را ضد ارامنه نمایش میدهد که باور غلطی دارد. اتوبوس کشتار
نویسندگان ایرانی را به ارمنستان اعزام میکردند تا اگر مسئله ای پیش بیاید با کمک
همکاران ارمنی و بقول ابراهیم نبوی در جمهوری اسلامی ارمنستان ماستمالی کنند که
کارشان نگرفت. و ایران ابایی از ترکیه ندارد و سالها ملاقاتهای همکاری ایران و
یونان و ارمنستان در پایتختهای این کشور ها ادامه داشته است و کمکهای ملایان حتی
بصورت نظامی به ارامنه بر ضد شیعیان آذربایجان جاری بوده است و هر دوی ارمنستان و
ایران در خط روسیه و نوکری آن بر ضد چمهوری آذربایجان اقدام کردند و این خط با کمک
روسیه در گرجستان هم پیاده شده است ولی نویسنده جنبه ضد روسی به ارمنستان میدهد.
ارمنستان پس از گسترش نفوذ روسیه و غرب در منطقه و حمایت آنان از ارمنستان بازیهای
خطرناکی را شروع کرده است که در اثر آن بازیها در حال حاضر اشغال یک پنجم خاک
جمهوری آذربایجان و تبدیل مساجد به طویله خوکان و گاوان ارمنی است که مورد شادی
ملایان ایران و حاکمان روسیه هم هست که نویسنده با فریب و یا ندانم کاری میخواهد آن
را بپوشاند و هم چنین یک میلیون از مردم آذربایجان هم اکنون در زیر چادر ها زندگی
میکنند. اینها تبلیغات بر علیه ترکیه و بنفع ارمنستان است. و گر نه این اشتباهات
فاحش که ملایان و روسیه ضد ارمنستان هستند نباید در نوشتار و مقاله این نویسنده
بیاید و در ضمن چطور شد که جمال زاده پنجاه و چند سال سکوت کرد و حرفی نزد و ننوشت
ولی در پایان عمرش این چند خط را نگارش کرد؟ این هم مورد سوال است که باید جواب
داده شود.
(افشا: http://efsha.squarespace.com/blog/)
***
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايند در پايان مقالات ذکر خواهد شد |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |