دلائل بن بست سیاسی در بین اپوزیسیون خارج از کشور
مسعود آذری
انتخابات مرحله اول هشمین دوره مجلس شورای اسلامی خاتمه یافت و اپوزیسیون آزادیخواه خارج کشور همچون دورههای قبل تنها نظاره گر و منتقد باقی ماند. و این در حالیست که اکثر طیفهای رنگارنگ این اپوزیسیون طبق سنتهای مرسوم این انتخابات را تحریم نموده بود. حال این سئوال مجددا مطرح است که چرا انحصار طلبان حکومتی با تکیه بر امکانات دولتی از قبیل رسانههای جمعی و استفاده از مراکز قدرت سیاسی همچون شورای نگهبان، ولی فقیه و... بطور متوالی اقتدار سیاسی مهندسی شده را بدست دارد؟ مگر پیش بینی چنین التزامات روشنی از جانب انحصارگرایان در دورههای مختلف متصور نبود؟
آنچه که بیش از پیش حقیقت عریان اپوزیسیون آزادیخواه خارج از کشور را در این انتخابات مسجل ساخت، بی عملی و عدم تاثیر گذاری بر رویدادهای سیاسی کشور است. حتی برخی از این نیروها اذعان دارند که صدور بیانیه و اطلاعیه بازتابی در بین مردم نخواهد داشت.
برخی از کوشندگان سیاسی خارج از کشور نیز تیتر بزرگ هفتاد درصد عدم شرکت مردم در شهرهای بزرگ را زیر زره بین بردند، ولی حضور شصت درصدی مردم در کل کشور را بی پژواک باقی گذاشتند. چنین تحلیل گرانی علاقمندند آنچه که هست را با آنچه که در ذهن خویش میپرورانند، جابجا کرده و آنرا عین حقیقت به دیگران الغا کنند. شاید اینگونه شیوها نوعی دل خوشی برای ادعای درستی و صحت تفسیرهای ماقبل انتخابات برای خود و خوانندگان خود باشد ؛ اما واقعیت تلخ ناتوانی اپوزیسیون، چیز دیگریست.
قدرت سیاسی هر جریان فکری در نهایت در بستر چگونگی درجه و عمق سازماندهی تودهای و کسب حمایت از مردم است. بدون چنین راهکاری اعلام هر گونه موضعگیری سیاسی مبنی بر شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات در بهترین حالت ژست روشنفکری و تنها مصرف محدود داخل گروهی خواهد داشت!
اپوزیسیون آزادیخواه خارج از کشور نزدیک به سه دهه با تشتت و سردرگمی درگیر بحثهای ماراتونی در زمینههای مختلف بوده و ماحصل تاثیرگذاری سیاسی اش در روند مبارزات داخلی کم سو و یا بی اندازه بی رمق میباشد. برخا از خلاء رهبری، نبود برنامه سیاسی واحد، عدم امکانات رساندن پیام و... غیره بعنوان دلائل این معضل یاد میشود. اما به باور من هیچکدام از معضلات یاد شده دلیل و یا دلائل اصلی بی ثمری چنین نیروی سیاسی بلفعل قدرتمندی را توجیه نمی کنند.
در آینهء سیاست حضور و تماس با مردم حتی اگر برنامههای سیاسی این و یا آن حزب فاقد عینیت عملی و اجرایی باشند، از اهمیت درجه اول برخوردار است. مثال روشن بررسی چگونگی عملکرد حاج آقا کروبی در محدودهء همین امکانات موجود در نظام جمهوری اسلامی است! وی سال ها قبل با نمایندگی مجلس از شهر الیگودرز شروع به مطرح کردن خویش نمود و پس از کسب ریاست مجلس در دوران خاتمی با وعده پنجاه هزار تومنی در انتخابات ریاست جمهوری نزدیک به چهار میلیون از آرای مردم را به خود اختصاص داد! حال نیز حزب برپا کرده و حتی بدنبال راه اندازی کانال تلویزیونی همصدا با خویش نیز بوده است! و در آیندهای نزدیک و غیر نامحتمل کاندید ریاست جمهوری دور بعد.
خب؛ این مثال از آنرو اهمیت دارد، که نیروی سیاسی میباید تکلیف خود را در جامعهای با مختصات نظام سیاسی ایران پیوند دهد. مسئله این نیست که اپوزیسیون آزادیخواه، پوپولیسم احمدی نژاد و یا کروبی را بکار بندد. نکته مرکزی در شناخت چگونگی مکانیزمهای پیش برد موفقیت آمیز سیاست در صحنه داخلی و تاثیر گذاری بر روند معادلات سیاسی و حداقل خنثی کردن پیشروی انحصار طلبان است.
بخشی از اپوزیسیون خارج کشوری مدام بر آچمز بودن هرگونه تحول سیاسی در ایران به دلائل ساختاری اشاره کرده و بدینگونه توجیه مناسب و متناسبی را بر عدم توانایی تحرک سیاسی خود در داخل بسته بندی میکند. امید و آرزوی دیرینه اش را نیز در قدرت یابی و انسجام محاصره مدنی رژیم خلاصه کرده است. بعبارتی همان نقل قولهای قدیمی مبنی بر نبود شرایط عینی و ذهنی جهت پیشبرد اهداف و خواستهای کوتاه و دراز مدت مبارزه مسالمت آمیز سیاسی. ماحصل چنین تدبیری بازنشستگی عمل سیاسی و در عین حال کاشتن نهال آرزو در دل آرزومندان در فردایی بسیار بسیار دور دست است!
تئوریزه کردن چنین استراتژی سیاسی سال هاست که قوام یافته و هیچگونه اما و اگری را نیز بر نمی تابد. از مدخل چنین دیدی همه چیز در جمهوری اسلامی از پیش تدوین، ترخیص و آماده عرضه و ارائه هست! لذا آزادیخواهان در بهترین حالت میبایست به مراکز بین المللی مراجعه و به افشای رژیم ادامه دهند.
برای کانالیزه کردن تبادل نظر مابین انگشت شمار کادر و فعال سیاسی خارج کشور نیز برگزاری جلسات پال تاکی و هر از سالی همایش و یا کنگره هم از عمومی ترین اشکال فعالیت سیاسی محسوب میشوند.
از نکات بارز و برجسته چنین روند دردناک بیش از دو دهه حضور اپوزیسیون در خارج از کشور ریزش اکثریت غالب بدنه سازمانی احزاب و گروهای سیاسی، پیر شدن نزدیک به بازنشستگی رهبری این گروهها و عدم باز تولید حداقلی از نیروهای جوان و پر انرژی میباشد.
دور تسلسلی باطل هرز نیرو و عدم تمرکز بر مرکزیترین معضل اپوزیسیون آزادیخواه خارج از کشورهمچنان ادامه دارد! برخا پیشنهاد میشود که حول تدوین استراتژی سیاسی نوین میبایست مجددا به مجادله و بحث سیاسی پرداخت تا از دل آن توافقی مبتنی بر حداقلهای پیش زمینه حرکت سیاسی بوجود آیند. چنین اوهامی نه متکی بر واقعیات موجود نیروهای بلقوه و بلفعل خارج کشوری بلکه ناشی از درماندگی دیدن آنچه که هست و نه آنچه که باید باشد است.
استدلال بسیار ساده و پیش پا افتاده در مقابل چنین راه کارهایی طرح این سئوالات است:
مگر نه این است که اپوزیسیون آزادیخواه خارج از کشور متشکل از انواع رنگارنگ طیفهای نیروهای راست، چپ و میانه هست؟
مگر نه این است که انواع استراتژیهای پر رنگ و بی رنگ، کامل و ناکامل با فراکانسهای غلیظ و رقیق موجود است؟
مگر نه این است که انواع پیامها و نوشتههای احزاب و گروهای سیاسی از طریق اینترنت به داخل کشور منتقل میشود؟
پس کدامین پژواک و عکس العملی را از داخل کشور مبنی بر تاثیر پذیری از این برنامهها و رهنمودها میبینیم؟
آیا مشکل کار بر اساس ادعای کاذبی که برخا مطرح میشود، نبود رهبر و یا رهبری منسجم و با اتوریته هست؟
و یا نبود برنامه سیاسی مبتنی بر راه حلهای اقتصادی و اجتماعی که قابل فهم برای عامه مردم باشد؟
به نظر نگارنده، معضل جدی، مرکزی و تعیین کننده عدم حضور واقعی در داخل کشور و کشاندن عرصه مبارزه در گود اصلی آن است! برخا در مقابل چنین استدلالی مشکلات و موانع حضور در داخل بدلیل استبداد حاکم طرح میشود. در این زمینه به باور من عقیم گذاشتن سیاستی که رژیم سالهاست در پیشبرد آن موفق بوده، شاه کلید گشایش راه است.
سیاست صبر و انتظار برای گشوده شدن فضای سیاسی کشور هزینه سنگینی را بر نیروهای سیاسی آزادیخواه خارج کشور وارد ساخته است. پاسخ گسیل تودهای مبارزان سیاسی توسط رژیم طی سه دهه اخیر به مهاجرت تحمیلی، بازگشت فلهای و اعلام شده به مراکز بین المللی به داخل کشور است.
چنین رویکردی مستلزم توافق حول برنامه و یا استراتژی سیاسی واحد ندارد. تنها و تنها همت، خواست و اراده سیاسی مجرای شروع چنین حرکت سترگی را راه گشاست. شاید وقت آن رسیده باشد که بحثهای نظری و بر نامهای و ..... را کنار گذاشته و لمحهای بر این اندیشه فرو رویم ؛ جایگاه واقعی اپوزیسیون خارج از کشور کجاست؟
بخش قریب به اتفاق میلیونها ایرانی ساکن خارج از کشور بدلائل متنوع و بسیط نسلها خارج از کشور خواهند بود. و یقینا از دل این جماعت کثیر الشمول دستجات، انجمنها و گروهای سیاسی، اجتماعی نیز به فعالیت در محدوده خارج از کشور ادامه خواهند داد.
نکته مرکزی رسالت و پیام مبارزین سیاسی خارج از کشور که بین سه الی پنج دهه سابقه مبارزاتی داشته اند، به مردم ایران است.
نسل دوم و بویژه سوم انقلاب هیچگونه شناختی نسبت به این سازمان ها و احزاب اپوزیسیون آزادیخواه خارج از کشور ندارند. اگر در گذشتهها زندگی نمی کنیم و تنها وظیفه خود را نوشتن خاطرات نمی دانیم، این دو نسل تشنه آگاهی و دانستن است، بویژه از آنانی که تجاربی غنی و تاریخی را پشت سر گذاشته و حامل پیامی نوین هستند.
برگرفته از سايت ايران امروز
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايند در پايان مقالات ذکر خواهد شد |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |