گامي ديگر در جهت عرفي شدن نظام جمهوري اسلامی
نظام جمهوري اسلامي ايران صرفاً آن چيزي نيست که در کاغذ و نوشتار و يا تعريفي که از آن ارائه کرده ايم به راستي شناخته شود، بلکه جمهوري اسلامي يا هر نظام ديگر سياسي هنگامي خوب بر ما منکشف مي شود که در متن کارکردش در جامعه از اختفاي الفاظ بيرون آمده و خود را به ما نشان مي دهد، و احياناً دچار نقص و يا کاستي و شکستي شود. وقتي که فهم در تجربه جمهوري اسلامي با مانع برخورد کند يا شايد وقتي که جمهوري اسلامي چيزي را که بايد داشته باشد از دست بدهد يا دچار خلل شود، خصلت جمهوريت يا اسلاميت آن درست تر فهميده مي شود، شايد از اين رو در برخي از آموزه هاي ديني ما آمده است که «تعرف الاشياء باضدادها». اتفاقاً در اين صورت است که امکان اصلاح فهم به وجود مي آيد تا جمهوري اسلامي بهتر فهميده شده و به اصلاح نزديک شود.
«جمهوريت» و «اسلاميت» هنگامي به فهم راستين درمي آيد که در تافته اي از روابط و نسبت ها رفتار کند، و خود را بروز داده و آشکار کند. اين امر «معناداري» جمهوري اسلامي است يعني جمهوريت و اسلاميت در جريان تحقق اجتماعي خود مي تواند دلالتي معنادار داشته باشد. «معناداري» چيزي نيست که صرفاً در تئوري ها تفهيم شود، اگر اين امر در مسائل صرف نظري و فلسفي امکان پذير باشد، ولي در امور عملي، نظير مديريت اجتماعي يا حاکميت سياسي مصداق ندارد، يا حداقل صدق و راستي آن در شعار برملا نمي شود. معناداري جمهوري اسلامي هم چيزي نيست که افراد با شعارها و سخنان تهييج کننده و ادعاها آن را معنادار کنند، بلکه معناداري جمهوري اسلامي از طريق فراهم کردن آن روابط و نسبي است که در جامعه به صورتي عملي خود را نشان مي دهد و مردم آن را با روح و جان خويش حس مي کنند، شايد تاکيد معصوم(ع) بر اينکه؛«کونوا دعاه الناس بغير ألسنتکم» اشاره به اين سنت فهم درست و در پي آن ايمان به عمل صالح باشد.
به تعبير رساتر ما نمي خواهيم ادعاي دارا بودن نظام جمهوري اسلامي را صرفاً در شعار داشته باشيم و به نظام، چيزي به نام جمهوريت يا اسلاميت الصاق کرده تا بدان تقدس و آبرو دهيم، بلکه بايد به نظام جمهوري اسلامي امکان بدهيم تا جمهوريت و اسلاميت خويش را به جامعه ببخشد و در روابط اجزاي جامعه اعم از حاکمان و شهروندان، متجلي شود. آنگاه مي توان جمهوري اسلامي را از غير جمهوري اسلامي بازشناخت.
اگر در نقش و نوشته و شعار جمهوري اسلامي داشته باشيم و در اين روابط تنيده جامعه نقص و خلل باعث عدم ظهور و تجلي جمهوريت و اسلاميت شود و حاکمان و مديران، موفق به مديريت اين تجلي اجتماعي - سياسي نشوند، شناخت و فهم مردم جامعه از نظام به نحو ديگري خواهد بود و قاعدتاً در اين بين فرهيختگان و فهمندگان نقص ها و کژي ها، بايد به ترميم و اصلاح نقايص و برداشتن موانع براي اصلاح فهم از جمهوري اسلامي اقدام کنند و مديران اجتماع نيز در مهندسي سازوکارهاي تحقق عملي جمهوريت و اسلاميت تجديدنظر کرده و نظام راهبردي خويش را اصلاح کنند.
در غير اين صورت جامعه رفته رفته به تلقي عرفي از حاکميت روي آورده و وجوه مقدس يا متعالي نظام را که همانا جمهوريت و اسلاميت است از صحنه روابط اجتماعي و گزينه هاي عمل جمعي و کليه نسبي که بين مردم، دولت، نهادهاي اجتماعي و سياسي و... وجود دارد، حذف خواهند کرد؛ زيرا در عمل آن را منطبق با منافع، حقوق اجتماعي و سياسي خويش نمي يابند.
امروز و در انتخابات پيش روي جامعه، تعامل و رفتار و نسبتي که مديران و مجريان انتخابات آن را رقم زده و خواهند زد، مردم را به نوعي شناخت و فهم از «جمهوريت» و «اسلاميت» نظام رهنمون مي سازد که تعارضي جدي با ادعاي تئوريک و قانوني نظام جمهوري اسلامي پيدا مي کند. تعيين سرنوشت کرسي ها، قبل از انتخابات در بسياري از حوزه هاي انتخابيه، فهمي از جمهوري اسلامي را در جامعه منتشر مي سازد که در عمل تعهد و تعلق خاطر را از صداقت تئوري باز مي ستاند و گامي ديگر در جهت عرفي کردن حکومت - اين بار به صورتي جدي تر - برداشته مي شود. شايد آنان که در انديشه خود مدينه فاضله يي را رقم زده اند که با حذف گسترده رقيبان و مضيق کردن آزادي، مي توان اسلاميت نظام را حفظ کرد؛ شايد در مسير تجربت تاريخ عملي نظام هاي گذشته، کمتر قدم زده اند. اميد آن که از دست دادن بخشي از مردم و فرزندان انقلاب اسلامي و خادمان صديق آن، موجب تضعيف ارکان نظام و برداشت نه چندان واقعي از اسلام و جمهوري اسلامي نشود ولي سخن درست همان است که پيشتر گفته شد.
برگرفته از «روزنامه اعتماد»
نظر:
به نظر من اصولا ترکیب جمهوریت با اسلامیت امر اشتباه و غیر قابل اجرائیست.علت این نظر بطور فشرده به محوریت آندو بر میگردد که اتفاقا متفاوت با یکدیگرند.اولا هر دوی آنان داری مفهومی مستقل است که در حوزه سیاست و منشا قدرت دو مسیر جدای از هم دارند.دوم اینکه: «جمهوریت»بر محوریت رای و خواست مردم بنا شده در حالیکه «اسلامیت» بر محوریت دستورات خدا و شرع بنا نهاده شده است. در جمهوریت نگاه به قدرت و سمت و سوی منفعت آن از پایین به بالاست(مردم) اما در اسلامیت نگاهش به قدرت و سمت وسوی منافع آن از بالا به پایین است(دستورات الهی). در اولی دستورات از پایین (مردم) صادر و نتیجه اش نیز به پایین سرازیر میگردد اما در دومی (اسلامیت) دستورات از بالاست و مردم فرمانبردار و مطیع هستند تا آنچه بالا میخواهد تامین گردد. بر همین اساس است که در این گیر و دار در نقاطی بس مهم در تضاد با یکدیگر ظاهر میگردند بطوریکه ترکیب دو عنصر کاملا مستقل و جدای از هم چون «جمهوریت» و «اسلامیت» (جمهوری اسلامی) را عملاً غیر قابل پیاده شدن میکند از اینروی است که بنده معتقدم نظام جمهوری اسلامی نمیتواند یک نظام دموکرات و یا سکولار باشد و عملا بحث از اصلاح و ترمیم آن و برگزاری انتخابات آزاد و همیشگی در آن میسور نخواهد بود مگر با تغییر قانون اساسی آن بسوی توجه جدی و اساسی به جمهوریت...
باتشکر (س. الف. احمدپور/ایران/قم) http://www.pejvak-kh.com
***
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايند در پايان مقالات ذکر خواهد شد |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |